eitaa logo
شیدایی
104 دنبال‌کننده
43 عکس
18 ویدیو
0 فایل
صفحه ادبی شیدایی
مشاهده در ایتا
دانلود
روز عید است و من امروز در آن تدبیرم كه دهم حاصل سی روزه و ساغر گیرم 🍁🍃
زکات فطره یقیناً انار خواهم داد که قوت غالب امسال من لبانت بود 🍁🍃
گفتی دلمان در آرزویت باشد چشمان امیدمان به سویت باشد عید رمضان هم آمد اما ای ماه عید دل ما رؤیتِ رویت باشد 🍁🍃
. از بس تنم از فرقت مِی در رمضان کاست انگشت‌نماتر ز هلال شب عید است .. 🍁🍃
بر سر خوان تو تنها کفر نعمت می‌کنیم! سفره‌ات را جمع کن ای عشق! مهمانی بس است!   🍁🍃
یک عمر گفته ام به همه نان خور توام فطر آمده ، زکات مرا هم حساب کن یک اربعین مسافر تو می شوم حسین! با اینکه روسیاه می آیم ، حساب کن 🍁🍃
شب که ملول می‌شوم بر دل ریش تا سحر صورت یار می‌کشم دفع ملال می‌کنم... 🍁🍃
محمل لیلی، از این بادیہ چون برق گذشت همچنان گردن آهو ، به تماشاست بلند... 🍁🍃
چه کرده‌ای که منِ تیز چنگ چشم دریده میان این‌همه آهو دل شکار ندارم 🍁🍃
ماهِ من! طایفه‌ ی روزه‌ بگیران چه ‌کنند؟ شبِ عیدی که تو پنهان شده باشی جایی! 🍁🍃
جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید هلال عید در ابروی یار باید دید... 🍁🍃
عید فطر است، بگو فطریہ مان گردن ڪیست؟ هر دو عمریست ڪہ مهمان دل هم شدہ ایم! 🍁🍃
هر دیده‌ای که گوشه‌ی ابروی یار دید دیگر نکرد گوش به حرفِِ هلالِ عید...   🍁🍃
هر آن کافر که او قربان عشقست به کیش ما مسلمان می‌نهندش... 🍁🍃
ز چشم هر که فتادم، یکی دگر برداشت گَرَم زمانه رها کرد، روزگار گرفت. 🍁🍃
امام علی عليه السّلام : از تباه كردن عمر در آنچه ماندگار نيست، بپرهيزيد، كه عمر رفته، باز نمى گردد . غرر الحكم و درر الكلم
بارانم و نیست هیچ کس غمخوارم من گریه کنم کسی نمیفهمد که... 🍁🍃
همیشه خواسته ام از خدا فقط او را چنان که خسته تنی ، چای قند پهلو را .. 🍁🍃
اخلاص به چاک پیرهن نیست اینجا دل پاره می‌شناسند... 🍁🍃
من آن چوپان بی دینم که پیغمبر نخواهم شد مرا بگذار و بگذر چون از این بهتر نخواهم شد نخواهم شد شبیه این همه پیغمبر کافر شبیه این همه پیغمبر کافر نخواهم شد همین شادی مرا بس که اگر زخمی نپوشاندم برای گـــرده های دوستان خنجـــر نخواهم شد نه از پائیز باکم هست و نه از دست تو چون من گل  ابریشــم  قالیچــه ام  پرپر  نخواهــم  شد نگو دلواپسم هستی که چشمت زیر گوشم گفت : برایت  دایه ی  عاشق  تر  از  مادر  نخواهم  شد 🍁🍃
رو در صــف بندگان ما باش و مترس خاک در آسمـــان ما باش و متـرس گر جمـلهٔ خلق قصد جــــان تو کنند دل تنگ مکن از آن ما باش و مترس 🍁🍃
تاک را سیراب کن ای ابرِ نیسان در بهار قطره تا می می‌تواند شد چرا گوهر شود 🍁🍃
‏گفت جای من کجا لایق بُوَد؟ گفتم: به دل گفت: می‌خواهم جز این جای دگر، گفتم به چشم 🍁🍃 ‌
شبنم وصال‌گل طلبید آب شد ز شرم از هر که هرچه می‌طلبی اینچنین طلب این آستان هوسکدهٔ عرض ناز نیست شاید به سجده‌ای بخرندت‌، جبین طلب 🍁🍃
کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت؟ که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه‌هایت به قصه‌ی تو هم امشب درون بستر سینه هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت تهی است دستم اگرنه برای هدیه به عشقت چه جای جسم و جوانی که جان من به فدایت هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز به هیچ بند و فسونی نمی‌کنند رهایت دل است جای تو تنها و جز خیال تو کس نیست اگر هر آینه ، غیر از تویی نشست به جایت هنوز دوست نمی‌دارمت مگر به تمامی؟ که عشق را همه جان دادن است اوج و نهایت در آفتاب نهانم که هر غروب و طلوعی نهم جبین وداع و سر سلام به پایت 🍁🍃
زمانه بر سر آزار ماست خوی تو دارد همین سزاست کسی را که آرزوی تو دارد 🍁🍃
لب پُر از آه و درونْ پُر ز خیالِ غمِ دوست در نَفَس، دوزخ و در سینه، گلستان دارم… 🍁🍃
مزه‌ای در جهان نمی‌بینم دهر گویی دهانِ بیمار است... 🍁🍃
من مدتی‌ست ابر بهارم برای تو باید ولم کنند ببارم برای تو 🍁🍃
بی‌کیمیای مستی تبدیل غم محال است؛ یا می حلال فرما یا غم حرام گردان... 🍁🍃