برگرد که بعد از تو نگاهم نگران است
چون برگ درختی که پریشان خزان است
ای کاش که گیسوی تو را خوب نمی دید
بادی که پس از دیدن تو در جریان است
لبخند تو با دشمن من پیش نگاهم
تیری ست که در چله ی بی رحم کمان است
من خسته ام از حرف زدن با قلم و شعر
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
دیدار تو عید است ولی حال و هوایم
مانند شب آخر ماه رمضان است...
#محمد_شیخی
🍁🍃