eitaa logo
شیدایی
104 دنبال‌کننده
43 عکس
18 ویدیو
0 فایل
صفحه ادبی شیدایی
مشاهده در ایتا
دانلود
ما شعر جهادیم و پر از تمثیلیم روی سر ابرهه چنان سجّیلیم این حملهٔ موشکی به عالم فهماند آمادهٔ نابودی اسرائیلیم 🍁🍃
🇮🇷 عبور پهبادهای "تنبیهی" ایران از فراز شهر کربلا ... "وَ جَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ"
شیدایی
🇮🇷 عبور پهبادهای "تنبیهی" ایران از فراز شهر کربلا ... "وَ جَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً
. «‏گوش کن...می‌شنوی؟ کربلا و آن‌سو تر؛ قدس، در انتظار طلیعه داران هستند؛هم‌آنان که راهگشای تاریخ به سوی عدالت موعود خواهند بود. آیا تو نیز به خیل آنان پیوسته‌ای؟» شهید‌سیدمرتضی‌آوینی 🍁🍃
دلم تنگ است رویت را و بی تاب است مویت را چنان سجیل ایرانی که مشتاق تل آویو است... 🍁🍃
این چشم تو یا که موشک سجیل است؟! اینها مژه یا کمان عزرائیل است؟! قلب منِ ساده در مصافِ چشمت چون گنبدِ آهنین اسرائیل است 🍁🍃
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن چشم ها بیشتر از حنجره ها می‌گویند...! 🍁🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ز راه دور سلامی به محضرت سلطان تویی که مرتبت ذره پروری داری غریبِ بنده نوازِ رئوف، یادت هست که دورتر ز حریمت کبوتری داری؟ 🍁🍃
نباید سرنوشت صبر من بیهودگی باشد مرا پروانه کن، هرچند از پرواز مأيوسم 🍁🍃
از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند تا کاج جشن‌های زمستانی‌ات کنند پوشانده‌اند صبح تو را ابرهای تار تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند ای گل! گمان مکن به شبِ جشن می‌روی شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه‌ای‌ست که قربانی‌ات کنند 🍁🍃
«تنهایی و رسوایی» ، «بی مهری و آزار» ای عشق،‌ ببین من چه کشیدم تو چه کردی 🍁🍃
هرکس به قدر وسع، خریدار یوسف است سرمایه ی شکسته دلان چیست؟ آرزوست... 🍁🍃
شرحیم به طول غم، مفصل هستیم پشت درِ زندگی معطل هستیم هر روز دویدیم و دویدیم اما، در پیچ‌ وخمِ کوچه‌ی اول هستیم 🍁🍃
ما دست و گریبان شدگان با غم خویش اصرار نداریم به بیش و کم خویش آونگ میان بیم و امّیدم من ای با همه بیگانه و ای با همه خویش 🍁🍃
مانند نهال نورسی، تنهایی تا آخر عمر، بی کسی، تنهایی عشق است و همین عاقبت ناجورش اصلا برسی یا نرسی، تنهایی... 🍁🍃
ای جان به هوای تو به دنیا زده پا چون باد، سر ِ صخره و صحرا زده پا تن مثل دوچرخه بود و قلبم همه عمر یکریز به سوی خانه ات پا زده پا 🍁🍃
در سایه ی باد، بی ثمر می رقصد با خنده ی ارّه، بیشتر می رقصد تابوتِ کنارِ دارها خواهد شد هر سرو که با سازِ تبر می رقصد 🍁🍃
می کرده ز اختلاط مردم سـیرم از غصّه اگر می نخورم می‌میرم گیرد چو غم دهـــــر گریبان مرا من نیز گلوی شیـشه را می‌گیرم 🍁🍃
هنگام سخن عشوۀ پنهانی ریخت دانشکدۀ علوم کيهانی ریخت محبوبم ماه و ماه و.. ناگاه خسوف.. موهایش را به روی پیشانی ریخت 🍁🍃
جَلد تو شدم بی‌خبر از یاد خودم آباد تو و خراب‌آباد خودم آنقدر پر از تو بودم، از خود خالی صیدی شده بودم پی صیاد خودم 🍁🍃
ما را سریست با تو که گر خلق روزگار دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم 🍁🍃
‌ نگاهت مي‌كنم خاموش و خاموشي زبان دارد زبانِ عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد... 🍁🍃
برسان سلام ما را به رفوگران هجران؛ که هنوز پاره‌ی دل دو سه بخیه کار دارد! 🍁🍃
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
گر بر سر کوی تو نباشم چه کنم؟ گر والهِ روی تو نباشم چه کنم؟ ای جان جهان به تار موی تو اسیر گر بستهٔ موی تو نباشم چه کنم؟
او گفت که من جان و جهانش هستم آگاه ز پیدا و نهانش هستم پرسید چه نسبتی تو با او داری گفتم نگرانش ، نگرانش هستم 🍁🍃
در هیچِ زمان خاطره‌ای کاشته‌ام در پوچِ جهان پرچمی افراشته‌ام بی‌عشق چه بود زندگانی؟ مرگی ممنون توام که دوستت داشته‌ام 🍁🍃
القصه گرفتار شدم با غم تو تب کردم و بیمار شدم با غم تو تبریز بیابان که ندارد ناچار آواره‌ی بازار شدم با غم تو ... 🍁🍃
موسیقی غصه‌هاست آوای سکوت دنیای نگفته‌هاست، دنیای سکوت از کوچهٔ تنهایی خود رد شده‌ام با پای خودم نه! بلکه با پای سکوت 🍁🍃
جامِ می بر لبم آهسته سحرگه می‌گفت تو مخور غصٌه که من هم دلِ خونین دارم 🍁🍃
هرگه آیم سویت ای سرو قدِ سیمین‌بَر سایه در پای من افتد که مرا نیز ببر 🍁🍃