شدم اسیر سپاهی به نام تنهایی ؛
و تن سپردهام اینجا به دام تنهایی
به هر کجا بگریزم دوباره میبینم ؛
هجوم تازهای از ازدحام تنهایی
به انزوای خودم پیله کردهام بی تو ؛
که حکم میکندم بر نظام تنهایی
به سمت و سوی جماعت نمیکشد دل من ؛
اقامه بسته فقط بر امام تنهایی
سکوتم از سر رغبت اگر چه نیست، بدان ؛
سکوت کرده دل اما به کام تنهایی
شنیده میشود از پاره استخوان تنم ؛
نوای نالهی نی در مقام تنهایی
کجاست مرهمی از جنس بودنت که دهد ؛
برای ثانیهای ، التیام تنهایی
قیام کردهام امشب در این غزل ، شاید ؛
بگیرم از دو جهان ، انتقام تنهایی
#پروین_رضایی
🍁🍃