eitaa logo
شیدای زینب (سلام الله علیها)
250 دنبال‌کننده
316 عکس
229 ویدیو
8 فایل
اشعار آئینی #زینت_کریمی_نیا @sheydaye_zeynab ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بسـم الله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج حکیم با استعانت از خداوند متعال و در ظل توجهات ائمه اطهار علیهم السلام کانال اشعار ( ) در سالروز میلاد حضرت زینب سلام الله علیها بعد از چند سال توقف مجددا راه اندازی می شود . تقدیم خاک پای اهل بیت علیهم السلام و قلب سلیم دوستداران ایشان 📚 کانال اشعار شیدای زینب (زینت کریمی نیا) در ایتا 🆔 eitaa.com/sheydayezeynab •┈┈••◈🍃🌺🍃◈••┈┈• ╲\╭┓ ╭⁦🌹 ┗╯\╲ ━━═━═━━━═━━═━━━═━
این جمعه که از خودم عیادت کردم دیدم به نبـــود عشـــق عادت کردم ایـن بـود که از یار مســــیحا نفسم درخواسـت داروی شـهادت کردم 📚 کانال اشعار شیدای زینب (زینت کریمی نیا) در ایتا 🆔 eitaa.com/sheydayezeynab
تقدیم به لبخند خالصانه شهیدحسین پورجعفری بس که لبخند ولبش عهد تفاهم دارند بوسه ی قند و نمک بر گل گندم دارند زینت کریمی نیا 🆔http://eitaa.com/sheydayezeynab
باز پیمانه بده این سر پیمانه پرست سر پیمانه تو بر سر پیمانش هست زینت کریمی نیا 🆔http://eitaa.com/sheydayezeynab
بیت در بیت به دنبال تو می گردم من به خدا در غم تو کوه پر از دردم من زینت کریمی نیا 🆔http://eitaa.com/sheydayezeynab
تقدیم به یار و همراه حاج قاسم شهید پورجعفری "دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود" چکمه دائمی از چرم وفا دوخته بود جعفری جنس و حسین اصل ، می نابش هست آنکه عمری به تمنای شهادت زنده است بس که لبخند و لبش عهد تفاهم دارند بوسه قند و نمک بر گل گندم دارند دل پاکش فقط ازطرز نگاهش پیداست طالع سعد و خوش از چشم سیاهش پیداست چشم مستش چقدر جام لبالب دارد ساغر معرفت از غیرت زینب دارد مرد بی حاشیه و ساده و بی آوازه در عمل کهنه و در شهرت و عنوان تازه سر سپرده ست سرِ دار فقط با سردار خانقاهش شده یک جبهه و زهدش پیکار او مریدی است که تو پیر و مرادش شده ای همه ی زندگی و کار و جهادش شده ای دوستش داری و در عشق پیامت پیداست دوستت دارد و در مشق مرامت پیداست باز افتاده از آن جام لبالب به دلم که گریزی بزند تا دل یک روضه قلم شرمگین نیست که آبی نرسد بر گلها لب او تشنه نبوده ست شبیه سقا ارباََ اربا نشده پیکر او چون اکبر نگرفته است در آغوش علی اصغر کمر از داغ برادر نشکسته دیگر نشنیده است که مهلا مهلای خواهر داغ دارد دل ما داغ اباعبدالله نشود سرد به صد قرن پر از گریه و آه داغ دارد دل ما داغ از آن شعله در چارده قرن تلافی نشده خون جگر چارده قرن گره خورده عجب در کارم بغض نشکفته ی در بین در و دیوارم خاک آلوده شده واژه ناب مادر آب هم سوخته در این تب و تاب مادر آخر روضه هر باره ابا عبدالله چاره هر دل بیچاره ابا عبدالله زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
نذر حضرت ام البنین سلام الله علیها برای از تو سرودن قلم علم شده است و واژه ها همه والا و محترم شده است شنیده ام که شما شاعرید و اشک شرم روان به روی جبین من و قلم شده است عجیب واژه ژرفی ست محترم یعنی کسی که محرم حق باشد و حرم شده است به احترام تو باید تمام قد پا شد به احترام همان قامتی که خم شده است به جای فاطمه آنقدر مادری که اگر کسی از عصمتتان گفت باورم شده است عروس تازه ای و کودک حرم تبدار هنوز سرنرسیده شروع غم شده است میاید از طرف علقمه شمیمی که گواه مادری ات گشته و حکم شده است میان این دو حرم حس شاعرم انگار که با دوفاطمه امروز هم قدم شده است زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
جز خدا هیچکس نبود آنروز ، تو فقط شاهد خدا بودی موقع رونمایی از خورشید ، توبه چشمش چه آشنا بودی آسمان سیب را که بو می کرد ،کوثرت را که درسبو می کرد چشمهایش که آب رو می کرد ، علت آبرو شما  بودی آبرو می گرفت باران و ، می شد آماده پای قرآن و باوضو آیه های  انسان و ، شان تنزیل هل اتی بودی بود شد هر نبود با چشمت ،می رسد هر  وجود تا چشمت چشمه یک چشمه بود از چشمت .مروه ها را خودت صفا بودی بعد تو گل خدا عمل آورد .جای روی تو یک بدل آورد شاعری یاس را مثل آورد ، مهربان بودی و رضا  بودی شاعری یاس را مثل آورد ،یاس پهلو گرفت و کم آورد او بهاری شکسته را می خواند ،وقتی او را تو پیشوا بودی چادرت بر سپیده زد پهلو ، با همان هفت وصله اش بانو گرچه رویت ندیده بود ملک . ذکر تسبیح ماورا بودی برق زد ربنای در دستت ،شد همین ها طلای در دستت چه نیازی تو را به انگشتر ،که خودت برتر از طلا بودی چه نیازی به رخت نو داری ،تو که با ماه یک به دو داری کمترین هدیه ات لباس عروس ، که عروس شکوفه هابودی کمترین هدیه ات لباس عروس ،چون که بر عرش می کنی تو جلوس برمن شاعرت چه می بخشی ،تو که دستی  پر از دعا داری زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
علیه السلام تمام هیئت ما هر چه خواند ، یک تنه دیدی میان خیمه ی آتش کبوترانه پریدی سکوت قلب قافله با بودن تو شکسته نفس برای پدر هستی و هوای امیدی فرار کودکان همه از دیو قصه شنیدیم صدای پای تو آمد به کاخ دیو رسیدی چه عالمانه زدی دست رد به سینه دیوان که اوسیاه ِسیاه است و تو سپید سپیدی دوفاطمه دوعلی نام مادر و پدرت پس شناسنامه ی عالی از این قبیله خریدی تویی محمد دوم که از محمد اول اصیل نور نسب را به ماه چهره کشیدی اگر عموی تو اصغر شهید کوچک عشق ست چهار سال بر این عشق شاهدی وشهیدی دمیده گونه ای از لاله بر مزار شهیدان ولی تو لاله هفتادگونه ای که دمیدی زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
تقدیم به علیه السلام هادی شدی تا بر دو راهی ها نمانیم مصباح هستی در سیاهی ها نمانیم ابن الرضا باشی ، خودت خورشید هستی بر صد هزاران مشتری ناهید هستی باشی علی انگار دیگر کهکشانی یک حلقه وصل زمین و آسمانی بر ابر فرمان می دهی باران ببارد اذن خدا در خانه ات مهمان بیارد "کهف الوری اولی الحجی ذوی النهایی" جامع ترین دیوان عشق شعر هایی این جامعه آنقدر در معنا کبیره ست حافظ به کرمانِ تو شعرش مثل زیره ست کل شریفِن طاءطاءَ پیش نگاهت هر چه بزرگی سایه گیرد از پناهت بر سامرایت سر دهد هر شاعری که یک بار طعم آن چشیده زائری که از کربلا قصد عزیمت کرده سوی ایران و دارد با دل خود گفتگوی اینکه چه سوغاتی برد با خود به مقصد از عطر اینجا می برد با خود به مشهد دلبند تر از کاظمین اینجا برای خورشید هشتم هست و اینجا هست جای حاجت گرفتن از امام عصر حتما آقا چگونه بگذرم از حاجتم من؟ زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
جمع خوبان جمع کردی در مدارجامعه عارفانِ شمع تو پروانه وار جامعه نهر های معرفت را خوب جاری کرده ای از زبان اهل دل در رودبار جامعه با مصابیح الدجی وسایه ی کهف الوری مات شیطان مانده از شعر و شعارجامعه خانه هایی که خدا اذن دخولش می دهد یک به یک هستند پیدا درقرارجامعه سرگذاردمنزلت بر روی خاک منزلت سایه طویی رود درسایه سارجامعه آنچنان عطر غزل پیچیده در گفتار تو حافظ شیراز هم مانده به کار جامعه حافظ شیراز نه "کُلُ شریفن طَاءطَ اَ" شعر سعدی هاست حتی شرمسار جامعه آخرین خورشید در فجر طلوعی آتشین درسه تابش نشر کرده اعتبار جامعه سامرا گوی غریبی از خراسان برده‌است من نمی گویم که می گوید غبارجامعه گشته ویران چلچراغ دیده بارانی ام با ترکهای منار سوگوار جامعه حرف سامرّا شد و یک حلقه اشک و چشم من اذن باران ده تو ای ابر بهار جامعه زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
میلاد علیه السلام بر امام رضاجانمان مبارک بیشتر از دوچشم خود آقا ، من به باب الجواد مدیونم بار دیگر به من نگاهی کن ، از نگاهت دوباره ممنونم دسترنج پدر حلالم بود؟ شیرمادرشراب نابم بود؟ بین این دو دلیل حیرانم . سُکربیحد شده ست معجونم من بدونت نمی توانم نه ، دست من نیست نه نمی دانم چه کنم عشق توست همزادم ، چه کنم مهر توست درخونم مثل قطب شمال بی نورم ، وقتی از شمس گنبدت دورم مثل قطب جنوب می لرزم ، شب زند دم به دم شبیخونم تازه فهمیده ام که من چه قدَر ، قدرتان را نکرده ام باور قدر چشمان روشنم بهتر . من به برق ضریح مرهونم باشما لا اله الا الله ، می رود هشت آسمان بالا بی شما هرچه هم اذان گویند ، باز درحبس کاخ مامونم مثل دارالولایه ات پرنور ، مانده ام پای شرط نیشابور پای آن دولت قدرقدرت ، مانده هر بندبند قانونم هیچ جا مثل این حرم نشود ، خانه ای خانه خودم نشود گرچه مکه مدینه یا عتبات ، بابت خانه باز ممنونم فوج فوج کبوتری که نشست ، روی باب الجواد یادت هست درقنوت نماز عیدم بود ، عده ای گفته اند مجنونم ارز رایج به دولتت بودم ،ناگهان از نگاهت افتادم اقتصادی دوباره می باید ، تا کند باز ارز افزونم من همان گوهری که بودم شاد ، توی صحن وسرای گوهرشاد سبز بوده ست یشم احساسم ، ولی اینک عقیق گلگونم قدرت دستهای خسته من ، چاره چاره های بسته من ضامنم باش ای که می دانی ، وسعت اشکهای جیحونم باز دیدم که خادمت هستم ، چوپری رنگی است در دستم شاید این خواب بود اما نه ، وه که بیداری است اکنونم سرد اما شکوفه دارم من ،درزمستان پراز بهارم من در رواقت غنی ترازمن نیست ،مست جام عقیق میگونم پشت گرمی من ولی به شما ،عامل لطمه هاست بر تقوا پشت لبخند تان نمی بینم ،عدل پروردگار گردونم اینقدرسمت مشهدم در راه ،که به کف های دست من چون ماه پیچ وخم های جاده معلوم است ،زائری بی چرا وبی چونم درفراسوی آسمان نگاه ،صوت عشق کریمخانی و ماه محفلی شاعرانه دارد وباز ،آسمان ومنی که مفتونم آمدم شاه من پناهم ده ،خط امنیت از گناهم ده یک زیارت دوباره می خوانم ، با زبان سلیس موزونم زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
میلاد (ع)مبارکباد عشق نام تو را بلند بلند نزدخورشید ما تلاوت کرد نه محال است نه محال محال اینکه او بر نبودت عادت کرد ازستاره وزیده لبخندی سمت خورشید تاکه شادشود دوری راه بر تو مشکل نیست چون که فرمانبر توبادشود قطره‌ای از حضور توکافی است تاکه باران به شهر دل بازد بی تو این شهر جای ماندن نیست چه رسد اینکه بر جهان نازد مدتی مانده ام در اینکه چرا بی تو اینجا رقیب رضوان است بی وجود شکوفه در این باغ این چه عطری ست این چه ریحان است ؟ می شود روی پای دلتنگی ؟ بارگاهی فراخ پا گیرد ؟ توی میدان عشق و جاذبه اش موج مثبت دل از هوا گیرد ؟ نه محال است نه محال محال حرف ها ماند وآسمان که ببین سمت باب الجواد غوغا یی است فوج فوج کبوتران که ببین قالی صحن زیر پای من و روی احساس پر زنان که ببین سفره ای باز می شود از سور من وسلوای آستان که ببین مثل اینکه به یمن مقدم توست ازدحام فرشتگان که ببین گویی از ارث موسی جعفر برده گنجینه ای کلان که ببین پادشاهی ست عشق می بخشد پایتختی ست این مکان که ببین میشود مشهد الرضا پرنور می کند ناز بر جهان که ببین قطره آبی به روی گونه چکد باز باران به بام جان که ببین این توهستی که نامه می آری کاتب عرش نامه خوان که ببین هاتفی زیر گوش من می خواند تابگویم که یا جواد جواد مطمئنم قبول شد عشقم مطمئنم که حاجتم را داد زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
 ۱۲بهمن سالروز ورود امام خمینی به وطن گرامی باد خاطرات کودکی نگاهت دران روزهای قشنگ مرا سمت رنگین کمان می کشید به بالای گلهای نقاشیم       تورا اسمان مهربان می کشید شبانگاه بالهجه ی سبز تو قناری صفت هم سخن می شدم به همراه پروانه های خیال گل سینه ی یاسمن  می شدم میامد نسیم تودرقصه ام به همراه بوی خوش کودکی چه اعجاب انگیز افتاده بود بزرگی به دام دل کوچکی کسی مثل پرواز پروانه ها فضای خیال مرارنگ کرد سیاه وسپیدپرستو ولی دل آسمان مراتنگ کرد گرفتاربودی به خال لب و به شب های شعرم غزل کاشتی کسی حس پنهانی ام را ندید ولی تو از آن نقشه برداشتی من ومهرآباد ما هم دلیم تودرهردوی ما فرود امدی توازپله های خطرردشدی میان شکوه درود امدی ومن ضرب درکل ایران شدم که باشم مساوی به جذرشما نگاه تو تقسیم می شدولی به ماه وستاره به خورشیدوما من امروز هم کودک قصه ام دلم راسپردم به توپاک پاک هنوزازوفای تودم می زنم هنوزاز تو سبز است این خاک پاک خودم راستایم واین عیب نیست بهای تودرباورم مانده است اگرسبزهستند این واژه ها صفای تودر دفترم مانده است نسیم توگهواره ام راتکاند       شدم اینچنین عاشق وخیره سر واینک پس از سالها کودکت شده بردعای تومحتاجتر پس ازتودراین خشکسال کویر به روی سرم چتر بارانی است همان مرد که دوستش،داشتی همان راد مردی که قرآنی است از آنها که در انتظارند و با شهادت سعادت به دست آورند به عهد خدا پای بندند و با صداقت سیاست به دست اورند دوباره ومثل همان روزها به همراه اوچشم ماگریه کرد درآن جمعه که خطبه خواندوگریست به دل های ماعشق راهدیه کرد همه ابرهای جماران تو درآن خطبه بارید ازآسمان ازآن جام زهرتودرشصت وهفت پرازجرعه شدجام این جمعه مان تن ناقصش  را که تقدیم کرد تمام تنم گشت ارزانی اش ازآن پس دلم بیشتر می رود سراغ نگاه خراسانی اش ازآن پس همه آرزویم شده که با او روم تا امام زمان نبینم خدایا نم اشک او نبینم به شکوه گشوده زبان فرازونشیب زمان برده است مراتا پریشانی  گردباد به کاخ ولایت امان یافتم بدون ولایت تن من مباد دعا کن اماما دوباره مرا که ازپا نیفتم به این سادگی مبادا امام زمان آید و نشیند به من گرد شرمندگی  http://eitaa.com/sheydayezeynab
رجب و روز پدر حال دیگری دارم ببین که در هنرعشقتان سری دارم همیشه یک دو قدم راه رفتنم سخت است ببین چگونه به راه شما پری دارم "من و علی پدرانیم بر شما مردم " از این کلام چه احساس بهتری دارم رسیده روز پدر بر یتیم اجازه بده که شعر از تو سرایم که دفتری دارم چه دفتری که شده صد ورق به باور عشق به روی هر ورقش لکه ی تری دارم امید بسته دلم سالها به دست پدر نکن ردم که به دست تو باوری دارم زینت کریمی نیا بداهه ۱۴۰۱/۱۱/۱۳پنجشنبه http://eitaa.com/sheydayezeynab
می چرخم این کوچه ها را که پوچند این روزهارا که حالی به حالی است بر شانه ها شعر و شبنم نشسته انگار یک ابر در این حوالی است شاید که این ابر باران ببارد شاید خبر از سواران بیارد پاییز عطر بهاران بکارد پایان چندین سده خشکسالی است پایین تر از خط فقریم آقا از کوله بارت "تصدق علینا" می بینی این خاک ها را که دلخون می بینی این خانه ها را که خالی است از تیغ و شمشیر و نیزه گذشتیم تا موشک و اوج پهپاد رفتیم با سیصد و سیزده شکل گشتیم شاید پسندد عزیزی که عالی است با نیشخند و تمسخر چه باید با دین ستیزی، تنفر چه باید با هتک احرام چادر چه باید انسانیت در مسیر زوالی است با اتهامی که باران بخواهیم دنیای سرشار ایمان بخواهیم اجرای آیات قرآن بخواهیم گفتند این ها همه خوش خیالی است گل خوب اما به جای خودش خوب دل خوب اما چنان صخره و چوب با اینکه هستند بسیار محبوب اما فقط حصر در نقش قالی است خواندیم ندبه که آرام گیریم شعری سرودیم الهام گیریم باید فقط از خودت وام گیریم در ندبه هایی که اشکش سوالی است (این معز الاولیا و مذل الاعدا) زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
نذر حضرت ام البنین سلام الله علیها برای از تو سرودن قلم علم شده است و واژه ها همه والا و محترم شده است شنیده ام که شما شاعرید و اشک شرم روان به روی جبین من و قلم شده است عجیب واژه ژرفی ست محترم یعنی کسی که محرم حق باشد و حرم شده است به احترام تو باید تمام قد پا شد به احترام همان قامتی که خم شده است به جای فاطمه آنقدر مادری که اگر کسی از عصمتتان گفت باورم شده است عروس تازه ای و کودک حرم تبدار هنوز سرنرسیده شروع غم شده است میاید از طرف علقمه شمیمی که گواه مادری ات گشته و حکم شده است میان این دو حرم حس شاعرم انگار که با دوفاطمه امروز هم قدم شده است زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
می چرخم این کوچه ها را که پوچند این روزهارا که حالی به حالی است بر شانه ها شعر و شبنم نشسته انگار یک ابر در این حوالی است شاید که این ابر باران ببارد شاید خبر از سواران بیارد پاییز عطر بهاران بکارد پایان چندین سده خشکسالی است پایین تر از خط فقریم آقا از کوله بارت "تصدق علینا" می بینی این خاک ها را که دلخون می بینی این خانه ها را که خالی است از تیغ و شمشیر و نیزه گذشتیم تا موشک و اوج پهپاد رفتیم با سیصد و سیزده شکل گشتیم شاید پسندد عزیزی که عالی است با نیشخند و تمسخر چه باید با دین ستیزی، تنفر چه باید با هتک احرام چادر چه باید انسانیت در مسیر زوالی است با اتهامی که باران بخواهیم دنیای سرشار ایمان بخواهیم اجرای آیات قرآن بخواهیم گفتند این ها همه خوش خیالی است گل خوب اما به جای خودش خوب دل خوب اما چنان صخره و چوب با اینکه هستند بسیار محبوب اما فقط حصر در نقش قالی است خواندیم ندبه که آرام گیریم شعری سرودیم الهام گیریم باید فقط از خودت وام گیریم در ندبه هایی که اشکش سوالی است (این معز الاولیا و مذل الاعدا) زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
تقدیم به یار و همراه حاج قاسم شهید "دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود" چکمه دائمی از چرم وفا دوخته بود جعفری جنس و حسین اصل ، می نابش هست آنکه عمری به تمنای شهادت زنده است بس که لبخند و لبش عهد تفاهم دارند بوسه قند و نمک بر گل گندم دارند دل پاکش فقط ازطرز نگاهش پیداست طالع سعد و خوش از چشم سیاهش پیداست چشم مستش چقدر جام لبالب دارد ساغر معرفت از غیرت زینب دارد مرد بی حاشیه و ساده و بی آوازه در عمل کهنه و در شهرت و عنوان تازه سر سپرده ست سرِ دار فقط با سردار خانقاهش شده یک جبهه و زهدش پیکار او مریدی است که تو پیر و مرادش شده ای همه ی زندگی و کار و جهادش شده ای دوستش داری و از لحن پیامت پیداست دوستت دارد و در طرز مرامت پیداست جان او یک نظری هم به من شیدا کن تو نگاهی به دلم محض دل زهرا کن عکسش افتاده به چشم و به گلویم بغضش به گریزی بشود کرب و بلایی روضه ش باز افتاده از آن جام لبالب به دلم که گریزی بزند تا دل یک روضه قلم شرمگین نیست که آبی نرسد بر گلها لب او تشنه نبوده ست شبیه سقا ارباََ اربا نشده پیکر او چون اکبر نگرفته است در آغوش علی اصغر کمر از داغ برادر نشکسته دیگر نشنیده است که مهلا مهلای خواهر داغ دارد دل ما داغ اباعبدالله نشود سرد به صد قرن پر از گریه و آه داغ دارد دل ما داغ از آن شعله در چارده قرن تلافی نشده خون جگر چارده قرن گره خورده عجب در کارم بغض نشکفته ی در بین در و دیوارم خاک آلوده شده واژه ناب مادر آب هم سوخته در این تب و تاب مادر آخر روضه هر باره ابا عبدالله چاره هر دل بیچاره ابا عبدالله زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
میلاد بهانه آفرینش حضرت زهرا سلام الله علیها و روز زن و هفته مادر مبارک ❤️ جز خدا هیچکس نبود آنروز ، تو فقط شاهد خدا بودی موقع رونمایی از خورشید ، توبه چشمش چه آشنا بودی آسمان سیب را که بو می کرد ،کوثرت را که درسبو می کرد چشمهایش که آب رو می کرد ، علت آبرو شما  بودی آبرو می گرفت باران و ، می شد آماده پای قرآن و باوضو آیه های  انسان و ، شان تنزیل هل اتی بودی بود شد هر نبود با چشمت ،می رسد هر  وجود تا چشمت چشمه یک چشمه بود از چشمت .مروه ها را خودت صفا بودی بعد تو گل خدا عمل آورد .جای روی تو یک بدل آورد شاعری یاس را مثل آورد ، مهربان بودی و رضا  بودی شاعری یاس را مثل آورد ،یاس پهلو گرفت و کم آورد او بهاری شکسته را می خواند ،وقتی او را تو پیشوا بودی چادرت بر سپیده زد پهلو ، با همان هفت وصله اش بانو گرچه رویت ندیده بود ملک . ذکر تسبیح ماورا بودی برق زد ربنای در دستت ،شد همین ها طلای در دستت چه نیازی تو را به انگشتر ،که خودت برتر از طلا بودی چه نیازی به رخت نو داری ،تو که با ماه یک به دو داری کمترین هدیه ات لباس عروس ، که عروس فرشته ها بودی کمترین هدیه ات لباس عروس ،چون که بر عرش می کنی تو جلوس برمن شاعرت چه می بخشی ،تو که دستی  پر از دعا داری زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
حضرت امام علیه السلام عشق نام تو را بلند بلند نزدخورشید ما تلاوت کرد نه محال است نه محال محال اینکه او بر نبودت عادت کرد ازستاره وزیده لبخندی سمت خورشید تاکه شادشود دوری راه بر تو مشکل نیست چون که فرمانبر توبادشود قطره‌ای از حضور توکافی است تاکه باران به شهر دل بازد بی تو این شهر جای ماندن نیست چه رسد اینکه بر جهان نازد مدتی مانده ام در اینکه چرا بی تو اینجا رقیب رضوان است بی وجود شکوفه در این باغ این چه عطری ست این چه ریحان است ؟ می شود روی پای دلتنگی ؟ بارگاهی فراخ پا گیرد ؟ توی میدان عشق و جاذبه اش موج مثبت دل از هوا گیرد ؟ نه محال است نه محال محال حرف ها ماند وآسمان که ببین سمت باب الجواد غوغا یی است فوج فوج کبوتران که ببین قالی صحن زیر پای من و روی احساس پر زنان که ببین سفره ای باز می شود از سور من وسلوای آستان که ببین مثل اینکه به یمن مقدم توست ازدحام فرشتگان که ببین گویی از ارث موسی جعفر برده گنجینه ای کلان که ببین پادشاهی ست عشق می بخشد پایتختی ست این مکان که ببین میشود مشهد الرضا پرنور می کند ناز بر جهان که ببین قطره آبی به روی گونه چکد باز باران به بام جان که ببین این توهستی که نامه می آری کاتب عرش نامه خوان که ببین هاتفی زیر گوش من می خواند تابگویم که یا جواد جواد مطمئنم قبول شد عشقم مطمئنم که حاجتم را داد زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
رجب وَ روز پدر حال دیگری دارم ببین که در هنرعشقتان سری دارم همیشه یک دو قدم راه رفتنم سخت است ببین چگونه به راه شما پری دارم "من و علی پدرانیم بر شما مردم "* از این کلام چه احساس بهتری دارم رسیده روز پدر بر یتیم اجازه بده که شعر از تو سرایم که دفتری دارم چه دفتری که شده صد ورق به باور عشق به روی هر ورقش لکه ی تری دارم امید بسته دلم سالها به دست پدر نکن ردم که به دست تو باوری دارم زینت کریمی نیا ۱۴۰۱/۱۱/۱۳پنجشنبه http://eitaa.com/sheydayezeynab *پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند من و علی پدران این امت هستیم
 ۱۲بهمن سالروز ورود امام خمینی به وطن گرامی باد خاطرات کودکی نگاهت دران روزهای قشنگ مرا سمت رنگین کمان می کشید به بالای گلهای نقاشیم       تورا اسمان مهربان می کشید شبانگاه بالهجه ی سبز تو قناری صفت هم سخن می شدم به همراه پروانه های خیال گل سینه ی یاسمن  می شدم میامد نسیم تودرقصه ام به همراه بوی خوش کودکی چه اعجاب انگیز افتاده بود بزرگی به دام دل کوچکی کسی مثل پرواز پروانه ها فضای خیال مرارنگ کرد سیاه وسپیدپرستو ولی دل آسمان مراتنگ کرد گرفتاربودی به خال لب و به شب های شعرم غزل کاشتی کسی حس پنهانی ام را ندید ولی تو از آن نقشه برداشتی من ومهرآباد ما هم دلیم تودرهردوی ما فرود امدی توازپله های خطرردشدی میان شکوه درود امدی ومن ضرب درکل ایران شدم که باشم مساوی به جذرشما نگاه تو تقسیم می شدولی به ماه وستاره به خورشیدوما من امروز هم کودک قصه ام دلم راسپردم به توپاک پاک هنوزازوفای تودم می زنم هنوزاز تو سبز است این خاک پاک خودم راستایم واین عیب نیست بهای تودرباورم مانده است اگرسبزهستند این واژه ها صفای تودر دفترم مانده است نسیم توگهواره ام راتکاند       شدم اینچنین عاشق وخیره سر واینک پس از سالها کودکت شده بردعای تومحتاجتر پس ازتودراین خشکسال کویر به روی سرم چتر بارانی است همان مرد که دوستش،داشتی همان راد مردی که قرآنی است از آنها که در انتظارند و با شهادت سعادت به دست آورند به عهد خدا پای بندند و با صداقت سیاست به دست اورند دوباره ومثل همان روزها به همراه اوچشم ماگریه کرد درآن جمعه که خطبه خواندوگریست به دل های ماعشق راهدیه کرد همه ابرهای جماران تو درآن خطبه بارید ازآسمان ازآن جام زهرتودرشصت وهفت پرازجرعه شدجام این جمعه مان تن ناقصش  را که تقدیم کرد تمام تنم گشت ارزانی اش ازآن پس دلم بیشتر می رود سراغ نگاه خراسانی اش ازآن پس همه آرزویم شده که با او روم تا امام زمان نبینم خدایا نم اشک او نبینم به شکوه گشوده زبان فرازونشیب زمان برده است مراتا پریشانی  گردباد به کاخ ولایت امان یافتم بدون ولایت تن من مباد دعا کن اماما دوباره مرا که ازپا نیفتم به این سادگی مبادا امام زمان آید و نشیند به من گرد شرمندگی  http://eitaa.com/sheydayezeynab
نذر حضرت ام البنین سلام الله علیها برای از تو سرودن قلم علم شده است و واژه ها همه والا و محترم شده است شنیده ام که شما شاعرید و اشک شرم روان به روی جبین من و قلم شده است عجیب واژه ژرفی ست محترم یعنی کسی که محرم حق باشد و حرم شده است به احترام تو باید تمام قد پا شد به احترام همان قامتی که خم شده است به جای فاطمه آنقدر مادری که اگر کسی از عصمتتان گفت باورم شده است عروس تازه ای و کودک حرم تبدار هنوز سرنرسیده شروع غم شده است میاید از طرف علقمه شمیمی که گواه مادری ات گشته و حکم شده است میان این دو حرم حس شاعرم انگار که با دوفاطمه امروز هم قدم شده است زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
تقدیم به یار و همراه حاج قاسم شهید "دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود" چکمه دائمی از چرم وفا دوخته بود جعفری جنس و حسین اصل ، می نابش هست آنکه عمری به تمنای شهادت زنده است بس که لبخند و لبش عهد تفاهم دارند بوسه قند و نمک بر گل گندم دارند دل پاکش فقط ازطرز نگاهش پیداست طالع سعد و خوش از چشم سیاهش پیداست چشم مستش چقدر جام لبالب دارد ساغر معرفت از غیرت زینب دارد مرد بی حاشیه و ساده و بی آوازه در عمل کهنه و در شهرت و عنوان تازه سر سپرده ست سرِ دار فقط با سردار خانقاهش شده یک جبهه و زهدش پیکار او مریدی است که تو پیر و مرادش شده ای همه ی زندگی و کار و جهادش شده ای دوستش داری و از لحن پیامت پیداست دوستت دارد و در طرز مرامت پیداست جان او یک نظری هم به من شیدا کن تو نگاهی به دلم محض دل زهرا کن عکسش افتاده به چشم و به گلویم بغضش به گریزی بشود کرب و بلایی روضه ش باز افتاده از آن جام لبالب به دلم که گریزی بزند تا دل یک روضه قلم شرمگین نیست که آبی نرسد بر گلها لب او تشنه نبوده ست شبیه سقا ارباََ اربا نشده پیکر او چون اکبر نگرفته است در آغوش علی اصغر کمر از داغ برادر نشکسته دیگر نشنیده است که مهلا مهلای خواهر داغ دارد دل ما داغ اباعبدالله نشود سرد به صد قرن پر از گریه و آه داغ دارد دل ما داغ از آن شعله در چارده قرن تلافی نشده خون جگر چارده قرن گره خورده عجب در کارم بغض نشکفته ی در بین در و دیوارم خاک آلوده شده واژه ناب مادر آب هم سوخته در این تب و تاب مادر آخر روضه هر باره ابا عبدالله چاره هر دل بیچاره ابا عبدالله زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab