#ولادت
#قمر_بنی_هاشم
#حضرت_ابوالفضل_عباس
#⚡️ بگردم وفاداریت را!
🔻مرحوم آقا نجفی قوچانی _درباره سفرش از نجف به کربلا_ در کتاب سیاحت شرق می نویسد:
🔹.... چشمم به در و دیوار و عمارات کربلا افتاد آن وقت به خود آمده از خجالت و حیای از مردم اشکها را پاک نمودم و از دویدن ایستادم و کفشهای بی پاشنه را به پاکشیدم و خاچیه را به دوش انداختم از حوضخانه صحن سیدالشهداء وضو گرفته داخل حرم شدم یک ساعتی زیارت نمودم بیرون شدم رفتم به زیارت ابی الفضل و از آنجا بیرون شدم ثانیاً آمدم به صحن سیدالشهداء، همانطور به گوشه ای سر پا ایستاده بودم که بعضی از رفقا را ملاقات نمایم و ساعت دو به غروب بود.
🔸 در آن بین صدای ساعتی که در سر صحن سیدالشهداء بود از نمره ساعت کوچک صحن نو مشهد مقدس بود بلند شد، وقتی که خوب گوش به صدای زیر او نمودم تا ده مرتبه اش تمام شد دیدم به طور فصیح میگوید هل من ناصر ... هل من ناصر... هل من ناصر ... هل من ناصر... تا ده مرتبه تمام شد.
قشعريره در بدن ما حادث شده گوش را تیز نموده که از کجا جوابی میرسد یا نه و چشمها پر اشک شد که جواب دهی پیدا نشد که یک مرتبه از صحن ابي الفضل صدای ساعت بزرگ او به صورت بم و کلفت بلند گردید: لبیک... لبیک... لبیک... لبیک... تا ده مرتبه او هم تمام شد اشکهای خود را پاک کرده گفتم:
های بگردم وفاداریت را! باز تویی که جواب دادی، خوشحال شدم که هنوز ناصر هست و از خوشحالی باز اشکها بیرون شد.
📚سیاحت شرق، ص۲۴۷
#راه_زندگی
#سیره_علوی
#قمر_بنى_هاشم
◀️ آقا ابوالفضل العباس علیه السلام در جواب امان نامه شمر
✅ تبت يداك ولعن ماجئتنا به من امانك يا عدو الله أتأمرنا أن نترك أخانا وسيّدنا الحسين بن فاطمة : وندخل في طاعة اللعناء و أولاد اللعناء؟!؛
👌👌 دستانت بريده باد و لعنت بران اماني كه براي ما آورده اي ! اي دشمن خدا! به ما پيشنهاد مي كني كه برادر و آقاي خود حسين فرزند فاطمه (س) را رها كنيم و در تحت فرمان ملعونين وفرزندان ملعونين درائيم .
📚 الملهوف على قتلى الطفوف ، الصفحة 150
🚩🚩 https://eitaa.com/sireh110