روایتی از بحارالانوار
بشنو ای عاشق به وصل کوی یار
از لسانم یک روایت از بِحار
روزی از ایام آمد یک جوان
در حضور سَیّد کون و مکان
کِیْ ولیّ و شهریار عالمین
چند لحظه پیشتر از این ، حسین!
آن یگانه یاور من جان سپرد
بی وصیّت مادر من جان سپرد
ای که چون تو در کرامت کَس ندید
هیچ کس از تو نگشته ناامید
ای که باشد سایه ی تو بر سرم
کن دعا تا باز گردد مادرم
رفت مولا ، سوی بیت مُحتضَر
پس به سوی آسمان کردی نظر
کِیْ خدای خالق ارض و سما
وی تو خَلّاق ثریا تا ثَریٰ
هین زِ اَلطافَت مرا آکنده کن
پیر زن را بار دیگر زنده کن
عقل پشت ابر فیض حق ، نَهُفت
تا حسین بن علی ، آن جمله گفت
نور الطاف خدا افکنده شد
حاضران دیدند آن زن زنده شد
شاهدان حیران و آن زن با کلام
اَشهَدی خواند و بگفتا کِی امام
ای عزیز حیدر و خیر النسا
لطف بِنما ، داخل خانه بیا
شَه ، اجابت کرد حرفِ محتضر
کرد با دستی اشاره بر پسر
پس بگفت آن لالهٔ خوش رنگ و بو
پیر زن! ، اینک وصیت کن به او
از عطای ذات حیّ ذوالمَنَن
هین وصیت کرد آندم پیر زن
بعد از آن گفت ای کریمِ چاره ساز!
خود پس از مرگم بخوان بر من نماز
این بگفت و کرد با فیضی چُنین
جان خود تقدیم بر جان آفرین
گریزِ روضه 👇
یا حسین ای دستگیرِ چاره ساز
ای که بر آن زن تو خود خواندی نماز
از چه در کرببلا بی کس شدی؟
ای گل ، از چه بین خار و خس شدی؟
ای جلالت جلوه ی حُسن خدا
ای جمالت قبله ی اهل ولا
بعد ایامی پر از درد و مِحَن
مانده جسمت روی صحرا بی کفن
هست در دل یک جهان سوز و گذاز
کس نخواند ای شاه بر جسمت نماز
پیکرت ای کوکب عالم فروز
ماند روی خاکِ آن مقتل سه روز
تا که آمد آن ولیّ عالمین
یادگار تو علی بن الحسین
داشت ناله بر لب آن فخر حجاز
خواند بر آن جسم صد چاکت نماز
گفت ای مردم زِ احسان و وفا
آوَریدَم تکّه ای از بوریا
تا به اشک و ناله و آه و فغان
خود گذارم جسم شاه دین ، در آن
پس وصیّ تو به دشت کربلا
پیکرت بنهاد بِینِ بوریا
در عزای تو گریبان چاک کرد
پیکر خونین تو در خاک کرد
بود زار و بیقرارت یا حسین
پَس نوشت او بر مزارت یا حسین
کین بود قبر کسی که از عتاب
تشنه جان داده کنار نهر آب
۸۶/۸/۹
موضوع شعر : کرامتی از حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و روضه دفن حضرت سیدالشهدا علیه السلام
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس حضرت سیدالشهدا علیه السلام
قلب گیتی بی قرار و مُضطَر تو یاحسین
توتیای دیده خاک محضر تو یاحسین
ای خدای بندگی، ای بهترین عبدِ خُدا
عرش حق سر خَم نماید در بر تو یاحسین
سلسبیل و زمزم و کوثر به جنّت جملگی
جرعه نوشند از شرابِ اطهرِ تو یا حسین
انبیا را دل اگر رضوانِ یزدان می بَرَد
ذات حق بوده از اوّل دلبر تو یا حسین
چون همه عالَم،کَرَم، ای والیِ مُلکُ النِّعَم
می زند در اوج مِسکینی، درِ تو یا حسین
صد چو اسماعیل هر دم میکند مِیلِ فنا
گر که او باشد قتیل خنجر تو یا حسین
هوش هم مدهوش می گردد به رسم نیک عشق
قطره ای نوشد اگر از ساغرِ تو یاحسین
سلطنت را بنده ای از بندگانش می کند
آنکه گردد خاکِ پای نوکرِ تو یا حسین
معصیت ، طغیان ، خطا ، لغزش ، گناه و جرمِ عبد
جمله می سوزد زِ فیضِ آذرِ تو یا حسین
در لحد آسوده ایم و مطمئن چون از کرم
قول جنّت داده بر ما ، مادرِ تو یا حسین
نه در این دنیا فقط من سوگوارت گشته ام
بودم از روز ازل غمپرور تو یا حسین
ای هُمای عشق ، وای از آن دمی کز جور خصم
گشت رنگ لاله ها ، بال و پرِ تو یا حسین
سینه سوزان را هنوز از کربلا آید به گوش
بانگ قُدسیِ اَذانِ اکبر تو یا حسین
ای عموی مهربانِ یادگارانِ حَسَن
گو چه شد آن قاسم فرّخ فرِ تو یا حسین
چشمه اشک رباب از دیده اش جاری است چون
تشنه لب جان داد علّی اصغر تو یا حسین
می رسد سوزِ عطش از خیمه ها تا ماسِویٰ
برنگشت از علقمه آب آور تو یا حسین
در غروب روز عاشورا دگر باقی نماند
یک نفر حتّی زِ خیل لشکر تو یا حسین
دیگر آن هنگام رفت از جسم مرکب هم توان
از روی زین واژگون شد پیکر تو یا حسین
چون که آن نامرد وارد شد به گودال از جفا
گوئیا بِگریست حیّ داورِ تو یا حسین
عضو عضوش ذکر حق می گفت از شوق وصال
آن تنِ صد پارهٔ از خون تَرِ تو یا حسین
وایِ من ، چون شد تجلّی جلوهٔ قالوبَلیٰ
گشت خنجر آشنا با حنجر تو یا حسین
ناگهان افتادش از خشم خدا لرزه به تن
قاتل شیطان مرامِ کافر تو یا حسین
آن زمان بشنیده می شد از زمین و آسمان
آه عالمسوزِ زهرا مادرِ تو یا حسین
تو در آن گودال سرمست از وصال دوست ، لیک
ناله می زد در فِراقت دختر تو یا حسین
بر دل زینب زده آتش شرارِ کینهٔ
ساربان و قصّه انگشتر تو یا حسین
دل کند قالب تُهی زین غم که در وادیِ طَف
آشکارا شد به روی نِی سر تو یا حسین
صوت قرآن حزینت چون طنین انداز شد
سَر بِزَد بر چوب مَحمِل خواهر تو یا حسین
۸۴/۸/۱۶
موضوع شعر : توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
روایت رفتن پیغمبر به طائف و آوردن انگور از جانب یک غلام طائفی که در کبویت الاحمر نقل شده است به نقل از مناقب
این روایت عالمی محبوب گفت
در مناقب إبنِ شهرآشوب گفت
بعدِ عامُ الحُزن،سال رنج و درد
کز خزان ظلم،گلها گشت زرد
بهرِ ِجرای رسالت از خدا
رفت طائف حضرت خَیرُالوَریٰ
لیک در راه خدا و راه دین
سنگ باران شد از آن قوم لعین
ازجفای اهل طائف،اَلاَمان
گشت خون از پیکر پاکش روان
آمد از طائف بُرون،آن نور پاک
ساعتی بنشست حضرت زیرِ تاک
گشت جاری از لَبانِ اَطهَرَش
عرض حالی با اِلهِ و داورش
درد و دل با خالق أَنجُم نمود
شِکوِه از آن بی وفا مردم نمود
با خدایش ذکر حاجاتی نمود
باصفای دل ، مناجاتی نمود
او همه مَحوِ تجلّیِ خدا
ساعتی نگذشته بُد زین ماجرا
کز سوی آن قوم ملعون و پلید
یک غلامی خدمت حضرت رسید
شامهٔ جان ، آشنا با عطر یاس
اَهلیت از نینوا ، نامش عداس
پای تا سر شوق بود و شور بود
روی دستش یک طبق انگور بود
این طَبَق دانی که از سوی که بود؟
از سوی آن سنگدل های عَنود
گوئیا آن أَهرِمنهای عرب
گفته اند این جمله را در زیر لب
گرچه اوضاع بی سر و سامان بُوَد
هرچه باشد او به ما مِهمان بُوَد
گریز روضه 👇
آه ای شیعه بریز اشک از دو عین
یاد مظلومّیِ مولامان حسین
او که بودي کعبه عشق همه
یوسف حیدر ، عزیز فاطمه
او که بودی سَیّدِ اهلِ جِنان
او که مهمان بود بَهرِ کوفیان
وی چه مهمان ، عاشقِ روی حبیب
وی چه مهمان ، زار و تنها و غریب
بی کس و بی یاور و بی تاب بود
حاجتش یک قطره ای از آب بود
او که بودی برهمه عالم پناه
تشنه لب جان داد بین قتلگاه
۸۶/۶/۱۶
مصادف با شعبان المعظم ۱۴۲۷ ه.ق
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
((ای حسین جان همگی والِه و شیدای توایم
گشته مدهوش ازآن جرعه صهبای توایم
هرزمان گریه کند طفل جگر گوشه ای
یاد آن طفل رَضیع اصغر شیدای توایم
چون ببینم به گلزار یکی لاله ی سرخ
یاد آن سَروِ روان اکبر رعنای توایم))
هرزمانی که رسد بر دل ما محنت وغم
یاد پیغامبرت ، زینب کبرای توایم
هر زمانی که ببینم به گلشن گل یاس
یاد آن طفل سه ساله گل زیبای توایم
هر زمان آب ببینیم به دستان کسی
یاد صاحب علم و یاور و سقای توایم
بخدا تا به قیامت زِ ولا و زِ شرف
مُغرِض و دشمن و خصم همه اعدای توایم
چون به ما کرد عطا عشق تو را روز ازل
تا ابد شاکر آن خالق یکتای توایم
روی تو قبله و ما تا دمِ میزان ، مولا!
مُحرم کعبه آن طلعت و سیمای توایم
هم فقیریم به درگاه عطایت امروز
هم گوای رَه و هم سائل فردای توایم
تو کنی جلوه گری و همه ی ما همه دم
با دو چشم دلِ خود محو تماشای توایم
تا صف حشر حسین جان به ولایت سوگند
خونجگر از اِلَم و ماتم عظمای توایم
هم به بدخواه تو شمیشر تبرّیٰ بکشیم
هم به میخانه ی جان مست تولای توایم
هم محب همه ی آل و همه عترت تو
هم محب تو و هم شیعه ی آبای توایم
همه زانوی مودّت زده با اشکِ روان
تحت الطاف تو و سایه ی طوبای توایم
نشود نامه ی اعمال محبین مَقبول
همه محتاج به تایید و به امضای توایم
۸۶/۱۰/۳
موضوع شعر : توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس امام حسن مجتبی علیه السلام
امیدوار عطای توام حسن جانم
گدای کوی گدای توام حسن جانم
تمام عمر کشم انتظار وصل تو را
که دوستدار لقای توام حسن جانم
خدا کند به مقامی رسم که داد زنم
که من فقیر ولای توام حسن جانم
جوانی ام ، پدرم ، مادرم ، به قربانت
قسم به عشق ، فدای توام حسن جانم
به استخوانی و نانی دل مرا خوش کن
که من چو کلب سرای توام حسن جانم
هزار شکر که از لطف مادرت ، مشغول
به ذکر و مدح و ثنای توام حسن جانم
تو پورِ بانوی محرابی و منِ مسکین
نیازمندِ دعای توام حسن جانم
به وقت خواندن مرثیه ی فدک یادِ
بکاءِ صبح و مَسای توام حسن جانم
شدم به مَحبَسِ حُزن و غم تو زندانی
چو نِی حزینِ نوای توام حسن جانم
عزای تو به خدا داغ مادرت زهراست
شکسته دل ز عزای توام حسن جانم
۸۶/۴/۳
#دلنوشته
#شعر_امام_حسن
@sherosabk
تقدیم به ساحت نورانی حضرت زهرا سلام الله علیها
گدایی تو به ما افتخار می باشد
طنینِ ذکر تو ما را شعار می باشد
به ما که از کفِمان رفته اعتبار ولا
ولایت تو بسی اعتبار می باشد
چگونه مدح کنم از تو ای مَلیکه ی عشق
چرا که مادح تو کردگار می باشد
وجودِ قدس ات ای مظهر جلالِ خدا
دلیل خلقت لیل و نهار می باشد
بدون نور وجود تو ای حبیبه ی رب
نصیب سروِ فلک اِنکِسار می باشد
حیات را سببی و بدون روی تو خلق
طعامشان رُطبِ اِحتضار می باشد
قرار و راحت جان دلم تویی زهرا
عنایتی که دلم بی قرار می باشد
غم عظیم تو ای حامی ولایت و دین
شراره ای به دل روزگار می باشد
مثال خطبه ی کوبنده ی تو در مسجد
به جنگ بدر ، چنان ذوالفقار می باشد
زِ محنتت چه بگویم که بعدِ پیغمبر
چو ریگ ها غم تو بی شمار می باشد
به چشم شیر خدا درد مخفی ات هر شب
زِ حال نافله ات آشکار می باشد
علی زِ ماتم هجرانِ تو گرفته عزا
ولی نبی به تو چشم انتظار می باشد
از آن جفا که درآن کوچه شد به تو تا حشر
مدینه از حَسَنت شرمسار می باشد
حسن همیشه به یاد اهانت آن خصم
دو چشم چون قمرش اشکبار می باشد
۸۵/۲/۲۰ مصادف با ربیع الثانی ۱۴۲۷ ه.ق
موضوع شعر : توسل به ساحت مقدس و نورانی حضرت زهرا سلام الله علیها و مرثیه کوچه مدینه
#دلنوشته
#شعر_حضرت_زهرا
@sherosabk
تقدیم به ساحت نورانی حضرت زهرا سلام الله علیها
بشنو نوای درد و غم های مرتضی را
بر جان بِخَر فغان و رنج و غم و بلا را
زهرا که نور عین است بانوی عالمین است
تیر غمش نموده مجروح قلب ما را
از بهر او زِ عزّت یزدان نموده خلقت
از این زمین خاکی تا هفتمین سما را
در مکتب ولایت آن یکّه تاز عصمت
داده به شیعه درس یاریِ مقتدا را
دل می نماید آوا با روضه های زهرا
آن کَس جان فدا کرد سلطان ما سویٰ را
نای فلک پُر آه است روزِ علی سیاه است
از داغ بانویی که دل می برد خدا را
حیدر چو دید دلبر ، مجروح بینِ بِستر
شد روضه خوانِ غربت بانوی هل اتی را
گفتا علی مضطر با آه و دیده ی تر
((دل می رود زدستم صاحب دلان خدارا))
ای یار مهربانم همسنگر جوانم
خم گشته بین زِ داغت ، قدّ شَهِ ولا را
گر از جفای اعدا با من نگفتی اما
هِنگام غسل دادن می بینم آن جفا را
گرخواهَمی زِ آلام طفلان نمایم آرام
خود گو چگونه سازم آرام مجتبی را
جانم رسیده بر لب از ناله های زینب
از بسکه گفته مادر خون کرده قلب ما را
با یادت ای شهیده بس دردها کشیده
کاش او دگر نبیند غم های کربلا را
۸۴/۳/۳
موضوع شعر : زبانحال آقا امیرالمؤمنین با حضرت زهرا سلام الله علیها
#دلنوشته
#شعر_حضرت_زهرا
@sherosabk
نوحه امام حسن مجتبی علیه السلام
لاله و یاسمن ای عزیز زهرا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
مست ماه رخسار توام
همیشه غمخوار توام
خاک کف پای همه
خادمین دربار توام
دارم من زِ تو یا سیّدی تمنّا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
لاله و یاسمن ای عزیز زهرا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا...
از ازل منم مایل تو
فدای سوز دل تو
میان اهل دو جهان
تو کریم و من سائل تو
لطفی کن به من زارِ بی سر و پا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
لاله و یاسمن ای عزیز زهرا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا...
روح و هست و جان همه ای
برلب ما زمزمه ای
روشنی چشم علی
اولین گل فاطمه ای
زینت دوش پاک حضرت طاها
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
لاله و یاسمن ای عزیز زهرا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا...
ای عزیز احمد مددی
جلوه ی سرمد مددی
غرق گناهم بخدا
یا ابا محمد مددی
کن از ما تو شفاعت به روز عُقبیٰ
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
لاله و یاسمن ای عزیز زهرا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
روشنای هر شام وسحر
دیده ام از غم شده تر
زکینه ی همسر خود
عاقبت شدی پاره جگر
سوزِ آهِ تو رفته به عرش اعلا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
لاله و یاسمن ای عزیز زهرا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا...
ای دل همه بر تو اسیر
به کلّ خلقت تو امیر
شده مزیّن زِ جفا
پیکر تو با چوبهٔ تیر
شد زین غم چشم زینب مثالِ دریا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
لاله و یاسمن ای عزیز زهرا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا...
یادِ تیر و شمشیر و سُنِین
به بستر ای نورِ دو عین
به صوت جانسوز و حزین
روضه خوانده ای بهر حسین
از گودال و زِ سر های روی نی ها
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
لاله و یاسمن ای عزیز زهرا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا...
🔴 سروده شده در شهریور ماه سال ۸۶
#امام_حسن #امام_حسن_مجتبی
#نوحه_امام_حسن #نوحه_امام_حسن_مجتبی
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس امام مجتبی علیه السلام
ای فدای لطف بی پایان تو
ای خلایق بنده احسان تو
نور حق در چهره رخشان تو
آفرینش ریزه خوار خوان تو
عالم ایجاد در فرمانِ تو
یاحسن دست منو دامانِ تو
تو کریمی و دو عالم سائلت
مَجمعِ اولاد آدم سائلت
حاتم و صدها چون حاتم سائلت
هر کریم و هر مکرّم سائلت
خازنِ فردوس هم دربان تو
یاحسن دست منو دامانِ تو
قبله خوبان عالم کوی تو
کعبه و میقات زمزم روی تو
بخشش و لطف و کرامت خوی تو
گل شکفته می شود از بوی تو
کِی شود حاصل مرا عرفان تو؟
یاحسن دست منو دامانِ تو
ماه رخسارت همه نور است نور
از تَجلّای رُخَت شد طور ، طور
مصحف مدح تو انجیل و زبور
دیده بی اشک بر تو باد ، کور
عاشقان مدهوش و نیمه جانِ تو
یاحسن دست منو دامانِ تو
هر چه هست و نیست یکسر مَست توست
آسمان هم خود به رتبه پست توست
من که باشم یک جهان پا بست توست
اختیار جان من در دست توست
جان من گویی است در میدان تو
یا حسن دست منو دامان تو
ناسزا گو را تو احسان می کنی
از کرم کافر ، مسلمان میکنی
خار را سَروِ خرامان می کنی
درد عالم را تو درمان میکنی
ای خوش آن دردی که شد دَرمان تو
یاحسن دست منو دامانِ تو
ای غم پنهان تو در هر دلی
ای که حلّال تمام مشکلی
ای که دریای کرم را ساحلی
ای که نخل آرزو را حاصلی
وای از آهِ دلِ سوزانِ تو
یاحسن دست منو دامانِ تو
یابن الزهرا ای امامِ مجتبی
یا ولیَ الله ، سِبطِ مصطفیٰ
از جفای جُعده آن خصم خدا
قاتلت هرچند شد زهر جفا
داغ دیگر چنگ زد بر جانِ تو
یاحسن دست منو دامانِ تو
عمری ، ای عمّامه غم بر سَرت
عمری ، ای ارض و سما خاک درت
با دل محزون و قلب مضطرت
خونِ دل خوردی به یاد مادرت
مُدّعایم دیده ی گریان تو
یاحسن دست منو دامانِ تو
در حضورت ای نگار مهجبین
ای زِ سر تا پا امیرُالمؤمنین
اشک شد با دیدگانِ تو عَجین
فاطمه اُفتاد بر روی زمین
دیده شد آن صحنه با چشمان تو
یاحسن دست منو دامانِ تو
از ستم خانه نشین شد آن ولی
پاسخ مَظلوم بر غم شد ، بَلی
لیک با آن غصّه های منجلی
می زد آتش بر دلِ خونِ علی
گریه های مخفی و پنهان تو
یاحسن دست منو دامانِ تو
🔴 سروده شده حدود سال ۸۲
#دلنوشته
#شعر_امام_حسن
@sherosabk
تقدیم به ساحت نورانی حضرت صدیقه سلام الله علیها
ذکر تمام عالم یا فاطمه یا زهرا
ورد زبان جانم یا فاطمه یا زهرا
فخر تمام هستی معنای ناب توحید
مِرآت اسم اعظم یا فاطمه یا زهرا
در وقت عفو و توبه در محضر الهی
ذکر نجات آدم یا فاطمه یا زهرا
با اذن حَیّ سبحان در هر نفس بگوید
عیسی مثالِ مریم یا فاطمه یا زهرا
هنگام خلقت نور طبق حدیث لولاک
شد ذکرِ عرش اعظم یا فاطمه یا زهرا
گر گوش دل کنی باز تو بشنوی زِ هر جا
این نغمه را دمادم یا فاطمه یا زهرا
ای آنکه قبل خلقِ ارض و سما تو بودی
حق را انیس و مَحرم یا فاطمه یازهرا
بودی به نور عصمت هم مادر نبی هم
دخت رسول اکرم یافاطمه یازهرا
هرکس که بوده سائل بر درب خانه ی تو
شد از کرم مُکرّم یا فاطمه یا زهرا
با ذکر روضه هایت می گردد ای شهیده
هر دل اسیر ماتم یا فاطمه یا زهرا
در گنج عمرت ای گل پیدا شود هزاران
الماس گریه و غم یا فاطمه یا زهرا
درکوچه روی ماهت با دست دشمنِ دین
خورده زِ کینه بر هم یا فاطمه یا زهرا
۸۴/۵/۱
موضوع شعر : توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
#دلنوشته
#شعر_حضرت_زهرا
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقه سلام الله علیها
ای آستان عرش خدا خاک کوی تو
ای آبروی عالمی از آبروی تو
ای شاه بیت گلشن دیوانِ شعر دوست
من زنده میشوم زِ محبت به بوی تو
از پا فتاده ام تو بیا دست من بگیر
ای دست خلق بهر عنایت به سوی تو
من در نماز نور بخوانم قنوت شکر
یک ذره گر به دیده رسد خاک کوی تو
بهر شفا ز فیض مسیحایی دمت
هر دم کنم به بستر غم آرزوی تو
صدها هزار بادیه ، سیراب میشود
از چشمه سار دیده و اشک چو جوی تو
ای کاش اجل بیاید و عمرم به سر برسد
تا که نبینم اشک به وجه نکوی تو
احساس درد هیچ نکردم به پشت در
چون مست بودم از می عشق و سبوی تو
مُردم هزار باز چو دیدم میان خصم
گردیده سرخ از شرر شرم روی تو
جان چیست تا نثار کنم در رهت علی
صد همچو من فدای یکی تار موی تو
۸۴/۴/۱۰
موضوع شعر : زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها با امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام
#دلنوشته
#شعر_حضرت_زهرا
@sherosabk