eitaa logo
پاتوق بچه شیعه ها
2.7هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.9هزار ویدیو
114 فایل
نکات ناب اخلاقی و اعتقادی و گاهی سیاسی ارتباط با مدیر کانال @alihasanvand
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از ثروتمندان به مشهد آمده بود و مدت ها در حرم رفت و آمد می کرد، ولی نه حالی پیدا می کرد و نه سوز و جوششی در او ایجاد می شد. از خودش بدش می آید و تصمیم می گیرد که قهر کند و دیگر سراغ امام نیاید. بلیط برگشت می گیرد. قبل از رفتن، در راه پیرمردی را مشاهده می کند که بار زیادی را با چرخ دستی حمل می کند. پیش او می رود و می پرسد: چرا این قدر بار زده ای؟! پیرمرد می گوید: این بار را به خاطر اینکه مقداری پول لازم دارم تا برای دخترم جهیزیه تهیه کنم، کنترات کرده ام. از طرفی هم عیالم گفته تا این مبلغ را تهیه نکرده ای، به خانه نیا! بیچاره پیرمرد! با همه جان کندن و با تمام غیرت خود کار می کرد. تاجر از این وضعیت تکانی می خورد و تحوّلی در او ایجاد می شود و با پیرمرد به سمت منزلشان حرکت می کنند. به منزل آنها می رود و سعی می کند تا حوائج آنان را بر طرف کند. جهیزیه را تهیه و دختر را به خانه بخت می فرستد. آخر سر، بار دیگر به حرم می رود تا خداحافظی کند. وقتی وارد حرم می شود، چشمانش مانند چشمه شروع به جوشیدن می کند و منقلب می شود. صاحب دلی می گفت: باید سنگ را از سرچشمه برداشت تا قساوت ها از بین برود. در دنیایی که پیرمردها زیر بار هستند، دخترها فاسد و پسرها ضایع شده اند، دل من به این خوش است که پول هایم را روی هم گذاشته ام و یا آنها را به انگشتر یا طلای چند میلیونی تبدیل کرده ام و بعد هم توقع دارم که در نماز شب، دلم بلرزد و یا در حرم که قرار می گیرم، منقلب شوم! مرحوم بحر العلوم که یکی از علمای بزرگ است، برای یکی از علماء که خود صاحب کرامات است، پیغام می فرستد تا خدمت ایشان برسد. وقتی می آید، می بیند که این بزرگ، در حالی که دست به محاسنش گرفته، خیلی منقلب و ناراحت است. آن بزرگ به او می گوید: تو هستی و در همسایگی ات کسی است که دو روز غذا نخورده و گرسنه مانده است؟! چرا کاری نکرده ای؟! آن عالم در جواب می گوید که من نمی دانستم. آن بزرگ اعتراض می کند که چرا نباید بدانی؟! اگر می دانستی و اقدام نمی کردی، که یهودی بودی! حال شما ببینید در همسایگی خود چه افرادی سوختند و از بین رفتند! نه در همسایگی که در خانه خود، چقدر زن و بچه های ما ضایع شدند و یا خواهر و برادرهای ما به فساد و فحشاء کشیده شدند. با این همه کوتاهی، انتظار داریم که دلمان بلرزد؟! کتاب ص ۱۰۲و ۱۰۳ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• پاتوق بچه شیعه ها @shia_patogh
🌄 آخرین لحظات ماه مبارک را قدر بدانیم تلاش ها برای پاک شدن ❞ بعضى وقت‌ها ابرى مى‌آيد، امّا نمى‌بارد. برق مى‌زند، امّا نمى‌بارد. فرصت‌ها را مى‌دهند، امّا ما بهره نمى‌گيريم. رمضان‌ها آمده و رفته، اما جز خيس خوردن چرك‌ها چيزى برايمان باقى نمانده است. در همين شب‌هاى ماه رمضان، كه ما دور هم مى‌نشينيم و مى‌گوييم ماه رمضان جديد آمد. بايد مواظب باشيم و به خودمان فكر كنيم، ولى مانند كسى هستيم كه به حمام آمده است، ولى نه براى تطهير، كه براى بازى. وقتى بچه بوديم، نزديك عيد كه مى‌شد، ما را به حمام مى‌فرستادند. چند تا بچه بوديم، بدجنس و بازى‌گوش. گاهى سه ساعت در حمام مى‌مانديم...همديگر را مى‌زديم و پوست همديگر را مى‌كنديم... وقتى مى‌آمديم خانه، پشت گوش‌ها و پاهامان همه كثيف مانده بود. مادر ما هم كه خيلى دقيق بود، پشت گوش‌ها و آرنج‌هاى ما را نگاه مى‌كرد و مى‌پرسيد: اينها چيه‌؟! ما را تنبيه مى‌كرد و گريه مى‌كرديم. ما حمّام رفته بوديم، اما بازى كرده بوديم. در مقام تطهير نبوديم.رمضان‌ها آمده و رفته، امّا ما لَعْبِ به رمضان داشته‌ايم و جدّى نبوده‌ايم 📚 | ص 30 علی صفایی حائری( عین صاد) •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 👌 رسانه «پاتوق بچه شیعه‌ها» را در شبکه‌های اجتماعی ایتا، بله، اینستا، تلگرام، واتس‌اَپ، روبیکا و سروش‌پلاس دنبال کنید: 👉 zil.ink/shia_patogh 👈 در ایتا 🆔 https://eitaa.com/joinchat/317194240C38f5bdcffb