دلنوشته ای تقدیم به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ایام فاطمیه
چیزی نمانده از من و دارایی ام بیا
خورشید آسمان دل آرایی ام بیا
آری گناه سوخت همه هستیِ مرا
از دست رفته صبر و شکیبایی ام بیا
ای مظهرِ عنایت و اِکرام و عَفو و جود
من ماندم و خجالتِ رسوایی ام بیا
وای از سیاهیِ دل و وای از فراق یار
نوری بده به دیدهٔ شیدایی ام بیا
چیزی نمانده است برایم به غیرِ اشک
رحمی به حالِ غربت و تنهایی ام بیا
هر چند ننگِ درگهِ عشق تو ام ولی
خونین دل از مصائبِ زهرایی ام بیا
دارُ البُکاء شده است دلم یادِ مادرت
از خونِ دل چو لالهٔ صحرایی ام بیا
مِسمار و دود و آتش و سیلی و فاطمه
من غصه دارِ آن گل طاهایی ام بیا
((اسفند ماه ۱۳۹۰ هجری شمسی))
#دلنوشته
#غزل_امام_زمان
#شعر_امام_زمان
@sherosabk
مناجات و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام
یا ربّی یا الهی یا الهی
خودت به حال زار ما گواهی
همیشه اِی تمام بود و هستم
شرمنده از عنایت تو هستم
ای ذکرِ جان نامِ مطهّرِ تو
با حاجت آمدم به محضرِ تو
غم شعله زد در قلب ما سراسر
فتاده نور چشممان به بستر
یا رب ببین غرقِ غم و بُکاییم
ما آمدیم توسّلی نماییم
ببین خدا تو حال مضطرم را
شفا بده عزیز رهبرم را
به سوز و آه و یک دلِ پریشان
تو را قسم دهم به چشمِ گریان
قسم به آن نالهٔ پر شراره
قسم به کربلا و شیرخواره
قسم به اشک جاری از هر دو عین
قسم به کامِ خشک طفلِ حسین
به حقّ آن دم که قدِ غم خمید
تیرِ سه شعبه حلق اصغر دَرید
بریده شد زِ تیرِ کین حنجرش
امان زِ سوزِ ناله ی مادرش
زِ عمر من خدای من کم نما
به طولِ عمرِ رهبرم بیفزا
🔴 این شعر در زمان بستری شدن رهبر معظم انقلاب در بیمارستان در سال ۹۳ سروده شده
#دلنوشه
#رهبری #رهبر_معظم_انقلاب
#آیت_الله_خامنه_ای #امام_خامنه_ای
@sherosabk
مناجات با خداوند متعال
خدای من،ببین سوز و نوای من
خدای من،اجابت کن دعای من
خدای من...
گنهکارم،تو هستی مونس و یارم
گنهکارم،نظر کن بر دل زارم
گنهکارم...
شدم مضطر،الهی سیّدی اَلعَفو
زِ من بگذر،الهی سیّدی اَلعَفو
زِ من بگذر...
بَدَم امّا،محبّ مرتضیٰ هستم
وَ محزونِ،شهیدِ کربلا هستم
بگیر دستم...
به حقّ آن،که لب تشنه فدا گشته
وَ در گودال،سرش از تن جدا گشته
چه ها گشته...
#مناجات
#زمزمه_مناجات
@sherosabk
مرثیه گودال قتلگاه و زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها
دردانگیز ترین لحظهٔ عُمر آن شب بود
که زِ داغت به جِنان فاطمه جان بر لب بود
با قدِ خم شده در نافله یارب گفتم
چون فقط ذکرِ تسلّای دلم یارب بود
گشت شمشیر خجل از تو و اشکِ خون ریخت
نیزه در معرکهٔ شرم،به تاب و تب بود
ای گل پرپر زهرا و علی آن گودال
بزمِ معراج تو و قتلگهِ زینب بود
۸۴/۶/۱۶
#دلنوشته
#گودال #قتلگاه
#شعر_گودال #شعر_قتلگاه
@sherosabk
غزل امام حسین علیه السلام
کِی میشود ای دوست نوایم بدهی
قدری زِ مِیِ جامِ عطایم بدهی
گردد چو طلا،مِسِ وجودم به نظر
چون تُحفهٔ فیضِ کیمیایم بدهی
من غرق شدم به قعرِ دریای گناه
آیا شود از لطف،بَقایم بدهی
با خَلق همه غریبه گردیدم من
خواهم که وصال آشنایم بدهی
آنقدر زنم ناله زِ داغِ لاله
تا سوز و نوای نینوایم بدهی
آنقدر به سینه می زنم از غمِ تو
تا آنکه براتِ کربلایم بدهی
۸۴/۶/۱۵
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
مناجات
یارب مرا به محضر دلبر شکسته کن
بندِ دلم زِ هر چه به جز او گُسَسته کن
آرامش اَر بُوَد به رَهَش آرزوی خلق
من را در این مسیرِ پر از فیض خسته کن
وانگَه مرا به رسمِ سرِ کوی بندگی
از تیرِ سینه سوزِ غمش پر شکسته کن
زان تیر چون شکست پَرِ نفس،پس مرا
پروانه وار،مَستِ به آتش نشسته کن
یا رب به یُمنِ یک نظرِ رحمت حسین
فالِ توسّلِ لحدم را خجسته کن
۸۳/۹/۳۰
#دلنوشته
#مناجات #غزل
@sherosabk
مرثیه اسب تاختن بر بدن مطهر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
خوانم از سوگ عزیزِ بوتراب
بعد عاشورا به شور و التهاب
آمدند آن دَه خبیثِ بد نهاد
عاجزانه در بَرِ اِبنِ زیاد
آن لعینانِ به ظاهر سرفراز
لَب به شَرح یک ستم کردند باز
کِی ولیّ شهرِ کوفه ، ای امیر
ای که مانندت ندیده چرخ پیر
گرچه دادی مُزد بر ما دَه نفر
ما زِ تو خواهیم مُزدِ بیشتر
ما همانانیم کِی نورِ دو عین
ظُلم کردیم و جنایت بر حسین
چون جدا گردید از پیکر سَرَش
اسب ، راندیم از جفا بر پیکرش
آتشی در قلب ها انداختیم
بر تَنَش ، با نَعلِ تازه ، تاختیم
داغِ این غم بر دلِ عالم نِشست
استخوان های تنِ پاکش شکست
باز هم یاد مدینه زنده شد
خاطرات درب و سینه زنده شد...
۸۶/۶/۱۳
#دلنوشته
@sherosabk
تقدیم به محضر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
ای قبله راز ، جان ما قربانت
خورشید حجاز ، جان ما قربانت
مسجود تویی و کعبه ات ساجد عشق
ای اصل نماز ، جان ما قربانت
بر خاک مزار تو نهیم ای مولا
رخسار نیاز ، جان ما قربانت
عالَم ز فروغ طلعتت نورانی
ای کوکب ناز ، جان ما قربانت
باشد درِ بیتُ الکرمِ قدسیِ تو
روی همه باز ، جان ما قربانت
ای خون خدا ما همه دم می گوییم
با سوز و گداز ، جان ما قربانت
از بهر شفاعتِ خلایق زِ خدا
داری تو جواز ، جانِ ما قربانت
ارباب تویی و ما گدایان توییم
ای بنده نواز ، جان ما قربانت
هر دم چو محبان تو گویم با اشک
در راز و نیاز ، جان ما قربانت
🔴 سروده شده در سال ۸۵
#دلنوشته
@sherosabk
حکایت عبور حضرت سلیمان از زمین کربلا
روزی از ایّام در آن روزگار
شد سلیمان بر بساط خود سوار
آن رسول ربّ خلّاقِ وَدود
در هوا مشغول طِیُّ الاَرض بود
دیدهٔ عقل و خِرد ، حیران او
باد همچون بنده در فرمان او
از قضا پیغمبر پاک خدا
شد گذر گاهش زمینِ کربلا
در میان آسمان در موجِ نور
داشت از کرببلا می کرد عبور
ناگهان طوفانِ سختی شد پدید
گوییا جانش به روی لب رسید
داد با نُطقَش نشان ، او واکُنِش
باد را بِنمود آندم سرزنش
بانگ زد کِی باد ، چون کردی تو چون؟
داشت میشد این بساطم سرنگون
وحشت آوردی به قلب مُضطرم
رُعب شد ، یکپارچه پا تا سَرَم
بر من اکنون با بَیاناتی نِکو
علّت این تُند خویی باز گو
پس فَلَک کشف دو صَد اسرار کرد
باد با اَمر خدا گفتار کرد
کِی سلیمان اِی نبیِّ مؤتَمَن
وی تو آئینه به ذات ذوالمَنَن
ای سَما ، خاکِ قدومت از شرف
لاتَخَف زین باد و طوفان ، لاتَخَف
گرچه عالم جملگی پا بست توست
اختیارِ من اگر چه دست توست
لیک اینجا فارغ از این عالم است
هر چه من گویم از این وادی کم است
ای سلیمان این زمین مهد بلاست
مَقتَلِ فرزندِ زهرا کربلاست
این زمین باشد تجلی گاه عشق
شُهره در گیتی به قربانگاه عشق
می شود کُشته در اینجا شاهِ دین
بی کفن مانَد تَنَش روی زمین
از جَفای قوم ملعون و شَریر
اهلِ بیتش می شود جمله اسیر
سوزِ غم تا عرش اَعلا می رود
رأسِ شَه بر روی نِی ها می رود
ای سلیمان هر گَه از امر قضا
راهِ من اُفتد به دشت کربلا
یاد آن اندوه سخت و ناگوار
می دهم از کف عِنان اختیار
ای خداوند دو گیتی را رسول
داغدارم عذر من را کن قبول
🔴سروده شده در سال ۸۶
#دلنوشته
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس و نورانی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
ای خون خدا پادِشَهِ ملک دو عالم
ای کعبه ز داغت به تنش جامه ماتم
با یاد غمت ای گل افتاده به گودال
شرمنده شد از دیده ما چشمه ی زمزم
صد شکر که از برکت و الطاف وجودت
ربِّ دو جهان می دَهَدَم فیضِ دَمادم
هر دم ز پیِ ، پیروی از امّ ابیها
گِریَند زِ غم ، آسیه و هاجر و مریم
ای محتشمِ دل تو بخوان مرثیهٔ عشق
تا ناله به رضوان بزند حضرت خاتم
از شورشِ اُفتاده در این خلق سخن گو
یا مِحنَتِ کشتیِ شکسته به یَمِ غم
در گردش گردون ز قضا و قدرِ اشک
هر ماه ، مرا گشته مُبَدّل به محرّم
از عَهدِ اَزَل خطّ حدیث غم جانان
نقش است به لوحِ دل ذرّیه ی آدم
تا روز ابد هست ز سوزِ دل زینب
در دل شَرَر و بر لبِ ما نغمه ی ماتم
ای وای از آن لحظه که زینب به فغان دید
ثارُالَّه و آن دل سیَه و غُربتِ اَعظم
گردید ز گودال برون قاتل ملعون
لرزه به تن و خنده و ماتم همه تواَم
او زد به کناری چو رَدای عربی را
گردید عَیان راس حسین ، وای از این غَم
زین واقعه کز آن جگر خلقِ خدا سوخت
حَق شُربِ عزا ریخت به پیمانه ی عالم
🔴 سروده شده در سال ۸۶
#دلنوشته
@sherosabk