🫀🧕🏻
این شهید سلامت چند روز قبل از شهادتش، دلنوشتهای نوشت که از طریق یکی از همکارانش منتشر شد.
📝«درحالی وظیفه نوشتن و طلب حلالیت دست داد که دیگر توان صحبت هم ندارم؛ نیمه شب پنجشنبه در حال سیر در برزخ، به طرز معجزه آسایی، با وضعیت پره شوک وارد{بیمارستان} هاجر شدم.
اگر نبود تلاش پزشک اورژانس، پرسنل و دکتر خسروی عزیز و دکتر شمسیپور بزرگوار، اینجا نبودم تا قبل از sd فرصت حلالیت از تمام اساتید، دانشجویان عزیز که شرمنده آنهایم، همکارانم، مسؤولین دانشگاه که با الطاف و تنگناهای بسیار از غیبت و عدم حضور و فشارهای متعدد شرایط خوبی برایم فراهم آوردند، آندسته از همکارانم که لطف بیدریغشان در مراکز قضایی شامل حالم شد.
اما همکاران و اساتیدی که لطفشان بیدریغ بود و از خدا سلامتشان را خواهانم، همچون دکتر مردانی بزرگوار، خانم دکتر حبیبی، دکتر رحمانی برادر بزرگوار و سایر همکاران از همه حلالیت میطلبم.
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت…
خدایا همه ما را ببخش و از سر تقصیرات ناخواسته ما بگذر؛ خدایا سایه شوم کرونا {را} بردار، خدایا بساط خدمت ما را اگر صلاح میدانی طوری دیگر بیارای و اگر لیاقت شهادت داشتیم دریغ مدار…»
دکتر رضوان نورمند📝
🦜
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهیده_رضوان_نورمند
#شهدای_مدافع_سلامت
#کرونا
#شهدای_استان_چهارمحال
#روز_دهم
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
https://eitaa.com/eitaa30rooz30shahid
2.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀
📚 امتحان علی
قدمهایش را تندتر کرد که شاید کمی گرم شود. به عقربههای ساعتش نگاه کرد؛ قلب علی تندتر از ثانیهها میزد. ساعت ۸ صبح بود. درست زمانی که همهی دانشجوها سر جلسهی امتحان بودند. خیلی برای این امتحان، زحمت کشیده بود و حالا او در حیاط یخزدهی بیمارستان، منتظر تولد دخترش بود.
حکمت خدا در همزمانی امتحان و زایمان همسرش را، استجابت دعای شب قدرش میدانست. اینکه از خدا خواسته بود آنقدر او را با انواع آزمایشها، تطهیر کند که لایق شهادت شود.
قرآن جیبیاش را باز کرد: «إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ.»
لبخند بر لبانش نقش بست؛ ضربان قلبش آرام شد.
پرستار تولد فرزندش را تبریک گفت.
✍🏻الهه قهرمانی ۱۴۰۲/۱۰/۱۱
👩🏻💻طراح: مطهرهسادات میرکاظمی
🎙با صدای: الهام گرجی
🎞تدوین: زهرا فرحپور
🦋
برای مطالعه بیشتر در مورد این شهید و تماشای کلیپهای جذابی از زندگی شهدا به این کانال مراجعه بفرمایید👇🏻
https://eitaa.com/eitaa30rooz30shahid
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهید_علی_کردنژاد
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_استان_خوزستان
#روز_یازدهم
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
4.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷
📚چشم به راه
تلفن که زنگ زد هراسان گوشی را برداشتم. به گمان اینکه مصطفی باشد؛ خودش بود.
اصرار از او و گریه و التماس از من؛ برای آنکه بماند تصمیمش را گرفته بود.
از همان ۵ سالی که با طالبان میجنگید و بعد از جانباز شدنش، باید میفهمیدم که او مرد میدان است.
برایم از سوریه گفت.
_ در ماه محرم و صفر مرتب بر سر و سینه میزنیم که یا اباعبدالله! ای کاش ما هم کنارت بودیم و از تو دفاع میکردیم؛ امروز همان روز است و حرم عمه زینب در خطر است.
برایم سخت بود، چطور پاره تنم در کشوری فرسنگها دورتر از من باشد.
با ادوات جنگی آشنایی داشت و به همین خاطر، خیلی زود نوبتش فرا رسید و اعزام شد. برای اینکه جلویش را نگیرم پنهانی رفت و بعد از رفتن تماس گرفت و خبر رفتنش را داد.
قول داد که تا ماه رمضان برگردد؛ و به قولش هم عمل کرد.
او در روز اول ماه رمضان با تابوتش میهمان دستهای مردم شد و من ماندم چشم به راه نگاهش برای همیشه...
✍🏻فاطمه شعرا ۱۴۰۲/۱۱/۱۳
👩🏻💻طراح: مطهره سادات میرکاظمی
🎞تدوین: زهرا فرحپور
🇮🇷🤝🇦🇫
برای اشنایی بیشتر با این شهید به کانال زیر در ایتا مراجعه بفرمایید👇🏻
https://eitaa.com/eitaa30rooz30shahid
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهید_مصطفی_جعفری
#شهدای_مدافع_حرم
#لشکر_فاطمیون
#شهدای_استان_تهران
#روز_دوازدهم
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🦋🌸
📚 سربلند
آمده بود بند دلم را پاره کند و برگردد. پیشانیام را بوسید و گفت: «مادر! دعا کن پسرت لایق شهادت بشه. وقتی شهید شدم با پساندازم برام گوسفند قربونی کن. وصیتنامهام رو هم لای قرآن توی اتاقم گذاشتم.»
همه وجودم التماس شده بود. با اینکه دلم میخواست برای همیشه کنارم بماند اما امانتی بود که باید به خدا برمیگرداندم.
گفتم: «دور سرت بگردم پسرم! انشاءالله برگشتی وقت دامادیت، گوسفند قربونی میکنیم.»
انگار که حرفهایم برایش بیمعنا باشد، گفت: «آدم موجی همون جبهه باشه بهتره. باید برم. حلالم کن مادر.»
بغلش کردم و گفتم: «مادر برو؛ فقط اسیر نشو؛ دلم طاقت غصه اسیریت رو نداره.»
گونههایش گل انداخته بود. عمق نگاهش بوی خداحافظی میداد.
پیشانیش را بوسیدم و به علیاکبر حضرت ارباب سپردمش. دلم گواهی میداد میخواهد مرا سربلند کند.
✍🏻 فیروزه نظری ۱۴۰۲/۱۰/۲
👩🏻💻طراح: زینب دباغ
🎙با صدای: الهام گرجی
🎞تدوین: زهرا فرحپور
🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهید_علی_اکبر_اسماعیلی
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_استان_البرز
#روز_سیزدهم
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
برای دیدن کلیپ جذاب این شهید به کانال زیر مراجعه کنید👇🏻
🆔 https://eitaa.com/eitaa30rooz30shahid
2.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊
📚شیر سامرا
«بعد از شهادت پدرش، مادر هرگز مانع رفتن آقا مهدی نشد...»
مریم خانم چادرش را محکمتر گرفت. محمدهادی کلافه شده بود و دائم در بغلش تکان میخورد. مریم خانم بچه را بغل مادر شوهرش داد و با بغض ادامه داد: «من هم هرگز مانع رفتن آقا مهدی نشدم!»
بغضش را قورت داد و گفت: «درد واژهی کوچکی است برای از دست دادن او. اما ما زندهایم تا عاشورا زنده بماند. شهادت سنت مردان خداست. همسرم پرچم حقانیت انقلابی بود که فتنهی ۸۸ ناجوانمردانه از پشت به او خنجر زد و دشمنش در سامرا و حلب و بیروت و وین از رو برایش شمشیر کشید تا از پا بیفتد، اما هرگز از پا نیفتاد و از یک خط مقدم به خط مقدم دیگری میرفت.»
محمدهادی آرام در آغوش مادربزرگ خوابیده بود. عکس آقا مهدی در قاب، لبخند میزد. مریم خانم با صدای لرزان اما محکم ادامه داد: «واژهی پهلوان گنجایش شخصیت او را نداشت. او هرگز نمیمیرد. رودیست جاری؛ شهید هرگز متوقف نمیشود. خدایا عاقبت پسرم را هم ختم به شهادت کن...»
همهی حضار در سالن، ایستاده کف میزدند...
✍🏻عاطفه قاسمی ۱۴۰۲/۱۰/۲۶
👩🏻💻طراح: منا بلندیان
🎙با صدای: مریم شهرامپور
🎞تدوین: زهرا فرحپور
🌷
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهید_مهدی_نوروزی
#شهدای_مدافع_حرم
#شیر_سامرا
#شهدای_استان_کرمانشاه
#روز_چهاردهم
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
برای اطلاعات بیشتر در مورد این شهید والامقام به کانال زیر مراجعه کنید👇🏻
🆔 https://eitaa.com/eitaa30rooz30shahid