#امام_زمان_عج_مناجات
#آغاز_امامت_حضرت_مهدی_عج
#مربع_ترکیب
...هر کوچه و هر خانهای از عطر، چو باغیست
در سینهٔ هر اهل دل و دلشده داغیست
آویخته بر سر درِ هر خانه چراغیست
بر هر لبی از موعد و موعود، سراغیست
از شوق، همه رو به سوی میکده دارند
یاری ز سفر، سوی وطن آمده دارند
کی یار سفر کردهٔ ما از سفر آید
بعد از شبِ دیجورِ محبان، سحر آید
از باب صفا، قبلهٔ ما کی به در آید
بیبال و پران را پر و بالی دگر آید
کی پرده گشاید ز رخ آن روی گشاده
کز رخ کند از اسب، دو صد شاه، پیاده
ای عطر بهشت از رخ تو ای گل نرگس
ای روشنی محفل و ای رونق مجلس
ای راز غمت درس مدرّس به مدارس
تو منعم کل هستی و ما فرقهٔ مفلِس
جز تو، به زمان نیست کسی مصلح و صاحب
یا مهدیِ بِن عسکری ای حاضر غائب!
تو در پی خود، قافله در قافله داری
در سلسلهٔ زلف، دو صد سلسله داری
با آنکه خود از منتظرانت گله داری
سوگند به آن اشک که در نافله داری
با یک نگه خود مس ما را تو طلا کن
آن چشم که روی تو ببیند تو عطا کن
ای گمشدهٔ مردم عالم به کجایی؟
کی از مه رخسارهٔ خود پرده گشایی؟
ما ریزهخوریم و تو ولینعمت مایی
هر جمعه همه چشم به راهیم بیایی
یک پرتو از آن چاردهم لمعه نیامد
بیش از ده و یک قرن شد، آن جمعه نیامد...
بشکسته ببین سنگ گنه بال و پر از ما
کس نیست در این قافله، واماندهتر از ما
ما بیخبریم از تو و تو باخبر از ما
ما منتظِر و خونْ دلت ای منتظَر از ما
ما شبزدهایم و تو همان صبح سپیدی
تنها تو پناهی، تو نویدی، تو امیدی
عشق ابدی و ازلی با تو بیاید
شادی ز جهان رفته، ولی با تو بیاید
آرامش بینالمللی با تو بیاید
ای عِدلِ علی! عَدلِ علی با تو بیاید
عمریست که در بوتهٔ عشقت بهگدازیم
هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم
هرچند که ما بهرهور از فیض حضوریم
داریم حضور تو و مشتاق ظهوریم
نزدیک تو بر مایی و ماییم که دوریم
با دیدهٔ آلوده چه بینیم؟ که کوریم
در کوه و بیابان ز چه رو دربدری تو؟
هم منتظِر مایی و هم منتظَری تو...
#استاد_علی_انسانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج_مناجات
#آغاز_امامت_حضرت_مهدی_عج
#غزل_مثنوی
دیشب هوای «سامره» افتاد در دلم
رد شد هزار پردهٔ شوق از مقابلم
گفتم به دل، که گاه نیایش شب دعاست
پرواز کن که مقصد من «سُرّ من رآ»ست
آنجا که هست، آینهٔ شادی و سرور
اشراق عشق و عاطفه و جلوهگاه نور
آنجا که آفتاب، دلش گرم میشود
مهتاب، غرق در عرق شرم میشود
آنجا که انبیا همه هستند در طواف
آنجا که عشق و عاطفه دارند اعتکاف
آنجا که بوسهگاه تمام فرشتههاست
در «سال نور» آینهٔ دل نوشتههاست
آنجا که دیدهها، پلی از آب بستهاند
یعنی دخیل اشک به «سرداب» بستهاند
آنجا که جلوهگاه گل روی دلبر است
«این عطر روحپرور از آن کوی دلبر است»
چشم هزار ماه جبین، مشتری اوست
نقش نگین وحی، در انگشتری اوست
محبوب نازنین سراپردهٔ خداست
در کائنات، رحمت گستردهٔ خداست
چون روح، در تمامی اعصار جاری است
جان جهان، ذخیرهٔ پروردگاری است
سنگ بنای کعبه، سیاهی خال اوست
وجه خدای جَلَّ جَلالُه جمال اوست
جان بیفروغ طلعت او جان نمیشود
او حجت خداست که پنهان نمیشود
روزی که ظلم پر کند آفاق دهر را
احلی من العسل کند این جام زهر را
آن روز، روز سلطنت داد و دین رسد
یعنی زمین، به ارث به مستضعفین رسد
در عهد او جهان زِبَر و زیر میشود
یعنی فروغ عدل جهانگیر میشود
پر میکند ز عدل خود این خاک تیره را
آیینهٔ بهشت کند، این جزیره را
یوسف به بوی پیرهنش زنده میشود
دلهای مرده با سخنش زنده میشود
ماه مدینه ـ آنکه بر او از خدا درود ـ
با یازده ستارهٔ روشنگر وجود
دادند مژده، آمدنش را به دیگران
گفتند نور شبشکنش را به دیگران
گفتند آسمان و زمین بیقرار اوست
خورشید و ماه پرتویی از جلوهزار اوست
گفتند: اوست محور منظومهٔ حیات
گفتند: گردش دو جهان بر مدار اوست
گفتند: کعبه چشم به راهش نشسته است
صبح از دریچهٔ سحر آیینهدار اوست
گفتند: روز جلوهٔ آن آخرین امام
پیغمبری مسیح نفس در جوار اوست
گستردن عدالت و قسط و برادری
در جای جای گسترهٔ خاک، کار اوست
نقش حدیث «اَفضَلُ اَعمالِ اُمَّتی»
تصویر قدر و منزلت انتظار اوست
یک نکته از هزار بگویم که منتظر
خود در میان جمع و دلش بیقرار اوست
در چارراه حادثه، در جاری زمان
احساس میکند که کسی در کنار اوست
تقواست شرط اول آیین انتظار
هر بیدلی گمان نکند یار، یار اوست
آنکس که دل به جلوهٔ موعود بسته است
آفاق بیکران، همه در اختیار اوست
وقتی که شاملش بشود لطف محضِ یار
شاید که ادعا بکند، «مهزیار» اوست
او را بخوان در آینهٔ ندبه و سمات
فرزندی از سلالهٔ طاها و محکمات
روی لبش تلاوت لبیک دیدنیست
آری دعای او به اجابت رسیدنیست
احیاگر معالِم دین خداست او
شمسالضحای روشن و نورالهداست او
الهام، کم گرفتی از آن فاطمی نَفَس
با خود حدیث نَفْس کن، ای مانده در قفس
یکبار خواندهای، که جوابت ندادهاند؟
آتش گرفتهای تو و آبت ندادهاند؟
تکرار کن به زمزمه در سجده و رکوع
ای دیدگان شبزده! «فَلْتَذْرَفِ الدُّموع»
ای دل! که گفت با تو که غرق گناه باش؟
با ما به عزم توبه بیا، عذرخواه باش
خورشید پشت پرده نه، ما پشت پردهایم
آیینهٔ تجلّی خورشید و ماه باش
گر چشم پاک داری و آیینهٔ زلال
تا دوردست عشق سراپا نگاه باش
ماه تمام اگر طلبی، نیمههای شب
در جذر و مدّ سلسلهٔ اشک و آه باش
آن کس که هست چشم به راه قیام سبز
«خواهی سپید جامه و خواهی سیاه باش»
شرط حضور محضر او، پاکی دل است
نزدیک شو به خیمهٔ او، مرد راه باش
باید سلام کرد به تسبیح یاد او
بر صبح و بر سپیده و بر بامداد او
بر او درود و خیر کثیر وجود او
بر حالت قیام و رکوع و سجود او
عمرش، چو قامت ابدیّت بلند باد
حزبش بلندپایه و پیروزمند باد
ای حُسن مطلع همهٔ انتخابها
تو آفتاب حُسنی و ما در حجابها
مضمون بکر و ناب «مناجات جوشنی»
فرزند اختران درخشان و روشنی
ای یک اشارهٔ لب تو «سابِغَ النِّعَم»
یک زمزمه دل شب تو «دافِعَ النِّقَم»
چشمان ما غبار گرفت و نیامدی
دامان انتظار گرفت و نیامدی
دیشب به خوابم آمدی ای صبح تابناک
خواندم «متی ترانا» گفتم «متی نراک»
«یا ایها العزیز» ببین خسته حالیام
چشمان پر ستاره و دستان خالیام
ماییم آن خسی که به میقات آمدیم
شرمنده با «بضاعت مزجات» آمدیم
شام فراق سورهٔ والیل خواندهایم
یوسف ندیده «اَوفِ لَنا الکَیل» خواندهایم
یا ایها العزیز به زیباییات قسم
بر حسن بیبدیل و دلآراییات قسم
دلها ز نکهت سخنت، زنده میشود
عالم به بوی پیرهنت، زنده میشود
صبح وصال تو، شب غم را سحر کند
آفاق را نگاه تو زیر و زِبَر کند
موسی تویی، مسیح تویی، مکه طور توست
شهر مدینه چشم به راه ظهور توست
تنها نه از غمت دل یاران گرفته است
چشم بقیع تر شده، باران گرفته است
شعر «شفق» حدیث زبان دل من است
تکرار نام تو ضربان دل من است
#محمد_جواد_غفور_زاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#چارپاره
من که جبریل نیستم بانو
از تو گفتن برای من سخت است
کار هرکس نبود کار تو بود
مادر فاطمه شدن سخت است
می توان گفت بی محبت تو
دین اسلام هم نتیجه نداشت
من قسم میخورم رسول الله
همسری بهتراز خدیجه نداشت
مثل زهرا طهارت محضی
قبل اسلام هم ،چنین بودی
از احادیث معتبر پیداست
تو فقط ام مومنین بودی
از محبان واقعی علی
اولین بانوی مکرمه ای
زود تر از غدیر شیعه شدی
بی نهایت شبیه فاطمه ای
باعلی راز مشترک دارد
هرکه در راه عشق کار کند
در حقیقت عجیب نیست اگر
ثروتت کار ذوالفقار کند
ثروتت بی نهایت است ولی
عزت و اعتبار تو زهراست
مال دنیا برای تو هیچ است
چونکه دارو ندار تو زهراست
#مجید_تال
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#غزل
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن
به هم میریزی آداب قدیم بیقراری را
شروع عاشقی کردن، کمی بیتابتر بودن
بزرگت میکند قلبی که سمت عشق چرخاندی
کنار آفتابی زنده باید شعلهور بودن
اگر از کوچهها زخم زبان میخورد پیغمبر
زنانه، خط به خط آموختی رسم سپر بودن
وزیدی در بیابانهای داغ فقر و تنهایی
و تا منزل به منزل از محمد باخبر بودن
نشان دادی به دنیا زن برای مرد خود این است:
کنار یک نفر ماندن، برای یک نفر بودن
به شمشیر علی مینازد و سرمایهات، احمد
به کوهی تکیه دادن، زیر سقفی پرثمر بودن
نفیسه! آب و جارو کن، صدای پای خوشبختیست
بس است آهی نشسته روی لب، چشمی به در بودن
خدا پل میزند با یک سلام از آسمان تا تو
چه چیزی بهتر از این که دمی زیر نظر بودن
بیا چشم و چراغ خانۀ پیغمبر ما باش
بیا لبخند شو بر اخمهای خونجگر بودن
خدا دست تو رابا دست پیغمبر عجین کرده
نوشته در خط پیشانی تو: بال و پر بودن
تو پشت عشق را خالی نکردی، حق تو این است
کنار شانۀ مردی خدایی همسفر بودن
#سعيده_ثابتی_رضويان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#غزل
تو را کدام مدیح آورم که شخص رسول
توراست همسر و دختر توراست شخص بتول
زبان به اشهد اگر وا کنی کرامت توست
فروع حسن تو کافی است بر قبول اصول
کدام پله علم است تا که ذیل تو نیست؟
غلام کوی تو معقول و خادمت منقول
به ضرب سکه کجا شان ضرب شمشیر است؟
جز این درم که علی از کرم نموده قبول
زبان بگو به دهان سنگ شو حمیرا را
که این فضیلت عظمی نمی رسد به فضول
کسی به معرفت دختر تو راه نیافت
بلی همیشه ز مجهول می دمد مجهول
به هر مقام که دیدم مقام مسئول است
بجز گدای درت کاو نمی شود مسئول
ببخش دنیی و عقبی به معنی مسکین
بدار کوکب ما را مصون ز ننگ افول
#محمد_سهرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شهدا
#ایران
#غزل
این قوم، مرامش علوی بوده همیشه
از بسکه علی گفته، قوی بوده همیشه
ترک و لر و کرد و عرب و شیعه و سنّی
در دین محمّد اخوی بوده همیشه
با مغز جوان دشمنیاش دست خودش نیست
ضحّاک، پی مغزجَوی بوده همیشه!
هشدار که افراط به تفریط میافتد
با تندروی کندروی بوده همیشه
دعوا سر بنزین و حجاب و صف نان نیست
دعوا سر ایران قوی بوده همیشه
"ما زنده به آنیم که آرام نگیریم"*
این قصّه اگر میشنوی، بوده همیشه
#مهدی_جهاندار
* کلیم کاشانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
انا لله و انا الیه راجعون
استاد سیدرضا موید آسمانی شد🖤
ای سایهی لطفت همه جا بر سـر مـن
گر از تـو جدا منـم تـویی در بر مـن
یک عمـر تـو را خطاب کردم مـولا
یکبار تـو هم به مـن بگو نوکر مـن
#سید_رضا_موید
هدیه به روح بلند این بزرگمرد صلوات و فاتحهای لطفاً🙏
بسمربالشهدا و الصدیقین
🔻مراسم وداع با پیکر بسیجی شهید مدافع امنیت برادر #سلمان_امیراحمدی امروز ساعت ۱۶ در معراج الشهدا تهران برگزار میگردد.
🔺همچنین مراسم تشییع پیکر ایشان فردا دوشنبه ساعت ۹:۳۰ از مسجدامیرالمومنین علیه السلام
به سمت مقبره الشهدا شهرک شهید محلاتی انجام میشود.
#هیئت_انصار_المهدی
@Heyat_ansar313
💠 استاد سیدرضا مؤید؛ الگوی شاعران هیأتیسرا
(بخش اول)
📚 بخشهایی از مقدمه دیوان استاد سیدرضا مؤید
✍🏻 به قلم استاد سیدمهدی حسینی رکنآبادی
▪️شعر مناسب اجرا در هیأت، در حقیقت همان شعر مذهبی ولایی است؛ که به جهت مردمیبودن آن، نشانهها و ویژگیهای خاصی مییابد. به عبارت دیگر، شعر هیأتی یا همان شعر مناسب اجرا در هیأت، تافته جدابافته از شعر ولایی نیست!
واضحترین و مهمترین وجه تمایز این نوع شعری با دیگر اشعار، بهرهگیری از زبان و شیوه بیان عامیانه است. پس میتوان گفت هر شعر مذهبی که با بهرهگیری از ادبیات عامیانه و طبق معیارهای خاص آن سروده شده است، میتواند مناسب اجرا در هیأت باشد.
▫️مرور ابیات این شعر از استاد مؤید، در تبیین فرضیۀ یاد شده، ما را یاری میکند:
مهر تو را به عالم امکان نمیدهم
این گنج پربهاست، من ارزان نمیدهم
گر انتخاب جنت و کویت به من دهند
کوی تو را به جنت و رضوان نمیدهم
نام تو را به نزد اجانب نمیبرم
این اسم اعظم است به دیوان نمیدهم
جان میدهم به شوق وصال تو یا حسین
تا بر سرم قدم ننهی جان نمیدهم
ای خاک کربلای تو مُهر نماز من
آن مُهر را به مُلک سلیمان نمیدهم
دل جایگاه عشق تو باشد نه غیر تو
این خانۀ خداست، به شیطان نمیدهم
گر جرعهای ز آب فراتت شود نصیب
آن جرعه را به چشمۀ حیوان نمیدهم
تا سر نهادهام چو «مؤید» به درگهت
تن زیر بارِ منت دونان نمیدهم
▪️شعر، سرشار از مضامین روایی و نکات ادبی و فنی است؛ اما نکته مهم در این شعر، سادگی زبان و شیوه بیان است. زبان شعر، بدون تکلّف و پچیدگی است و شاعر در ضمن سهل کردن زبان، از ممتنع بودن آن غافل نبوده است. به همین جهت، در لایههای درونی اکثر ابیات از تشبیه بهره برده و با چاشنی بیانی تعریضی، نحوه بیان شعر را به فطرت زبان مردم نزدیک کرده است.
▫️برای دریافت اثر هنری و لذت بردن از آن، مخاطب باید زمینههای حسی و شهودی لازم را داشته باشد. به عنوان مثال در این بیت، با عبارت «اَتاکُم نَجَی» که برگرفته از زیارت جامعه کبیره است، مفهوم توسل به امام حسین(ع) تبیین شده است:
هرکس که جُست بر تو توسل، نجات یافت
ای ناخدای فُلک «اَتاکُم نَجَی» حسین
یا اشاره غیرمستقیم شاعر به کبودی رخسار حضرت زهرای مرضیه(س) در این بیت:
هر ماه گرفتنش بُوَد یک ساعت
این ماه گرفته بود تا کرد غروب
و در هریک از این ابیات نکات تاریخی تداعی میشود:
چون که بینم شیرخواری در کنار مادرش
از رباب و گریههای اصغرم آید به یاد
هرکجا آب است آتش میزند بر جان من
چون نوای آب آب خواهرم آید به یاد
.
💠 استاد سیدرضا مؤید؛ الگوی شاعران هیأتیسرا
(بخش دوم)
▪️اشعار در هر دوره وظایفی دارند و با هدف پاسخگویی به نیاز مخاطب سروده میشوند. نوع مخاطب، سطح زبان و شیوۀ بیان را در شعر رقم میزند و جهانبینی شاعر بر این اساس در شعر رخ مینماید. بنابراین اگر شاعر، نگاهی متعالی در شعر نداشته باشد و صرفاً در پی اقناع عواطف مخاطب باشد، بیگمان شعر او پویایی فکری و فنی نخواهد داشت و ایستا و بیحرکت در یک دوره زمانی خواهد ماند.
برای اینکه شعر به ورطۀ عوامانگی نیفتد و در قید زمانی خاص باقی نماند، لازم است شاعر هیأتیسرا به این نکته کلیدی توجه کند و همواره در صدد ارتقای فنی و فکری مخاطب باشد.
در این ابیات استاد سیدرضا مؤید تلاش دارد ضمن توجه به تعهد شاعرانهاش، در لابهلای ابیات، مخاطب را با نگرشی تازه در باره عقیله بنیهاشم، حضرت زینب کبری(س) آشنا کند:
کعبه بی نام و نشان میماند اگر زینب نبود
بیامان دارالامان میماند اگر زینب نبود
گر چه دادند انبیا هر یک نشان از کربلا
کربلا هم بینشان میماند اگر زینب نبود
مکتب سرخ تشیع کز غدیر آغاز شد
تا ابد بی پاسبان میماند اگر زینب نبود
مکتب قرآن که از خون شهیدان جان گرفت
بیتحرّک همچنان میماند اگر زینب نبود
کاروان مهدویت در مسیر فتنهها
بی امیر کاروان میماند اگر زینب نبود
مجری احکام قرآن بود او با صبر خویش
دین حق بیحکمران میماند اگر زینب نبود
کرد اسلام حسینی و یزیدی را جدا
حق و باطل توأمان میماند اگر زینب نبود
شد گلستان، کربلا از لالههای احمدی
این گلستان در خزان میماند اگر زینب نبود
شعلۀ عالمفروز نهضت سرخ حسین
زیر خاکستر نهان میماند اگر زینب نبود
نالۀ مظلومی لبتشنگان دشت خون
در گلوگاه زمان میماند اگر زینب نبود
خون ثارالله رمزی را که بر صحرا نوشت
تا ابد بیترجمان میماند اگر زینب نبود
فارسان صحنۀ «هیهات منا الذله» را
داغ ناکامی به جان میماند اگر زینب نبود
ای «مؤید» هرچه هست از زینب و ایثار اوست
جان هستی ناتوان میماند اگر زینب نبود
▫️استاد سیدرضا مؤید، شاعری پیشکسوت از دیار خراسان است که سالها در فضای قدسی حریم حضرت امام علیبنموسیالرضا(ع) نفس کشیده و از انوار آن خورشید تابان، نور حضور گرفته است.
ایشان در زمرۀ شاعرانی است که از دهههای پنجاه و شصت تا کنون، به عنوان شاعر هیأتیسرا در میان اهل هیأت، مرثیهسرایان و ذاکران آلالله جایگاهی ویژه داشته است و بسیاری از ابیاتش میان خاص و عام زبانزد شده و در اذهان نقش بسته است.
از جمله این شعر که از آثار شاخص و معروف استاد مؤید است:
اشکی بُوَد مرا که به دنیا نمیدهم
این است گوهری که به دریا نمیدهم
گر لحظهای وصال حبیبم شود نصیب
آن لحظه را به عمر گوارا نمیدهم
عمری بود که گوشهنشین محبتم
این گوشه را به وسعت دنیا نمیدهم
در سینهام جمال علی نقش بسته است
این سینه را به سینۀ سینا نمیدهم
تا زندهام ز درگه او پا نمیکشم
دامان او ز دست تمنّا نمیدهم
سرمایۀ محبت زهراست دین من
من دین خویش را به دو دنیا نمیدهم
گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا
یک ذره از محبّت زهرا نمیدهم
امروز بزم ماتم زهرا بهشت ماست
این نقد را به نسیۀ فردا نمیدهم
در سایۀ رضایم و همسایۀ رضا
این سایه را به سایۀ طوبی نمیدهم
▪️با اندک تأملی میتوان حدس زد، این شعر در دهۀ سوم عمر ایشان سروده شده است و همین اثر این فرضیه را اثبات میکند که شاعران مذهبی و هیأتیسرا در دهههای پیشین در پی پاسخ به یک نیاز عمومی بودهاند: «سادگی شعر» و «لذت بردن آنی از آن» و از طرفی از وظیفه و تعهد خود نیز در ارائه جهانبینی و روشنگری عموم غافل نبودهاند.
این هدف را باید بسیار ارزشمند دانست و اگر امروز مخاطب از شعر در هیأت لذت بیشتری میبرد، مرهون همین تلاش سیدرضا مؤید و همنسلان او از جمله اساتیدی همچون محمدعلی مجاهدی، غلامرضا سازگار، علی انسانی و محمدجواد غفورزاده است.
بهراستی این شعر در قیاس با دیگر اشعار چه خلأی دارد و اگر شاهکار نیست، چرا به ذهن و زبان عموم مخاطبان راه یافته و ماندگار شده است؟
به نظر میرسد راز ماندگاری این شعر و امثال آن را به جز اصل شعریت، باید در این ویژگیها جستوجو کرد:
سادگی و صمیمیت زبان و به عبارت دیگر، تطابق زبان شعر با زبان عامیانه یا استفاده از نشانهها و عناصر ادبی که مخاطب با آن مأنوس است.
این شعر پاسخ به یک نیاز مخاطب است نه پاسخ به همۀ نیازهای او و مخاطب به همان اندازه از شعر توقع دارد و آن را پذیرفته است: ابراز حب و علاقه به محضر اهلبیت(ع) با زبانی عاطفی و شاعرانه.
..
💠 استاد سیدرضا مؤید؛ الگوی شاعران هیأتیسرا
(بخش سوم)
▪️استاد مؤید در برخی آثار خود توانسته است با شناخت نیاز مخاطب در یک برهۀ تاریخی، در عین سادگی و طراوت کلام، محتوایی عمیق و شاعرانه مطابق شئون شعر ویژه هیأت ارائه کند؛ شعری که عموم آن را بهراحتی بفهمند و علاوه بر آن، خواص و اهل فن بر ارزشهای آن صحّه گذارند.
در برخی از آثار استاد مؤید، نشانههایی فراوانی از تلاش برای ارائه مفهوم والا و شاعرانه، و نیز اقناع دو نوع مخاطب عام و خاص مشهود است.
▫️نمونههایی از سادهسُرایی و وصف شاعرانه:
بر لب دریا لب دریادلان خشکیده است
از عطش دلها کباب است و زبان خشکیده است
سوز بی آبی اثر کردهست در اهل حرم
هر طرف بینی لب پیر و جوان خشکیده است
آه از این میهمانداری که در دشت بلا
میزبان سیراب و کام میهمان خشکیده است
نازم این همت که عباس آید از دریا ولی
آب بر دوش است و لبها همچنان خشکیده است
دامن مادر چو دریا، اصغرش چون ماهی است
کام ماهی بر لب آب روان خشکیده است
گر ندارد اشک تا آبی به لبهایش زند
چشمۀ چشم رباب از سوز جان خشکیده است
و:
دلِ شکستۀ من انس با علی دارد
امید از همه بگسسته تا علی دارد
منم ز شهر ولایت، ز کوی سوختگان
شناسنامۀ من مهر یاعلی دارد
خدا مدال علیدوستی به ما دادهست
به غیر کشور شیعه، کجا علی دارد؟
به روز حشر برای شفاعت امّت
علی حسین و رسول خدا، علی دارد
▪️سادهسرایی با محوریت مضمون حماسی:
اشک روز و شب ما وقف تو ای کشتۀ عشق
گریه گر هست سزاوار غم توست حسین
من نگریم به عزایت که بهشتم بدهند
ور بهشتم بدهند از کرم توست حسین
در ره عشق زدی گام و در این راه خطیر
طفل ششماهۀ تو همقدم توست حسین
آیۀ کهف که خواندی خبر پیروزی است
سر بر نیزه بلندت، عَلم توست حسین
▫️مدح با محوریت تحلیل:
حسین از خون من بر چرخ پاشید
بلی عرش خدا را زیورم من
لبم سرچشمۀ آب حیات است
کجا محتاج شیر مادرم من
و:
نه عجب گر به شأن او گویند،
خاک را کیمیا کند زهرا
این مقام کنیز او باشد
تا دگر خود، چهها کند زهرا!
▪️مدح و تحلیل تاریخ:
دل و بازوی قوی داری تو
مهر و قهر علوی داری تو
بازوانت چو جدا شد عباس
دست تو دست خدا شد عباس
زآن خداوند مدالت بخشید
جای دو دست، دو بالت بخشید
▪️مدح با محوریت معرفی سبک زندگی حسینی:
شایسته است گفتن صَلّوا عَلی الحسین
چون مصطفی ز توست تو از مصطفی، حسین
هر کس که جُست بر تو توسل، نجات یافت
ای ناخدای فُلک «اَتاکُم نَجَی» حسین
سُنّت بُوَد سلام به تو بعد هر نماز
زیرا بُوَد نماز هم از تو بهپا حسین
از فاطمه، به نام تو آغاز میشود
برنامۀ شفاعت روز جزا حسین
نامت چو بر زبان گذرد بند بند من
گویند با زبان و دلم یکصدا حسین
پر میزند دلم به هوای حریم تو
آنجا که مستجاب بود هر دعا حسین
▫️جزئینگری در تاریخ و وصفهای حسی با هدف ارائه مرثیه:
سلام بر تو که در زیر تیغ با لب خشک
برای شیعه فرستادهای پیام حسین
سلام بر تو و آن قطرههای خون سرت
که ریخت روی زمین در مسیر شام حسین
ز خون سینه و پیشانیات وضو کردی
برای سجده به درگاه ذوالکرام حسین
به خاک بود جبین و سرت جدا کردند
نماز عشق تو در سجده شد تمام حسین
▪️جزئی نگری در تاریخ و کشف مضمونهای تازه:
قلب مولانا حسین بن علی
هست جای مهر دو دلبر ولی
در درون جای خدای اکبر است
در برون آرامگاه اصغر است
کربلا عرش سریر اصغر است
روز عاشورا غدیر اصغر است
زآن علی حق کرد نعمت را تمام
زین علی گردید تکمیل قیام
و:
روح ایمانند کوچک یا بزرگ
هر دو قرآنند کوچک یا بزرگ
و:
در میان عاشقان روی دوست
هر کسی محرم شود در کوی اوست
حج او جز رنج چندین گام نیست
چند ساعت بیش در احرام نیست
لیک اصغر را که جان در کام بود
متصل ششماهه در احرام بود
▫️آنچه در این مختصر تقدیم شد، در حقیقت بیان بخشی از ارادت و شیفتگی سیساله صاحب این قلم، به اشعار ولایی شاعر آلالله استاد سیدرضا مؤید است.
امید است شاعران آلالله، با شناخت شیوههای آفرینش شعر ولایی، بتوانند به نیازهای واقعی مخاطبان شعر در هیأت پاسخگو باشند. مسلماً مطالعۀ آثار شاعران پیشکسوت و بررسی تجربههای موفق ایشان، این مسیر را هموارتر خواهد نمود.
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#ولادت
دو تا ساقی، دو تا باده، دو تا مینو، دو تا ساغر
دو تا تاک پر از انگور و سر در خمره، خم پرور
یکی شان صادق و آن دیگری گردیده پیغمبر
اگر مستم، اگر هوشیار
آگر خوابم، اگر بیدار
اسیرم در کمند جعفر صادق
کمند احمد مختار
دو تا خورشید عالم تاب می آیند از بالا
دو درّ نادر و نایاب می آیند از بالا
دو تا آقا، دو تا ارباب می آیند از بالا
دو تا کوثر، دو تا زمزم
دو تا دارو دو تا مرهم
دو تا ایمان مستحکم
یکی صادق، یکی هم حضرت خاتم
ندایی آمد از لاهوتِ ربّ العزه در ناسوت
به هم پیچیده شد طومار کفر جبت و الطّاغوت
فلک خرم، ملک در شادی و جن و بشر مبهوت
فروغی در شب آمد ایّهاالعالَم
رئیس مکتب آمد ایّهاالعالَم
الا ای شیعیان کف دارد این مژده
رئیس مذهب آمد ایّهاالعالَم
ببین آتشکده خاموش شد از شعله های شرک
کسی آمد که لرزانده است نور او بنای شرک
هراسان شد از این مولود مکه ناخدای شرک
محمد هدیه ای از عالم بالا
مقامش قاب قوسین است و او ادنی
اگر چه خاتم پیغمبرانش خوانده اند اما
بخوانیدش اَباالاُمّه، اخی الحیدر، اباالزهرا
محمد می رسد، از خوبی اخلاق می خواند
امین مکه از پابندی میثاق می خواند
سروش وحی را در گوشه ی عشاق می خواند
ز قرآن خواندنش قرآن شده واله
دل یاسین و الرّحمان شده واله
حرا واله، خدا واله، علی مرتضی واله
ابوذر مست گشته، از دمش سلمان شده واله
کنار گنبد خضرای او ما روسیاهانیم
در این دارالحکومه تک تک ما عبد سلطانیم
پناهمان بده! همشهری شاه خراسانیم
شفیع المذنبین الغوث
شه دنیا و دین الغوث
الا ای که وصی ات شد
امیرالمومنین الغوث
علی دلدار، علی دلبر، علی مولا، علی رهبر
علی قرآن، علی کوثر، علی میزان، علی محشر
علی حیدر، علی صفدر، علی شد جان پیغمبر
علی حُبّه جُنّه
قسیم النّار والجَنَّه
وصیّ المصطفی حقّا
امام الانس والجِنّه
#امیر_عظیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem