معرفی حاج مهدی ابوالحسنی ، شهر #تهران :
قسمت اول :
شب اربعین امسال، شخصیتی از بین ما رفت که به باور بسیاری از اهل نظر، از بزرگان اخلاقی روزگار بود.
🔻حاج آقا مهدی ابوالحسنی، به حق، عبد صالح خدا و استاد بزرگ اخلاق به شمار میرفت که عمری به تهذیب نفس و سیر و سلوک پرداخت و جریان عظیمی را برای تعالی و تربیت جوانان ایجاد کرد؛ یک جریان سلوکی سازنده و همهگیر که بین طلاب و دانشجویان، آثار عمیقی بر جای نهاد و مجموعهای از شیفتگان معرفت را در سراسر کشور پدید آورد.
ایشان از اولیا الهی گمنام در تهران بودند ، و پدر بزرگوارشان از مراودین ، مرحوم شیخ رجبعلی خیاط بودند؛ خود این بزرگوار نیز با برخی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط مرتبط بودند .نام ایشان در کتاب کیمیای محبت امده بود.
🔻ایشان فرزند ، عبد صالح خدا و خطیب توانا مرحوم حجتالاسلام حاج شیخ محمد ابوالحسنی و برادر تاریخنگار شهیر استاد علی ابوالحسنی منذر (ره) بود و در یک خانواده مذهبی بالنده شد. در پی ارتباط پدر گرامش با حاج شیخ رجبعلی خیاط (ره) به این فضا ورود کرد و بدین مسیر علاقهمند گردید؛ چنانکه بعدها سلسله مباحث اخلاقی خود را در منزل حاج شیخ رجبعلی سامان داد و رفته رفته، مورد توجه دلدادگان قرار گرفت.
آن مرحوم به توصیه پدر بزرگوارش، به اقامه شعائر حسینی و محافل عاشورایی اهتمامی شایان ورزید و مشغله اصلی زندگی خود را به این مهم اختصاص داد.
رزق حلال، روی گشاده، حساسیت به حق الناس، دستگیری از محرومین، آرامش اخلاقی، غیرت دینی، شاگردپروری و عشق به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) از خصلتهای بارز ایشان به شمار میرفت که در زمانه ظلمتزده ما گوهر کمیابی است.
ایشان یک سبک اخلاقی خاص داشت که سیر بندگی خود را در نوکری سیدالشهداء (ع) و سربازی حضرت ولیعصر (عج) ترسیم میکرد و بدین آهنگ، در انتظار حضرت حجت (ع) میسوخت و در مجالس دعای ندبهاش غوغا میکرد. لذا به "دعای ندبه" و "زیارت عاشورا" عنایت ویژهای داشت و راه تقرب الی الله را در سلوک عاشورایی باز میجست. زبان دلش نیز هماره به این بیت شیوا مترنم بود که:
کیمیایی است عجب تعزیهداری حسین (ع)
که نباید ز کسی منت اکسیر کشید
از همین روی، نسخه شفابخش ایشان همیشه تربت نورانی سیدالشهداء (ع) بود، چنانکه تربتهای اهدایی ایشان به مراجعه کنندگان، خواهندگان بسیار یافت و دستگیریهای فراوان کرد. بدین گونه، آغاز و انجام حیاتش رنگ و بوی کربلا داشت و در پایان نیز فرجامی حسینی یافت و روحش در سحرگاه اربعین آسمانی شد.
یکی از ابعاد ناشناخته ایشان، ارتباط ناپیدا و گستردهای است که با علمای ربانی داشت، به نحوی که گاه خود ایشان حلقه اتصال جمعی از عالمان و عاملان اهل سلوک بود.
🍁رمز توفیق حاج اقای ابوالحسنی
خودش میفرمود، رمز توفیق من، این است که در جوانی، خلوت گناه، مرا در معرض آزمونی بزرگ قرار داد. من که خدا را شاهد و ناظر میدانستم، دست رد به سینه معصیت زدم و از امتحان الهی سربلند بیرون آمدم. و بدین ترتیب برخی از ابواب عنایات الهی به رویم گشوده شد. از این جهت به شیخ رجبعلی خیاط، بیشباهت نبود.
🔻حکایت فرار از گناه ، در جوانی :
مرحوم حاج آقا ابوالحسنی در جوانی مورد امتحانی همچون شیخ رجبعلی خیاط ره قرار گرفتند؛ایشان در جوانی بسیار خوش سیما بودند، دارای چشمانی درشت با موهایی بلند و زیبا....
می فرمودند یک روز در جوانی از سمت حکیمیه تهرانپارس که قدیم خارج از شهر محسوب می شد برمیگشتم.در بین راه زن بدکاره ای جلوی بنده را گرفت و خود را به من عرضه کرد.فضا و بستر گناه کاملاً فراهم بود چون آنجا خارج از شهر و خلوت و هیچکس نبود.دست کردم در جیبم و هرچه پول داشتم به آن زن دادم و گفتم این را بگیر و امروز به هیچ جوانی کار نداشته باش.و از آن بستر فراهم گناه فرار کردم. موقع برگشت دیدم حتی برای گرفتن تاکسی هم پول ندارم.
🍃همین طور که پیاده می آمدم یک دفعه دیدم که همه چیز به من دادند و عنایت شد و حجاب ها از جلوی چشمم برداشته شد و میدیدم آنچه را که دیگران نمیدیدند....
@shia5t
معرفی حاج مهدی ابوالحسنی ، شهر #تهران :
قسمت دوم :
♦️نکاتی کوتاه در مورد مقام معنوی مرحوم حاج اقای ابوالحسنی
🔹فرزند شیخ رجبعلی خیاط می فرمودند :
پدر بنده (شیخ رجبعلی خیاط) مقابل آقای ابوالحسنی هیچ است .
🔸شخصی در حرم حضرت امام رضا ع به دیدار امام عصر عج مشرف شده بود و از حضرت سوال کرده بودند که ، دعای ندبه کجا تشریف میبرید؟ حضرت فرموده بودند مجلس آقای ابوالحسنی...
🔹موقعی که خبر رحلت ایشان را به آیت الله ناصری حفظه الله دادند ، ایشان گریه کردند و فرمودند:ان شاء الله(باظهور حضرت)برمیگردد.
🔸آیت الله بهشتی که نماز ایشان را خواندند می فرمودند:
ایشان از آیات الهی هستند، از بهشت زهرا س تا الآن احساس میکنم همواره همراه بنده هستند، نگذارید گمنام بمانند
🔹نکته ای در مورد جلسات ایشان :
ایشان در حین سخنرانی در جلستشان ، تک تک نکات مورد نیاز هرکسی را در همان سخنرانی می فرمودند ، طوری که خود شخص فقط متوجه میشد و دیگران متوجه نمیشدند...
🔸 آیت الله قرهی در وصف عبد صالح خدا حاج محمد مهدی ابوالحسنی میفرمودند:
ایشان بی ادعا و مرد اخلاقی بودند و همیشه از ریختن آبروی مردم همه را هشدار می دادند و نسبت به غیبت خیلی مراقب بودند
واقعا امام زمانی بودند؛علت موفقیت ایشان این بود که در زندگی هرگز کسی را اذیت نکرد و آبروی کسی را در عمرش نریخت.
عبد صالح خدا حاج مهدی ابوالحسنی نکات اخلاقی و دستورالعمل های مورد نیاز در زندگی شخصی و اجتماعی را با زبان ساده و قابل فهم برای همه بیان میفرمودند.
همیشه بر لقمه حلال تاکید داشتند و لقمه حرام را ریشه همه مشکلات میدانستند.
♦️نکته هایی از بیانات ایشان:
وضو بگیر و نیت کن برای خدا پنج دقیقه به صورت پدر و مادرت با محبت نگاه کنی ،ببین چه میشود (چه آثاری دارد)
اگر (در رانندگی) خیابان را ورود ممنوع رفتی، در دینت هم ورود ممنوع میروی.
برای عوام الناس همینکه وسیله نقلیه را مقابل پل مردم پارک نکنند قرب میآورد.
پدر پول تو جیبش بگذارد و حلال کند که هر وقت بچه خواست حتی بدون اجازه بردارد،(بچه شرم درخواست دارد)
وقتی ۴ کیلو میوه میخری، برای خدا، ۲ کیلواش را از میوه های لکه دار بردار و بیار و لکه اش را جدا کن و با خانواده ات بخور، ببین آیا علاقه به قرآن و نماز و (حال عبادت) در خانواده ات زیاد میشود، یا خیر. میوه را جدا نکن حق الناس است.
هدف نهایی رسیدن به توحیده.
نگاه اتفاقی به نامحرم، آثار وضعی دارد و مانع توفیقات میشود.
زیارت عاشورا ترک نشود.
به چی ت مینازی؟ هیج هیچیم.
اگر جایی هم ترقی داشتیم، فهمیدیم (مقابل خداوند متعال) جسارت کردیم.
اگر واجب را انجام ندادی یک گناه جایش را می گیرد.جوان نماز اول وقت نمی خواند از پله ها بالا می رود و داخل خانه روبرویی را نگاه میکند.
مقصد اینست که با امیرالمومنین و تو بغل ایشون باشیم.
اولین منزل سلوک بیداری از خواب غفلت است و نشانه بیداری از خواب غفلت نماز اول وقت و انس با مسجد می باشد.
اگر پولت را از راه درست به دست آوردی در راه درست هم خرج می شود نه در راه گناه.
غذای سالم (حلال)قلب را از خدا می ترساند دائما توجه دارد که معصیت نکند.
اگر می خواهی پول جیبت تمام نشود با خدا باش.
🔹برای اشنایی بیشتر با مرحوم حاج اقای ابوالحسنی و دسترسی به ارشیو فایل های صوتی سخنرانی های و سایر مطالب مربوط به ایشان ، میتوانید به لینک های زیر مراجعه فرمایید :
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
📌تلگرام :
t.me/heiathazrataliasghar
📌اینستاگرام :
instagram.com/abolhasany_abdesaleh
و
instagram.com/m_m_abolhasani
📌سروش :
sapp.ir/m_m_abolhasani
📌ایتا :
eitaa.com/M_M_ABOlHASANI
🍂وفات
ایشان سرانجام در شب اربعین سال 1399 دار فانی را وداع گفتند و در بهشت زهرا تهران ، قطعه هفتاد ، ردیف 6 ، شماره 4 ، به خاک سپرده شدند.
@shia5t
معرفی عارف متقی حاج میرزا محمد اسماعیل دولابی ، شهر #تهران :
قسمت اول :
🔸ولادت: ۱۲۸۲ هـ.ش محلّ ولادت: تهران
🔸وفات: ۹ بهمن ۱۳۸۱ ه.ش
🔸محلّ دفن: حرم حضرت معصومه علیها السّلام، صحن عتیق، مقبره ۲
🔸استاد عرفان: محمّدجواد انصاری همدانی
آیت بزرگ معرفت و محبت عارف ربانی حضرت حاج میرزا محمد اسماعیل دولابی شخصیتی است که در ایام جوانی ، جذبه ای از حضرت حق تعالی او را دگرگون ساخت و خاکسار خاندان عصمت و طهارت نمود و در حالی که ایشان در سن جوانی بودند .
🔻مرحوم ایت الله انصاری همدانی درباره ایشان فرمودند :
ایشان به مقام موت رسیده اند
عالم بود بود به علمی که نور است و خدا هدایت هر کس را اراده کند در دل می نهد.
در یک شبی از شبها کهه در محضرشان بودیم ، یکی از حاضران گفت :
آقا این حرفهایی که میزنید الهام است است ، وحی است ، غیب می گویید ، چیست؟
ایشان فرمودند : من غیب نمی گویم ، شما غیب می گویید ، من آنچه را می بینم میگویم. شما ندیده حرف میزنید ، شما برزخ ندیده حرف میزنید ، مرگ ندیده اید موت و علی ندیدهاید حرفش را می زنید و....
🔻به قول عارف بالله مرحوم شیخ عبدالله پیاده که گفته بود : هفته ای نمی گذرد مگر این که ( مرحوم دولابی) خدمت مولایم می رسد.
🔻عمدة الأخیار حاج حسن آقا شرکت فرمودند: یک روز از محضر آقای انصاری همدانی رحمه الله سؤال کردم: آيا می شود در زمان غیبت کبری خدمت حضرت حجّت علیه السلام رسید؟ فرمود: بله. سؤال کردم: آیا در این عصر افرادی هستند که خدمت حضرت برسند؟ فرمودند: بله. گفتم: مثلاً چه کسی؟ فرمود: همین آمیرزا محمد اسماعیل.
منبع :
📚خرمن معرفت
🔻همچنین ایت الله بها الدینی می فرمودند :
روزی در خدمت آقای انصاری بودیم. آقای (شیخ محمود) تحریری صاحب شرح زیارت امین الله آمد. شاگردان هم دور تا دور نشسته بودند. آقای تحریری از اوضاع بعد از مرگ پرسید، آقای انصاری با اشاره به مرحوم دولابی فرمود (به این مضمون) این شخص یک زارع تهرانی است از ایشان بپرس، ایشان سیر برزخی را در همین عالم دیده است.
🔻مرحوم شیخ محمود برهان ، نقل می کنند:
از حاج اقای دولابی پرسیدم که ، با اینکه شما مدرسه نرفته اید این معارف را از کجا آورده اید؟
فرمودند :من هرچه دارم از پدر شما آیت الله شیخ غلامعلی قمی ( از شاگرد آقا سید احمد کربلایی) دارم.
🔻 دکتر محمد مسعود دیاریان از شاگردان اقای حاج اقای دولابی :
جلسات ایشان نه بحث مدونی داشت، نه سیر مشخصی و نه اصلا میشد چیزی نوشت و شاید آخر کار هم سخت بود که بگی چه گفته شده ولی آن چه باید، اتفاق میافتاد بعد از مدتی حس میکردی چیزی درون تو تغییر کرده است که آن چیز، نگاه تو به دنیا، به همه چیز و به خدا بود.
▫️پدر بزرگوارش معتمد محل و منزلشان همواره میزبان علما و برجستهگان بود. در جوانی به شغل کشاورزی اشتغال داشت و از همان ابتدا آثار لطف و عنایت حق به ایشان نمایان بود.
▫️جذبهی محبّت اهل بیت علیهم السّلام همواره دلیل و راهنمای او بود و این محبّ صادق را با مشاهد مشرّفه و مجالس خاندان عصمت و طهارت علیهم السّلام مأنوس ساخته بود.
▫️عشق و ارادت خاصّی به حضرت سیّدالشهداء علیه السّلام داشت. از خودشان نقل است:
«یک بار بعد از گریه کردن بسیار بر امام حسین علیه السّلام آمدم ایوان جلو اتاق دراز کشیدم؛ ناگهان دیدم ملائکه فوج فوج از آسمان میآیند و داخل سینهی من طواف میکنند و بر میگردند!»
▫️سالیان متمادی مجالس او محفل انس و محبّت و مورد توجّه و اقبال عموم تشنگان معنویّت و اخلاق بود؛ او با زبانی ساده و شیوا مطالب عرفانی و اخلاقی را بیان میکرد.
▫️کسانی که در محفل این پیر فرزانه حاضر میشدند، گویی گمشدهی خود را در این جلسات هفتگی مییافتند؛ چنان محبّت اهل بیت علیهم السّلام را در دلها به جوش میآورد که به محض بردن نام حضرت سیّدالشهداء علیه السّلام نالهها بلند میشد و وقتی اشارهای به وجود مقدّس حضرت حجّت اَرواحُنا لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداه میکرد، اشکها سرازیر میشد؛ میفرمود: «غم یعنی انتظار، یعنی کیست که مرا بخنداند؟ غمی که در سرّ و نهان انسان است و آن را به مردم نشان نمیدهد؛ عبادت میکند، نماز میخواند، مثل مردم لبخند میزند تا اذیّت نشوند؛ هر جا گریه میکنند او هم گریه میکند؛ امّا آن غم علاج نمیشود. آن غم، ظهور حضرت ولیّ عصر اَرواحُنا لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداه را میخواهد، جمال امامش و ملاقات وجه الله را میخواهد. آن وقت مثل گل باز میشود»
@shia5t
معرفی عارف متقی حاج میرزا محمد اسماعیل دولابی ، شهر #تهران :
قسمت دوم :
▫️در شرح سابقهی سلوکی ایشان در مقدمه کتاب مصباح الهدی از زبان آن بزرگوار ذکر گردیده است:
▪️«اوّل، اهل عبادت، مسجد رفتن، محراب ساختن و امام جماعت بردن بودم. بعد اهل توسّل به اهل بیت علیهم السّلام و گریه و عزاداری و اقامهی مجالس ذکر اهل بیت علیهم السّلام شدم. تا اینکه در پایان به شخص برخوردم و به او [آیتالله شیخ محمّدجواد انصاری همدانی] دل دادم و از وادی توحید سر در آوردم. خداوند لطف فرمود و در هر یک از این کلاسها افراد برجسته و ممتاز آن کلاس را به من نشان داد، ولی کاری کرد که هیچ جا متوقّف نشدم، بلکه تماشا کردم و بهره بردم و عبور کردم تا اینکه به وادی توحید رسیدم. در طول این دوران همیشه یکّهشناس بودم و به هر کس که دل میدادم، خودم و زندگی و خانوادهام را قربان او میکردم تا اینکه خود او مرا به بعدی تحویل میداد و من که وی را بالاتر از قبلی میدیدم، از آن پس دور او میگشتم»
می فرمودند : «به هر تقدیر، همهی عنایاتی که به من شد، از برکات امام حسین علیهالسّلام بود. از راه سایر ائمّه علیهم السّلام هم میتوان به مقصد رسید، ولی راه امام حسین علیهالسّلام خیلی سریع انسان را به نتیجه میرساند. چون کشتی امام حسین علیهالسّلام در آسمانهای غیب خیلی سریع راه میرود. هر کس در سیر معنوی خود حرکتش را از آن حضرت آغاز کند، خیلی زود به مقصد میرسد»
▫️سرانجام این عارف متّقی در شب دحوالارض و در نهم بهمن ماه سال ۱۳۸۱ هجری شمسی خرقهی خاکی را رها ساخته و از این عالم هجرت کرد. روحش شاد.
@ahlevela_channel
@shia5t
معرفی خانم معصومه عزیزی بروجردی ( مهوش ) ، شهر #تهران :
🔻این پست با تحقیق و با استشاره از اولیاء خدا در خدمت عزیزان قرار می گیرد.
خانم معصومه عزیزی بروجردی در سال 1299 شمسی در یکی از روستاهای شهر بروجرد به نام گوشه ، در استان لرستان به دنیا آمد.
🔻خانم عزیزی از خوانندگان معروف کوچه بازاری در زمان حکومت پهلوی بود که که موفق به توبه شد.
مدفن: قبرستان ابن بابویه
شاید یکی از دلایلی که این بانو موفق به توبه شدند این بود که مردم بعد از مرگ ایشان متوجه شدند که ایشان تعدادی بچه یتیم را تحت سرپرستی داشت.
🔻بزرگی میفرمود که ایشان خدمت آیت الله بروجردی رسیدند و همه اموالی که از راه خلاف بدست آورده بودند را به ایشان داده و در محضر ایشان توبه کردند.
🔻شخص موجهی میفرمود سه مرتبه در عالم رویا دیدم که آیت الله آقا شیخ محمدحسین زاهد، دست من را گرفتند و آوردند بالای قبر خانم معصومه عزیزی (مهوش) و به قبر ایشان اشاره کردند و گفتند این خانم پیش ماست.
شخصی در عالم مکاشفه ایشان ( خانم معصومه عزیزی ) را دیده بود و به ایشان گله کرده بود که مردم پشت سر شما حرف هایی میزنند و خانم معصومه عزیزی در همان حالت به ایشان گفته بودند که وقتی مردم غیبت من را میکنند تتمه باقیمانده گناهانم بخشیده میشود و من از همه کسانی که غیبتم را میکنند راضی هستم.
یکی از اولیای خدا میفرمودند:
ای کاش صد مرد ، غیرت این زن را داشتند.
یکی از اولیا الهی تهران نیز در کنار مزار خانم عزیزی در ابن بابویه ، با اشاره به مزار ایشان ، مطلبی در این مضمون فرمودند :
این بنده خدا ( خانم معصومه عزیزی ) را خیلی ها ادم درستی نمی دانستند ولی اگر بدانی نزد خدا چه مقامی دارد...
🔻علامه طهرانی می فرمودند :
هرگز نباید خود را از اهل معاصی و از زن بدکاره ای که به فحشا مبتلا است خود را بالاتر ببینید.
از ضمیر آن زن چه خبر دارید؟؟؟چه بسا در برابر خدا قلبا منکسر و ذلیل است. و به درگاه خدا عجز و انابه میکند که ناخواسته مبتلا شده ام و مرا نجات بده!!!
و به برکت همین حال در آخر موفق به توبه شود. (ولی ماها و کسانیکه ادعای ایمان و نماز اول وقت و قرآن و..... بی ایمان از دنیا بریم)
پی نوشت :
خانم معصومه عزیزی بروجردی ( مهوش ) در زمستان 1340 شمسی ، بر اثر یک حادثه رانندگی و در جاده قدیم شمیران از دنیا رفت.به روایتی در مراسم خاکسپاری ایشان ، پنجاه هزار نفر شرکت کرده بودند و تهران بصورت یکپارچه وبدون اعلام رسمی بحالت تعطیل درآمد.پس از درگذشت او معلوم شد که وی بخش اعظم درآمدش را صرف امور خیریه میکرده وهزینه زندگی وتحصیل دهها کودک یتیم وبی سرپرست را متقبل شده بوده است. متاسفانه برخی از افراد به ظاهر مذهبی در ان زمان ، برای حادثه ی مرگباری که برای ایشان پیش آمده بود اظهار شادمانی کرده بودند و در مجالس مختلف مذهبی از وی بنام زنی بدکاره یاد میکردند...
منبع :
instagram.com/p/CFNDTbXpABS/?igshid=bfuaxs3befd2
@shia5t
معرفی حاج سید مهدی خرازی ، شهر #تهران :
✍️قسمت اول :
🔻عبد صالح خدا و صاحب مقام تشرف مرحوم آقا سید مهدی خرازی از رجال متدین و مقدس بازار تهران بود که با بسیاری از علما و اهل معنا چون آیت الله حاج سید احمد خوانساری ، آیت الله بروجردی ، شیخ مرتضی زاهد، حاج شیخ هادی مقدس و سید عبدالکریم کفاش در ارتباط بود و حکایاتی از عنایات امام زمان عج و اهل بیت ع به وی در میان کتب مسطور است.
حاج سید مهدی خرازی ، پدرِ عالم ربانی آیت الله سید محسن خرازی هستند.
جد آیتالله خرازی، مرحوم حاج سید محمد کسایی از رجال مقدس و متدین تهران بود که روضه دهگی محرم ایشان همچنان ادامه دارد و نقلهایی از عنایت امام عصر(عج) به آن نقل میشود.
🔻مرحوم آیت الله مجتهدی میفرمود:
به آقا سید مهدی خرازی گفتم: شما پنج پسر دارید که باید خمس آنها را بدهید و یک پنجم آن، آقا سید محسن خرازی بود که آمد اینجا طلبه شد.
مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی یکی از تربیت شدگان مکتب آقا شیخ مرتضی زاهد بود، وی مردی با تقوا و متعبد به عبادات و مستحبات و مورد توجّه بعضی از مراجع تقلید زمان خود بود. روزی به بنده ( احمد شهامت پور ) فرمودند:
من گاهی اموراتم را به عنوان استخاره به مفاتیح الجنان تفأل می زنم و از خداوند متعال طلب خیر می نمایم. امتیاز مخصوصی در بین شاگردان مرحوم شیخ داشت. مشهور بود در هر اختلاف لاینحلی که در بین فامیل یا دوستان و یا همکاران بازاری معظم له حادث می شد و طرفین دعوا از حل آن عاجز می شدند متوسل به ایشان شده و به مجلس اختلاف دعوتشان می نمودند. زمانی که نظریه طرفین اختلاف را می شنید با بیانی شیرین و دلپذیر نظریه خود را ارائه می نمود. طرفین دعوا از داوری مشارالیه راضی و خرسند مجلس را ترک می نمودند. داوری به حقی که ایشان در حل اختلاف می نمودند در بین همکاران و دوستان، معروف و زبانزد بود.
📚بخشی ها از خاطرات و حالات مربوط به عبد صالح خدا حاج سید مهدی خرازی در کتاب "خاطراتی از صالحان" آمده است که در پایین برخی از بخش های این کتاب خواهد امد :
🍃رؤیایی از مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی
حقیر در طول زندگانی ام گرفتار دو مشکل بزرگ شده بودم که مرا رنج می داد و از حل آن ناامید بودم چون از اوایل جوانی با آیت اللَّه حاج سیّد محسن خرازی دوستی و ارتباط تنگاتنگ داشتم لزوماً با والد محترم ایشان دوستی بسیار نزدیکی پیدا کرده بودم. شبی در عالم رؤیا معظم له را در صحن مسجد گوهرشاد زیارت نمودم. به ایشان عرض کردم: دو مشکل بزرگ دارم، از خداوند متعال درخواست نمایید که مشکل مرا حل نماید. ایشان فرمودند: به اتفاق برویم کنار قبر مطهر ثامن الحججعليهالسلام تا در آنجا دعا کنم. حقیر به اتفاق ایشان آمدیم کنار ضریح مطهر. احدی جز من و ایشان در حرم نبود. به یاد دارم که حقیر چهار زانو کنار ضریح نشستم و ایشان ایستاده مشغول دعا شده و بنده آمین می گفتم. پس از آن که ایشان در مورد گرفتاری حقیر دعا نمودند به اتفاق به صحن گوهرشاد برگشتیم. در این موقع جناب آیت اللَّه حاج سیّد محسن خرازی به نزد ما آمدند و با مرحوم والد خویش درباره مشکلی که بعد از فوت ایشان در بین ورثه پیش آمده بود سؤالاتی نمودند و جواب گرفتند. پس از آن، آن مرحوم از نزد ما دور و از نظر غایب گردید. بعد از این رؤیا خداوند متعال به برکت حضرت علی بن موسی الرضاعليهالسلام و دعای مرحوم حاج سیّد مهدی مشکل ما را برطرف نمود. زمانی که این خواب و گفتگوی آیت اللَّه را با والد خویش در رابطه با مشکلی که در بین ورثه حادث شده بود نقل نمودم، معظم له آن مشکل را تأیید نمودند.
@shia5t
معرفی حاج سید مهدی خرازی ، شهر #تهران :
✍️قسمت دوم :
🌿رؤیایی دیگر از مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی
برادر عزیز جناب آقای حاج سیّد ناصر فرزند مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی برایم نقل نمودند: بعد از فوت مرحوم والد، شبی در عالم رؤیا ایشان را ملاقات نمودم. از وی سه سؤال نمودم که دو سؤال آن مربوط به امر شخصی فی ما بین بود که از طرح آن معذورم؛ لکن سؤالی را که مجاز به گفتن آن می باشم و بهره اعتقادی برای شنونده دارد بیان می کنم. از ایشان پرسیدم: زمانی که روح از بدن شما مفارقت نمود، بر شما چه گذشت؟ ایشان در جواب فرمودند: قبل از آنکه روح از بدنم مفارقت کند شخصی را دیدم به صورت زیبا، به نزد من آمد، در حالی که شاخه گلی در دستش بود، آن گل را به من داد و فرمود: بو کن. من گل را از او گرفتم و استشمام نمودم. بلافاصله خود را در کنار بدن بی جانم ایستاده دیدم. به من فرمود: به (بدن مؤمن) خود بنگر. من همچنان به بدن بی روح خویش نظاره می نمودم. پس از بیان این مطلب که از مرحوم والدم شنیدم از خواب بیدار شدم. توضیح: این جمله حضرت ملک الموت (سلام اللَّه علیه) به مرحوم حاج سیّد مهدی که به بدن مؤمن خود نگاه کن بیانگر نکته ظریف و کاشف واقعیتی است که در ماوراء این عالم بعد از مرگ به ظهور و بروز می رسد، چرا که خداوند متعال این بدن را به مثابه مرکبی قرار داده که نفس ناطقه و روح مجرد بر آن سوار می باشد و بنا به قانون اختیار( إِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمّا شاکِراً وَإِمّا کَفُورا ً) توسط این مرکب به هر طریق که اراده نماید از خیر و شرّ حرکت می نماید. و اگر این مرکب نبود نفس ناطقه از قوه به فعلیت نمی رسید. لذا بدن نقش اساسی در به کمال رساندن نفس ناطقه دارد. اگر نفس ناطقه عنان خود را به دست عقل و شرع بسپارد توسط بدن که مرکب اوست به کمال مطلوب که سرانجام آن رضوان الهی است می رسد و اگر عنان خود را به دست جهل و شیطان سپرد سرانجام توسط این مرکب به درکات جحیم رهسپار می شود.
🍁معجزه ای از حضرت ابوالفضل عباس عليهالسلام
مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی که ذکر خیرش در چند داستان گذشت برای حقیر نقل نمود که در اثر پیشامد ناگواری دست ایشان آسیب دیده و شکسته شده بود. در آن زمان مرسوم بود کسانی که آسیب و شکستگی در بدن آنها پیدا می شد به شکسته بند سنتی مراجعه می نمودند. در عصر ایشان شکسته بندی به نام آقای کرمانشاهی معروف بود و خود حقیر هم زمانی به ایشان مراجعه نمودم. در آن عصر دکتر ارتوپد مرسوم نبود و مرحوم حاج سیّد مهدی چون از معاریف بازار و اهل ایمان بود، ضمن آنکه از بعضی مراجع هم اجازه اخذ وجوهات داشتند بدین جهت آقای کرمانشاهی را به منزل ایشان دعوت نمودند. مشار الیه به خدمت آن مرحوم رسید و دست ایشان را معاینه نمودند و آثار شکستگی در دست ایشان مشاهده می نمایند.
در آن زمان در بین شکسته بندها گچ های طبی مرسوم نبود. بلکه با چند تخته چوب باریک دست یا پا را با نواری پارچه ای روی تخته ها محکم می بستند و پس از چند ماه که استخوان ترمیم می گردید آن را باز می نمودند. آقای کرمانشاهی دست معظم له را به همان طرز سنتی با تخته و نوار بست و دستورات لازم را هم به ایشان دادند. این یک طرف قضیه. امّا آن طرف قضیه اینکه یکی از دوستان مرحوم حاج سیّد مهدی که از سادات اهل علم و در عتبات عالیات ساکن بودند، از این پیشامد مطلع گردیدند و در اثر علاقه ای که به معظم له داشتند، با قصد قربت به حرم مطهر حضرت اباالفضلعليهالسلام مشرف می شوند و پس از توسل به ذیل عنایت آن حضرت، آستین لباس خود را بالا می زنند و به نیت دست مرحوم حاج سیّد مهدی دست خود را به ضریح می مالند و به دست دیگر خود به عنوان دست شکسته آن مرحوم می کشند. پس از آن ما وقع حرم مطهر حضرت اباالفضلعليهالسلام را به عرض حاج سیّد مهدی می رساند. پس از یک هفته که آقای کرمانشاهی برای معاینه کردن دست مرحوم حاج سیّد مهدی شرفیاب می شود، در کمال تعجب و بهت زدگی می گوید برخلاف عادت آثار ترمیم و عافیت در دست شما می بینم! معظم له جریان حرم مطهر را برای ایشان نقل می نماید. آقای کرمانشاهی تخته هایی را که به دست ایشان بسته بود باز می نماید و پس از آزمایش های فنی از دست معظم له، می بیند هیچ گونه آثاری از شکستگی در دست ایشان نمی باشد و دست در کمال صحّت و سلامتی است. مرحوم حاج سیّد مهدی به بنده فرمودند: آقای کرمانشاهی وقتی یقین کردند که دست این جانب به معجزه حضرت اباالفضلعليهالسلام صحّت یافته، تخته هایی که به دست بنده بسته بودند به عنوان تبرّک و تیمّن با خود بردند.
@shia5t
معرفی حاج سید مهدی خرازی ، شهر #تهران :
✍️قسمت سوم :
🌿داستان درخواست حاج سیّد مهدی خرازی از پروردگار متعال در رابطه با آزمایش خویش
ایشان به بنده فرمودند: روزی در منزل در اتاق مخصوص خود نشسته بودم. فکری به خاطرم رسید از پروردگار متعال درخواستی نمایم، به دنبال این فکر عرض نمودم بارالها اگر مرا امتحان بنمایی شاید بتوانم از عهده امتحان برآیم. در این فکر و نحوه چگونگی امتحان خداوند متعال بودم. ناگهان از داخل حیاط صدای یکی از اهالی منزل با وحشت زایدالوصفی مرا به کمک طلبید. «آقا آقا» بچه داخل حوض افتاد. نزدیک است که خفه شود. من از آن ارتباط معنوی که در وجودم پیدا شده بود به خود آمدم و سراسیمه از اتاق خارج شده و خود را به حوض منزل رسانیدم و طفل کوچکم را که در حال غرق شدن بود نجات دادم. امّا متوجه درخواست خود از خداوند متعال نشدم. سپس داخل اتاق مخصوص خود شده و مشغول اعمال مستحبه روزانه شدم. مدتی نگذشته بود همچنان که مشغول اعمال عبادی خود بودم ناگهان برای بار دوم صدایی از منزل با اضطراب عجیبی مرا به کمک طلبید. «آقا آقا» آشپزخانه آتش گرفت. با عجله ای هرچه تمام تر خود را به آشپزخانه رسانیدم. در کمال تعجب دیدم شعله های آتش از آشپزخانه به درون حیاط می آید. به هر زحمتی بود با کمک اهالی منزل آتش را خاموش نمودیم. پس از آنکه به اتاقم مراجعه نمودم ناگهان به ذهنم خطور نمود درخواستی را که از خداوند متعال نموده بودم با خود گفتم سیّد مهدی تو ساعتی قبل از پروردگار خود تقاضای امتحان نموده بودی. این دو مورد که پیشامد کرد امتحان پروردگار بود. سپس وضو گرفتم و دو رکعت نماز خوانده و در سجده از پروردگار متعال اعتذار جسته و طلب عفو و آمرزش از ساحت قدسش درخواست نمودم و عرض نمودم پروردگارا! بزرگان در مقابل امتحان تو کمیتشان لنگ می باشد اگر کمک تو نباشد، حقیر در مقابل آنها کسی نمی باشم که درخواست امتحان نمودم.
آنجا که عقاب پر بریزد
از پشه لاغری چه خیزد
🍃نقل داستانی از مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی
در رابطه با چند داستان و رؤیایی که از مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی نقل نمودم مناسب دیدم داستانی از لسان ایشان که برای حقیر نقل نموده بودند به عرض برسانم. و آن داستان درباره سالک الی اللَّه و صاحب نفس قدسی و روح ملکوتی، آیه الحق، محبّ اهل بیت عصمت و طهارت، جناب حجت الاسلام حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی می باشد. امّا نقل داستان: مرحوم حاج سیّد مهدی فرمودند زمانی قصد زیارت و تشرف به خدمت حضرت ثامن الحججعليهالسلام داشتم. اخوی بنده مرحوم حاج سیّد مصطفی خرازی فرمودند چنانچه مشرف شدی و پس از زیارت موفق به دیدار جناب حاج شیخ شدی سلام بنده را خدمت ایشان عرض نما و جهت سلامتی کسالت حقیر، درخواست دعا کن؛ زیرا مدّتی است که مبتلا به دل درد مزمن شده ام و هرچه به اطباء مراجعه نموده ام نتیجه ای نگرفته ام. شاید به برکت انفاس قدسیه ایشان، خداوند متعال حقیر را شفا عنایت فرماید.(۴۸) در هر صورت مرحوم حاج سیّد مهدی فرمودند پس از آنکه به زیارت حضرت ثامن الحججعليهالسلام توفیق پیدا نمودم به قصد زیارت جناب حاج شیخ به محل اقامت ایشان که در حوالی مشهد بود رفتم. پس از آنکه به محضر ایشان مشرف شدم بعد از مدّت کوتاهی که در خدمت ایشان بودم، هنگام مراجعت پیغام اخوی را به ایشان عرض نمودم. معظم له پس ازدعا درباره اخوی از زیر تشکی که بر روی آن جلوس فرموده بودند انجیری درآورده و به حقیر عنایت کردند و فرمودند این انجیر را میل کن ان شاء اللَّه تعالی درد معده اخوی خوب خواهد شد. من در ذهنم گذشت که معده اخوی مبتلا به درد می باشد، معده من که سالم است، به چه دلیل من انجیر بخورم و درد معده اخوی که هزار کیلومتر با من فاصله دارد خوب شود! در هر صورت حقیر انجیر را در حضور جناب حاج شیخ به امر ایشان تناول نمودم. پس از استجازه از محضر معظم له مرخص گردیدم و به تهران مراجعت نمودم و چون اخوی را ملاقات نمودم به من فرمودند قبل از آنکه شما به تهران بیایی دل درد من خوب شده و اثری از درد در من نمی باشد. آری، این نمونه ای از ولایت الهی است که در اولیاء خود از کمّلین و اوحدیّ(۴۹) از بندگان خاص خود قرار می دهد. که در هر چیزی به اذن خداوند متعال در حدّ سعه وجودی شان تصرف می نمایند. انجیری را که به مرحوم حاج سیّد مهدی می دهد و می فرماید تناول کن در ظاهر بهانه ای بیش نیست جهت آنکه کسی درباره ایشان غلو ننماید امّا در باطن امر در مرحوم آقا سیّد مصطفی تصرف ولایتی می نماید و دل درد ایشان را خداوند متعال شفا عنایت می فرماید.
@shia5t
معرفی حاج سید مهدی خرازی ، شهر #تهران :
✍️قسمت چهارم :
🌱عالم ربانی و عبد صالح مرحوم آقا شيخ مرتضی زاهد، انسان وارسته ای که آیة الله العظمی سيد ابوالحسن اصفهانی اشتياق ديدار او را داشت.
مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی (پدر حضرت آيت الله خرازی) فرمودند: در زمان حیات مرحوم آیة الله سید ابوالحسن اصفهانی به عتبات عالیات مشرّف شدم و پس از زیارت دوره ائمه معصومین علیهم السلام به محضر ایشان رسيدم. پس از تعارفات مقدّماتی، ذکری از مرحوم شیخ مرتضی زاهد به میان آمد. آن زمان مرحوم شیخ در قید حیات بودند. مرحوم آیت الله اظهار اشتیاق وافری به دیدن جناب شیخ نمودند و به حقیر اظهار کردند که مایلم مبلغ پنج هزار تومان از اموال شخصی خود را در اختیار شما بگذارم تا وسیله ایاب و ذهاب جناب شیخ را فراهم نمایید تا ایشان را از نزدیک ملاقات نمایم.
🍀خواب مرحوم آیت اللَّه حاج سیّد محمّدرضا بروجردی در رابطه با تصحیح مفاتیح الجنان
حقیر در نوجوانی در معیّت برادر عزیز و بزرگوارم آیت اللَّه سیّد محسن خرازی (زید توفیقه) توفیق زیارت ثامن الحجج علی بن موسی الرضاعليهالسلام را پیدا نمودیم. و پس از آنکه ده روز در منزل یکی از دوستان اقامت نمودیم، مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی والد محترم معظم له هم مشرف شدند و در منزل آیت اللَّه بروجردی اقامت گزیدند. حضرت آیت اللَّه به مناسبت ورود جناب حاج سیّد مهدی که از دوستان صمیمی ایشان بودند ما را هم دعوت به منزل خویش نمود. اینجانبان دعوت آیت اللَّه را اجابت نمودیم. عصرها هر روز در حیاط منزل روی تختی کنار حوض از محضر ایشان استفاده می نمودیم و از هر بابی سخنی به میان می آمد. در یکی از روزها به مناسبت، حضرت آیت اللَّه رؤیایی را در رابطه با کتاب مفاتیح الجنان برایمان نقل نمودند بدین مضمون که مرحوم آقا شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح با من ملاقاتی نمودند و کتاب دعایی به نام مفاتیح الجنان قبل از آنکه چاپ گردد به من ارائه نمودند و درخواست کردند که آن را تصحیح و غلطگیری نمایم. این جانب کتاب را پذیرفتم و درخواست ایشان را در رابطه با کتاب مفاتیح در حالی که اشتغالات زیادی داشتم در اسرع وقت انجام داده و جهت چاپ آماده و به ایشان مسترد نمودم. شب هنگام در عالم رؤیا خود را در مکانی دیدم که انوار مقدسه حضرات پنج تنعليهمالسلام در آنجا حضور دارند. در این هنگام رسول خداصلىاللهعليهوآله برخاستند در حالی که عبایی در دست مبارکشان بود به من نزدیک شدند و آن عبا را بر دوش من انداختند. در عالم رؤیا الهام شدم که این افتخاری که نصیبم شده به جهت تصحیح و غلطگیری کتاب مفاتیح الجنان، حاج شیخ عباس قمی می باشدرحمهالله
@shia5t
معرفی حاج سید مهدی خرازی ، شهر #تهران :
✍️قسمت پنجم :
⭕️حکایت خرید خانه توسط حاج سیّد مهدی خرازی برای سید کریم کفاش به دستور امام زمان عج
آقای سید ابوالحسن مهدوی در مقاله حکایت دیدار (مجله موعود، مهر ۱۳۸۷، شماره ۹۲، صفحه ۵۸) داستانی را از زندگی سید کریم کفاش نقل میکنند. ایشان معروف بود به اینکه مکرر خدمت امام زمان رسیده است. حکایت مذکور، شرح واقعهای است که در آن سید کریم کفاش توسط صاحب خانه جواب میشود و ناچار میشود که اثاث خانه خود را کنار کوچه بگذارد و همان جا با خانواده به سر ببرد. در این احوال، طبق نقل، مورد عنایت ولی عصر قرار میگیرد.
➖➖➖
🔹مرحوم سیّد کریم اهل دنیا نبود؛ حتی خانه مسکونی نداشت؛ تنها راه درآمدش کفّاشی و پینهدوزی بود. او مدّتی در تهران در کوچه غریبان، در منزل یکی از بازاریها (به اجاره نشینی) زندگی می کرد. با اینکه صاحبخانه رعایت حال او را می کرد، امّا نمیدانست که مستأجر او چه انسان بلندمرتبه و بزرگواری است.
بالاخره پس از اتمام زمان اجاره به او می گوید: آقا سیّد کریم! اگر ممکن است منزل ما را با کمال معذرت تخلیه کنید، چرا که خودمان بدان نیازمندیم.
سپس به او ده روز مهلت میدهد که منزل دیگری برای خود تهیّه کند. سیّد در ده روز به هر دری میزند، جایی پیدا نمیکند؛ چون دارای زن و چند فرزند بود و صاحبخانهها به خانوادههای بدون کودک یا کم تعداد، خانه اجاره می دادند.
سرانجام کار به جایی می رسد که صاحب منزل میگوید:
«آقا سیّد! دیگر راضی نیستم در منزلم بمانی».
🔸گوشه کوچه
سیّد کریم هم با شنیدن این جمله به ناچار اثاث منزل خویش را جمع میکند. در گوشهای از کوچه پردهای میکشد و در سرمای زمستان، کرسی میگذارد و خانواده خویش را در آنجا پناه میدهد، تا خانهای بیابد.
در شدت ناراحتی و غصه بود و در افکار خودش غوطهور که چه باید کرد. ناگاه متوجه میشود، حضرت ولی عصر، امام زمان—علیه السلام—نزدیک میشوند. سیّد کریم فوری به نزد آن حضرت میرود و عرض اخلاص و ارادت مینماید.
آن حضرت میپرسند: ”سیّد کریم! چه میکنی؟“
میگوید ”سرورم! خود میدانید.“
آن گرامی میفرمایند ”دوستان ما باید در فراز و نشیبها شکیبا باشند. اجدادمان مصیبتهای زیادی کشیدهاند.“
سیّد کریم میگوید ”درست است، خاندان پیامبر در راه خدا هر گونه رنج و فشار و آوارگی و زندان و شهادت و اسارت دیدهاند، امّا خدای را سپاس که مصیبت اجارهنشینی ندیدهاند که در فصل زمستان رانده شوند.“
حضرت تبسّمی نموده و جملاتی به این مضمون میفرمایند ”آری! امّا مهم نیست، نگران نباش، درست میشود؛ ما ترتیب کارها را دادهایم. من میروم؛ پس از چند دقیقه مسئله حل میشود؛“ و میروند.
🔹گشایش
🔻آن گاه به فاصله چند دقیقه، مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی که از تجّار خوب تهران و اندکی هم به عظمت معنوی آقا سیّد کریم آشنا بود، از راه میرسد. وقتی آقا سیّد کریم را آنجا میبیند غرق در تعجّب میشود.
میگوید ”من شب قبل حضرت ولی عصر—علیه السلام—را در خواب دیدم، ایشان به من فرمودند فردا صبح فلان منزل را به نام سیّد کریم میخری و در فلان ساعت او در فلان کوچه نشسته، میروی و کلید منزل را به او میدهی.
من ازخواب بیدار شدم. ساعت ۸ صبح به سراغ منزل رفتم. دیدم صاحب آن خانه میگوید: چون مقروض بودم، دیشب متوسّل به حضرت بقیة الله ـ ارواحنا فداه ـ شدم که این خانه به فروش برسد تا من قرضم را بدهم.
من خانه را که در بازارچه علی شهریاری بود خریدم و کلیدش را گرفتم. وقتی خدمت مرحوم سیّد کریم رساندم که تازه حضرت صاحب الزمان—علیه السلام—تشریف برده بودند.“
کلید خانه را تحویل سیّد کریم داده و او را به خانه جدید میبرد.
🔸تکمله
یکی از نکات جالب در این داستان—همانطور که آقای مهدوی در مقاله مجله موعود اشاره کردهاند— توجه امام عصر به حل مشکل دوستان خود است پیش از آن که آنها به فکر درخواست بیفتند.
حضرت در این داستان، علاوه بر سید کریم، مشکل شخص مقروض را هم حل کردند؛ سید مهدی خرازی را هم واسطه خیر قرار دادند؛ او را هم با دیدن خواب مورد عنایت قرار دادند. یعنی با یک تیر (حداقل) سه یا چهار نشان!
جمله ”اجدادمان مصیبتهای زیادی کشیدند“ اشاره به سیادت سید کریم هم دارد.
نکات دیگری هم در مقاله مجله موعود تذکر داده شده که خواندنی است.
@shia5t
معرفی آیت الله سید کاظم لواسانی ، شهر #تهران :
قسمت اول :
عالم ربانی آیت الله سید کاظم لواسانی در سال ۱۳۱۶ در بیروت متولد شدند. پدر ایشان مرحوم سید میرزا حسن لواسانی از علمای بزرگ و برجسته بودند...
♦️گوشه ای از زندگینامه ی ایت الله لواسانی ، برگرفته از مصاحبه شبستان با شیخ اکبر سفاری –کسی که بیست سالی است معتمد و به نوعی پیشکارایشان بود–
🔹اساتید ایشان چه کسانی بودند؟
درس تفسیر را نزد آیت الله خوانساری خواندند. از درس آقایان مدرسی، مجتهدی، علامه محمد حسین طهرانی نیز استفاده کردند.
🔸استخاره های بی نظیر ایشان
از فضایل ایشان استخاره های بی نظیرشان بود. بنده بدون استثناء، اثرات استخاره شان را دیدم و چند باری که به آنها توجهی نکردم سخت دچار مشکل شدم.
🔹مهم ترین ویژگی شخصیتی حاج آقا چه بود؟
زهد و تقوای ایشان زبانزد خاص و عام بود. اصلا همه، حاج آقا را با این صفت می شناختند. نیمه های شب از خواب بیدار می شدند و تا طلوع آفتاب مشغول عبادت بودند. حتی زمانی که دچار مشکل جسمانی بودند این عبادت و راز و نیاز ترک نشد
🔸چه شد دیگر به مسجد بازار نرفتند؟
به حاج آقا اطلاع دادند مسجدی در بازار غریب مانده و به این دلیل که ایشان بسیار از غربت مساجد ناراحت می شد تصمیم گرفت به اون مسجد بروند. چندوقتی که گذشت هدایایی به حاج آقا می دادند که چند باری گرفتند و به سرعت در اختیار مستحقین رساندند. این هدایا که ادامه داشت ترسیدند حضورشان در آن مسجد که لله بود بشود للمال. بنابراین تصمیم گرفتند دیگر نروند.
یعنی حاج آقا هیچ گونه پولی برای نماز خواندن در مسجد نمی گرفتند؟
به شدت از آخوندهای پولی متنفر بودند و این مطلب را بارها تکرار می کردند. بعد از اتمام حضورشان در مسجد بازار، به ایشان گفتیم در مسجد امام زاده یحیی، تنها نماز مغرب و عشا به جماعت برگزار میشه. به محض اطلاع از این موضوع گفتند از آغاز ماه مبارک رمضان سایر نمازها را می خوانند. پس از اتمام ماه مبارک از ایشان تقاضا کردیم که در بقیه ایام سال نیز نماز بخوانند که پذیرفتند. کمتر عالمی را در این منطقه میشناسم که سه وعده نماز را به جماعت بخوانند.
حاج آقای لواسانی از موقوفاتی که وقف عالم مسجد بود استفاده می کردند؟
به هیچ وجه. دو منزل در محله امامزاده یحیی است که به طور خاص وقف عالم مسجد است اما حاج آقا از آنها استفاده نمیکرد. اگر زمانی به ایشان هدیه ای می دادند سریعاً آن را به اهلش میرساندند.
پس مخارج شخصی ایشان از کجا بود؟
پولی از طرف حوزه به حسابشان واریز میشد. آن حساب دست بنده بود و بارها و بارها حاج آقا بلافاصله پس از اطلاع از واریز پولی از طرف حوزه میگفتند آن را برداشت کنیم و طولی نمیکشید که آن مقدار اندک را نیز بین مستحقین پخش میکردند. مواردی شده بود که دستور دادند نیمه های شب پول را از عابر بانک بگیریم و بلافاصله آنرا به اهلشون میرسوند. ایشان مدام می گفت میترسم بمیریم و در قیامت بابت پولی که از من به جای مانده، سوال شوم. وجوهات نیز خیلی دست ایشان نمی ماند.
🔹 از روزهای پایانیایشان بگویید؟
شب تولد امام جواد (ع) در سال ۱۳۸۶ سکته کردند و نیمی از بدن فلج شد. این مشکل در کنار بیماری قند و فشار خون، کم کم موجب خانه نشین شدن حاج آقا شد. در این سال ها به هیچ وجه دست از مطالعه و عبادت های بسیار نکشیدند و هفته ای دو یا سه جلسه درس برای طلبه ها داشتند و نماز جماعت نیز برگزار میشد. سرانجام در ۲۸ آذر ۱۳۹۲ که مصادف بود با شب هفت امام حسین (ع) اوضاع جسمی شان وخیم شد و با وجود تلاش پزشکان بیمارستان بازرگانان، دار فانی راوداع گفتند.
پیکر ایشان در حرم امزاده یحیی دفن است. حاج آقا اصلا دوست نداشت اطرافیان برای پیدا کردن محل دفنشان به زحمت بیفتند به همین دلیل میگفتند اگه لازم شد بنده را در منزل دفن کنید. البته یک بار به طور خصوصی به بنده فرمودند که در صورت امکان و نداشتن زحمت، تمایل دارند در حرم امامزاده یحیی دفن شوند. که خدا را شکر همین طور شد.
@shia5t
معرفی آیت الله سید کاظم لواسانی ، شهر #تهران :
قسمت دوم :
♦️برخی از خصوصیات اخلاقی ایشان به نقل از فرزند ایشان سید ابراهیم لواسانی :
ایشان در تمام ساعات شبانه روز درب منزلشان به روی مردم و گرفتاران باز بودو هرگز کسی را رد نمی کردند
و هرکس هر سوال شرعی و یا مشکل روحی و یا عرفانی و سلوکی داشت به لطف خدا حل می کردند و فقط عصرهای جمعه باکسی ملاقات نداشته بر بالای پشت بام می رفتند و مشغول رازو نیاز و ناله به درگاه الهی می شدند.
امکان نداشت در هیچ شرائطی نماز شبشان ترک شود و همچنین امکان نداشت کسی بتواند در حضورشان گناه و بالاخص غیبتی بکند...
ایشان شرط رضایت خود از اولادشان را رضایت خدا و امام زمان(عج)قرار داده بودند.
مدتها در بیابانهای لواسان رفته مشغول ذکر و توجه به درگاه خدا میشدند و امام جمعه لواسان می گفت:
مگر این آقا چه کرده که اینطور این مردم اورا قبول داشته تقدیس می کنند.
ایشان بااینکه یک عمر در آنجا رفت و آمد داشتند، حتی یک متر زمین از آنان قبول نکرده و اگر چیزی به دستشان می رسید تاآخر بذل می کردند...
آیت الله تقوی شیرازی ، با بنده (فرزند آیت الله سید کاظم لواسانی) تماس گرفتند و از من گله کردند که چرا خبر رحلتشان را به ایشان ندادم؛
من عرض کردم خود ایشان سفارش اکید کردند که کسی را به زحمت نینداخته در جایی مثل روزنامه ها و.. اعلام نکنید و این اعلامها اختصاص به ائمه (ع) دارد.
و حاج اقای تقوی فرمودند:
من در قم هم حجره ایشان بودم و در آنجا فهمیدم که سیم دل ایشان وصل ست و مشکلی داشتم که ایشان حل نمود.
@shia5t