eitaa logo
معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند
1.8هزار دنبال‌کننده
496 عکس
88 ویدیو
42 فایل
برای معرفی عرفا و اولیا الهی گمنام ، میتوانید ، به آیدی زیر پیام بدهید: @montazar113113 ⛔️کپی بدون ذکر منبع ، مطالب کانال معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند ،حرام است.
مشاهده در ایتا
دانلود
معرفی حاج سید مهدی خرازی ، شهر : ✍️قسمت چهارم : 🌱عالم ربانی و عبد صالح مرحوم آقا شيخ مرتضی زاهد، انسان وارسته ای که آیة الله العظمی سيد ابوالحسن اصفهانی اشتياق ديدار او را داشت. مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی (پدر حضرت آيت الله خرازی) فرمودند: در زمان حیات مرحوم آیة الله سید ابوالحسن اصفهانی به عتبات عالیات مشرّف شدم و پس از زیارت دوره ائمه معصومین علیهم السلام به محضر ایشان رسيدم. پس از تعارفات مقدّماتی، ذکری از مرحوم شیخ مرتضی زاهد به میان آمد. آن زمان مرحوم شیخ در قید حیات بودند. مرحوم آیت الله اظهار اشتیاق وافری به دیدن جناب شیخ نمودند و به حقیر اظهار کردند که مایلم مبلغ پنج هزار تومان از اموال شخصی خود را در اختیار شما بگذارم تا وسیله ایاب و ذهاب جناب شیخ را فراهم نمایید تا ایشان را از نزدیک ملاقات نمایم. 🍀خواب مرحوم آیت اللَّه حاج سیّد محمّدرضا بروجردی در رابطه با تصحیح مفاتیح الجنان حقیر در نوجوانی در معیّت برادر عزیز و بزرگوارم آیت اللَّه سیّد محسن خرازی (زید توفیقه) توفیق زیارت ثامن الحجج علی بن موسی الرضاعليه‌السلام را پیدا نمودیم. و پس از آنکه ده روز در منزل یکی از دوستان اقامت نمودیم، مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی والد محترم معظم له هم مشرف شدند و در منزل آیت اللَّه بروجردی اقامت گزیدند. حضرت آیت اللَّه به مناسبت ورود جناب حاج سیّد مهدی که از دوستان صمیمی ایشان بودند ما را هم دعوت به منزل خویش نمود. اینجانبان دعوت آیت اللَّه را اجابت نمودیم. عصرها هر روز در حیاط منزل روی تختی کنار حوض از محضر ایشان استفاده می نمودیم و از هر بابی سخنی به میان می آمد. در یکی از روزها به مناسبت، حضرت آیت اللَّه رؤیایی را در رابطه با کتاب مفاتیح الجنان برایمان نقل نمودند بدین مضمون که مرحوم آقا شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح با من ملاقاتی نمودند و کتاب دعایی به نام مفاتیح الجنان قبل از آنکه چاپ گردد به من ارائه نمودند و درخواست کردند که آن را تصحیح و غلطگیری نمایم. این جانب کتاب را پذیرفتم و درخواست ایشان را در رابطه با کتاب مفاتیح در حالی که اشتغالات زیادی داشتم در اسرع وقت انجام داده و جهت چاپ آماده و به ایشان مسترد نمودم. شب هنگام در عالم رؤیا خود را در مکانی دیدم که انوار مقدسه حضرات پنج تنعليهم‌السلام در آنجا حضور دارند. در این هنگام رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله برخاستند در حالی که عبایی در دست مبارکشان بود به من نزدیک شدند و آن عبا را بر دوش من انداختند. در عالم رؤیا الهام شدم که این افتخاری که نصیبم شده به جهت تصحیح و غلطگیری کتاب مفاتیح الجنان، حاج شیخ عباس قمی می باشدرحمه‌الله @shia5t
معرفی حاج سید مهدی خرازی ، شهر : ✍️قسمت پنجم : ⭕️حکایت خرید خانه توسط حاج سیّد مهدی خرازی برای سید کریم کفاش به دستور امام زمان عج آقای سید ابوالحسن مهدوی در مقاله حکایت دیدار (مجله موعود، مهر ۱۳۸۷، شماره ۹۲، صفحه ۵۸) داستانی را از زندگی سید کریم کفاش نقل می‌کنند. ایشان معروف بود به اینکه مکرر خدمت امام زمان رسیده است. حکایت مذکور، شرح واقعه‌ای است که در آن سید کریم کفاش توسط صاحب خانه جواب می‌شود و ناچار می‌شود که اثاث خانه خود را کنار کوچه بگذارد و همان جا با خانواده به سر ببرد. در این احوال، طبق نقل، مورد عنایت ولی عصر قرار می‌گیرد. ➖➖➖ 🔹مرحوم سیّد کریم اهل دنیا نبود؛ حتی خانه مسکونی نداشت؛ تنها راه درآمدش کفّاشی و پینه‌دوزی بود. او مدّتی در تهران در کوچه غریبان، در منزل یکی از بازاری‌ها (به اجاره نشینی) زندگی می کرد. با اینکه صاحب‌خانه رعایت حال او را می کرد، امّا نمی‌دانست که مستأجر او چه انسان بلندمرتبه و بزرگواری است. بالاخره پس از اتمام زمان اجاره به او می گوید: آقا سیّد کریم! اگر ممکن است منزل ما را با کمال معذرت تخلیه کنید، چرا که خودمان بدان نیازمندیم. سپس به او ده روز مهلت می‌دهد که منزل دیگری برای خود تهیّه کند. سیّد در ده روز به هر دری می‌زند، جایی پیدا نمی‌کند؛ چون دارای زن و چند فرزند بود و صاحب‌خانه‌ها به خانواده‌های بدون کودک یا کم تعداد، خانه اجاره می دادند. سرانجام کار به جایی می رسد که صاحب منزل می‌گوید: «آقا سیّد! دیگر راضی نیستم در منزلم بمانی». 🔸گوشه کوچه سیّد کریم هم با شنیدن این جمله به ناچار اثاث منزل خویش را جمع می‌کند. در گوشه‌ای از کوچه پرده‌ای می‌کشد و در سرمای زمستان، کرسی می‌گذارد و خانواده خویش را در آنجا پناه می‌دهد، تا خانه‌ای بیابد. در شدت ناراحتی و غصه بود و در افکار خودش غوطه‌ور که چه باید کرد. ناگاه متوجه می‌شود، حضرت ولی عصر، امام زمان—علیه السلام—نزدیک می‌شوند. سیّد کریم فوری به نزد آن حضرت می‌رود و عرض اخلاص و ارادت می‌نماید. آن حضرت می‌پرسند: ”سیّد کریم! چه می‌کنی؟“ می‌گوید ”سرورم! خود می‌دانید.“ آن گرامی می‌فرمایند ”دوستان ما باید در فراز و نشیب‌ها شکیبا باشند. اجدادمان مصیبت‌های زیادی کشیده‌اند.“ سیّد کریم می‌گوید ”درست است، خاندان پیامبر در راه خدا هر گونه رنج و فشار و آوارگی و زندان و شهادت و اسارت دیده‌اند، امّا خدای را سپاس که مصیبت اجاره‌نشینی ندیده‌اند که در فصل زمستان رانده شوند.“ حضرت تبسّمی نموده و جملاتی به این مضمون می‌فرمایند ”آری! امّا مهم نیست، نگران نباش، درست می‌شود؛ ما ترتیب کارها را داده‌ایم. من می‌روم؛ پس از چند دقیقه مسئله حل می‌شود؛“ و می‌روند. 🔹گشایش 🔻آن گاه به فاصله چند دقیقه، مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی که از تجّار خوب تهران و اندکی هم به عظمت معنوی آقا سیّد کریم آشنا بود، از راه می‌رسد. وقتی آقا سیّد کریم را آنجا می‌بیند غرق در تعجّب می‌شود. می‌گوید ”من شب قبل حضرت ولی عصر—علیه السلام—را در خواب دیدم، ایشان به من فرمودند فردا صبح فلان منزل را به نام سیّد کریم می‌خری و در فلان ساعت او در فلان کوچه نشسته، می‌روی و کلید منزل را به او می‌دهی. من ازخواب بیدار شدم. ساعت ۸ صبح به سراغ منزل رفتم. دیدم صاحب آن خانه می‌گوید: چون مقروض بودم، دیشب متوسّل به حضرت بقیة الله ـ ارواحنا فداه ـ شدم که این خانه به فروش برسد تا من قرضم را بدهم. من خانه را که در بازارچه علی شهریاری بود خریدم و کلیدش را گرفتم. وقتی خدمت مرحوم سیّد کریم رساندم که تازه حضرت صاحب الزمان—علیه السلام—تشریف برده بودند.“ کلید خانه را تحویل سیّد کریم داده و او را به خانه جدید می‌برد. 🔸تکمله یکی از نکات جالب در این داستان—همان‌طور که آقای مهدوی در مقاله مجله موعود اشاره کرده‌اند— توجه امام عصر به حل مشکل دوستان خود است پیش از آن که آنها به فکر درخواست بیفتند. حضرت در این داستان، علاوه بر سید کریم، مشکل شخص مقروض را هم حل کردند؛ سید مهدی خرازی را هم واسطه خیر قرار دادند؛ او را هم با دیدن خواب مورد عنایت قرار دادند. یعنی با یک تیر (حداقل) سه یا چهار نشان! جمله ”اجدادمان مصیبت‌های زیادی کشیدند“ اشاره به سیادت سید کریم هم دارد. نکات دیگری هم در مقاله مجله موعود تذکر داده شده که خواندنی است. @shia5t
📷آیت الله سید محسن خرازی در سن ۲۵ سالگی در کنار پدرش عبد صالح مرحوم حاج سید مهدی خرازی @shia5t
هدایت شده از تاریخ حوزه طهران
. 🌱 مرحوم درباره سابقه تاریخی شبستان قدیمی می‌فرمود: «حاج حسین مس فروش... چهل سال پیش به من می گفت: من چهارده ساله بودم که به مسجد حاج ملا جعفر می‌آمدم. می‌گفت: من آن زمان جوان بودم؛ سحرها که به اینجا می‌آمدم، توی آن شبستانِ (قدیم)، برای نماز شب جا نبود. نه افرادی با قیافه شماها؛ بلکه قیافه امیر کبیر. ریش، کلاه پوستی، عبا و قبا؛ وقتی این افراد وارد مسجد می‌شدند، اول کلاهش توی مسجد می‌آمد و بعد خودش. آن انتها که الان یک دفتر ساخته اند، کفش‌کن بود. طاقش کوتاه بود. می‌گفت: اول کلاهش می آمد. نیم متر کلاه امیر کبیری؛ کلاه های قدیم. خودشان هم قد بلند بودند. یکی از این افراد، بود؛ جد حاج . یک عکسی دارم که حاج سید باقر کسایی با در این عکس هستند. ۲۹۰ قمری این عکس افتاده.» آیت الله مجتهدی در ادامه فرمودند: «آقا سید باقر که ۲۵ سال آخر عمرش رخت خوابش را جمع کرده بود. آن وقت بچه هایش یکی شده آیت الله خرازی در قم که سال ۷۵ قمری عید غدیر توی حیاط (مدرسه آیت الله مجتهدی) آیت‌الله خوانساری روی سرش عمامه گذاشت و حاج صاحب هم منبر رفت. اینها فامیلی اصلی شان کسائی بود. چون عبا می‌فروختند. از آنجا که بعدها توی بازار خرازی داشتند به آنها خرازی گفتند.» 🎤 بیانات آیت الله مجتهدی (ره) در آذرماه ۸۴ 📷تصویر سمت راست: در کنار فرزندان و برخی از اخیار. حاج سید باقر کسایی هم در تصویر دیده می‌شود. سال ۱۲۹۰ق. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🔹در جستجوی صاحب الزمان(ع) مرحوم حاج سید مهدی خرازی یکی از نزدیکترین شاگردان به آقا شیخ مرتضی بود و از بسیاری از اسرار آقا شیخ مرتضی و دوستان و رفقای ایشان باخبر بود. او در مورد آقا سیدکریم نیز مطالبی را می شنیده است. در ابتدا قبول و پذیرش میزان عنایات خاصه بقیة الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به آن مرد پینه دوز برای او مقداری سخت بود اما با توجه به ارادتش به آقا شیخ مرتضی این امر را انکار و تکذیب هم نمی کرد. حاج مهدی خرازی مدتی شاگردی به نام مرحوم آقای حاج حسن خراسانی داشت. او از فرزندان مرحوم حاج میرزا ابوالفضل خراسانی امام جماعت مسجد آذربایجانیهای بازار تهران بود. آقای خراسانی با توجه به شئونات پدرش بسیاری از علما و فضلای تهران را می شناخت و از اسم و رسمشان آگاه بود. یک روز سیدی بسیار جلیل القدر از جلوی مغازه آنها رد می شود، آن آقا سید، عبایش را بر سرش کشیده بود و شالی سبز رنگ به دور کمرش داشت. با مشاهده چهره ملکوتی آن سید یک حالتی از بهت و حیرت و سپس یک تلاطم و انقلاب بی سابقه روحی در آقای خرازی پیدا می شود او بلافاصله از آقا حسن خراسانی سوال می کند: این آقا کیست؟ شما او را می شناسی؟! حسن آقا نیز با تعجب و حیرت می گوید: نه من ایشان را نمی شناسم و تا به حال این آقا را ندیده ام به احتمال قوی می توانم بگویم ایشان از علما و فضلای تهران نیست و به نظرم این آقا مسافر باشد. زمانی که آن آقا از جلوی چشمهای آنها رد می شود به یکباره به قلب حاج سیدمهدی الهام می شود شاید این آقا... حاج سیدمهدی از ورزشکاران باستانی کار و آدمی ورزیده و چالاک بود. او با عجله از مغازه اش بیرون می آید و به دنبال آن آقا راه می افتد. اما هر چه به این طرف و آن طرف نظر می افکند هیچ اثری از وی پیدا نمی کند. او با عجله و شتاب و با حسرت و پریشان حالی قسمتهایی از بازار را زیر و رو می کند اما هیچ ردی از آن آقا نمی یابد. بعد از لحظاتی بی اختیار به یاد آقا سیدکریم پینه دوز می افتد، به دلش می افتد شاید نشانی از آن آقای بزرگوار در جلوی مغازه آقا سیدکریم پیدا کند. با عجله به نزد آقا سیدکریم می رود و آنچه را دیده و احساس کرده است برای او بیان می کند و از آقا سیدکریم خواهش و تمنا می کند تا او نیز لب به سخن باز کند و هر آنچه می داند به او بگوید. حاج سیدمهدی خرازی، از اولاد حضرت زهرا علیها السلام و از سادات باتقوا و و راز نگهدار و از تربیت شده ها و از دوستان خاص آقا شیخ مرتضی زاهد بود. با توجه به خصوصیات ایشان ، آقا سیدکریم پینه دوز لب باز می کند که: آری! آن آقای بزرگوار همان آقا و مولای ما حضرت بقیة الله الاعظم حجت ابن الحسن العسکری علیه السلام بوده ‌است و تا چند لحظه قبل در اینجا تشریف فرما بوده ‌است. حاج سیدمهدی خرازی نقل می کرد: راستش من بعد از ملاقات با آقا سیدکریم، همچنان در یک حیرانی و سردرگمی بودم تا اینکه یکی دو شب بعد، در عالم خواب دیدم آن آقای بزرگوار با همان سیمایی که در بیداری دیده بودم در کنار آقا سیدکریم پینه دوز ایستاده اند و سپس سروش غیبی به صدا درآمد که این آقا، حضرت بقیة الله الاعظم حجة ابن الحسن العسکری (عج الله تعالی فرجه الشریف) است. و با این خواب یک اطمینان قلبی خاصی نسبت به این امر در من پیدا شد. @shia5t
🔹هلاک شد کسی که در امر آخرت خویش ارشاد کننده ای ندارد عبد صالح خدا مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی به بنده ( احمد شهامت پور ) فرمودند: روزی در معیّت آقا شیخ مرتضی زاهد به محضر آیت اللَّه بروجردی رسیدیم. پس از تعارفات معمولی در حالی که معظم له احترام خاصی نسبت به مرحوم شیخ قائل بود ، مرحوم آقا شیخ مرتضی با کسب اجازه از حضرت آیت اللَّه حدیثی را بعد از آنکه استخاره نمودند در محضر ایشان قرائت نمودند بدین مضمون: «هلک من لیس له حکیم یرشده و ذل من لیس له سفیه یعضده؛هلاک شد کسی که در امر آخرت خویش ارشاد کننده ای ندارد و سفیهی که او را در امر دنیا کمک نماید». اشاره به اینکه حضرت آیت اللَّه حتی شما که در این مقام و منزلت هستید احتیاج به ارشاد و هدایت مافوق خود دارید چرا که وَفَوْقَ کُلِ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ 📚خاطراتی از صالحان @erfanvaakhlagh
📌برای دسترسی به کتاب "خاطراتی از صالحان" ؛ به صورت پی دی اف و فرمت های مختلف دیگر ، می توانید به لینک زیر مراجعه فرمایید : ghbook.ir/index.php?option=com_dbook&task=viewbook&book_id=866&Itemid=167&lang=fa این کتاب در بردارنده حکایات و خاطراتی از صالحان و عارفان می باشد که در پنج بخش تدوین شده است. بخش اول این کتاب شامل: خاطراتی از صالحان؛ عارفانی چون شیخ مرتضی زاهد، مرحوم هادی مقدس، مرحوم فخر تهرانی، سید مهدی خرازی، آیت الله سید محمد رضا بروجردی، شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی، میرزا مهدی اصفهانی،سید کریم کفاش، سید رضا دربندی، ملاقاسم رشتی، میرزای قمی و علامه مجلسی. @kotob113
معرفی عبد صالح خدا و عاشق و دلباخته ی امام زمان حاج ملا اقا جان زنجانی ، شهر : 🔻حاج ملا اقا جان از اولیا الهی و از عاشقان امام زمان عج بودند... محمود عتیق معروف به حاج‌ملاآقاجان زنجانی در سال ۱۲۵۲ هجری شمسی به دنیا آمد و در سال ۱۳۳۵ هجری شمسی در گذشت. مزار ایشان در حال حاضر ، تبدیل به زیارتگاهی معروف در زنجان شده است . ایشان از علمای بزرگ شهر زنجان بودند. او در روستای آق‌کند از توابع زنجان به دنیا آمد. وی علوم دینی را در مدرسهٔ «سید» زنجان آغاز کرد. نزد علمای بزرگی تلمذ کرد، چون فیاض دیزجی و آخوند ملا قربانعلی زنجانی. در همان دوره بود که شروع به تهذیب نفس کرد. ارادتش به اهل‌بیت مثال‌زدنی بود و از جمله بنده‌های به واقع مخلص و مجاهد خدا بود. 🔻خیلی از بزرگان عرفان، دیدار با ملا آقا جان را از نقاط عطف و تأثیرگذار زندگی‌شان می‌دانستند، بزرگانی چون شیخ جعفر مجتهدی. بعضی از علمای بزرگ، مثل حاج حسن مصطفوی، ایت الله سید موسی شبیری زنجانی، علامه طباطبایی و علامه مهدی دشیری به علم و دانش او اعتراف کرده بودند و او را از نوابغ زمان خود به‌شمار می‌آوردند. او در سال ۱۳۳۵هجری شمسی از دنیا رفت مقبره وی در قبرستان پائین شهر زنجان می‌باشد. 🔹طی‌الارض ملاآقاجان زنجانی دکتر عزیزه عتیق یکی از نوادگان مرحوم ملا آقاجان زنجانی می‌گوید: در یادداشت‌های آن حضرت وجود دارد که روزی در جمعی از شاگردان خود نشته بودند، که ناگهان خبر مهمی از غیب بر ایشان آمد، برخواسته و پس از عذرخواهی مجلس را ترک کردند.» عده‌ای از خواص که متوجه شدند این امر عادی نبود، دلیل را پرسیدند و مرحوم گفت: یکی از علمای اهل نجف وفات کرده بودند که نماز او به من محول شده بود، رفتم و نماز او را خواندم و برگشتم، جمعیت زیادی هم برای تشییع جنازه آمده بودند! یکی از شاگردان مرحوم حاج ملا آقا جان نقل می کند: در مسافرتی که با ایشان به زیارت ائمه عراق ( علیهم السلام) مشرف شده بودم یک روز در نجف به من گفت: بیا برویم بصره که در آنجا مسجدی است باید در آن دو رکعت نماز بخوانیم. من چون در آن روز نمی دانستم بصره با نجف چقدر فاصله دارد، فکر می کردم بصره هم مانند کوفه است که نهایت یک فرسخ بیشتر فاصله ندارد، لذا گفتم: برویم. با هم حرکت کردیم چند قدمی از شهر نجف بیشتر بیرون نرفته بودیم که وارد بصره شدیم در آنجا به مسجدی رفتیم و دو رکعت نماز خواندیم و بیرون آمدیم باز به همان ترتیب چند قدمی که از بصره بیرون آمدیم وارد نجف شدیم. من بعدها که فهمیدم بصره با نجف فاصله زیادی دارد به بصره رفتم تا ببینم آن مسجد در بصره است و آیا آن شهری که دیده ام حقیقتا" بصره بوده است، یا خیر؟ با کمال تعجب دیدم بدون کم و زیاد و با جمیع خصوصیات، بصره همان بصره و مسجد هم همان مسجد است. 🔹تشرف به خدمت حضرت ولی عصر (عج) حاج آقای مظفری نقل می کنند: روزی من از مرحوم حاج ملا آقا جان سؤال کردم که آیا شما در این تازگی خدمت حضرت بقیه الله ( روحی و ارواح العالمین له الفداء ) رسیده اید؟ گفت: بله، چند روز قبل که خدمت آن حضرت رسیدم دیدم با روی بشاشی این جمله را می گویند: «منم که شرق دو عالم و غرب دست من است» و به روی من تبسم می کنند. من هم در جواب، در حالی که اشک شوق می ریختم و به پای مقدسش برای بوسه زدن می افتادم گفتم: منم که دیده به دیدار دوست کردم باز/ چه شکر گویمت ای کار ساز بنده نواز» 🔹نظرات اخلاقی حاج اقاجان زنجانی او معتقد بود همانگونه که خدا هیچ چیز را بدون اسبابش خلق نمی‌کند همچنین ماسوی الله را هم بوسیله نور پاک محمد و آل محمد خلق کرده است . او می گفت انسان نسبت به فرزندان پیغمبر باید عشق بورزد و حتی غیر معصومین آنها را هم به خاطر پیامبر اکرم باید دوست داشته باشداو میگفت هرکجا امامزاده ای باشد ولو اصل و نسبش را ندانی و یا اصلاً کسی از امامزاده ها در آن محل دفن نشده باشد زیارت کن زیرا اولاً آن محل بنام فرزند پیامبر ساخته و معرفی شده و ثانیاً ما روح امامزاده را زیارت میکنیم حال میخواهد بدنش آنجا دفن شده و از بین رفته باشد یا به کلی دفن نشده باشد فرقی نمی‌کند. او میگفت برای اینکه روضه خوان دچار قساوت قلب نشود باید اول: در وقت مطالعه مقتل با وضو باشد و آنرا عبادت بداند . دوم: خود را در محیطی که مقتل بیان کرده تصور کند و مصیبت را لمس و احساس نماید. سوم : به هر نحو ممکن هنگام مطالعه مقتل اشک بریزد تا مانع قساوتش شود. 📚معرفی کتابی در مورد ایشان : کتاب حیات روح ، ناگفته هایی از زبان علما و عرفا در شرح زندگی عاشق دلباخته امام زمان(ع) حاج ملا آقاجان زنجانی ، در شرح حال حاج ملا اقا جان، به چاپ رسیده است ؛ علاقمندان به کسب اطلاعات بیشتر در مورد ایشان ، میتوانند به این کتاب مراجعه فرمایند. @shia5t