شرایط تقدس یك نهضت
#اولین_شرط تقدس یك نهضت این است كه منظور و هدف آن نهضت، شخصی و فردی نباشد، بلكه كلی، نوعی، انسانی باشد. یك وقت یك كسی نهضت می كند به خاطر شخص خودش. یك وقت كسی نهضت می كند به خاطر اجتماع، به خاطر انسانیت، به خاطر حقیقت، به خاطر حق، به خاطر توحید، به خاطر عدالت و مساوات، نه به خاطر خودش، و در واقع به خاطر همه ی انسانها. در آن وقتی كه او نهضت می كند، دیگر خودش، خودش به عنوان یك فرد نیست، اوست و همه ی انسانهای دیگر. به همین جهت كسانی كه در دنیا، حركاتشان، اعمالشان، نهضت هایشان به خاطر شخص خودشان نبوده است، بلكه به خاطر بشریت بوده است، به خاطر انسانیت بوده است، به خاطر حق و عدالت و مساوات بوده است، به خاطر توحید و خداشناسی و ایمان بوده است، همه ی افراد بشر آنها را دوست دارند.
همه می گویند: «حُسَیْنٌ مِنّی وَ اَنَا مِنْ حُسَیْنٍ» . همین طوری كه پیغمبر فرمود: «حُسَیْنٌ مِنّی وَ اَنَا مِنْ حُسَیْنٍ» ما اینطور می گوییم: «حُسَیْنٌ مِنّا وَ نَحْنُ مِنْ حُسَیْنٍ» چرا؟ می گوییم برای اینكه حسین در 1328 سال پیش برای ما و به خاطر ما و به خاطر همه ی انسانهای عالم قیام كرد؛ قیامش قیام مقدس و پاك بود و از منظورهای شخصی بیرون بود.
#شرط_دوم اینكه قیامی مقدس باشد این است كه آن قیام با یك بینش و درك قوی و با یك بصیرت نافذ توأم باشد؛ یعنی چه؟ یك وقت هست مردمی، اجتماعی، خودشان در غفلتند، بی خبرند، نمی فهمند، جاهلند؛ یك آدمی پیدا می شود بصیر، چیزفهم، با درك، درد این مردم را از خود این مردم صد درجه بهتر می فهمد، دوای این مردم را از خود این مردم بهتر می فهمد. در وقتی كه دیگران هیچ نمی فهمند و هیچ چیزی را درك نمی كنند، در ظاهر هم نمی بینند و به اصطلاح آن چیزی را كه مردم دیگر در آینه نمی بینند او در خشت خام می بیند، قیام و نهضت می كند. پنجاه سال می گذرد، تازه ملت بیدار می شوند كه فلان شخص قیام كرد، حركت كرد، فلان اقدام را كرد، نهضت كرد چون منظورهای مقدسی داشت، ولی ما در سی سال پیش و پدران ما در پنجاه سال پیش ارزش این [كار] را درك نمی كردند.
نهضت حسینی چنین نهضتی است. امروز است كه ما درست می فهمیم حكومت یزید یعنی چه، معاویه چه كرد و نقشه ی امویها چه بود؟ ولی صدی نود و نه ملت مسلمان در آن روز درك نمی كردند، مخصوصاً با نبودن وسائل اطلاعاتی كه امروز هست و در گذشته نبود. همان مردم مدینه درك نمی كردند. مردم مدینه روزی فهمیدند یزید چه كسی است و خلافت یزید یعنی چه كه حسین بن علی كشته شد. بعد كه حسین بن علی كشته شد، اینها تكان خوردند: چرا حسین بن علی كشته شد؟
یك هیئت اعزامی از اكابر مردم مدینه به شام فرستادند. در رأسشان مردی است به نام عبد الله بن حنظله ی غسیل الملائكه. اینها وقتی فاصله ی میان مدینه و شام را طی كردند و به دربار یزید رفتند و مدتی ماندند، تازه فهمیدند قضیه از چه قرار است. وقتی كه برگشتند مردم گفتند چه دیدید؟ گفتند: این قدر ما به شما بگوییم در مدتی كه ما در شام بودیم می گفتیم خدایا نكند كه از آسمان به سر ما سنگ ببارد. گفتند چه خبر بود؟ گفتند ما با خلیفه ای روبرو شدیم كه شراب را علنی می خورد، قمار می كرد، سگبازی می كرد، یوزبازی می كرد، میمون بازی می كرد، حتی با محارم خودش هم زنا می كرد. بعد برای اینكه ثابت كنند كه از روی حقیقت می گفتند، همان عبد الله بن حنظله ی غسیل الملائكه هشت پسر داشت، رو كرد به مردم مدینه و گفت مردم مدینه! من چیزی فهمیدم، شما قیام بكنید یا نكنید من قیام می كنم و لو با همین هشت پسر خودم باشد، و همین طور هم بود، در قیام حرّه علیه یزید، این هشت پسرش را قبل از خودش [به میدان] فرستاد و شهید شدند، بعد خود این مرد شهید شد.
این عبد الله بن حنظله ی غسیل الملائكه سه سال پیش از آن، كه ابا عبد الله از مدینه خارج می شد، آن روزی كه حسین می گفت: «وَ عَلَی الْاِسْلامِ السَّلامُ اِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْاُمَّةُ بِراعٍ مِثْلِ یَزیدَ» (من می دانم اگر یزید خلافت اسلامی را به دست بگیرد چه بر سر اسلام می آید) كجا بود؟ آن روز نبود؛ باید حسینی كشته بشود، جهان اسلام تكان بخورد تا تازه آقای عبد اللّه بن حنظله ی غسیل الملائكه و صدها نفر دیگر مثل او در مدینه و در كوفه و در جاهای دیگر چشمهایشان را بمالند و باز كنند، بگویند حسین حق داشت كه چنین حرفی زد.
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 101-99.
#شهید_مرتضی_مطهری
.