توسل به ساحت مطهر دو طفلان مسلم
من سائل عطای دو طفلان مسلمم
روزی خور و گدای دو طفلان مسلمم
از بس که حبّ این دو به جانم اثر نمود
تا حشر مبتلای دو طفلان مسلمم
با اشک و شور و سوز و گداز و نوا و دم
زائر به کربلای دو طفلان مسلمم
روزی اگر ز لطف و عنایات کردگار
قسمت شود،فدای دو طفلان مسلمم
با پای دل از این حرم اشک ، عازمِ
آن صحن دلربای دو طفلان مسلمم
باب الحوائجند و منم غرق احتیاج
مسکین و بی نوای دو طفلان مسلمم
بر گرد شمعِ ماتم این دو گل بهشت
پروانه سان فنای دو طفلان مسلمم
یا رب تو شاهدی که ز عمق وجود خود
محزون ز غصه های دو طفلان مسلمم
گشتند مبتلای بلای عظیم عشق
دلخسته از بلای دو طفلان مسلمم
حارث از این دو طفل سر از تن جدا نمود
گریه کنِ عزای دو طفلان مسلمم
این است افتخار من و اعتبار من
که تا ابد گدای دو طفلان مسلمم
🔴 این شعر در سال ۸۶ سروده شده
#دلنوشته
#طفلان_مسلم
#شعر_طفلان_مسلم
@sherosabk
شعری که ابیات ابتدایی آن در حرم دوطفلان مسلم بن عقیل و ادامه آن در تهران سروده شده است
این حرم که اوج پیشش هست پست
بارگاه بچّه های مسلم است
آن دو آقا زادگان ذوالکرم
بوی عطر عشق آید زین حرم
آن دو که در دستشان باشد برات
سر جدایانِ لب شطّ فرات
آن دو که باشند اُمّید همه
لاله های بوستانِ فاطمه
آن دو که باشند خوبانِ جهان
شمع بزم عاشقان و عارفان
آن دو خوش سیما که چون مِهر و مَهَند
آن دو که در کودکی، پیر رَهَند
آن دو که بودند روحِ بی کسی
برده اند از شاهِ خوبان دل، بَسی
آری این دو حجّ غم را مُحرِمَند
نوگلانِ بوستان مُسلِمَند
جان به راهِ شاه خوبان داده اند
چون پدر در بی کسی جان داده اند
حارث ملعون و بَد طینت ، عیان
بس جفا بنمود بر آن کودکان
رفته اند آن کودکان بی گناه
دست بسته تا محلّ قتلگاه
یاد آن مولا که دستش بسته بود
قلبش از نامردمان بشکسته بود
آسمان بر حال اینها گریه کرد
خاک و کوه و دشت و صحرا گریه کرد
عرش از اندوه و ماتم ناله زد
در جنان زهرا از این غم ناله زد
دَر سَما شد مرثیه خوانی به پا
نُه فلک شد بیت الاحزان از عزا
هرچه گفتندی به حارث با فغان
تو به بازاری ببر بفروشمان
آن سیه دل دَر پِیِ پاداش بود
بهر آن دو شعر کینه می سُرود
أَهرِمَن انسانیّت را برده بود
مُهر بر قلب سیاهش خورده بود
آن دو کودک،زار و معصوم و حَزین
بهر یکدیگر هراسان دل غمین
با زبانحال و با اشک دو عین
ناله می کردند مولا ، یا حسین
بین ، که ما بر تو فدایی گشته ایم
از همینجا کربلایی گشته ایم
یا حسین ای سبطِ زهرای بتول
تحفه ناقابل از ما کن قبول
آن دو آقازاده نیکو خصال
آنقَدَر بودند مشتاق وصال
عاقبت شد رأسشان از تن جدا
بر لب دریا چو شاه کربلا
بار الها حقّ این دو نور عشق
کن دل عشّاق را مسرورِ عشق
بار الها حقّ این دو پاکدل
برده زَاهل خاک هم افلاک ، دِل
کُن عیان رُخسارِ ماهِ دلبری
نور دلها، حجّت بن العسکری
🔴 این شعر در حدود سال ۸۱ سروده شده
#دلنوشته
#طفلان_مسلم
#شعر_طفلان_مسلم
@sherosabk