#حضرت_رسول_اعظم_ص
#مبعث
ﺣﺴﻦ ﺗﻮ ﺩﺭ ﮔِﻞ ﻧﻬﺎﺩ ﭘﺎﯼ ﻣﻠﮏ ﺑﺮ ﻓﻠﮏ
ﺑﺲ ﮐﻪ ﻧﻬﺎﺩﯼ ﺑﻠﻨﺪ ، ﭘﺎﯾﻪ ی اﻋﺠﺎﺯ ﺭﺍ
#محتشم_کاشانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_ص
#مبعث
#غزل
آمد از یثرب ندای اقرأ روح الامین
آیه های نور نازل گشته بر ،کهف الحصین
سجده بر محراب ابروی محمد آمده
ختم آل المرسلین از یثرب احمد آمده
جمله ارکان جهان استاده بر فرمان او
آیه های عشق نازل شد به جان جان او
از حرا باران رحمت میرسد اینک ، بخوان
بسم ربک ، بسم ربی ، بسم رب دو جهان
هل أتی را جرعه جرعه ، نوش جانت میکنند
نرم نرم اینک به خالق ، آیه خوانت میکنند
مور شد ملک سلیمان ها به خاک پای تو
نور شد "إقرأ" میان آیه ی لبهای تو
از حرا "إقرأ" به گوش آمد ، جهان آواز کرد
جبرییل امشب به بوی پیرنت پرواز کرد
خلعت پیغمبری باشد مبارک بر شما
رحمت للعالمین از یثرب آمد سوی ما
چشمه ی توحید لبهای تو جوشیدن گرفت
آیه های رحمت و رأفت خروشیدن گرفت
آسمانها نور پاشیدند بر نور خدا
منجلی شد کوه نور امروز ، از غار حرا
سفره دار خالقی و دست تو حاجت رواست
آیه های روشن تو،جلوه ی شمس و ضحی ست
عید مبعث ، شد طلوع فجر ختم المرسلین
احمد آمد تا که باشد رحمت للعالمین
#نرگس_غریبی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_ص
#مبعث
#بحر_طویل
عجب عشق و جلال و جبروتی
نفسهایِ زمین شد مَلکوتی
شده سبزتر از سبز...
همین سینه یِ خشکِ برهوتی
وَ از عرش ندایی به سویِ فرش می آید
بنازم چه هُبوطی!!!
محمّد لبِ خود باز نموده که بخواند
که با خواندنِ آیات غبار از دلِ دنیا بتکاند
و از گوشه یِ لبهایِ خودش شهد و عسل را
به کام و لب و لعلِ همه یِ ما بچکاند
وَ طعمِ خوشِ شادی و حقیقت طلبی را
به جانها بچشاند
شده اُمِّیِ مکه امینِ حرمُ الله
مَلَک مست شده با دمِ نابِ نبیُ الله
ببین تاجِ رسالت به سرِ یارِ خدیجه چه می آید
ولی شرطِ خدا چیست؟!... شهادت
شهادت به غدیر و به علیاً ولیُ الله
شده اوّل و ختمِ سخنش یااسدالله
ملائک به صف و غرقِ شعف با گل و تبریک می آیند
و هر کس که مبارک به نبی گفت رسالت
جوابِ لبِ احمد فقط این شد...
مدد یاعلی مولا
نبی ذکرِ گل و عقلِ کُل و ختمِ رُسُل... هُو
تمنّایِ تمامیِ رسولان شده عشقش
زمین کف زند از شادی و افلاک هیاهو
کند با زدنِ طبل و دَف سنج و دُهل... هُو
تمامیتِ حق هدیه به مخلوق شد آری
نبی... عِین و اُذن... وَجه و یدالله... به کُل... هُو
فرود آمده از کوه زِ توحید بگوید
که پنهان و عیان جلوه کند با دمِ... قُل... هُو
هُواللهُ اَحد عشق
اَحد عشق و صمد عشق
محمّد به همه یکسره تعلیم دهد عشق
مدد عشق مدد عشق
خودِ عشق شمایی
شما عشقِ خدایی
رسولِ دو سرایی
امیرِ علیِ عالیِ اعلایِ وِلایی
وَ قالِ خودتان است که از جنسِ حسینی
همان شاه که افتاده به راهی که شود آه
نوایِ لبِ مادر
نوایِ لبِ حیدر
نوایِ لبِ پیغمبر و فُلک و فَلَک و ماه
وَ طفلی به رویِ دستِ رباب است که هر بار
کشد آه... به سرعت
رسد بر لبِ او شیر... مبادا
که لب تشنه بماند رَضیعِ حرمُ الله
چه مویی... چه گلویی...
به لبهایِ علی غنچه یِ لبخند که باز است
رقیّه شود آرام
وَ شاد است به والله
دعا کن نشود حرفِ گلو و نوکِ تیری که می آید
خدا نگْذرد از حرمله تا روزِ قیامت
بیا منتقمِ خونِ علی اصغرِ ارباب...
بیا یوسفِ زهرا
#حسین_ایمانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_ص
تو میر عشقی عاشقان بسیار داری
پیغمبری با جان عاشق، کار داری
#محمد_صالح_علاء
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حرکت_کاروان_سیدالشهدا_علیه_السلام
#غزل
وقتی که میرفتند،دنیا گریه میکرد
شهر مدینه مثل زهرا گریه میکرد
وقتی که میرفتند پشت پای آنها
چشمان جبرائیل حتی گریه میکرد
پائین پای ناقه مریم گریه میکرد
دور سر گهواره عیسی گریه میکرد
وقتی که میرفتند،دنیا گریه میکرد
شهر مدینه مثل زهرا گریه میکرد
وقتی که میرفتند پشت پای آنها
چشمان جبرائیل حتی گریه میکرد
پائین پای ناقه مریم گریه میکرد
دور سر گهواره عیسی گریه میکرد
این است آن داغ عظیمی که برایش
حتی میان تشت،یحیی گریه میکرد
این است زینب بانویی که زیر پایش
زانوی لرزه دار سقّا گریه میکرد
بوسید اکبر دستهای مادرش را
در زیر چـادر،امّ لیلا گریه میکرد
بر روی دامن مادری در گوش طفلش
آهسته تا میگفت لالا گریه میکرد
یک کاروان گریه شد وقتی رقیه
با گـفتن بابا،بابا گـریه میکـرد
در زیر پای محمل مستوره عشق
منزل به منزل ریگ صحرا گریه میکرد
وقتی که میرفتند عالم سینه میزد
وقتی که میرفتند دنیا گریه میکرد
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حرکت_کاروان_سیدالشهدا_علیه_السلام
#ترکیب_بند
مدینه! امامت کجا میرود؟
سفر کرده سوی خدا میرود
دلِ شب، غریبانه تنها حسین
نهان از همه چشمها میرود
مدینه! چـه آرامی و ساکـتی
امـام غریبت کجا میرود؟
مدینه! زعباس و ا کبر بپرس
اگر میرود شب، چرا میرود؟
مدیـنه! تماشا کن ایـن قافـله
چه عاشق سوی کربلا میرود
اگر جان بـه بزم بـلا میبرد
علیاصغرش را کجا میبرد؟
فضا محو تاب و تب زینب است
گمانم که وقت نمـاز شب است
همه هـاشمیات، مشغـول ذکر
بیابان پر از نغمۀ «یا رب» است
«طرِمّاح»! محمل به سرعت مران
که بانوی این کاروان زینب است
همه کودکـان را هم امشب مـدام
غریبانـه ذکر خدا بـر لب است
حسین است چون ماه و اطراف او
فروزنـده هفتـاد و دو کوکب است
بیابـان! بـزن نـالهای دلـنشین
که دخت علی گشته محمل نشین
عجب کاروانی، خـدا یـارشان
اجل آیـد از ره بـه دیدارشان
متـاعِ همه گشته خونِ گلـو
خداونـد عالم خریـدارشان
شود حجّشان با شهادت شروع
اسارت بـود آخرِ کـارشان
گواهی دهم در کنـار فرات
بوَد آبشان خون رخسارشان
چو اینان عزیـزان پیغمبرند
مبادا کنی ای فلک خوارشان
قضا را چه امری مقدر شده؟
کـه سقّا پـریشانِ اصغر شده
در این کاروان کودکی شیرخوار
بـه دامـان مادر کشد انتـظار
که روزی در آغوش گرم پدر
کند تشنه لب، جان خود را نثار
بپاشد پدر خون او را به عرش
کند هدیـه بـر ذات پروردگار
در آغوش خون خدا پر زند
بـه دامان زهرا بگیرد قرار
به بابا بگوید که با دست خویش
سپر کن به تیر و به خاکش سپار
بـه سقا بگویید آبش دهـد
ز خون دو بازو، گلابش دهد
به زینب بگویید: با سوز و آه
بوَد کعبهات گودی قتـلگاه
بـه اکبر بـگویید: بـابا کنـد
چگونه به زخم جبینت نگاه؟
بـه زهرا بگویید: از کعب نی
شود پیکر دخترانـت سیـاه
به قاسم بگویید: خون سرت
خضابِ رُخَت می شود بیگناه
به طفلان بگویید: در زیر خاک
بیاریـد از تـرس دشمن پناه
به "میثم" بگویید اشک روان
فرستد بـه دنبال این کاروان
#حاج_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حرکت_کاروان_سیدالشهدا_علیه_السلام
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین
#شهریار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حرکت_امام_حسین_از_مدینه
#غزل
قصد کرده است از وطن برود
پنجمین رکن پنج تن برود
این حسین است که غریب شده
کاش می شد که با حسن برود
او به هر حال می شود عریان
چه نیازی ست با کفن برود
هر چه کردند جان معجر من
نگذاری که پیرهن برود
قسمت می دهم اجازه نده
شمر با پا روی بدن برود
نگذاری که نیزه کندی
جای پهلوش بر دهن برود
نکند بی حسین برگردی
نکند آبروی من برود
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
اجل چون سایهای دور و برش بود
و شمشیر بلا روی سرش بود
شبانه از مدینه رفت بیرون
شبانه رفتن ارث مادرش بود
#میثم_مؤمنی_نژاد
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
محمل لیلی بسرعت میبری ، ای ساربان
گر بدانی حال مجنون،ناقه را پی میکنی !
#محتشم_کاشانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حرکت_کاروان_سیدالشهدا_علیه_السلام
#غزل
پنهان ز خواهر می کنی چشم ترت را
شاید ندیدی اشک های خواهرت را
بار سفر بستی مدینه شعله ور شد
در یاد دارم آن نگاه آخرت را
ام البنین روی سرت قرآن گرفته
تا پر کند یکبار جای مادرت را
گریه طبیعی بود هنگامی که بردی
نوزاد چندین روزه ات را همسرت را
اما نفهمیدم چرا آهی کشیدی
وقتی نظر کردی قد آب آورت را
فقدان پیغمبر دوباره می شد احساس
وقتی که می بردی علی اکبرت را
یا که بگو آوردن خلخال ممنوع
یا که درآور گوشوار دخترت را
از چشم های عمهء سادات پیداست
آماده کرده بوسه های حنجرت را
من آرزو دارم فقط زینب نبیند
روزی سر و موی پر از خاکسترت را
#مهدی_مقیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حرکت_کاروان_سیدالشهدا_علیه_السلام
#غزل
از زادگاه خویش کجا میروی حسین
این راه امن نیست چرا میروی حسین
با حاجیان کعبه که عهدی نداشتی
سوی کدام شهر و بلا میروی حسین
آیا که داده وعدهی مهمان نوازی ات
با خانواده مستِ صفا میروی حسین
در روز روشن از که کنایه شنیده ای
کاین نیمه شب بدون صدا میروی حسین
از مژده ی سفر همه شادند کودکان
مرغان به زیر پر چو قطا میروی حسین
گویا دل از مدینه ی جدت بریده ای
خود را سپرده ای به خدا، میروی حسین
بدرود ای عزیز، خدا باد همرهت
با اشک و، آه و، سوز و، نوا، میروی حسین
#استاد_کلامی_زنجانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem