جز خدا هیچکس نبود آنروز ، تو فقط شاهد خدا بودی
موقع رونمایی از خورشید ، توبه چشمش چه آشنا بودی
آسمان سیب را که بو می کرد ،کوثرت را که درسبو می کرد
چشمهایش که آب رو می کرد ، علت آبرو شما بودی
آبرو می گرفت باران و ، می شد آماده پای قرآن و
باوضو آیه های انسان و ، شان تنزیل هل اتی بودی
بود شد هر نبود با چشمت ،می رسد هر وجود تا چشمت
چشمه یک چشمه بود از چشمت .مروه ها را خودت صفا بودی
بعد تو گل خدا عمل آورد .جای روی تو یک بدل آورد
شاعری یاس را مثل آورد ، مهربان بودی و رضا بودی
شاعری یاس را مثل آورد ،یاس پهلو گرفت و کم آورد
او بهاری شکسته را می خواند ،وقتی او را تو پیشوا بودی
چادرت بر سپیده زد پهلو ، با همان هفت وصله اش بانو
گرچه رویت ندیده بود ملک . ذکر تسبیح ماورا بودی
برق زد ربنای در دستت ،شد همین ها طلای در دستت
چه نیازی تو را به انگشتر ،که خودت برتر از طلا بودی
چه نیازی به رخت نو داری ،تو که با ماه یک به دو داری
کمترین هدیه ات لباس عروس ، که عروس شکوفه هابودی
کمترین هدیه ات لباس عروس ،چون که بر عرش می کنی تو جلوس
برمن شاعرت چه می بخشی ،تو که دستی پر از دعا داری
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
#کانال_اشعار_زینت_کریمی_نیا_شیدای_زینب
#شب_های_جمعه_زیارتی
سلام به گوشه گوشه اون
حرم که جای پای زهراست
شش گوشه همون ضریحی
که خلوتی برای زهراست
سلام میدم به اون زیارت
که اختصاص داره به بانو
فرشته می زنه با گریه
شبای جمعه آب وجارو
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
#حضرت_زهرا_سلام الله علیها
یکی بودویکی نبود ولی
آن یکی هم خودش همان همه بود
دخترانِ به گور زنده شدند
حرف شان نزول فاطمه بود
دخترهیچکس نبودهنوز
دخترسیب های دنیا شد
مادر هیچکس نبودهنوز
مادرخاص شخص باباشد
اشکهایش شدند مروارید
خاک پایش طلای ناب پاک
سوی هرجا نگاه اومی کرد
میشد الماس درنگاه خاک
آسمان را طبق طبق چیدند
وصله بر وصله رفت تا هفتم
جان الله بودوجان او
تا نگیرد کدورت گندم
باعلی بیگمان خدا آنروز
عهدبسته برای مهراو
آب ها را خداهمان اول
برده دربست پای مهراو
چشم قدیس ها فروبسته
مهر بانوی شهر می آید
ازدحام فرشتگان گوید
نبض هستی به دهر می آید
سوره قدر قدرخود رادید
توی دستان با کرامت او
باهزاران دلیل همراه است
قدربا آیه های قامت او
شاه بانوی هفت اقلیم است
ماه بانوی نور هفت افلاک
هیچیک حامل صفاتش نیست
شاه نه ماه نه که ما ادراک
سوی دستان سبز صدیقه
چشم صدیق ها ست مانده به راه
کشتی ناجی حسینی هم
مانده تا اوکندبه عرشه نگاه
ابر را بارور کند بامش
عطر پیراهنش گرایش باد
رفته درخانه فقیر انگار
که چنین باد در سرم افتاد
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
تو را به قدری که عاشقی به قدری که دوست داری و به اندازه جهانی که فاطمه علت آفرینش آن است می ستایم که مادری مدالی فقط برای توست روزت مبارک بانوی فاطمی
زینت کریمی نیا
به یاد مادران شهیده شاهچراغ
این بار شده عشق از اینجا آغاز
رقصید کبوتری به خون خود باز
آهنگ کبوتران جلد حرم است
#زن_زندگی_آزادی و رقص پرواز
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
34.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 شعرخوانی زیبای شاعر انقلاب برادر سیدمحمدرضا یعقوبی آل از مشهد مقدس
🔻 در دیدار مداحان اهل بیت علیهمالسلام با رهبر معظم انقلاب انقلاب مدظلهالعالی
🌺 در سالروز ولادت با سعادت حضرت فاطمة زهرا سلاماللهعلیها
🖇 سازمان بسیج مداحان و هيآت مذهبي خراسان رضوی
#شنبه_رسول_مهربانی
ای بر سر تو سایه دستان خدا
در دست تو هم چتر خدا بر سر ما
ای کاش که امضای سر انگشتانت
از جهل جدید هم درآرد ما را
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
سلام، هم گروهی های عزیز
درکمک رسانی به زلزله زدگان، سیل و بحران ملت ایران پیشگام و زبانزد خاص و عام می باشد به خصوص ایثارگران کشور
الان بحران گاز نیاز به حضور نیروهای جهادی نیست، بلکه رعایت مصرف گاز میباشد، اگر همه ماها به خصوص اعضای گروه اگر ۱الی۲ درجه گرمای خانه را کم نماییم، کمک شایانی به دیگر هم وطنان در استان خودمان و دیگر استانهامی باشد، انشالله خدا به همه شما خیر عنایت بفرماید
پیامها را درگروهای خانوادگی ودوستانه ارسال کنید
هدایت شده از
✔️ هفتمین جلسه تخصصی شعرخوانی آیینی
✔️ ویژه ولادت حضرت زهرا و علی سلامالله علیهما
🗓 دوشنبه ۲۶ دیماه ۱۴۰۱
بعد از نماز مغرب و عشا
🔹️کرمان بلوار جانباز جانبازشش غربی سه بنیاد حضرت مهدی موعود(عج) کرمان
.
#سازمان_تبلیغات_اسلامی_کرمان
#بنیاد_حضرت_مهدی_موعود_کرمان
#کانون_شاعران_آئینی_استان_کرمان
#کانون_شاعران_آیینی_استان_کرمان
🟢 ما را در سروش، ایتا، بله، روبیکا، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید:
@ritualpoets_ir
#اطلاع_رسانی | پویش مطالعاتی کتاب «مرا با خودت ببر»
معرفی کتاب: 🔹مرا با خودت ببر؛ رمانی پرحادثه و خواندنی است که از دوران امام جواد علیه السلام روایت میشود و تلاش میکند تا بازتابی از وضعیت اجتماعی و اعتقادی آن زمانه باشد. کتاب داستانی عاشقانه و پرکشش دارد و درباره سه شخصیت بزرگ تشیع در زمانه امام جواد(ع) گفتگو می کند.
✅جایزه خاص۹کمک هزینه سفر به عتبات عالیات و زیارت مرقد مطهر حضرت جوادالائمه(ع)
📬تهیه نسخه های دیجیتالی، صوتی و چاپی کتاب و کسب اطلاعات بیشتر مسابقه در:
www.behnashr.com
#یا_علی
همین که نام تو بردم قلم هم آرامش
گرفت و واژه اندوه و ماتم آرامش
گرفت و نیز زمین و زمان که لرزیدند
فقط به نام تو آمد به عالم آرامش
به یک گروه ز عقل و به یک گروه ز عشق
به من که با توام از هر دو توام آرامش
رسیده است به خاک یتیمی افسرده
به یمن بارش عشق تو نم نم آرامش
شبیه کوه میآید به امن شانه تو
و چون دلیل به آیات محکم آرامش
چقدر ولوله افتاده بی تو در قلبم
که داده ای به نگاهی به این هم آرامش
الا بذکر علی یا الا بذکرالله....
تو کیستی که بدونت ندارم آرامش
تویی علی و خدایت علی و این یعنی
دمیده است ز روحت بر آدم آرامش
حقیقی آینه ی تو ، مجازی است از ما
که روی آینه مان هست مبهم آرامش
هوا غبار گرفته زمین ترک خورده
ندارد عصر هنوز از محرم آرامش
کجاست ماه زمین و کجاست شاه زمان
که بر جهان برساند از این غم آرامش
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
هدایت شده از آستان قدس رضوی و حرم مطهر
_🍂🌼🍂______________
ســـــــالها مےگذرد غایبے از دیدهی ما
نکند چشم تو از دیدن ما سیر شده...
#امام_زمان
هدایت شده از بنیادحضرت مهدی(ع)کرمان
🔴 امام زمان از چه کسانی می پذیرد ؟
🔵 ماجرای عجیب امام کاظم علیه السلام و شطیطۀ نیشابوری
🌕 آیت الله حائری شیرازی (ره) :
🔹 شطیطه یک خانم نیشابوری است. اهالی نیشابور برای موسی بن جعفر علیه السلام وجوهاتشان که شامل سکههای طلا میشد را فرستادند. شطیطه چهار سکه درهم سیاه فرستاد با یک کلاف نخ. فردی که به نمایندگی از اهل نیشابور به مدینه رفته بود، وجوهات را تحویل امام داد.
حضرت نگاه به سکهها کرد، کیسه، کیسه، کیسه طلا. حضرت فرمود: من قبول نمیکنم، ما نیازی نداریم، اینها را به صاحبشان برگردانید. حضرت فرمود: دیگر چیزی نیست؟ مرد نیشابوری گفت نه. بار دیگر امام فرمود: خوب فکر کن. مرد نیشابوری گفت بله، یک زنی وقتی من میخواستم بیایم یک کلافی داد و چند تا درهم سیاه، چون قابل شما را نداشت؛ من رویم نشد بیاورم.
امام فرمود: همان را بیاور. حضرت سکه سیاه و کلاف را برداشت. بعد به او فرمود: بلند شو؛ رفتند یک مقداری پارچه آوردند، یک مقدار پول، گفت این را بده به آن خانم؛ بگو این پارچه از پنبهای بود که ملک اجدادی ماست و خواهرم حکیمه به دست خودش این پنبه را رشته و این پارچه را بافته. این را دادم برای کفنت. از وقتی که این پارچه به تو میرسد تا وقتی این پول را مصرف کنی در حیات هستی.
مقداری میماند برای خرج بقیه مقدمات کفن و دفن. به او سلام برسان و بگو روز رفتن تو ما میآییم، و من بر تو نماز میخوانم.
این فرد میگوید من برگشتم نیشابور. وقتی برگشتم همینهایی که پول طلا داده بودند، از امام موسی بن جعفر علیه السلام برگشته بودند و به عبدالله افطح رجوع کرده بودند. طبیعی بود که احساس میکردند پول شان هدر رفته اگر حضرت قبول کرده باشد.
وقتی پول را به ایشان دادم خوشحال شدند که پول شان به ایشان برگشته. رفتم سراغ شطیطه، پارچه و سکهها را به او دادم، سلام آقا را رساندم. [گفتم] درهمها را تحویل گرفتند و آقا دعا کرد.
من روزشماری میکردم ببینم این زن کی فوت میکند. روز نوزدهم شطیطه فوت کرد و من به علما گفتم حضرت مال هیچکس را قبول نکرد الا این زن. تجلیل عجیب و تشییع پرشکوهی از او شد و من میخواستم بدانم چه کسی بر او نماز میخواند.
علما به صف ایستاده بودند، همه به صف ایستاده بودند، یک دفعه دیدم موسی بن جعفر علیه السلام آنجا حاضر شد؛ تکبیر را گفت و نماز را خواند و اینها هم گفتند شاید یکی از علما برای یک شهر دیگر بوده، آمدند جلو به احترام او. هیچکس نفهمید کی بود. حضرت نماز را بر او خواند. وقتی نمازش تمام شد، به من یک نگاهی کرد یعنی یادت آمد من وعده دادم؟ عملی کردم. زبانم بند آمده بود که حرفی بزنم.
این دستگاه امام زمان است. سکۀ طلای آنها را نمیپذیرد اما کلاف آن زن را میپذیرد و شما میخواهید پذیرفته شوید. دستگاه پذیرش او دستگاه دقیقی است. ممکن است یک سرباز صفر شما را قبول کند، اما یک فرماندۀ بزرگتان را قبول نکند. ممکن است یک بیاسم و بیشهرت و بیعنوان و کفش بردار و آب بده و جاروکش و فرد بیقابلیتی را بپذیرد و خدمات او را قبول کند، اما یک معروفِ مشهورِ پر سابقۀ همه چیز تمام را قبول نکند.
#امام_زمان
🆔 eitaa.com/bonyadkerman
#شب_های_جمعه_زیارتی
خیال ، بال من است و چه بال بالایی
دوباره فکر من و عالی معلایی
به لطف بال خیالم پریده ام تا عشق
رسیده ام سر گود بلند و والایی
به آن فضا که پر از فیض های نورانی است
به فرش عرش نشستم به عرش اعلایی
سری به سجده سپردم به گود این محراب
که تا کنون نرسیده به آن مصلایی
چرا به زیر طلا برده اند عرشت را
چه پوششی چه طلایی عجب مطلایی
دلم هوای حرم کرده زیر باران و
هوای شانه گرم ضریح مولایی
نگاه چشم گناهم به اشک می خواهد
نگاه مهر و پناهی ز چشم شهلایی
زینت کریمی نیا۱۴۰۱/۱۰/۲۹
http://eitaa.com/sheydayezeynab