هدایت شده از کشکول معنوی
👤نظر امام خمینی در مورد برادری با اهل سنت :
غیر از ما (شیعیان) ، برادر ما نیستند ، هر چند مسلمان باشند.
و غیبت کردن، هتک و بدگویی آنان جایز است.
📚المکاسب المحرمة، جلد ۱
✍️امام خمینی در کتاب " المکاسب المحرمه " ج 1 ص 250 - 251-252 چنین می گوید :
والانصاف أن الناظر في الروايات لا ينبغي أن يرتاب في قصورها عن اثبات حرمة غيبتهم ، بل لا ينبغي أن يرتاب في أن الظاهر من مجموعها اختصاصها بغيبة المؤمن الموالي لأئمة الحق ( ع ) .......
👈فلا شبهة في #عدم_احترامهم بل هو من #ضروري_المذهب كما قال المحققون،👉 ،
بل الناظر في الأخبار الكثيرة في الأبواب المتفرقة لا يرتاب في جواز هتكهم والوقيعة فيهم ، بل الأئمة المعصومون ، أكثروا في الطعن واللعن عليهم وذكر مسائيهم .
فعن أبي حمزة عن أبي جعفر عليه السلام قال : قلت له : إن بعض أصحابنا يفترون ويقذفون من خالفهم فقال الكف عنهم أجمل ثم قال يا با حمزة إن الناس كلهم أولاد بغاة ما خلا شيعتنا ( الخ ) . والظاهر منها جواز الافتراء والقذف عليهم لكن الكف احسن واجمل لكنه مشكل الا في بعض الاحيان، مع ان السيرة ايضا قائمة على غيبتهم فنعم ما قال المحقق صاحب الجواهر ان طول الكلام في ذلك كما فعله في الحدائق من تضييع العمر في الواضحات.
"انصاف آن است كه كسى كه به اين روايات بنگرد نبايد شك كند كه اين روايات از اثبات حرمت غيبت آنان قصور دارد ، بلكه نبايد شك كند كه آنچه از مجموع آنها ظاهر مى شود آن است كه روايات حرمت غيبت اختصاص به غيبت مؤمن اهل ولايت امامان حق عليهم السلام دارد . . .
بنابر اين شبهه اى در نامحترم بودن اهل خلاف وجود ندارد ، بلكه اين از ضروريات مذهب شيعه است چنان كه محققان گفته اند . بلكه از اين بالاتر ، كسى كه در اخبار بسيارى كه در ابواب مختلف وارد شده بنگرد شك نمى برد در جواز هتك حرمت و بدگويى نسبت به آنان ، بلكه ائمه معصومين بسيار بر آنان طعن و لعن مى كردند و زشتيهاى آنان را بر می شمردند .
ابوحمزه گويد : به امام باقر عليه السلام گفتم : ( برخى از ياران ما بر مخالفشان افترا مى بندند و نسبتهاى ناروايى به آنان مى دهند ، فرمود : خوددارى از آنان بهتر است . سپس فرمود : اى اباحمزه ، مردم همه فرزندان نامشروعند بجز شيعيان ما ) . ظاهر اين روايت جواز نسبت ناروا و افتراى بر آنان است . "
وأما الأخبار فما اشتملت على المؤمن فكذلك ، وما اشتملت على الأخ لا تشملهم أيضا لعدم الأخوة بيننا وبينهم بعد وجوب البراءة عنهم وعن مذهبهم وعن أئمتهم ، كما تدل عليه الأخبار واقتضته أصول المذهب ، وما اشتملت على المسلم فالغالب منها مشتمل على ما يوجبه ظاهرا في المؤمن "
" و اما اخبارى كه مشتمل بر احكام برادرى است شامل آنان نمى شود ، زيرا پس از لزوم بيزارى جستن از آنان و از مذهب و پيشوايانشان كه اخبار بر آن دلالت دارد و اصول مذهب مقتضى آن است ديگر برادرى ميان ما و آنان ( اهل تسنن ) وجود ندارد . و آن رواياتى كه مشتمل بر ( حقوق ) مسلم است بيشتر آنها مشتمل بر چيزى است كه موجب مى شود آن را درباره مؤمن بدانيم ( نه هر مسلمانى ) "
إن هذه الرواية كرواية عبد الله بن سنان قال : قال أبو عبد الله عليه السلام : الغيبة أن تقول في أخيك ما قد ستره الله عليه ، وغيرهما مما فسرت الغيبة حاكمة على سائر الروايات ، فإنها في مقام تفسيرها اعتبرت الأخوة فيها ، فغيرنا ليسوا بإخواننا وإن كانوا مسلمين فتكون تلك الروايات مفسرة للمسلم المأخوذ في سايرها ، بأن حرمة الغيبة مخصوصة بمسلم له أخوة اسلامية ايمانية مع الآخر...
این روایت همانند روایت عبد الله بن سنان است که می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (( غیبت آن است که در مورد برادرت بگوئی آن چه خداوند بر او پوشانده است. )) و غیر این دو روایت که غیبت را تفسیر کرده و بر روایات دیگر حاکم می باشند. این احادیث در مقام تفسیر اخوت هستند، پس غیر ما برادر ما نیست اگرچه مسلمان باشد. و این روایات مسلمانی که در سایر روایات گفته شده است را تفسیر می کند. لذا حرمت غیبت مخصوص به مسلمانی است که اخوت اسلامی ایمانی با دیگری داشته باشد...
📚منبع :
http://lib.eshia.ir/10051/1/250
http://lib.eshia.ir/10051/1/251
https://lib.eshia.ir/10051/1/252
@kashkul113
هدایت شده از کشکول معنوی
👤نظر امام خمینی در مورد برادری با اهل سنت :
غیر از ما (شیعیان) ، برادر ما نیستند ، هر چند مسلمان باشند.
و غیبت کردن، هتک و بدگویی آنان جایز است.
📚المکاسب المحرمة، جلد ۱
✍️امام خمینی در کتاب " المکاسب المحرمه " ج 1 ص 250 - 251-252 چنین می گوید :
والانصاف أن الناظر في الروايات لا ينبغي أن يرتاب في قصورها عن اثبات حرمة غيبتهم ، بل لا ينبغي أن يرتاب في أن الظاهر من مجموعها اختصاصها بغيبة المؤمن الموالي لأئمة الحق ( ع ) .......
👈فلا شبهة في #عدم_احترامهم بل هو من #ضروري_المذهب كما قال المحققون،👉 ،
بل الناظر في الأخبار الكثيرة في الأبواب المتفرقة لا يرتاب في جواز هتكهم والوقيعة فيهم ، بل الأئمة المعصومون ، أكثروا في الطعن واللعن عليهم وذكر مسائيهم .
فعن أبي حمزة عن أبي جعفر عليه السلام قال : قلت له : إن بعض أصحابنا يفترون ويقذفون من خالفهم فقال الكف عنهم أجمل ثم قال يا با حمزة إن الناس كلهم أولاد بغاة ما خلا شيعتنا ( الخ ) . والظاهر منها جواز الافتراء والقذف عليهم لكن الكف احسن واجمل لكنه مشكل الا في بعض الاحيان، مع ان السيرة ايضا قائمة على غيبتهم فنعم ما قال المحقق صاحب الجواهر ان طول الكلام في ذلك كما فعله في الحدائق من تضييع العمر في الواضحات.
"انصاف آن است كه كسى كه به اين روايات بنگرد نبايد شك كند كه اين روايات از اثبات حرمت غيبت آنان قصور دارد ، بلكه نبايد شك كند كه آنچه از مجموع آنها ظاهر مى شود آن است كه روايات حرمت غيبت اختصاص به غيبت مؤمن اهل ولايت امامان حق عليهم السلام دارد . . .
بنابر اين شبهه اى در نامحترم بودن اهل خلاف وجود ندارد ، بلكه اين از ضروريات مذهب شيعه است چنان كه محققان گفته اند . بلكه از اين بالاتر ، كسى كه در اخبار بسيارى كه در ابواب مختلف وارد شده بنگرد شك نمى برد در جواز هتك حرمت و بدگويى نسبت به آنان ، بلكه ائمه معصومين بسيار بر آنان طعن و لعن مى كردند و زشتيهاى آنان را بر می شمردند .
ابوحمزه گويد : به امام باقر عليه السلام گفتم : ( برخى از ياران ما بر مخالفشان افترا مى بندند و نسبتهاى ناروايى به آنان مى دهند ، فرمود : خوددارى از آنان بهتر است . سپس فرمود : اى اباحمزه ، مردم همه فرزندان نامشروعند بجز شيعيان ما ) . ظاهر اين روايت جواز نسبت ناروا و افتراى بر آنان است . "
وأما الأخبار فما اشتملت على المؤمن فكذلك ، وما اشتملت على الأخ لا تشملهم أيضا لعدم الأخوة بيننا وبينهم بعد وجوب البراءة عنهم وعن مذهبهم وعن أئمتهم ، كما تدل عليه الأخبار واقتضته أصول المذهب ، وما اشتملت على المسلم فالغالب منها مشتمل على ما يوجبه ظاهرا في المؤمن "
" و اما اخبارى كه مشتمل بر احكام برادرى است شامل آنان نمى شود ، زيرا پس از لزوم بيزارى جستن از آنان و از مذهب و پيشوايانشان كه اخبار بر آن دلالت دارد و اصول مذهب مقتضى آن است ديگر برادرى ميان ما و آنان ( اهل تسنن ) وجود ندارد . و آن رواياتى كه مشتمل بر ( حقوق ) مسلم است بيشتر آنها مشتمل بر چيزى است كه موجب مى شود آن را درباره مؤمن بدانيم ( نه هر مسلمانى ) "
إن هذه الرواية كرواية عبد الله بن سنان قال : قال أبو عبد الله عليه السلام : الغيبة أن تقول في أخيك ما قد ستره الله عليه ، وغيرهما مما فسرت الغيبة حاكمة على سائر الروايات ، فإنها في مقام تفسيرها اعتبرت الأخوة فيها ، فغيرنا ليسوا بإخواننا وإن كانوا مسلمين فتكون تلك الروايات مفسرة للمسلم المأخوذ في سايرها ، بأن حرمة الغيبة مخصوصة بمسلم له أخوة اسلامية ايمانية مع الآخر...
این روایت همانند روایت عبد الله بن سنان است که می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (( غیبت آن است که در مورد برادرت بگوئی آن چه خداوند بر او پوشانده است. )) و غیر این دو روایت که غیبت را تفسیر کرده و بر روایات دیگر حاکم می باشند. این احادیث در مقام تفسیر اخوت هستند، پس غیر ما برادر ما نیست اگرچه مسلمان باشد. و این روایات مسلمانی که در سایر روایات گفته شده است را تفسیر می کند. لذا حرمت غیبت مخصوص به مسلمانی است که اخوت اسلامی ایمانی با دیگری داشته باشد...
📚منبع :
http://lib.eshia.ir/10051/1/250
http://lib.eshia.ir/10051/1/251
https://lib.eshia.ir/10051/1/252
@kashkul113