#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#مدح
#قصیده
هر کس هر آن چه دیده اگر هر کجا تویی
یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی
در تو خدا تجلی هر روزه می کند
« آیینه تمام نمای خدا » تویی
چیزی ندیده ام که تو در آن نبوده ای
تا چشم کار می کند ای آشنا ! تویی
نخل ولایت از تو نشسته چنین به بار
سرچشمه فقاهت آل عبا تویی
غیر از علی نبود کسی همطراز تو
غیر از علی ندید کسی تا کجا تویی
تو با علی و با تو علی روح واحدید
نقش علی است در دل آیینه، یا تویی؟
شوق شریف رابطه های حریم وحی
روح الامین روشن غار حرا تویی
ایمان خلاصه در تو و مهر تو می شود
مکه تویی، مدینه تویی، کربلا تویی
زمزم ظهور زمزمه های زلال توست
مروه تویی ، قداست قدسی ! صفاتویی
بعد از تو هر زنی که به پاکی زبانزد است
سوگند خورده است که خیرالنسا تویی
شوق تلاوت تو شفا می دهد مرا
ای کوثر کثیر ! حدیث کسا تویی
آن منجی بزرگ که در هر سحر به او
می گفت مادرم به تضرع بیا ! تویی
آن راز سر به مهر که «حافظ» غریب وار
می گفت صبح زود به باد صبا تویی
هنگام حشر جز تو شفاعت کننده نیست
تنهاتویی شفیعه روز جزا تویی
در خانه تو گوهر بعثت نهفته است
راز رسالت همه انبیا تویی
«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»
بی تو چه می کنند؟ تویی کیمیا تویی
قرآن ستوده است تورا روشن و صریح
یعنی که کاشف همه آیه ها تویی
درد مرا که هیچ طبیبی دوا نکرد
آه ای دوای درد دو عالم! دوا تویی
من از خدابه غیر تو چیزی نخواستم
ای چلچراغ سبز اجابت ! دعا تویی
«پهلوشکسته ای تو و من دل شکسته ام»
دریابم ای کریمه که دارالشفا تویی
ذکر زکیّه تو شب و روز با من است
بی تاب و گرم در نفس من رها تویی
کی می کنی نگاه به این لعبتان کور
با من در این سراچه بازیچه تا تویی
پیچیده در سراسر هستی ندای تو
تنها صدا بماند اگر، آن صدا تویی
گفتم تو ای بزرگ! خطای مرا ببخش
لطفت نمی گذاشت بگویم « شما » تویی
باری، کجاست بقعه قبر غریب تو؟
بر ما بتاب، روشنی چشم ما تویی
#مرتضی_امیری_اسفندقه
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#غزل
خلق شد فردوس اعلی در بهار چادرش
کعبه مشکی پوش شد به افتخار چادرش
عفت زهرای مرضیه عیان در قامتش
جوشش خون علی در سایه سار چادرش
دانش آموز کلاس حیدر کرار بود
تیغ میزد کوفه را با ذوالفقار چادرش
بی قرار دیدن روی برادر زینب و
حضرت ارباب دنیا بی قرار چادرش
مرده را جانی دوباره میدهد او زینب ست
کار عیسی میکند حتی غبار چادرش
آیه ی جنات تجری تحت الانهار را
میتوانم گفت نام مستعار چادرش
ماه و خورشید و فلک را ذات پاک ذوالجلال
آفریده مطلقاً در انحصار چادرش
#عالیه_رجبی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#قصیده
خانۀ فاطمه آن روز تماشایی بود
که فضا جلوهگر از آیت زیبایی بود
در بهاری که نسیمش نفس جبریل است
گل ناز دگری رو به شکوفایی بود
خانهای را که خدا جلوهٔ عصمت بخشید
در و دیوار پر از نقش شکیبایی بود
تا بیایند به تبریک محمد، جبریل
با ملائک همه در حال صف آرایی بود
به خدا، چشم خدا دست خدا وجه خدا
ز جگر گوشهٔ خود گرم پذیرایی بود
تا که قنداقهٔ او را به بر آورد حسن
حالتی رفت در آنجا که تماشایی بود
ساکت از گریه نشد تا که حسینش نگرفت
این دو را چون که ز آغاز شناسایی بود
دختری داشت در آغوشِ محبت، زهرا
که سراپا همه آیینهٔ زیبایی بود
دختری داشت سراپای همانند علی
زینبی داشت که ذاتش همه زهرایی بود...
پنج معصوم به او معرفت آموختهاند
که ز ایمان و یقین در خور یکتایی بود
وصف او عالمۀ غیر معلم شده است
تا به این مرتبهاش پایهٔ دانایی بود
بود از صبر و رضا نایبۀ خاص امام
نازم او را که به این قدر توانایی بود
کربلا صحنۀ عشق است و در آن صحنۀ عشق
همت زینب نستوه تماشایی بود
به علمداری صحرای بلا کرد قیام
رهبر قافلۀ عشق به تنهایی بود
یک زن و آن همه داغ دل و آنقدر شکیب
عقل از این واقعه در چنبر شیدایی بود...
#سیدرضا_مؤید
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#ترکیب_بند
نماز عشق به پا می کنم به نام حسین
به نای سینه نوا می کنم به نام حسین
تو زینبی و همه قاصرند از وصفت
کتاب عشق تو وا می کنم به نام حسین
به نام دلبرت اذن دخول می گیرم
طواف کوی تو را می کنم به نام حسین
به نام نامی معشوق شهره اند عشاق
تو را همیشه صدا می کنم به نام حسین
من از تو یاد گرفتم چنین عبادت را
میان سجده دعا می کنم به نام حسین
قسم به سجده ی تو اعتقاد من این است
نماز سوی خدا می کنم به نام حسین
تو آمدی که بگویی برای قرب خدا
وجود خویش فدا می کنم به نام حسین
دمشق و کربلا هر دو تربت عشق است
شب ولادت تو وقت صحبت عشق است
خدا عنان دل ما به دست تو داده
اسیر دام تو اما ز غیر آزاده
اگر پیاله ی ما بوی چشم تو گیرد
شود برای همیشه لبالب از باده
مقام زین اَبی را به هرکسی ندهند
که این مدال؛ فقط گردن تو افتاده
اگر که باز شود دیده ها ز نور اشک
اگر قدم بگذاریم بین این جاده
به چشم خویش ببینیم پای پرچم عشق
هنوز با کمری راست زینب اِستاده
چنان سگی به در خانه ات ببند مرا
که نام صاحب کلب است روی قلاده
خدا شهود شود بی حجاب در دل شب
نشسته دختر زهرا میان سجاده
به بی نظیری تو اعتراف باید کرد
شبیه کعبه به دورت طواف باید کرد
زمان بوسه رسیده کمی مدارا کن
رسیده ای بغل یار دیده ات وا کن
در این نگاه برای همیشه ای خواهر
تمام حُسن خداوند را تماشا کن
به فکر عبد گنه کار باش و یک لحظه
به احترام حسین دست خویش بالا کن
به پشت معجر خود با کمی دعا کردن
تمام شهر؛ پر از نور مثل زهرا کن
همه به یاد خدیجه رخ تو بوسیدند
جلال بانوی مکه دوباره احیا کن
ببین چگونه پدر مست دیدن تو شده
نظر به چهره ی پر افتخار مولا کن
سلام دختر حیدر شریکة الارباب
بزرگ زاده بیا و گدای خود دریاب
کسی که دست توسل بر این سرا بزند
قدم به وادی ممنوعه ی خدا بزند
حرام باد به هر عاشقی که بی اذنت
قدم برای زیارت به کربلا بزند
شناختی که من از دست هایتان دارم
بعید باشد اگر دست رد به ما بزند
همین کرامتتان شدسبب به هر شب و روز
که حلقه دور نگین کرم گدا بزند
تو قرص نان خودت را به سائلی دادی
که حق به خانه ی تان مهر هل اتی بزند
تهجّد سحرت بس که غرق ذات خداست
حسین تکیه ی آخر بر این دعا بزند
ازان دمی که شده احترامتان واجب
به دست های شما بوسه مصطفی بزند
ز محضر همه سادات عذر می خواهم
اگر که گفته ام آتش به قلب ها بزند
خدا نیاورد آن روز را که در شهری
کسی به بی ادبی نامتان صدا بزند
به غیر حضرت زهرا کسی اجازه نداشت
که دست بر گره معجر شما بزند
#قاسم_نعمتى
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#غزل
وقتی که گهواره است دستان برادر
خواهر رسید اول به دامان برادر
بعد از ولادت گریه کرد و مادرش گفت
آرام باش ای دخترم، جانِ برادر
معلوم شد از کودکی یار حسین است
این خواهری که هست درمان برادر
عکس حسینش بینِ قاب چشم هایش
عکس خودش هم بینِ چشمان برادر
زینب اگرچه زینتِ باباست، اما
اثبات کرده هست گریان برادر
دست برادر بالش زیر سرش بود
اینگونه بود هر روز مهمان برادر
لالاییِ شبهای او نام حسین است
پس بوده از اول مسلمان برادر
یک شب نشد بی روی دلدارش بخوابد
این است ماندن پای پیمان برادر
پنجاه و چندی سالِ بعد، آمد به مقتل
افتاد روی جسمِ بی جان برادر
فریاد زد حالا که پیراهن نداری
زینب فدای جسم عریان برادر...
#رضا_باقریان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#میلاد
#مدح
#ترکیب_بند
عاشق طواف کعبه ی آمال می کند
اخلاص را چکیده ی اعمال می کند
عاشق شراب می چکد از دیده ی ترش
با گریه مست می شود و حال می کند
دیوانه ی حسین شدن اوج بندگی ست
این کار را عقیله ی این آل می کند
زینب همان کسی ست که نام معظمش
هر قامت الف شده را دال می کند
شاگردی کنیز خدا را نموده است
این راه را چو فاطمه دنبال می کند
آنجا که جبرییل امین هم حجاب بود
او سجده روی تربت گودال می کند
اشک است رزق اعظم و رزاق زینب ست
فرمانروای کشور عشاق زینب ست
ما را خدا ز حاصل زینب درست کرد
از خورده هایی از گِل زینب درست کرد
دلواپسِ ادامه ی راه حسین بود
ما را خدا مقابل زینب درست کرد
در پاسخ حسین که من اشک مؤمنم
بنیاد گریه را دل زینب درست کرد
خلاق روزگار گِل هرچه گریه کن
با اشک های نازل زینب درست کرد
عشاق سرشکسته ی بازار عشق را
از چوبه های محمل زینب درست کرد
هرگز کسی حقیقت او را ندیده است
نوری عظیم ؛حائل زینب درست کرد
نور حسین شد همه جا بهر او حجاب
مسطوره بود عابده ی آل بوتراب
وقت نماز شب که به حال قیام بود
مانند کعبه جلوه ی نورش تمام بود
پنجاه و هفت سال ز هر کجا گذر نمود
گرم طواف قامت او سه امام بود
پای حسین زندگی خویش را گذاشت
او در مسیر عاشقی اَش مستدام بود
جایی که احترام ِبه او وحی نازل است
در پیش او قیام نکردن حرام بود
گرچه علی شهیده ی خود زنده کرده است
دانی که فرق زینب و حیدر کدام بود
او از تن بدون سری حرف می کِشد
با حنجر بریده شده هم کلام بود
عقل این زبان بسته به زنجیر می کشد
ورنه مسیر عشق به تکفیر می کشد
آیینه دار صبر خدا دخت حیدرست
زهرای روزگار تجلی کوثرست
گویند در حدیث کساء نیست نام او
زینب همان عبای یمانی دلبرست
زینب خلاصه ی همه ی پنج تن شده
شأن و مقام و مرتبه اش فوق باورست
زینب غریب آمد و زینب غریب رفت
آری ظهور جلوه ی او روز محشرست
یک یا حسین گفت سپاهی عقب کِشید
خاتون خانواده ی فتاح خیبرست
در کربلاست معجر او مُحی الحسین
تنها گواه گفته ی من نعش اکبرست
داده نجات با نفسش نُه امام را
تا دید روی ناقه امامی که مضطرست
ما قائلیم یک تنه او یک سپاه بود
دعوای عصر روز دهم پای معجرست
این روزها که بیت علی ریخته بهم
با دست های کوچک خود یار مادرست
با دستمال خیس کمی پاک می کند
خونابه را که بر لب بیمار بسترست
با فضه گفت هر چه سر مادر آمده
تقصیر داغ بودن مسمار آن دَر است
#قاسم_نعمتى
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#ترکیب_بند
هر کس که در این میکده #نوکر شده باشد
ننگ است که دلواپس محشر شده باشد
بی ساغر و می مست شود در همه ی عمر
با یار اگر عمر کسی سر شده باشد
من معتقدم خوب تر از مرغ بهشت است
هر کس که درین بام کبوتر شده باشد
این چشم طمع داشتن ما فقرا هست
زیر سر لطفی که مکرر شده باشد
دنیا و قیامت گره ی کور ندارد
هر مرد و زنی سائل این در شده باشد
حاجت نگرفتن ز خداوند حرام است
روزی که #علی صاحب دختر شده باشد
جن و ملک و انس شد آواره #زینب
عالم همه پروانه ی گهواره ی زینب
عشق #حسنین و #علی و #فاطمه زینب
هم #مومنه هم #عارفه هم #عالمه زینب
از روز ازل دشمن هر ضد ولایت
تا روز ابد بانوی بی واهمه زینب
هر جا برود ظلم فراری است ازانجا
داده است به هر غائله ای خاتمه زینب
مردند حسودان و ندیدند شکستش
شد خلق حماسه هنر دائم زینب
از منظر آنانکه رسیدند به جایی
صاحب نفس آن است که شد خادم زینب
در مذهب عشاق محال است بمیرد
آن کس که شب و روز کند زمزمه زینب
خوبان همگی شاعر و مداح حریمش
کرده است قیامت نفس گرم سلیمش
ای ماه شب #حیدر و هم صحبت #زهرا
ای وارث صبر علی و عفت زهرا
هم #مریمی هم #آسیه هم#هاجر و #حوا
تو زینبی و معجزه حضرت زهرا
جز فاطمه کس لایقه بر مادری ات نیست
اثبات شده بار دگر عصمت زهرا
شد دار و ندارت همگی خرج امامت
حقا که تویی حاصل تربیت زهرا
بیچاره شد از طاقت تو نسل امیه
در روح بلند تو بود همت زهرا
در مکتب تو یاد گرفته است محبت
هر کس که مسلمان شده با زحمت زهرا
هر کس شده شیدای حسین ، عاشق حیدر
گشته است نمک گیر شما دختر و مادر
فردوس کجا ، حال و هوای حرم تو
دیوانه کننده است صفای حرم تو
هم بوی #نجف آید و هم بوی #مدینه
هم بوی حسین از همه جای حرم تو
چیزی نشود کم ز مقام تو اگر که
ما را بنویسند گدای حرم تو
ای عمه سادات ! من از دست زمانه
دلگیرم و محتاج هوای حرم تو
باید که بسوزیم درین آتش حسرت
ما که نشدیم از شهدای حرم تو
ای وای ازین نفس ازین بی سر و پایی
ای وای نمردیم برای حرم تو
کن قسمتمان حال و هوای شهدا را
لبریز کن از شوق شهادت دل ما را
تو زینبی و شمع شبستان حسینی
از عالم ذر بی سر و سامان حسینی
زهرا سپر جان علی بود همیشه
تو نایب زهرا ، سپر جان حسینی
هر کس که حسینی است ، نمک گیر وفایت
تو واسطه ی لطف فراوان حسینی
در مدح تو این بس ز ازل تا ابد الدهر
سر سلسله حلقه یاران حسینی
لبخند زدی وقت ولادت به برادر
شد بر همه اثبات که حیران حسینی
از موقع میلاد سرت گرم حسین است
هر لحظه تو دلواپس هجران حسینی
ای کاش نمی دید دو چشمان تر تو
شد نیزه نشین سایه ی بالای سر تو
#محمد_حسین_رحیمیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مثنوی
تو کیستی که عقل مجنون توست
عشق به تو عاشق و مدیون توست
تویی جگرگوشهٔ آل کسا
به درک تو فهم رسا، نارسا
چشم علی محو تماشای تو
به جای پای فاطمه پای تو
هیچ گلی ندیده خندیدنت
به غیر لحظهٔ حسین دیدنت
دایهٔ تو ز کودکی غم شده
قامت غم در غم تو خم شده
کتاب عشق و عقل تألیف توست
مُهر به لب، زبان ز توصیف توست
تو گردش ثبات اهلبیتی
تو مجمع صفات اهلبیتی
دفاع تو، صبر تو، احساس تو
حسین تو، حسن تو، عباس تو
تو بردهای فیض حضور همه
تو بودهای سنگ صبور همه
روی تو حسرتِ دل آفتاب
موی تو شب ندیده حتّی به خواب
خاک رهت به عرش پهلو زده
پیش قدِ تو سرو زانو زده
نیست فلک به قدر، هم پایهات
سایهٔ تو ندیده همسایهات
مدرسهٔ تو دامن فاطمه
معلّمی ندیده و عالمه
اُمّ مصائب تو و زینِ اَبی
عقیلهٔ هاشمیان زینبی
لبت «یکی گوی» دو تا نگفته
هر چه شنیده جز خدا نگفته
صدای تو دل از علی میبرد
ناز تو را فاطمه هم میخرد
ولادتت ولادت گریه بود
گریهٔ تو شهادت گریه بود
تو عین عرفان وِرا نور عین
کشتهٔ حقّی و شهید حسین
تو روح صوم و معنی صلاتی
تو ساحل سفینةالنّجاتی
حسین امید خلق در عالمین
ولی به هر غم تو امید حسین
نام شما هر دو به دنبال هم
آینهٔ همید و تمثال هم
چنان که نام خالق و رب یکیست
نام حسین و نام زینب یکیست...
#استاد_علی_انسانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مدح
#مثنوی
تندیس وقار و آیت حلم
تدریس وفا حکایت علم
مستوره ی بزم گاه عرفان
منظومه کهکشان ایمان
اثبات حیا ثبوت عصمت
بینایی چشم قدس و عفت
ماه فلک آفرین تقوا
همزاد حیا قرین تقوا
اسطوره همت و شهامت
اعجوبه کارگاه خلقت
ترکیب حیا و جوش مذهب
آورده زنی به نام زینب
#عابد_تبریزی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#غزل
رفت خورشید با قمر برگشت
خنده روی لب پدر برگشت
شهر را جور دیگری می دید
هر که آن روز از سفر برگشت
آفتابی به دست زهرا بود
که به دیدار او سحر برگشت
تا که قنداقه اش به چرخ آمد
به هوایش چقدر سر برگشت
همه سرها اگر چه برگشتند
سر ارباب بیشتر برگشت
زینب از اولش به عشق حسین
از جهانی به یک نظر برگشت
گریه می کرد طفل در رفتن
گریه گردید خنده در برگشت
عاقبت نیز سوی کرب و بلا
دو نفر رفت یک نفر برگشت
#مهدی_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#غزل
قصد کرده است خدا جلوه ی دیگر بکشد
سوره یِ مریمی از سوره یِ کوثر بکشد
بگذارید همین جا به قدش سجده کنم
نگذارید دگر کار به محشر بکشد
دختر این است اگر، فاطمه پس حق دارد
از خداوند فقط مِنَّت دختر بکشد
مادرِ دَهر نزائید و نخواهد زائید
آنکه را از سر این آینه معجر بکشد
بالِ جبریل به این قُبه تمایل دارد
تا دمشق هست چرا جای دگر پر بکشد؟
زینب آنقَدر بزرگ است که آماده شده است
یک تنه جام بلای همه را سر بکشد
قبل از اینی که خودش جلوه کند آماده ست
عالمی را به تماشایِ برادر بکشد
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#غزل
ای قبله گاه حور و ملک گاهواره ات
میجنبد آسمان و زمین با اشاره ات
ای درّ آبدار #یدالله تا ابد
برپاست در دیار #نجف یادواره ات
این بیت را به #فاطمه تقدیم میکنم
بانو مبارک است نزول دوباره ات
#زینب تو کیستی که به دیوان شاعران
پیدا نمیشود مثل و استعاره ات
خاتون کنیزهای شما برگزیده اند
شد همسر #خلیل خداوند #ساره ات
حق میدهم اگر که بیفتد کلاه عرش
با زل زدن به شان رفیع مناره ات
دریای بیکران بخدا چشم آفتاب
یک بار هم ندیده به خوابش کناره ات
دین خطبهای برای بقا خواست، باز نیست
در کار خیر حاجت هیچ استخاره ات
#میلاد_حسنی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem