در آستانه روزهای پر التهاب دی ماه و سالگرد سردار دلهایمان هستیم .اولین شعری که در آن روزها نوشتم .انشالله که مورد عنایت خود سردار واقع شده باشد . چه روزهای غم انگیزی بود👇
#خبری_داغ
سروده دی ماه ۹۸
خبر آمد خبری داغ که می سوزاند
آتش افتاده در این باغ که می سوزاند
خبر آمد به دل دشت که دریا خشکید
آه ها بس که کشیدیم ثریا خشکید
شعله داغ است ولی روضه امانش ندهد
فرصت برف زمستان به خزانش ندهد
شعله داغ است ولی از دل داغ شیعه
قدر گلبرگ گلی سوخته باغ شیعه
پیرهن کهنه نداری تو و یک تکه حصیر
نشده خواهر ویا دخترت البته اسیر
روضه ات خاطره ی کوچه و در کم دارد
فاطمیه ست ولی بوی محرم دارد
روضه ات گرچه نرفته ست به سمت گودال
ولی از علقمه شد ساغرمان مالامال
قمر آن لحظه که دستان تو افتاد رسید
ماه هم دید تو را ماه به فریاد رسید
چیست بین تو و زهرا که نمی دانم من
چه گذشته به تو آیا که نمی دانم من
بر تنت خاک شلمچه ست ز بویت پیداست
چیست که خانه تو شهره به بیت الزهراست
فاطمه امده از قصر به استقبالت
فاطمیه شده هم عصر به استقبالت
دل تو حاوی دریاست به دریا سوگند
چشمه اش کوثر زهراست به زهرا سوگند
بهتر از این چه لقب حک شده بر روی عقیق
که ولی خوانده تورا یار قدیمی ورفیق
گریه کرده ست وبه تکرار شهادت داده
که به جز خیرندیده ست درین فرمانده
تو همانی که بدون کرسی، دفتر، میز
خودشدی مسئله و اصل گزینه بر میز
راست گفتند تروریست تویی ای سردار
کرده ای دشمن حق را به نگاهی مردار
دشمنانت نه فقط کشته چشمان تواند
دوستان هم همه مدهوش و پریشان تواند
مادرت کو که ببیند چه سرافراز شدی
روی قبرتو نوشتند که سرباز شدی
توهمان حرفه ای لشکر ثاراللهی
که لدر می بری از خصم توازیک راهی
که همه واله ودرمانده شدنداز هوشت
بیجهت نیست علم خسته شده بر دوشت
مطمئنم من از آن روز که برمیگردی
ولی از سیصد واندی تو کدامین مردی
سیصد وسیزده و آه ندامت ازمن
تو وآنها ودل مانده به حسرت ازمن
می شود نام مرا هم ببری درآن روز
می شود پاک شود قصه من از دیروز
آه اگر بر تو شکایت ببرم من آیا
می شود فیض شهادت ببرم من آیا
می شود دفتر دیروز مرا پاک کنی
گوشه ای درکف پاهات مرا خاک کنی
جای من نیست اگر بین تو و یارانت
چند بیتی که شدم شاعرت ومهمانت
بیت دربیت بدنبال تو می گردم من
بخدا درغم تو کوه پراز دردم من
کوه پردرد ولی باز سراپا محکم
ایستاده به ره حضرت آقا محکم
حضرت عشق نبینم که شما گریه کنی
مرگ حق است به دینم که شما گریه کنی
چندسال است ندیدم که شما تا این حد
بغض از چشم و نگاهت به عیان می بارد
بخدا عقده دل وانکنی می میرم
و اگرچه که زنم اسلحه را می گیرم
سر فرزند چنان ام وهب در دستم
بر سر عهد خودم با تو همیشه هستم
باز پیمانه بده این سر پیمانه پرست
سر پیمانه ی تو بر سرپیمانش هست
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
یاد و خاطره درگذشتگان زلزله بم گرامی باد
ای بم
ای آسمان ابی احساس
یاد تو چون
شمیم بهاران سبز تو
رویای ماندنی دفتر من است
در انتهای کوچه ایمان کنار عشق
آن منزل به یاد ماندنی مادر من است
آنجا کنار نخل بلند میان باغ
گلهای عاطفه را می توان شمرد
دستان مردم تو
مانند دستهای نخل
باز و کریم
ای بم عزیز من
بالا و پر غرور
ای جاری از بهشت
پر نور و پر سرور
دلهای مردم تو مثل آسمان
ابی و پاک و زلال است و مهربان
نارنجی ات میان سبز
خوش رنگ و دلپذیر
چون نخل سربه زیر
آرام و گرم
می بارد از نگاه دخترکانت
حیا و شرم
ارگت شکوه تمدن
اصیل و ناب
ساکت گشوده دامنه بر
صبر بیحساب
ای بم غریب من
زیبای رو سپید
شبهای پرستاره تو
روشن ازامید
بایدهمیشه بمانی
تا آن زمان که نخل
پر بار و پرکرم
قدش بلند
نامش بلند
و زیبایی اش بلند
تا آن زمان که عشق
در دستهای مردم تو
می شود هنر
باید همیشه بمانی
این قول رهبراست
خوش بوی سبز
باید همیشه بمانی
این حرف اخراست
زینت کریمی نیا
🆔http://eitaa.com/sheydayezeynab
نذر حضرت ام البنین سلام الله علیها
برای از تو سرودن قلم علم شده است
و واژه ها همه والا و محترم شده است
شنیده ام که شما شاعرید و اشک شرم
روان به روی جبین من و قلم شده است
عجیب واژه ژرفی ست محترم یعنی
کسی که محرم حق باشد و حرم شده است
به احترام تو باید تمام قد پا شد
به احترام همان قامتی که خم شده است
به جای فاطمه آنقدر مادری که اگر
کسی از عصمتتان گفت باورم شده است
عروس تازه ای و کودک حرم تبدار
هنوز سرنرسیده شروع غم شده است
میاید از طرف علقمه شمیمی که
گواه مادری ات گشته و حکم شده است
میان این دو حرم حس شاعرم انگار
که با دوفاطمه امروز هم قدم شده است
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
#کانال_اشعار_زینت_کریمی_نیا_شیدای_زینب
#چهارشنبه_امام_رضا_جان
میگن هوای شهرت آلوده ست
میگن حرم دیده نمیشه خوب
همون هوای آلوده ت عشقه
بیشتر از این من و نزن هی چوب
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
#شب_های_جمعه_زیارتی
۱۴۰۲/۱۰/۷
#حضرت_ام_البنین
بانو اجازه اول خط یک سفارش
بانو اجازه با خجالت یک سفارش
بانو شنیدم شاعرید و کم نوشتم
این شعر دارد عرض حاجت ، یک سفارش
تو مادر مردان مردی خود که هستی ؟
من می نویسم اُمّ غیرت ، با اجازه
حالا اجازه جابه جا شد با سفارش
از توسفارش خواست زینت ،با اجازه
نام تو را بردم به زیر نور مهتاب
کردم زیارت خوب و راحت با اجازه
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
1_4768382284.mp3
3.77M
🔸حکایت عجیبی از عریضهنویسی به محضر امام زمان سلام الله علیه
🎙 مرحوم آیت الله العظمی #بهجت رضوان الله تعالی علیه .
#یا_بقیه_الله_روحی_لک_الفدا
می چرخم این کوچه ها را که پوچند
این روزهارا که حالی به حالی است
بر شانه ها شعر و شبنم نشسته
انگار یک ابر در این حوالی است
شاید که این ابر باران ببارد
شاید خبر از سواران بیارد
پاییز عطر بهاران بکارد
پایان چندین سده خشکسالی است
پایین تر از خط فقریم آقا
از کوله بارت "تصدق علینا"
می بینی این خاک ها را که دلخون
می بینی این خانه ها را که خالی است
از تیغ و شمشیر و نیزه گذشتیم
تا موشک و اوج پهپاد رفتیم
با سیصد و سیزده شکل گشتیم
شاید پسندد عزیزی که عالی است
با نیشخند و تمسخر چه باید
با دین ستیزی، تنفر چه باید
با هتک احرام چادر چه باید
انسانیت در مسیر زوالی است
با اتهامی که باران بخواهیم
دنیای سرشار ایمان بخواهیم
اجرای آیات قرآن بخواهیم
گفتند این ها همه خوش خیالی است
گل خوب اما به جای خودش خوب
دل خوب اما چنان صخره و چوب
با اینکه هستند بسیار محبوب
اما فقط حصر در نقش قالی است
خواندیم ندبه که آرام گیریم
شعری سرودیم الهام گیریم
باید فقط از خودت وام گیریم
در ندبه هایی که اشکش سوالی است
(این معز الاولیا و مذل الاعدا)
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
#کانال_اشعار_زینت_کریمی_نیا_شیدای_زینب
بخشی از#سرود_همخوانی_نه_دی۱۴۰۲
اجرا توسط جناب حاج آقا کدخدایی
در دل سرما بهاران می رسد
بر بیابان عطر باران می رسد
در میان نا امیدی از بشر
سوره والفتح قرآن می رسد
غزه و لبنان و ایران در جهان
جای سردار، مرد میدان بیگمان
گر به جا مانده سپاه قدس از او
مژده فتح و ظفر بر قدسیان
ماه دی اردیبهشت عاشقی است
عشق نرگس در دل هر رازقی است
با بهار نرگس آیند عاشقان
فصل گل کردن به باغ لایقی است
هم نه و هم سیزده دی یک جهت
سید رضی ها بعد حاج قاسم به خط
یاوران مهدی صاحب زمان
دور حسن یوسفش جمعن فقط
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab