رضا انس خاصی با سجده داشت. در آخرین گشت شناسایی قبل از عملیات، در جزیره مجنون مشغول گشت و شناسایی بودیم. از دور می دیدم که رضا کنا رجاده خاکی در محاصره عراقی ها گیر افتاده بود.
می گفت: وقتی سرباز عراقی به من نزدیک شد، به سجده رفتم. سرباز عراقی پا روی کمرم گذاشت و رد شد و رفت. وقتی از تیر رس دشمن دور شد به من گفت: محسن! من از سجده برات رهایی گرفته ام. از آن به بعد بود که به سجده های طولانی بین بچه ها مشهور شده بود و همین سجده هم بال پروازش شد.
دو ماه قبل از عملیات کربلای چهار در سد گتوند، وقتی هواپیماهای عراقی محل استقرار بچه ها را بمباران کردند، رضا حمیدی نور نبود. آمدم کنار نیزار؛ همان خلوتگاه بعد از نمازهایش. خبری از رضا نبود. فقط یک بدن بی سر افتاده به حال سجده بود.
هاشم زودتر از من رسیده بود آنجا و داشت دنبال سرش می گشت. آخر کار سرش را کنار بوته نعنا پیدا کرد. ناهش دوخته شده بود به آسمان. گویی داشت ندیدنی ها را می دید.
#شهید_رضا_حمیدی_نور
#سیره_عبادی_شهدا
#سجده_های_شهدا
راوی: محسن جامه بزرگ
#کتاب_غواص_ها_بوی_نعنا_می_دهند ؛ نوشته حمید حسام؛ نشر شهید کاظمی؛ جاپ اول ناشر-بهار ۱۳۹۸ ؛ صفحه 45-44.
.
آرزوی قلبی احمد تجلی آیات قرآن در زندگی و حکومت بود.
برش اول:
روز ۲۲ بهمن بود. وقتی خبر سقوط نظام ستم شاهی به گوش مان رسید، در پادگان مرزی #پیرانشهر تبعید بودیم.
با شنیدن خبر بچه ها به مجشمه شاه حمله کردند و با بستن طناب آن را زیر پا انداخته تکه تکه اش کردند. احمد قطعه ای از گوش مجسمه را برداشت و خطاب به من گفت: این تکه از گوش شاه را برداشتم تا یادم باشد مردم می توانند توی گوش استبداد سرود آزادی بخوانند. من هم تکه ای از بینی را به نشان بینی بر خاک مالیدن پهلوی برداشتم.
وقتی مراسم صبحگاه شروع شد، احمد قرآن کوچکش را باز کرده و شروع به تلاوت کرد.
به یاد صبحگاه های پایگاه کرمانشاه افتادم که پر از هلهله مارش نظامی و #موسیقی های ناهنجار بود. احمد همانجا گفت: دلم می خواهد روزی به جای این موسیقی های بی محتوا، آیات قرآن را در مراسم صبحگاه بخوانم.
آرزوی قلبی احمد محقق شده بود.
برش دوم:
احمد همیشه دلش با قرآن بود. بعد از انقلاب هم در برخی پروازها، احمد با صوت دل نشین شروع به تلاوت قرآن می کرد. با آن که منطقه نظامی بود و احتمال خطر وجود داشت، همه بالگردها بی سیم ها را روشن کرده بودند و به صدای تلاوت احمد گوش می دادند و لذت می بردند.
#شهید_احمد_کشوری
#سیره_عبادی_شهدا
#انس_با_قرآن
#تلاوت_قرآن
راوی: غلام رضا شه پرست و علی محمد آزاد
#کتاب_خانه_ای_کوچک_با_گردسوزی_روشن؛ خاطرات شهید احمد کشوری؛ نوشته ایرج فلاح و مسعود آب آذری، ناشرز: نشر یا زهرا، چاپ اول-۱۳۹۰؛ صفحه ۶۰-۵۹ و ۸۱.