eitaa logo
منتظران ظهور "تولید دارو تختی"
773 دنبال‌کننده
21.9هزار عکس
4.6هزار ویدیو
34 فایل
#منتظران_ظهور_تولید_دارو_تختی https://eitaa.com/shhdMoezGholami_Jahadi مدیریت کانال @Tasbih1361
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 🇮🇷 ◽️در تمام مراحل زندگی خدا را فراموش نکنید به یاد خدا باشید که در دنیا چیزی بهتر از آن نیست و سعادت دنیا و آخرت در یاد خدا نهفته است. ◽️حرف آخر: خدایا ما که قرار است بمیریم پس چه خوب است که در راه تو بمیریم. آدرس کانال ما🌹✨👇: ✨ http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 حُر مدافعان حرم/ روایت شهیدی که در حرم سیدالشهدا خواست "آدم شود" و شهادت روزی‌اش شد ▪️ روایت پدر شهید "مجید قربان‌خانی" از تغییرات فرزندش که با شهادت به سرانجام رسید. @shahed_zolfaghari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 از خالکوبی و سفره‌خانه تا شهید ▪️ روایت مادر شهید "مجید قربان‌خانی" از تغییرات فرزندش که با شهادت به سرانجام رسید. @shahed_zolfaghari
منتظران ظهور "تولید دارو تختی"
امروز توسل به شهید مدافع حرم علیرضا قلی پور آغاز شد
مجاهدین عزیز می‌خوایم با شهیدی که امروز بهش توسل کردیم،بیشتر آشنا بشیم: خاطراتی شهید علیرضا قلی پور: نزدیک یک هفته بود که بودیم. موقع ناهار و شام که می شد علیرضا غیبش میزد. بهش گفتیم: مشکوک میزنی علیرضا، کجا میری؟ گفت: وقتی شما مشغول ناهار خوردن هستین، من میرم به فاطمه و ریحانه ( دختر ۶ساله و ۸ماهه‌اش ) زنگ میزنم. . یه شب رفتیم توی خانه هایی که خالی شده بود، تا از اونجا به دفاع از شهر پرداخته و جلوی نفوذ دشمن رو بگیریم. فرمانده گفت: می تونین از وسایل خانه ها مث پتو استفاده کنین. شب که خواستیم بخوابیم، دیدم علیرضا بدون و ملحفه توی سرما خوابید، گفتم چرا از ملحفه استفاده نمی کنی؟ علیرضا گفت: شاید صاحب خانه راضی نباشه. تا این حد اهل رعایت بود شبها می خوند. اولین نفر بود که بلند میشد اذان می گفت و نماز جماعت برگزار می کرد. شبها می یومد و می گفت بیایم سوره بخونیم... بعد از شهادتش روایتی دیدم از امام صادق (ع) که فرموده بودند: خواندن سوره ذاریات سبب نورانیت قبر میشه.فهمیدم علیرضا داشته قبرش رو آباد می کرده با تامل در رفتارهای شهید، وظیفه خودتون را بفهمید و شهیدانه زندگی کنید
🍃🌹🕊🍃🌹🕊🍃 🌹🕊🍃 🍃 🔸در طی مدتی که در لشکر هشت نجف خدمت می‌کردند در دوره‌ها، مانورها و رزمایش‌های متعدد شرکت کردند و برای حفاظت از انقلاب اسلامی و دفاع از ارزش‌های انقلاب اسلامی و اطاعت از فرمان‌ها فرماندهی معظم کل قوا حضرت آیت‌الله امام خامنه‌ای (حفظه الله) و دفاع از میهن اسلامی و مبارزه با تروریست و مزدوران استکباری به مأموریت‌های مختلفی نیز به‌صورت داوطلبانه اعزام شدند. ازجمله: مأموریت در شمال غرب و مبارزه با گروه پژاک، مأموریت به زاهدان و شهرهای اطراف و… 🕊هنوز مدت زیادی از تولد حسین نگذشته بود که خبرهای تازه‌ای در خانه‌مان پیچید. همه در بهت این تصمیم بزرگ مانده بودند؛ اما من و همسرم مصمم به انجام این تصمیم بودیم و انگار زمان سپاسگزاری از هدیه خدا رسیده بود. ❤️برای پدری چون محمدجواد گذشتن از من و بچه‌ها سخت‌ترین کار دنیا بود، اما چیزی در درونش به‌هم‌ریخته بود و انگار زمان عمل بود. باید می‌رفت تا به وعده‌هایی که در مناجات داده بود عمل می‌کرد و من علی‌رغم تمام سختی‌ها مشوقش بودم و در دلم می‌گذشت «و کفی الله المومنین القتال و کانَ اللهُ قویاً عزیزاً» http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22 🍃 🌹🕊🍃 🍃🌹🕊🍃🌹
🍃🌹🕊🍃🌹🕊🍃 🌹🕊🍃 🍃 🍒محمدجواد قربانی در اولین روز فروردین سال ۱۳۶۲ متولد شد. مادر کودک را در آغوش گرفت و یا امام رضایی زیر لب گفت. بعد لبخندی زد و هم‌زمان که به نوزادش شیر می‌داد، در خاطرات خوبش فرورفت... 💫سال قبلش بود که به زیارت امام رضا (ع) رفته بودند. وقتی وارد حرم شده بود، دلش لرزیده بود و امام رضا (ع) را به جوانش قسم داده بود که پسری به آنها عطا کند و به همان خاطر بود که نوزاد را محمدجواد نامیده بودند. 🌹محمدجواد خیلی زودتر از سن شرعی تکلیفات دینی را انجام داد و به نماز ایستادنش اشک شوق در چشمان مادر می‌آورد. 😊محمدجواد هم‌زمان که فرزند صالحی برای خانواده بود، دانش‌آموز کوشا و منظمی هم برای مدرسه بود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان فتح حاجی‌آباد گذراند و سپس تحصیلات مقطع راهنمایی را در مدرسه فتح حاجی‌آباد و دبیرستان خود را در نواب صفوی شاهین‌شهر ادامه داد. به دلیل کمی درآمد خانواده تابستان‌ها کار می‌کرد و اوقات فراغت خود را با کار کردن می‌گذراند. 🔻قسمت اول🔺 🍃 🌹🕊🍃 🍃🌹🕊🍃🌹🕊🍃
🍃🌹🕊🍃🌹🕊🍃 🌹🕊🍃 🍃 ❤️با خانواده‌ام به زیارت (س) رفته بودیم. روبروی گنبد حضرت زینب (س) ایستادم و شروع به درددل با بی‌بی کردم از خدا خواستم همسری به من بدهد که انتخاب خودت باشد. 🌹محمدجواد دوست عمویم بود و زیاد باهم رفت‌ و آمد داشتند؛ در شب عروسی عمویم، محمدجواد مرا دید بود. روز بعد مادرش را برای خواستگاری فرستاد. 😅اولین برخورد ما شب خواستگاری بود. محمدجواد به‌قدری خجالتی بود که صورتش را پشت گل خواستگاری پنهان کرده بود. 🔻قسمت دوم🔺 🍃 🌹🕊🍃 🍃🌹🕊🍃🌹🕊🍃 http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22 http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
🍃🌹🕊🍃🌹🕊🍃 🌹🕊🍃 🍃 💍روزهای خوش عقد می‌گذشت؛ که روزی محمدجواد خبر استخدامش در سپاه را در سال ۸۶ به ما داد. همه می‌دانستیم که این شغل آسانی نیست، اما تقدیر خدا دیگرگونه بود و نذر کرده امام رضا (ع) باید الهی خدمت می‌کرد. ✨کم‌کم به عروسی نزدیک می‌شدیم و همه در شور و نشاط این مراسم بودیم. مولودی‌خوان آورد که خیلی‌ها ناراحت شده و خیلی‌ها هم به عروسی نیامدند؛ به همه تأکید کرد که ترقه‌بازی نکنند تا باعث آزار و اذیت همسایه‌ها نشوند. 😊بعد عروسی یکی از همسایه‌های مسن پیش همسرم آمد و گفت : «خیلی دعایت کردم. خدا خیرت دهد که نگذاشتی ترقه‌بازی کنند. اِن شااءلله هرچه از خدا می‌خواهی به تو بدهد.» 🔻قسمت سوم🔺 🍃 🌹🕊🍃 🍃🌹🕊🍃🌹🕊🍃 http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
🍃🌹🕊🍃🌹🕊🍃 🌹🕊🍃 🍃 محمدجواد یک‌بار سال ۹۲، ۴۰ روز به سوریه رفته و اوضاع آنجا را دیده بود. یکی از هم‌رزمانش از اعزام اول محمدجواد که وارد سوریه شدند را این‌گونه برایم تعریف کرد : «وقتی هواپیما نشست به محل استقرار منتقل شدیم، تازه همه فهمیدیم که در سوریه چه خبر است. دیگر از آن کشور آباد نشانی نبود و خرابه‌ای بیش نمانده بود. محمدجواد که عمری به مطالعه زندگی شهدا و خواندن تاریخ دفاع مقدس گذرانده بود، تازه حس می‌کرد که فضای آن زمان چگونه بوده است و می‌توانست حالا از نزدیک جنگ را لمس کند. روزها به مبارزه و جنگ می‌گذشت و محمدجواد می‌دید که دوباره دوران بابایی‌ها و همت‌ها زنده شده‌اند و اینجا همان خرمشهر و شلمچه است. رشادت و شجاعت خود محمدجواد هم خیلی زود در بین رزمندگان ثابت شد. ما در کنار هم روزهای سخت را در مقابل نیروهای تکفیری و تروریستی می‌گذراندیم. باکسانی مواجه می‌شدیم که دیگران حتی از دیدن تصویرشان وحشت می‌کنند و می‌دیدیم که چطور همر‌زمان و دوستان عزیزمان یکی‌یکی پرپر می‌شوند و همه به‌خوبی می‌دانستیم روزی هم نوبت ما خواهد رسید. محمدجواد هم مانند خیلی از رزمندگانی که آمده بودند عاشق شهادت بود و اصلاً به جستجوی شهادت تا به اینجا آمده بود. دعای قنوتش شهادت بود و فقط همین یک آرزو را در دنیا داشت. روح‌الله کافی‌زاده از دوستان صمیمی محمدجواد در عملیاتی به شهادت رسیده بود و حالا این محمدجواد بود که باید وسایل روح‌الله را به شهرشان بازمی‌گرداند و به خانواده صمیمی‌ترین دوستش تسلیت می‌گفت. می‌توانست درک کند که در زمان دفاع مقدس چقدر برای کسانی که دوستان‌شان شهید می‌شدند سخت بوده که خبر شهادت ببرند. حالا همه‌چیز را لمس می‌کرد و لحظه‌به‌لحظه خودش را به‌جای آنان می‌گذاشت.» 🔻قسمت هفتم🔺 🍃 🌹🕊🍃 🍃🌹🕊🍃🌹🕊🍃 http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
🍃🌹🕊🍃🌹🕊🍃 🌹🕊🍃 🍃 😊همسرم خیلی خانواده‌ دوست بود و علاقه‌اش را به‌راحتی ابراز می‌کرد؛ وقتی فهمید فرزند اولش دختر است خیلی خوشحال شد و به دلیل علاقه به اسم حضرت زینب (س) از دوران مجردی؛ می‌خواست اسم دخترمان را زینب بگذارد. 💎من دوست داشتم اسم دخترمان فاطمه باشد؛ برای حرف من احترام قائل بود، به همین دلیل گفت هر دو اسم را نوشته و می‌گذاریم زیر قرآن؛ هرکدام درآمد اسم می‌شود همان. اسم زینب، درآمد! 💕روزهای زندگی مشترک یکی پس از دیگری می‌گذشتند. در کنار هم رسیدگی به کارهای خانواده همواره عبادت کردن و کمک به مردم نیازمند را مدنظر داشتیم. 🍒زینب کوچک‌مان پنج‌ساله بود و جانِ محمدجواد به او بسته بود. در همین روزهای خوش بود که فهمیدیم خدا هدیه‌ دیگری برای‌مان در نظر گرفته و نام فرزند دوم‌مان را حسین گذاشتیم. ✨خوشبختی‌مان دیگر تکمیل بود و هیچ‌چیز از زندگی نمی‌خواستیم... 🔻قسمت چهارم🔺 🍃 🌹🕊🍃 🍃🌹🕊🍃🌹🕊🍃 http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
🍃🌹🕊🍃🌹🕊🍃 🌹🕊🍃 🍃 ✨مهم‌ترین ویژگی محمدجواد توجه و حساسیت زیاد به مصرف بود. به یاد دارم که یک روز ماژیکی از پایگاه بسیج به خانه آورد و به زینب تأکید کرد که از آن استفاده نکن و یا یک‌بار دیگر بنر و میخ آورده بود که به من تأکید کرد که نباید از آن استفاده کنم. 👌تمام دغدغه‌اش پایگاه بسیج محله بود و می‌گفت: «پایگاه دست من امانت است.» چند سالی آنجا راکد بود و رونقی نداشت. تابلوی آنجا را رنگ کرد و برای جمع‌کردن بچه‌ها همه کاری کرد. خودش همیشه در پایگاه، حضور داشت و می‌گفت این حضور باعث دلگرمی بچه‌ها می‌شود. 🔻قسمت پنجم🔺 🍃 🌹🕊🍃 🍃🌹🕊🍃🌹🕊🍃 http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
🍃🌹🕊🍃🌹🕊🍃 🌹🕊🍃 🍃 🔸در طی مدتی که در لشکر هشت نجف خدمت می‌کردند در دوره‌ها، مانورها و رزمایش‌های متعدد شرکت کردند و برای حفاظت از انقلاب اسلامی و دفاع از ارزش‌های انقلاب اسلامی و اطاعت از فرمان‌ها فرماندهی معظم کل قوا حضرت آیت‌الله امام خامنه‌ای (حفظه الله) و دفاع از میهن اسلامی و مبارزه با تروریست و مزدوران استکباری به مأموریت‌های مختلفی نیز به‌صورت داوطلبانه اعزام شدند. ازجمله: مأموریت در شمال غرب و مبارزه با گروه پژاک، مأموریت به زاهدان و شهرهای اطراف و… 🕊هنوز مدت زیادی از تولد حسین نگذشته بود که خبرهای تازه‌ای در خانه‌مان پیچید. همه در بهت این تصمیم بزرگ مانده بودند؛ اما من و همسرم مصمم به انجام این تصمیم بودیم و انگار زمان سپاسگزاری از هدیه خدا رسیده بود. ❤️برای پدری چون محمدجواد گذشتن از من و بچه‌ها سخت‌ترین کار دنیا بود، اما چیزی در درونش به‌هم‌ریخته بود و انگار زمان عمل بود. باید می‌رفت تا به وعده‌هایی که در مناجات داده بود عمل می‌کرد و من علی‌رغم تمام سختی‌ها مشوقش بودم و در دلم می‌گذشت «و کفی الله المومنین القتال و کانَ اللهُ قویاً عزیزاً» 🔻قسمت ششم🔺 🍃 🌹🕊🍃 🍃🌹🕊🍃🌹🕊🍃 http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
AUD-20201012-WA0011.mp3
8.64M
🎧 جدید و بسیار شنیدنی 🎼 ایران، بازم پر از شهیده.... 🎤 🏴 به مناسبت بازگشت پیکر مطهر شهدای
4_5775953563909883848.mp3
8.64M
🎧 جدید و بسیار شنیدنی 🎼 ایران، بازم پر از شهیده.... 🎤 🏴 به مناسبت بازگشت پیکر مطهر شهدای https://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22