eitaa logo
شیدای زینب (سلام الله علیها)
274 دنبال‌کننده
331 عکس
247 ویدیو
8 فایل
اشعار آئینی #زینت_کریمی_نیا @sheydaye_zeynab ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد از احوالپرسی و آشنایی با همراهان به سمت چپم یعنی بالای سر تخت نگاه کردم و در فرو رفتگی اتاق یک پنجره دیدم که درست بالای سرم بود ولی از اونجایی که این اتاق انتهای راهرو بود و امکان نداشت پنجره داشته باشه فکر کردم این پنجره فقط برای نوره و رو به خیابان نیست اما اما اما ........!!! که انشالله نصیب همه تون بشه کنار پنجره که رفتم و پرده را کنار زدم یک تصویر مثل تصاویری که از تلویزیون دیده بودم بود.آه که چه لحظه ای بود چه عنایتی بود😍 http://eitaa.com/sheydayezeynab
شیدای زینب (سلام الله علیها)
#سفرنامه_حج
اما متاسفانه فقط این یک عکس اونم به لطف ایتا و کانال شیدای زینب برام مونده
سمت چپتون حرم و مسجد پیامبره
ائمه بقیع هم همون سمت بقیعند
حضرت علیه السلام يُؤۡتِي ٱلۡحِكۡمَةَ مَن يَشَآءُۚ آیینه ی توست از کرب و بلایی است که در سینه ی توست آن خیر کثیری که خدا فرموده در علم لدنی و نهادینه ی توست زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
علیه السلام خیال یک شب شیرین به لهجه ی باقر به بال قمری شعر و به شیوه ی شاعر بیا که قصه بخوانیم و شاعری بکنیم بیا زبان حال شویم از حکایت باقر سر کلاس حضورش قلم قلم گیریم به دست گوشه کار از رسالت جابر بیا به باد بگوییم تا کمک بکند برای این غم سنگین و خلوت خاطر بیا به ابر بگوییم تا ببارد از طرفش خنک شود دل پاکش از این غم وافر بیا به ماه بگوییم تا عقب برود که در مدینه بمانیم همچنان زائر برای این شب تاریک خویش چاره کنیم به یمن نور طلوعی که می شود ظاهر دوباره آمده ام بر حسین گریه کنم به هر کجا بروم کربلا شود آخر زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
ادامه رفتن به مسجدالنبی راحت بود خیلی نزدیک به هتل در ضمن از پایین دیوار قبرستان بقیع هم رد می شدیم ولی داخل آن را نمی دیدیم چون دیوار ها بلند بود و آنطور که من قبلا از تلویزیون دیده بودم و فکر می کردم می توانم پشت نرده ها بایستم نبود .و اگر آن پنجره رحمت نبود نمی توانستم داخل بقیع را ببینم . و آقایان کاروان هم کلا ناامیدمان کردند. روضه رضوان بخشی از مسجدالنبی است که قبر مطهر پیامبر آنجا واقع شده و زیارت آنجا برای هر کاروان فقط یک بار سهمیه داده شده است که به آن زیارت دلنشین ولی عجولانه و تحت فشار نگهبانان که اصرار به خروج داشتند هم مشرف شدیم ولی خب بعد از یک عمر واقعا زمان پنج شش دقیقه کم بود که با آرزوی سال‌های دراز خود باشیم و درد دل کنیم http://eitaa.com/sheydayezeynab
8.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‎هشت ذیحجه حرکت کاروان امام حسین (ع) از مکه به کربلا ‎تا که خاکی نشده معجر زینب برگرد 🆔https://eitaa.com/mahdavi_arfae/19194 .
پنج شب مدینه مثل برق و باد گذشت و من هنوز آن طور که دلم می خواست زیارت نکرده بودم.شب پنجم که شب آخر بود بعد لز نماز مغرب که همراهان به هتل برگشتند من ماندم .می خواستم از هوای خوش بین روضه رضوان و بقیع تنفس کنم و حرف هایی را که هنوز موفق نشده بودم به پیامبر و حضرت زهرا بگم تمام کنم. نماز عشا هم برگزار شد و من هنوز دل نمی کندم .تلفنم را دست گرفتم و شماره همسرم را گرفتم بر خلاف انتظارم وصل شد و زنگی زد و من شتابان گفتم که نگرانم نباشند .و روی فرش های صحن مسجدالنبی که زیر سایبان ها پهن شده بود و پنکه هایی هم زیر آنها کار می کرد نشستم.و شروع کردم به زبان خودم به حرف زدن و شعر خوندن .اصلا وقتم کم بود و نمی خواستم متون عربی را بخوانم باید حرفهایم را می زدم و تمام می کردم . کم کم پنکه ها را خاموش می کردند و مجبور بودم جابجا شوم تا اینکه ساعت حدود یازده شب بعد از چندین بار جابه جایی یک خانم ایرانی که از قزوین آمده بود کنارم نشست .از من سوال کرد برای زیارت موندی؟گفتم نه مگه میشه زیارت رفت ؟ گفت من برای زیارت اوندم شنیدم ساعت حدود دوازده در روضه رضوان را باز می کنند . خوشحال شدم و با اون خانم ماندم .و قدری خوابیدم . بعد فهمیدیم که در را باز کردند و دوباره بسته شده اما گفتند که بعد لز نماز صبح هم باز میشه به این امید ماندیم. اون خانم مثل یک فرشته بود که برای امداد من اومده بود .بهم گفت زیارت بقیع رفتی ؟گفتم نه خانم ها که نمی تونن برن گفت من یه راهی نشونت میدم که همه خبر ندارن می تونی بری پشت نرده ها زیارت کنی و اونطوری که نشونی داد معلوم شد که اون راه مخفی نزدیک هتل ماست . خلاصه نماز صبح خوندیم و بلافاصله رفتیم به سمت در روضه رضوان و بعد از مدتی صبر کردن بالاخره شرطه ها اجازه دادند و راه باز شد جای شما خالی خیلی زیارت خوبی بود و حسابی عقده های دلم وا شده بود. وقتی به هتل رسیدم دیگه وقت صبحانه تموم شده بود .رفتم به سه تا خانم هم اتاقی ام گفتم می خواهید بریم زیارت بقیع گفتند چرا که نه در واقع دلم نیومد تنهایی برم و بی معرفتی بود که به دوستام نگم .ظهر هم قرار بود به سمت مسجد شجره بریم برای محرم شدن...... http://eitaa.com/sheydayezeynab
AUD-20220805-WA0069.m4a
2.23M
شعرحضرت مسلم شاعر : بانو زینت کریمی نیا اجرا : استاد توحید بالایی گرمرود تقدیم به حضرت مسلم علیه السلام گویی رسیده قصه به جاهای سخت خویش " بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش" باور کنید شهر خودش دل شکسته تر دارد غروب می کند از روز سخت خویش دارد غروب کوفه نشان می دهد کمی تصویر واضح از جگر لخت لخت خویش وقتی که ماه جای ندارد در این مکان باید که شهر گریه کند خون به بخت خویش در این زمین امیر سما کشته جفاست این پایتخت خون شده در پای تخت خویش این مسلمین که سایه به مسلم نمی دهند این سایه نیست در خور شان درخت خویش آقا نیا سرم به فدایت پسر عمو "ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش" زینت کریمی نیا ‍‍‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
شهادت علیه السلام میان خاک با غبار شهر اصطکاک بود به قلب تنگ غاروکوچه وجه اشتراک بود نشست تا تنفس از هوای مسجدی کند ولی نگاه مسجد محله شرمناک بود نماز قدرتی دوباره داد و جان گرفت و بعد نگاه کرد پشت سر نگاه غرق خاک بود دراز کرد دست تا به دست مردها دهد که دید مسجد از وجودهرچه مرد پاک بود نماز او پر از پیاله ی شراب ناب تاک ولی نماز مردها شبیه چوب تاک بود به جای عم خود علی ولی غریب تر کمی به جای فرق سر دلش ز درد چاک چاک بود به گوش باد گفت که نیا به کوفه یا حسین و تا حسین باد غرق آه سوزناک بود زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab