⭕️وقتی روزنامه اصلاحطلب #ابتکار
سیل جده در سال ۲۰۰۹ را به عنوان سیل استهبان فارس جا زد!!!
#جریان_تحریف
☘☘☘☘☘
تقدیرو تشکر از خیرمحترم
#مبلغ_دویست_هزار تومان
بابت کمک هزینه تعمیرات حیاط مسجد
200.000
1401/5/3
قبول حق🙏
#خادم_الزینب
@shahed_zolfaghari
تشکر از خیر محترم
#حامیان_ایتام
#مبلغ_150هزار_تومان جهت ایتام تحت پوشش واریز نمودند
1401/5/2
قبول حق🙏
#خادم_الزینب
@shahed_zolfaghari
*❌چرا #مسیحیان بعد از #مباهله، باز هم زیر بار اسلام نرفتند!؟* آیتالله مصباح یزدی رحمةالله علیه؛ 🔸در جریان مباهله مسیحیان نجران حاضر شدند با ذلت جزيه بدهند ولى #اسلام نياورند، با اينكه حجت برايشان تمام بود و حتی در بحث هم دعوت به مباهله شده بودند، استنكاف كردند، حاضر شدند زير بار ذلت جزيه پرداختن بروند اما ايمان نياورند. پيغمبر اكرم فرمودند مىدانيد با اينكه اينها حق را شناختند چرا زير بار اسلام نرفتند؟ براى ما جالب توجه است. 🔹اين نكتهاى است كه روانشناسان بايد روى آن كار بكنند، اینکه آدم بفهمد يك چيزى حق است، خير دنيا و آخرت در آن است، باز هم زير بار نرود چرا؟ پيغمبر فرمود چون اينها علاقه داشتند به خوردن گوشت #خوک و نوشيدن #مشروبات ،عادت كرده بودند، اين دو چيز را نمىخواستند ترك كنند، ديدند اگر اسلام بياورند بايد از خوردن گوشت خوك و نوشيدن مشروبات صرف نظر كنند، گفتند به همان دين خودمان باقى مىمانيم، جزيه مىدهيم، ذلت را مىپذيريم، اما دينى كه ما را از عادتهامان و لذتهامان باز مىدارد نمىپذيريم.
⭕️هشدار جدی؛ کفتارها در کمین هستند
🔻تصویری که ملاحظه می فرمایید گوشه ای از فعالیت منافقین در فضای مجازی هست که شخص پشت سیستم در حال کامنت گذاری در گروه مربوط به «بازنشستگان تامین اجتماعی» است.
🔻همانطور که بارها تصاویر مختلفی از کمپ آلبانی منتشر شده، این افراد معلوم الحال شبانه روز و در شیفت های مختلف از قبل تعیین شده با هدف ایجاد تنش و استرس در بین کاربران فضای مجازی با تولید اخبار گمراه و دلسرد کننده حضور دارند که با نام ها و آیدی های مختلف و تصاویر پروفایل های مورد علاقه جوانان در همه شبکه های مجازی ، تلاش میکنند با دیالوگ و ادبیات های مختلف ذهن و روان شما را در دست بگیرند.
🔻 اگر جزو کسانی هستید که در شبکه های مجازی مختلفی حضور دارید، با هوشیاری کامل و رصد اخبار از منابع معتبر در حفظ روح و روان خود و خانواده عزیز خود مراقبت فرمایید و به شدت مراقب نزدیک شدن آنها در قالب صمیمیت، سوالات مختلف در PV و یا از اشتراک گذاری هر گونه متن ، پاسخ و پیامی در بخش خصوصی صفحه خود و آنها خودداری فرمایید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمانی که حرم حضرت زینب سلام الله علیها به محاصره درامد و کم کم زینبیه داشت سقوط میکرد.بلافاصله به اقای سیستانی و آقا خبر دادن که هیچ جور نمیتونیم جلوی تکفیری هارو بگیریم چکار کنیم؟اقای سیستانی گفتند دیگه کار از دست ما خارج هستش از حضرت عباس علیه السلام کمک بگیرید.برید پرچم از گنبد حضرت عباس بردارید و به حرم حضرت زینب سلام الله علیها برسونید.پرچم که رسید به حرم
پشت بام در تیر رس تکفیری ها بود
۵ نفر داوطلب شدن تا پرچم حرم حضرت عباس علیه السلام روی گنبد نصب کنند.
۴ نفر شهید شدن و در اخر ابوتراب و یک رزمنده دیگه موفق شدن پرچم به بالای گنبد برسونن و رجز خوانی کنند.
خاطرات رزمنده ها رو که نشون میداد خیلی زیبا بود
میگفتن وقتی پرچم بالا رفت
انگار تیرهای ما دیگه هدایت میشد به سمت دشمن تیری هدر نمیرفت انگار.
تند تند دشمن عقب نشینی میکرد...
سفارش میکنم حتما مستند کامل دانلود کنین و ببینید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥در سالروز عملیات مرصاد یادی کنیم از تیمسار سپهبد شهید علی صیادشیرازی فاتح مرصاد و فرمانده بی بدیل ارتش که شهید بزرگوار چمران اینگونه در ابتدای انقلاب از او تعریف میکند...
منتظران ظهور "تولید دارو تختی"
🎥در سالروز عملیات مرصاد یادی کنیم از تیمسار سپهبد شهید علی صیادشیرازی فاتح مرصاد و فرمانده بی بدیل ا
🌿⃟🌹¦⇢🌿⃟🌹¦⇢🌿⃟🌹¦⇢🌿⃟🌹¦
🔴روایت کمتر دیدهشده از شهید صیاد شیرازی؛ فرمانده عملیات مرصاد از روز عملیات/ بهمناسبت پنجم مرداد؛ سالروز عملیات مرصاد
♦️منافقین میخواستند به طرف کرمانشاه بیایند اما مردم از اسلامآباد تا کرمانشاه با هر وسیلهای که داشتند -از تراکتور و ماشین- آمده بودند در جاده و راه را بند آورده بودند. اولین کسی که جلوی اینها را گرفت، خود مردم بودند.
♦️ساعت ۵ صبح رفتیم. همهی خلبانها در پناهگاه آماده بودند. توجیهشان کردم که اوضاع در چه مرحلهای هست. دو تا هلیکوپتر کبری و یک هلیکوپتر ۲۱۴ آماده شدند که با من برای شناسایی برویم و بعد بقیه بیایند. این دو تا کبری را داشتیم؛ خودمان توی هلیکوپتر ۲۱۴ جلو نشستیم. گفتم: همینجور سرپائین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند. همینطور از روی جاده میرفتیم، نگاه میکردیم، مردم سرگردان را میدیدیم. ۲۵ کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنهی «چهار زبر» که الان، اسمش را گذاشتهاند «گردنهی مرصاد».
♦️یکدفعه نگاه کردم، مقابل آنور خاکریز، پشت سر هم تانک، خودرو و نفربر همینجور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار میآورند تا از این خاکریز رد بشوند. به خلبانها گفتم: دور بزنید وگرنه ما را میزنند. به اینها گفتم: بروید از توی دشت. یعنی از بغل برویم؛ رفتیم از توی دشت از بغل، معلوم شد که حدود ۳ تا ۴ کیلومتر طول این ستون است. من کلاه گوشی داشتم. میتوانستم صحبت کنم: به خلبان گفتم: اینها را میبینید؟ اینها دشمنند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند. خلبانهای دو تا کبریها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دویشان برگشتند. من یکدفعه دادوبیدادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتید؟ گفت: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم اینها هم خودیاند. چیچی بزنیم اینها رو؟!
♦️خوب اینها ایرانی بودند، دیگر مشخص بود که ظاهراً مثل خودیها بودند و من هرچه سعی داشتم به آنها بفهمانم که بابا! اینها منافقند. گفتند: نه بابا! خودی را بزنیم! برای ما مسئله دارد؛ فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانی شدم، گفتم بنشین زمین. او هم نشست زمین. دیدیم حدوداً ۵۰۰ متری ستون زرهی نشستهایم و ما هم پیاده شدیم و من هم بهخاطر اینکه درجههایم مشخص نشود، از این بادگیرها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توی هلیکوپتر. عصبانی بودم، ناراحت که چهجوری به اینها بفهمانم که این دشمن است؟! گفتم: بابا! من با این درجهام مسئولم. آمدم که تو راحت بزنی؛ مسئولیت با منه. گفت: به خدا من میترسم؛ من اگر بزنم، اینها خودیاند، ما را میبرند دادگاه انقلاب.
♦️حالا کار خدا را ببینید! منافقین مثل اینکه متوجه بودند که ما داریم بحث میکنیم راجع به اینکه میخواهیم بزنیم آنها را، منافقین سر لولهی توپ را به طرف ما نشانه گرفتند. اینها مثل اینکه وارد هم نبودند، زدند. گلوله، ۵۰ متری ما که به زمین خورد، من خوشحال شدم، چون دلیلی آمد که اینها خودی نیستند. گفتم: دیدی خودیها را؟ اینها بچهی کرمانشاه بودند، با لهجهی کرمانشاهی گفتند: به علی قسم الان حسابش را میرسیم. سوار هلیکوپتر شدند و رفتند.
♦️اولین راکتی که زد، کار خدا بود، اولین راکت خورد به ماشین مهماتشان، خود ماشین منفجر شد. بعد هم این گلولهها که داخل بود، مثل آتشفشان میرفت بالا. بعد هم اینها را هرچه میزدند، از این طرف، جایشان سبز میشدند، باز میآمدند.
بعد از ۲۴ ساعت با لطف خداوند، اینان چه عذابی دیدند.
♦️بعضی از آنها فراری میشدند توی این شیارهای ارتفاعات، که شیارها بسته بود، راه نداشت، هرچه انتظار میکشیدیم، نمیآمدند. میرفتیم دنبال آنها، میدیدیم مردهاند. اینها همه سیانور خوردند، خودشان را کشتند. توی اینها، دخترها مثلاً فرماندهی میکردند. از بیسیمها شنیده میشد: زری، زری! من بهگوشم. التماس، درخواست، چه بکنند؟ اوضاع برای آنها خراب بود.
♦️بههرحال خداوند متعال در آخر این روز جنگ یا عملیات «مرصاد» به آن آیهی شریفه، عمل کرد که خداوند در آیهی شریفه میفرماید: «با اینها بجنگید، من اینها را به دست شما عذاب میکنم و دلهای مؤمن را شفا میدهم و به شما پیروزی میدهم.» و نقطهی آخر جنگ با پیروزی تمام شد که کثیفترین و خبیثترین دشمنان ما (منافقین) در اینجا به درک واصل شدند و پیروزی نهایی ما، یک پیروزی عظیمی بود.»
📚رمز عبور، ۱، صفحهی ۱۱۳
═•☆✦𑁍❧♥️❧𑁍✦☆•═