معرفی حاج عباسعلی انصاری مهیاری ، استان #اصفهان شهر #مهیار :
🍃ایشان از اولیا الهی گمنام در مهیار بودند...
بزرگ مردی که گمنام زیست و گمنام تر رفت...
حکیمی متاله که از فلاسفه متبحر معاصر بود و از نام و یاد گریزان و به همین جهت از او کمتر شرح حال و تصویری در دست است. بعدها در جایی خواندم پس از طی دوره مقدماتی فلسفه متعالی را از حضور شیخ محمد هادی فرزانه و اصول و کلام را از محضر آیت الله حاج میرزا محمدرضا مهدوی مستفیض و در نهایت محضر آیت الله حاج آقا رحیم ارباب را هم در اصفهان درک نموده است. مدتی هم به تهران آمد و در جلسات موسسه وعظ و خطابه اسلامی مدرسه عالی سپهسالار شرکت داشت.
به قدری از نام گریزان بود که در جلسه تجلیل و بزرگداشتی که از فرهیختگان شهرضا در سال 1382 برگزار شده بود حضورنیافت.
به دیدنش رفتیم. نمیدانم چرا ما را در منرل روستایی اش نپذیرفت و به قبرستانی که در روبروی روستایشان قرار دارد(که قبر یکی از اولیای خدا هم در آنجاست و اسمش را نمی دانم) برد و با ما صحبت کرد. خیلی به رغم سن اش سر زنده و شاد و سر حال نشان می داد. بعدها ،بارها به مهیار رفتم و ایشان را در منزل روستایی و کاه گلی ساده اش زیارت کردم.
🍁خویشاوند من که استاد دانشگاه است از ایشان پرسید: شنیده ام از یکی از اساتید دانشگاه در تهران که یک روز خدمت شما رسیده و از شما خواسته به او بگویید صبح کجا بوده و چه کار کرده و شما به او گفته اید شما صبح با خانمت در خانه ات در تهران صبحانه کره با پنیر و مربا خورده ای و فلان ساعت از تهران حرکت کرده ای و فلان ساعت هم به اصفهان رسیده ای و او هم با کمال تعجب همه این گفته ها را تایید کرده است.
پرسید: دکتر فلانی را می گویی؟ و ادامه داد: آره .آمد اینجا.خویشاوند من پرسید :چگونه این چیزها را می گویید؟ این بزرگ درحالی که به جاده اشاره می کرد که ماشینهایی از آن عبور می کردند، گفت: کاری ندارد پیداست !مثل این ماشین هایی که الآن دارند می روند و شما دارید آنها را می بینید!
بعدها رابطه من با این بزرگ بسیار زیاد شد و تقریبا هر وقت به اصفهان می رفتم به او سری می زدم .ایشان هم لطفی وافر بمن داشت و مرتب با تلفنهای دیگران – تلفن همراه نداشت - به من زنگ می زد و جملات مثبت و امیدوار کننده می گفت و بدون خداحافظی هم تماس را تمام می کرد. بعدها که با وی آشنا شدم کتابی قدیمی از کتابخانه بسیار غنی اش در آورد و به من نشان داد که در آن نوشته شده بود وی در دهه چهل یا پنجاه از محدود مدرسان درس کتاب فصوص الحکم شیخ اکبرابن عربی است . باورم نمی شد این مرد گمنام روستایی فیلسوف باشد و بعلاوه تا آخرین مرحله عرفان نظری هم تا جایی پیش رفته باشد که درس فصوص را - که خواندن آن برای بعضی ازاهل علم مشکل است چه رسد به درک و مهمتر ازآن تعلیم آن ،- تدریس هم می کند.
🍁درعلم جفر و علوم غریبه هم دستی داشت این را از مشکلی که برایم پیش آمده و برای راه چاره با وی مطرح کردم متوجه شدم. اسامی طرف های قضیه را پرسید سپس بلافاصله دست به قلم برد وتند و تند محاسبات عددی کرد و مطالبی بعنوان راه حل برخورد با مشکل گفت!
این عارف گمنام و فیلسوف وحکیم متاله پس ازتحمل یک دوره بیماری در بهمن ماه 1393 از دنیا رفت و در همان قبرستان نزدیک مهیار به خاک سپرده شد.
منبع :
http://www.rajaei.org
@shia5t
معرفی شیخ عبدالله پیاده نجفی بختیاری ، استان #چهار محال و بختیاری شهر #لردگان :
قسمت اول :
🔻ایشان از اوتاد و اولیا الهی بودند.
🔻شیخ عبدالله پیاده از شاگردان عارف کامل ، مرحوم ایت الله انصاری همدانی و حاج اسماعیل دولابی بودند ، ایشان همچنین از دوستان ایت الله ناصری ، و مرحوم تناوش داماد اقای انصاری همدانی بودند.
شیخ پیاده در مورد استادشان مرحوم دولابی نقل میکردند که :
هفته ای نمی گذرد ، مگر اینکه { مرحوم دولابی } خدمت مولایم امام زمان عج می رسد.
📝حاج سیف الله خان ویسی معروف به شیخ عبدالله پیاده وشیخ عبدالله نجفی بختیاری درسال1287شمسی در روستای شش بهره ازتوابع شهرستان لردگان چهارمحال وبختیاری به دنیاآمد.پدرش اسدالله خان رییس طایفه شیخ ویسی(جلیل)شاخه چهارلنگ ایل بختیاری بود.بعدازمرگ پدر ریاست طایفه به ایشان رسید اماایشان به تعلقات مادی ودنیوی هیچ گونه دلبستگی نداشت و ازکودکی آثار معنوی در اونمایان بود،بنابراین درعنفوان جوانی اموال خودراوقف حضرت سیدالشهدانموده وراهی عتبات عالیات گردیدوباطی به مراحل سلوک وتزکیه وتهذیب نفس به جایی رسیدکه به قول خودایشان به مرحله حق الیقین رسیده بود.
مرحوم شیخ عبدالله به دلیل اینکه هرسال مسیرعتبات عالیات درکشورعراق راتامشهدمقدس پیاده طی می کرد،به ((شیخ عبدالله پیاده)) معروف شده بودومعروف است که ایشان این مسیرراحدودپنجاه بارپیاده طی کرده بود.ودراین مسیرافراد زیادی ازوجودوارسته اش بهره مندمی شدند.
🔻وی با دختر عموی خود که خواستگاران فراوانی داشت ، ازدواج کرد. سنش از 17 سالگی نگذشته بود که پدرش درگذشت و ریاست ایل به وی رسید. دوران ریاست وی مقارن با حکومت رضاشاه بود که سیاستش سرکوب و قلع و قم خوانین و خلع سلاح و یکجانشینی عشایر بود. برای رسیدن به این هدف با وضع قوانین و مقررات دشواری عرصه را بر عشایر بسیار تنگ کرد. در این گیرودار آسیف الله تصمیم گرفت به نجف اشرف عزیمت کند. ابتدا برای عرض ارادت به امام رضا (ع) رهسپار مشهد شد. در این سفر سختی های بسیاری کشید. در بین راه اموالش را وقف حضرت ابوالفضل(ع) کرد. پس از جلب رضایت همسرش و مصلحت اندیشی ، وی را طلاق داد و دیگر هیچگاه ازدواج نکرد. وی صاحب فرزندی نیز نبود. در باره اینکه چرا وی بعد از این همسری اختیار نکرد ، از قول خودش نقل می کنند« در نجف اشرف روزی پرده ها از جلوی دیدگانش کنار رفت . کفشدار را به صورت واقعی به شکل خرسی دید. ناراحت به حرم حضرت امیر (ع) مشرف شد. به آقا عرض کرد: آقا من دنبال چنین مسائلی نیستم و چنین کراماتی نمی خواهم. من از دنیا چیزی نمی خواهم فقط می خواهم با شما باشم و عشق شما در وجودم باشد. نقل کرد: مرا به آسمانها بردند و همین طور بالا و بالاتر می رفتیم ، تا اینکه حضرت مولی علی (ع) را بر منبر نورانی دیدم که نشسته اند. مولی به غلامانشان دستور دادند که دستان مرا بشویند. آفتابه و لگنی زیبا آوردند. گفتند: دستهایت را جلو بیاور! دستهایم را شستند و مرا برگرداندند. یک مرتبه بیدار شدم. چنین تعبیر نمودم که مولی دستم را از دنیا شست. بنابراین نه زنی انتخاب کردم ، نه خانه ای و با مولی عهد راستین بستم.»
🔻شیخ جعفر ناصری در باره شیخ عبد الله پیاده اینطور میفرمودند:
شیخ عبد الله پیاده عمرش را اولاً به زهد گذرانده بود و ثانیاً عاشق زیارت عتبات عالیات به صورت پیاده بوده، و به دلیل عنایتی که در این طریق به ایشان شده بود و نوری که در ایشان ایجاد شده بود، مشهور شده بود به این که طی الارض دارد، و به همین به ایشان شیخ پیاده میگفتند، در اذکار و نماز و کارهای خود بسیار منظم بود، ازدواج نکرده بود و خیلی تنها بود، در اواخر عمر در تنها اتاقی که داشت، اتاقی حدود دو در دو و نیم متر، به دیدن ایشان رفتم، ظاهراً بیماری خونی گرفته بودند، به من گفتند دیشب کف پاهایم شروع به خارش کرد، هرچه با دست خود سعی کردم فایده ای نداشت وآرام نشد، دو کف پای خود را به هم مالیدم باز هم فایده ای نداشت، نزدیک بود از شدت خارش پا، گریه ام بگیرد، همان موقع گویا یک نفر را دیدم که به من اشاره کرد و مانع گریه ی من شد.
شیخ عبدالله بختیاری در اواخر عمر خود ظاهراً به بیماری اوره مبتلا شد و پس از یک هفته بستری در بیمارستان آیتالله گلپایگانی قم در شب بیستم ماه مبارک رمضان سال 1402 قمری مصادف با 11 تیرماه 62 شمسی که سنش از هشتاد سالگی گذشته بود دارفانی را وداع و در قبرستان بقیع در راه قم به جمکران به خاک سپرده شد.
@shia5t
معرفی شیخ عبدالله پیاده نجفی بختیاری ، استان #چهار محال و بختیاری شهر #لردگان :
قسمت دوم :
وی فردی خوش خلق ، با صورت و سیرتی زیبا و بسیار ساده زیست بود. لاغر اندام بود و لباسش بسیار ساده و شامل گیوه ای به پا ، شلواری و پیراهنی سفید به تن ، عبای بر دوش و عمامه ای ساده و سفید بر سر.
شیخ زاهد ، عارف و عابد آنچه از مال دنیا داشت و یا از پدرش به ارث برده بود ، در راه خدا انفاق کرد و بخشید و دست از مال دنیا شست و از ریاست بر ایل و مردم دل کند و رهسپار عتبات عالیات شد. وقتی به عتبات مشرف شد، زندگی ساده و فقیرانه ای در پیش گرفت. در کربلا و نجف کارگری می کرد و مزدش را به فردی می داد تا وی را با مسایل و معارف دینی آشنا کند. چند روز کار می کرد تا مخارج چند روزش تامین می شد ، آنگاه به عبادت و زیارت مشغول می شد. در عراق با ریاضت و عبادت به مقامات عالی معنوی دست یافت و صاحب کرامت گردید. یک بار که به زیارت مرقد مطهر حضرت علی (ع) رفته بود ، حضرت امیر (ع) فرمود: دیگر برای زیارت اینجا نیا. بعد از مدتی به واسطه اختلافات مرزی روابط ایران و عراق تیره شد تا جاییکه نایره جنگ شعله ور شد. اوضاع عراق برای ایرانیان بسیار وخیم شد. دولت عراق ایرانی ها را از عراق اخراج و بیرون کرد. به همین خاطر در سفری که به قم مشرف شد ، تصمیم گرفت دیگر به عتبات عالیات مراجعت نکند. برای یک سال منزلی در روستای جمکران اجاره کرد.
دوستان و معاشران شیخ اشخاصی بودند که در زهد و تقوی و عرفان جایگاه والایی داشتند و با امام زمان (عج) در ارتباط بودند. برخی از آنها عبارتنداز:
1- آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری( متوفی 1364 ش) فرزند آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی موسس حوزه علمیه قم.
2 – حاج اسماعیل دولابی که بارها به خدمت امام زمان مشرف شدند. آقای دولابی و مرحوم شیخ پیاده از شاگردان آیت الله شیخ جواد انصاری همدانی بودند.
3 – حاج شیخ محمد فکور یزدی( متوفی 1349 ه.ق.) که شخصی وارسته ، زاهد و کم نظیر بود
4 – حاج حسین مظلومی( متوفی 1364) اهل آذربایجان بود. در قم سکونت اختیار کرد ایشان نیز صاحب کرامت بودند.
1- صاحب کرامات:
نقل می کنند ، شیخ پیاده می فرمود: « چه بسیار پیش می آمد در بیابان گرفتار می شدم و در حالی که گرسنه و تشنه بودم ناگهان متوجه می شدم که شخصی می فرمود: میل به چایی داری؟ چای گرم آماده داشت…. نان و کره تازه در اختیارم می گذاشت …. در بیابان عبور می کردم حیوانات درنده حلقه زده بودند و من از وسط آنها رد می شدم ، آنها هیچ کاری با من نداشتند.» وی شهود ملکوتی داشت . در دل شب هنگامی که با محبوب مناجات می کرد هر سوال و شبهه ای که داشت ، مشاهد می نمود. شیخ همچنان صاحب طی الارض بود
2- ملاقات با امام زمان ( عج)
حاج آقا معین شیرازی یکی از اخیار اصفهان نقل می کند از وی پرسیدم خدمت امام زمان می رسید یا نه ؟ گفت: « خدمت حضرت برسم یا نرسم فایده ای به حال شما ندارد ، شما باید به فکر خودتان باشید»: همچنین نقل می کنند شیخ عبدالله می فرمودند: « گاهی که پول یا چیزی نیاز داشته باشم حضرت ولی الله الاعظم با یک واسطه برایم می فرستند.» همچنین نقل می کنند « امام زمان قرآنی به ایشان هدیه کردند» و با امام زمان به مکه مشرف شد. به جزیره خضراء نیز مشرف گردید.
5 – رسیدن به مرحله حق الیقین:
شیخ با اینکه سواد چندانی نداشت ، به مقامات بالای معنوی دست پیدا کرد. نقل می کنند ، در مقابل طعنه فردی که وی را بیسواد خوانده بود ، گفت : « کسی که به حق الیقین برسد از کسانی که اهل سواد هستند ، بالاتر است و بیشتر و بهتر می فهمد.»
3- پرهیز از خوردان مال حرام و شبهه دار:
شیخ به آنچنان مقام شامخی دست یافته بود که تقید زیادی به خوردن مال حلال داشت. اموال شبهه ناک را حتی از طلبه ها که شهریه می گرفتند ، قبول نمی کرد. در قبول هر نوع مال و پولی بسیار دقت می کرد و اگر در موردی شک می نمود ، آن را به صورت صدقه بین افراد زیادی تقسیم می کرد تا به مستحقان واقعی برسد.
4- عبادت و بندگی:
شیخ سفارش به بندگی خدا می کرد ، توصیه اش به انجام مستحبات و ترک مکروهات بود. حتی در مسایل کوچک هم حساس بود. نقل می کنند ، حتی فکر معصیت هم نمی کرد.به طور معمول نماز شبش ترک نمی شد.همیشه نماز را در اول وقت می خواند. حتی نافله هایش ترک نمی شد. در وقت بیکاری ذکر و تسبیح می گفت. در مدتی که در قم ساکن بود هر روز صبح قبل از اذان راهی حرم حضرت معصومه می شد و برف ، باران ، سرما و گرما مانع از این کار نمی شد.خودش فرمود: « بیست و پنچ بار امتحان یوسفی دادم.»
@shia5t
معرفی شیخ عبدالله پیاده نجفی بختیاری ، استان #چهار محال و بختیاری شهر #لردگان :
قسمت سوم :
🔹شفای کوری از آب وضوی شیخ عبدالله پیاده
یکی از دوستان ایمانی و برادران رحمانی که به سخنش اطمینان دارم برایم چنین نوشته اند:
در تاریخ 24 / 7 / 1378 شب یکشنبه برای اولین بار به خدمت استاد الهی حاج شیخ اسد الله طیاره اصفهانی رسیدم . حال ایشان خوب نبود و برای عیادت و زیارت ایشان به محضر ایشان مشرف شده بودم بنده از آنجا که فرموده اند: عند ذکر الصالحین تنزل الرحمة (هنگام یاد کردن صالحان رحمت خداوند نازل می گردد) از ایشان از حاج شیخ عبدالله نجفی، معروف به پیاده پرسیدم . جناب استاد طیاره فرمودند: ایشان (شیخ عبدالله نجفی ) می فرمودند گاهی که پولی یا چیزی نیاز داشته باشم حضرت ولی الله الاعظم با یک واسطه برایم می فرستد .
نقل شده است: در یکی از سفرهایی که ایشان (شیخ عبدالله پیاده ) پیاده به کربلا می رفته اند در راه کربلا در یکی از مناطق ایران در روستایی به خانه خانمی می روند و در آن خانه یک دختر نابینا هم بوده آنها از حالات او پی برده بودند که وی انسان با معنویتی است و وقتی ایشان مشغول وضو گرفتن بوده آن دختر کور آمده و آب وضویش را برای شفا بر می داشت و به صورتش می زده است و در همان حال به اذن و مصلحت حق چشمانش بینا می شود. ایشان می فرمود از آن سال به بعد من در راه کربلا هر وقت از آن محل می گذرم چند روز آنجا می مانم و آن خانم یک دست لباس کامل برایم می دوزد و به من می دهند.
خودشان همان قبا و لباسی را که به تن داشت نشان داده و گفتند این لباسها را نیز آن خانم برایم دوخته است .
البته اینها محصول زحمت های فراوان بوده که ایشان کشیده اند و اینطور نبوده که به آسانی به این مقام برسند.
حاج مؤمن شیرازی نیز که دارای حالات خوشی بودند و به محضر حضرت حجت عجل الله فرجه مشرف شده بودند روزی برایم نقل کردند: در یکی از ایام چهل روز هیچ غذایی گیرم نیامد و من در تمام این مدت می رفتم و از توت های کاشته شده اطراف شهر که استفاده از آنها برای ره گذر مانعی نداشت، استفاده می کردم و برای وعده های دیگر نیز می آوردم و در هر سه وعده شبانه روز، توت می خوردم
بله، حاج شیخ عبدالله نجفی حالات خوشی داشت . وی هیچ سوادی نداشت؛ اما اگر دو رکعت نماز مستحبی شبانه روزش قضا می شد، مثل مادر بچه مرده شروع به گریه و زاری می کرد.
آری طهارت روح اولیای خدا خود در هستی موثر است و به اذن حق، بنده پاک خداوند واسطه فیضی می شود و این توانایی چیزی نیست جز محصول سالیان دراز سختی در راه خدا و تحمل عبادت و اطاعت خدا و عشق به یگانه محبوب حقیقی .
منابع :
http://na-bakhtiari.blogfa.com
http://www.malawy.ir/
http://omidmasjedsoliman.ir
http://www.ghadeer.org/Book/1509/240249
📌برای اشنایی بیشتر با ایشان ، میتوانید به پیج زیر مراجعه فرمایید :
https://www.instagram.com/sheikh_peiyadeh/
📚معرفی کتابی در مورد ایشان :
کتاب "در کوچه عشق: شرح حال عارف زاهد "شیخ عبدالله پیاده"به همراه حکایتهای نانوشته" ،
در مورد شرح احوالات ایشان می باشد ، که توسط انتشارات مهر خوبان، منتشر شده است ، علاقمندان به اشنایی بیشتر با ایشان ، میتوانند به این کتاب مراجعه کنند...
@shia5t
معرفی مرحوم حاج سید حسین یعقوبی قائنی ، استان #خراسان_جنوبی شهر #قائن :
🔻حاج اقای قائنی ، از اساتید برجسته ی اخلاق و عرفان معاصر بودند ؛ برخی از بزرگان اهل معرفت ، ایشان را عارف کامل میدانند...
#عارف_کامل
🔻استاد وکیلی از محققان برجسته ی حوزوی در زمینه ی عرفان و فلسفه ، در پاسخ به سوالی در مورد به کمال رسیدن حاج اقای قائنی ، فرموده اند :
آنچه بنده از کتاب ( سفینه الصادقین ) فهمیدم ، حاج اقای قائنی خیلی بزرگوار بودند ، ولی در کتاب از رسیدن به توحید و فنا مطلبی نیست و بیشتر مکاشفات مثالی و روحی ست؛ ایشان در یک سخنرانی سالهای آخر میفرمودند ، راه رسیدن به خورشید را به من نشان دادند. ولی هنوز نتوانسته ام برسم و... ، البته این مطالب نشانه حال آخر عمر افراد نیست ، ان شاء الله قبل از رفتن رسیدند و بعد رفته اند....
🍃حاج اقای یعقوبی قائنی شاگرد دو عارف کامل ، شیخ محمدجواد انصاری همدانی و ایت الله سید جمالالدین گلپایگانی بوده است.
🍂حاج اقای یعقوبی همچنین با بزرگانی از جمله ایت الله سید رضا بهاءالدینی، ایت الله میلانی و شیخ حسنعلی نجابت شیرازی در ارتباط بوده است. وی در جوانی راهی عتبات شده و در حوزه علمیه سامرا، نجف، کربلا و قم تحصیل کرده است.
🔻برای اشنایی بیشتر با این مرد الهی ، میتوانید به لینک زیر مراجعه فرمایید :
b2n.ir/908119
📚معرفی کتابی در مورد ایشان :
سفینة الصادقین (زندگی نامه وی با نکات مهم عرفانی) و انیس الصادقین (ادعیه و اذکار ماثور و دستورالعمل های سلوکی) دو اثر مکتوب وی است.
مطالعه ی کتاب گرانسنگ سفینه الصادقین به همه ی علاقمندان به عرفان توصیه میشود ، قیمت این کتاب سال هاست که طوری تنظیم شده که یک قیمت ارزان باشد که همه ی علاقمندان ، توان خرید این کتاب و بهره بردن از مطالب اون کتاب رو داشته باشند...
🔸توضیحاتی در مورد کتاب سفینه الصادقین
🍃کتاب سفینة الصادقین
کتاب سفینة الصادقین حاوی زندگی نامه و نحوه سیر و سلوک مرحوم حاج سید حسین یعقوبی قائنی ست.
در ابتدای این کتاب گهربار مرحوم حاج اقای یعقوبی قائنی می فرمایند: در خواست مکرر جمعی از برادران ایمانی مبنی بر آشنا شدن با نحوه ی سیر و سلوک حقیر و کم و کیف آن، بنده را بر آن داشت تا شمه ای از یافته های خود را در ضمن قضایای متعدده و جریاناتی که در طول زندگی برایم پیش آمده در جلسات معنوی و محافل انس برای آنان بازگو نمایم؛
مجموعه ی حاضر که بنام سفینة الصادقین نامیده شده انعکاس صحیح و کامل آن گفته ها است که توسط چند تن از دوستان تنظیم گردیده و بارها با دقت و تأمل مورد مطالعه ی این جانب قرار گرفته و تنها نسخه ای است که مورد تأیید است.امیدوارم مؤمنین و سالکین راه حق از آن بهره مند گردند.
@shia5t
هدایت شده از کانال رسمی حضرت آیت الله سید حسین یعقوبی قائنی-ره
کوتاه نوشتهای درباره عالم ربانی حضرت ایت الله یعقوبی قائنی.pdf
28.71M
🖋 فایل Pdf «کوتاه نوشتهای درباره عالم ربانی حضرت آیت الله یعقوبی قائنی (ره)»
@sadeghin_ir
هدایت شده از کانال رسمی حضرت آیت الله سید حسین یعقوبی قائنی-ره
طبیب عشق .pdf
14.29M
فایل pdf . طبیب عشق (نگاهی گذرا بر زندگی و مبانی معرفتی و سلوکی حضرت آیتالله حاج سید حسین یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه ) که در اولین سالگرد رحلت معظم له به چاپ رسیده است
@sadeghin_ir
هدایت شده از ندای حسینی🚩
💠دریافت آثار📱
◽️از حضرت آیتالله سید حسین یعقوبی ـ اعلیاللهمقامهالشریف ـ دو اثر مکتوب ارزشمند به یادگار مانده است:
◽️اثر اول، کتاب «سفینةالصادقین» است که ایشان آن را در بیان بخشی از احوالات سلوکی خویش تألیف نموده است. این کتاب درباره وقایع پنجاه سال ابتدایی زندگانی ایشان است و در ضمن آن، نکات عرفانی دقیق و ظرایف علمی سلوکی بسیار مطرح شده که این کتاب را در نوع خود ممتاز نموده است.
◽️اثر دوم ایشان، کتاب «انیسالصادقین» است که در زمینه اذکار و ادعیۀ مورد توجه ایشان تألیف شده و در ضمن آن، نکات مهمی درباره برخی از اذکار و ادعیه ذکر گردیده است.
💠 @sadeghin_ir
هدایت شده از کانال رسمی حضرت آیت الله سید حسین یعقوبی قائنی-ره
Safine.3.0.apk
3.25M
نرم افزار کتاب «سفینه الصادقین» نسخه اندروید
(زندگینامه عالم ربانی حضرت آیت الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه)
هدایت شده از کانال رسمی حضرت آیت الله سید حسین یعقوبی قائنی-ره
Anis3.0.apk
3.43M
نرم افزار کتاب «انیس الصادقین» نسخه اندروید
(ادعیه و اذکاری که عالم ربانی حضرت آیت الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه به خواندن و عمل به آنها ملتزم بودند)
معرفی ایت الله محمدصادق (محیالدین) حائری شیرازی ، شهر #شیراز #قم :
🔻ایت الله حائری ، از اولیا الهی ای بوده اند ، که در زمان حیاتشان بسیار گمنام بوده اند...
🔻ایت الله حائری ، قدیمی ترین شاگرد مرحوم حاج اقای یعقوبی قائنی می باشند ، ایشان حدود 50 سال شاگرد ایشان بوده اند...
خیلی از شاگردان حاج اقای قائنی ، توسط ایت الله حائری با ایشان اشنا شده اند...
ایت الله حائری در اسفند 1315 در شیراز در خانواده ای اصیل و روحانی که به تعبیر وی ، رغبتشان الی الله بود ، به دنیا امد.
پدرش ایت الله عبدالحسین حائری مجتهدی زاهد و عارفی بود که جز به ضرورت سخن نمی گفت و مادرش بانویی مسلمان ، پارسا و دین باوری بود که دوران منع حجاب رضا خانی ، نزدیک به 25 سال به اعتراض در خانه نشست.
وی از دوران نوجوانی و جوانی تحت تاثیر تربیت عرفانی پدر و سپس برخی عرفای بزرگ به سیر و سلوک مشغول شد و عارف اهل رازی بود.
🔻ایشان مدتی نیز ، از مرحوم حاج اسماعیل دولابی بهره برده اند....
منابع :
کتاب سفینه الصادقین
کتاب خرمن معرفت
در پست های پایین ، توضیحات بیشتری در مورد ایشان داده خواهد شد👇
@shia5t
هدایت شده از ندای حسینی🚩
مطلبی در مورد بشارت آیت الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه به مرحوم آیت الله حائری شیرازی رحمه الله علیه از زبان فرزند ایشان👇
هدایت شده از ندای حسینی🚩
🇮🇷بشارت مرگ
بعضی از دوستان مکرر خواستند مطلبی را که در پیش آمد در مورد بشارت مرگ مرحوم آیت الله والد توسط مرحوم آیت الله سید حسین یعقوبی قائنی که حقیر شاهد عینی بر آن بودم را نقل کنم در ابتدا گریزی به شخصیت مرحوم آیت الله سید حسین یعقوبی رضوان الله تعالی علیه و نحوه آشنایی پدر میزنم.
ایشان از شاگردان مرحوم آیت الله قاضی ره بودند و از رفقای نزدیک مرحوم آیت الله نجابت در نجف، البته نه درمدت طویلی به توصیه مرحوم نجابت با مرحوم آیتالله انصاری همدانی آشنا میشوند و این آشنایی و محبت به گونه ای عمیق و سوزان میشود گویی چون عشق عاشق به معشوق،
همراهان مرحوم آقای انصاری همدانی همه اهل عشق و محبت بودند مرحوم والد برای وقتی نقل کرد که آقای قاضی نفس را تربیت میکرد و آنچنان افسار میزد که راه پس پیش نداشته باشد تا رام رام شود چونان عبد که بنده درگاه است.
و مرحوم آقای انصاری نفس را عاشق میکرد طعم محبت را به آن می چشاند و آن شیرینی او را اهلی اهلی میکرد آنچنان اهل چون نوزادی که عاشق آغوش مادر است.مرحوم عموی بزرگ ما آیت الله صدر الدین حائری شیرازی از مجاهدین مبارزین بود که سوی یک چشم خود را در مبارزه از دست داده بود و هم از عارفین اهل معنا از نزدیکان علامه طباطبایی مرحوم آیت الله بهجت و هم از مرتبطین مرحوم آقای انصاری همدانی .پدر نقل کرد؛"که روزی به مرحوم اخوی گفتم از آقای انصاری مطالبی شنیدم که مرا علاقمند به دیدار کرده اخوی گفت ایشان تصویر افراد را میبیند و استخاره میکند بعد دیدار میکند منهم تصویری از خودم به ایشان دادم ، در سفری که اخوی برای دیدارشان داشت تصویر ما را هم نشان داده بود ایشان گفته بود بگویید بیاید استخاره نمی خواهد.
وقتی پیام را دریافت کردم و در تدارک سفر بود ناگهان خبر رسید که آیت الله انصاری بار سفر خویش را بسته و به وصال یار رسیده.
بی درنگ حرکت کردم وقتی رسیدم فضای عجیبی حاکم بود جمعیت متراکم و همهمه عجیبی بود همه شاگردان به همراه حواریون خود جمع بودند و من در میان ایشان غریب و تنها به گوشه ای خزیدم
حالی و توجهی به روح مرحوم انصاری پیدا کردم "حالا که گفتی بیا رفتی این چه جور راه دادن و دعوتی بود !؟سیلاب اشک امانم را بریده بود
چیزی از قلبم گذشت و متلاطم شدم گویی ایشان هم متوجه من شده بود دیدم سیدی تنها کنار در تکیه زده با انگشتانش روی خاک میکشد و با خودچیزی میگوید به پهنای صورت اشک میریزد به اخوی گفتم او کیست گفت ایشان هم از شاگردان آقای انصاری بود میآمد و میرفت متعجب پرسیدم هیچ همراهی و شاگردی ندارد گفت نه خیلی با کسی نمیجوشد احساس کردم این همان رفیق طریقیست که آقای انصاری برایم کنار گذاشته کنارش نشستم و او بی مقدمه صندوقچه اسرارش را برایم گشود گویی منتظر مستمعی بود تا آتش دلش رافرونشاند از حرارت آن دیدار آنچنان به هم جوش خوردیم تا حالا که قریب پنجاه سال میگذرد"
در طول این پنجاه سال پدر از مرحوم اسید حسین یعقوبی کراماتی دیده بود که حسن ظنش به یقین رسیده بود .
بگذریم روایت دیدار پایانی و آن بشارت رفتن
یکی ازاقوام در مشهد به ناگهان درگذشت پدر هم عزم رفتن به مشهد را کردند و من هم همراهشان رفتم بعد از مراسم ختم در منزل مرحوم جمع شدیم برای ناهار و استراحت خانه مرحوم درست در کوچه روبروی خانه آیت الله یعقوبی بود بعد از ناهار به پدر که کمی از شلوغی معذب شده بود پیشنهاد دادم که به منزل اسید حسین بریم مشتاقانه استقبال کردند با حسن آقا پسرشان هماهنگ کردم ایشان در حال استراحت بودند گفتند برای ساعت پنج تشریف بیاورید رفتیم پدر در ظاهر هیچ مشکلی نداشت آنجا من پدر بودیم و اسیدحسین و پسر دیگرش علی آقا کس دیگری هم پذیرایی میکرد و در رفت آمد بود پس از حال و احوال پدر رو به ایشان کرد بی مقدمه گفت من درحوزه احیای علوم انسانی هنوز کارم تمام نشده مهلت میخواهم که کارم را تمام کنم اسید حسین گفت : نه دیگر مهلتی نیست شما میروید و من هم به شما ملحق میشوم بعد آیه وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَفَلَا يَعْقِلُونَ هر كس را كه طول عمر دهيم درآفرينش واژگونه ميكنيم (و به ناتواني كودكي باز ميگردانيم) آيا انديشه نميكنند؟خواندن ادامه دادند خداوند کسانی برای تکمیل کار ما خواهد فرستاد.
پس از آن دیدار ضعف پدر شروع شد و بتدریج به ناتوانی کودکی رسید وتا آنکه دقیقا سال بعد قلب بی قرارش آرام گرفت... و قریب چهل روز بعد اسید حسین هم به پدر ملحق شد..
وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا
محمد علی حائری شیرازی
کانال تلگرام
@dralihaeri
@nedayhosseini
🔻براي آيت الله حائري شیرازی ره 🔻
دوست نداشتم كه اين مطلب را بنويسم اما اين هنگامه اي كه از وفات اين بزرگ مرد در قلبم ايجاد شد مجبورم كرد كه اين مطلب را قلم بزنم...
من ايشان را اسما مي شناختم و ميدانستم كه از علمای فاضلی هستند که درس اخلاق دارند و بعضا دیده بودم شرح اشعار حافظ ایشان از تلویزیون پخش می شد اما بیش از این نه ارادتی داشتم نه فکری و نه انگیزه ای...
تا اینکه بعد از اینکه حدود یک سال بود که به نجف اشرف منتقل شده بودیم کمی دلم گرفت و اشکی وافر از درونم جوشیدن گرفت و
امیرالمومنین را قسم دادم که یا امیرالمومنين من می خواهم که امشب به من کاملی از اولیاء خودتان را معرفی کنید تا من از او بهره ببرم...
مطلب از ذهنم رفته بود اما در عالم رویا این مرد بزرگ را دیدم (آیت الله حائری شیرازی)که با عمامه ای مشکی رنگ سراغ من آمد و در منزل مان در نجف جلوس کرد
ندایی شنيدم که منظورش ایشان بود و قریب به این مضمون فرمود که ایشان از کسانی اند که تا بحال بیشترین استفاده را از امیرالمومنین ع کرده اند، اما آقای حائری كلماتي را اشاره کرد که من فهمیدم او همان کسی است که من از امیرالمومنین علیه السلام طلب کردم...
من سبک سلوکی او را نمی شناختم اما او در عالم رویا بسم الله الرحمن الرحیمی را نشان داد و نکاتی رادر همان حال متوجهم ساخت ، بعد ها فهمیدم که سلوک ایشان در سیر از اسم الرحمن خدای تبارک و تعالی به اسم الرحیم او تعریف شده است ...
پس از مدت کوتاهی آمدم ایران دنبال ایشان را گرفتم که حتما خدمتشان برسم و ببینم این چه بود و آن چه بود که الحمدلله به طرز جالبی به دیدارش در تاریکی شب در باغی که در طایقان قم داشتند حاضر شدم و دیدم در تاریکی محض در مقابل در ایستاده است من ساعت نه با ایشان قرار داشتم و ایشان خودش از باغ بیرون آمده بود و در تاریکی رأس ساعت نه منتظر من بود،تا نزدیکش شدم فرمود شما همان طلبه ای هستی که از نجف آمدی..؟ عرض کردم بله، سکوتی سنگین کرد و جلو افتاد دقیقا از همین مسیر که در عکس می بینید به سمت اتاقکی برد، فقط همین را بگویم که برای دوستان موضوع مشتبه نشود وقتی وارد شدم و نشستم ،کلامش را با همان بسم الله الرحمن الرحیم و توضیح معنای سلوکی آن آغاز نمود اما بعد ایشان چون صقر صائد مرا عتاب نمود و تذكر داد که خود خدای عالی اعلی می داند و البته این برای من رزقی بود تا که خودم را جمع و جور کنم و از این آتشی که درش می سوزم نجات یابم ، اما تشخیص و درایت و شفافیت و احاطه اش به ضمیر برایم تعجب آور بود...
کاری به باقی این ماجرا و محضر ندارم اما قبل از آن که خدمتش برسم از چند تن از اساتیدم راجع به ایشان پرسیدم چون اصلا تصور نمی کردم ایشان در فضای قضایای توحیدی بوده باشند، آن هم درجات وصول ولایی و شهودی، اما بعد از اساتیدم نقل قول های عجیبی راجع به ایشان شنیدم که بعضا براي فايده اي مي آید:
آیت الله عبدالقائم شوشتری حفظه الله می فرموده اند که اگر امام زمان علیه السلام ظهور بفرمایند من یقین دارم یکی از 313 نفر از یاران ایشان آیت الله حائری شیرازی است...
و عجیب تر نقلی بود که از بیان واسطه ی آن خودداری می کنم اما شنیدم که گفته شد آیت الله حائری شیرازی برای تربیت سلوکی از امام عصر علیه آلاف التحیه و الثناء رقعه ی مکتوب در دست داشته اند...
این نقل ها چه راست باشد و چه دروغ کلمات و کتاب های این مرد آسمانی و واصل حاکی از شدت انحدار او در تقرب الی الله است
تمثیلات بی نظیر و کلمات بسیار عمیق و آسمانی و محضر شریف و حضور عجیبی که از لابلای کلمات او هویداست...
و نکته ی بسیار مهم دیگر دقت سیاسی او و بلندای افق او در تشخیص سیاسی اش و پشتوانه ی رهبری بودن به حد اعلی است .
نامه ی ایشان به رهبری در سال 88 نامه ایست که خیلی ها نخوانده اند و باید از پیشگاه شعور تاریخ متن این نامه بار ها بازدید و تکرار شود...
اینها را نوشتم تا سه نتیجه بگیرم
نتیجه ی اول توصیه ی اکید کنم به حضور در تشییع ایشان برای اتصال ارتباط روحانی به ایشان و بهره وری از فضای ملکوتی حاضر در این جمع...
نتیجه ی دوم ارجاع همه مان به خواندن و گوش کردن کتاب ها و صوت های ایشان چرا که ایشان عارفی بود که بدرد جامعه می خورد و عرفانش او را از میانه ی مردم به کنج خانه نکشانده بود و اندیشه های او به روز و قابل استفاده و عملی بود و آنکه بهره وری در جهت گیری های سیاسی او راهی روشن توأم با اطمینان برای کسانی است که طالب حق و حقیقتند...
و سوم ادای دینی که نسبت به او دارم و از شما بخواهم که برای او فاتحه ای بخوانید و با خود عهد کنید که کلمات او را از منظر بگذرانید که گشایشی عظیم و کم نظیر در بر خواهد داشت...
روح پاکش را با 14 صلوات و فاتحه ای متوجه خویش سازید...
#حائری_شیرازی
#امیرالمومنین
مكتوبات طلبه ای در نجف اشرف🔻
منبع :
t.me/sholeye_toor
@shia5t
معرفی سید سکوت ، شهر #قم :
🔻حضرت آیت الله بهاء الدینی فرمودند:
من سیزده ساله بودم، سیدی در کوه خضر می نشست که به او می گفتند:
سید سکوت.
بیست سال بود که حرف نمی زد.
من با بعضی بچه ها رفته بودیم کوه خضر و او را دیدیم. شخصی از روستائی آمد گفت: مریض داریم او را دعا کنید!
سید با حرکات دست و اشاره به او تفهیم کرد که مریض خوب شد، بعد معلوم شد که مریض خوب شده است! همچنین مثل اینکه فهمیده بود ما بچه ها گرسنه هستیم ، با اشاره دست به ما بچه ها فهماند که در فلان منطقه پائین کوه دارند اطعام می کنند، بروید بخورید، ما رفتیم پائین به همان مکانی که آدرس داده بود، دیدیم در یک باغی آش پخته اند و به مردم می دهند.
پس از بیان این مطلب آیت الله بهاءالدینی فرمودند:
بزرگان هم به او سر می زدند.
عرض شد : آقا این سید سکوت را که فرمودید بزرگان هم پیش او می رفتند، چه سری داشت؟!
استاد فاطمی نیا در جلسه ای با ذکر چند نکته اخلاقی و عرفانی فرمودند:
خدمت آیت الله بهاءالدینی رسیدم.
گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟ آقا دستشان را بردند به طرف لبشان و فرمودند:
درِ آتش را بسته بود .
مزار سید سکوت ، در حرم مطهر حضرت معصومه س ، قرار دارد.
@shia5t