🌾🌾🌾🌾🌾🌾
🍀
🍀
#مرقد_امیرالمومنین_افغانستان
🍀ماجرای قبر منسوب به امیرالمومنین علیه السلام در افغانستان 🍀
👈شهر مزار شریف در ولایت بلخ افغانستان قرار دارد و دارای بارگاهی باعظمت و باشکوه بوده و مورد توجه شیعیان افغانستان است.
گرفتاران بسیاری از این بارگاه حاجت گرفتهاند، مشهور است کبوتران با هر رنگی به این بارگاه بیایند به رنگ سفید درمیآیند.
روی سنگ قبر نوشته شده است:
*هذا مزار شریف علی بن ابیطالب*
*"اینجا مزار شریف علی ابن ابیطالب است"*
باوری غلط وجود دارد که پیکر مطهر امام علی(ع) اینجاست، این در حالی است که بی هیچ شک و شبههای مرقد مطهر آن حضرت در نجف اشرف است.
*قضیه واقعی مزار شریف که متاسفانه به گوش کمتر شیعهای در ایران رسیده به این شرح است:*👇
سالیان پیش حاکم بلخ که سنّی مذهب بود دچار زخمی در ناحیه پا شد.
مداواهای فراوان نمود لیکن پایش بهبود نیافت،
شبی حضرت علی(ع) را در خواب میبیند، حضرت به او امر میکند که روغن 2لا(دولا) برای خوب شدن پایش استفاده کند.
حاکم تمام علما و وزرا و اطبای شهر را جمع کرده و میگوید برای من روغن2 لا بیاورید.
اطبا و علما جواب میدهند ما در تمام عمر خود نام این روغن را نشنیدهایم و بعید است چنین روغنی وجود داشته باشد.
حاکم جواب داد چون حضرت علی(ع) امر کرده پس این روغن باید در جایی از جهان وجود داشته باشد.
دستور داد که هر کس روغن 2 لا را بیاورد پاداش بزرگی دریافت میکند.
خبر شهر به شهر و روستا به روستا چرخید لیکن هیچ کس نتوانست روغن 2 لا را یافته و نزد حاکم بیاورد.
در ولایت بلخ عالمی شیعه که غریب و گمنام بود به نزد حاکم آمد و گفت : حاکم باید روغن زیتون استفاده کند.
حاکم چنین کرد و به سرعت زخم کهنه پایش بهبود یافت.
پرسید:
از کجا فهمیدی منظور حضرت علی(ع) از روغن 2 لا روغن زیتون است؟
آن عالم شیعه گفت :
از آنجایی که خدا در آیه 35 سوره نور فرموده است :
*"شجره مبارکه زیتونه لاشرقیه و لاغربیه"...*
*"درخت مبارک زیتون که نه شرقی است و نه غربی"*
چون 2 تا لا دارد(لاشرقیه و لاغربیه)پس منظور روغن زیتون بوده است.
حاکم از این جواب شگفتزده شد و گفت :
لیاقت تو بالاتر از پاداش نقدی است، تو از امروز ندیم خاص ما هستی
عالم غریب شیعه حالا شده ندیم خاص و همه کاره دربار پادشاه شهر...
مدتی گذشت علما و وزیران که اهل سنت بودند به این مقام و جایگاه یک مرد شیعه حسادت کردند و به حاکم گفتند :
ما فهمیدهایم که این مرد شیعه زیارت عاشورا میخواند و به عمر و ابوبکر لعن میفرستد.
حاکم در حضور علما و وزرا از عالم شیعه پرسید :
آیا این موضوع صحت دارد؟
عالم شیعه نیامد تقیه کند و سیاه نمایی نماید و برای حفظ مقام و ثروت خود دروغ بگوید،
لذا با شهامت پاسخ داد :
من نه تنها عمر و ابوبکر را لعن میکنم بلکه به آنها توهین هم میکنم!!!...
جماعت از این پاسخ شگفت زده شدند.
علما گفتند :
حکم این مرد اعدام است.
حاکم گفت :
این مرد فاضل و حکیم است و حتماً دلیلی دارد که به راحتی پشتِ پا به این مقام و ثروت زده و خریدار مرگ خود شده است.
از عالم شیعه پرسید :
چرا به عمر و ابوبکر که مورد احترام ما اهل سنّت هستند لعن میکنی؟
🌼عالم شیعه جوابی داد که آن مجلس تبدیل به مجلس روضه حضرت زهرا(س)شد و همه حاضرین گریه نمودند🌼
آن عالم شیعه جواب داد :
حاتم طایی مردی کافر بود ولی در نهایت سخاوت و بخشندگی قبل از مرگ مردم را جمع کرد و گفت :
آی کسانی که گرسنه بودید و حاتم طایی لقمه نانی در دهان شما گذاشت.
آی کسانی که برهنه بودید و حاتم طایی لباسی به شما پوشانید.
آی کسانی که لقمه نانی سر سفره حاتم طایی خوردید.
الان وقت مرگ من شده و من از شما توقع هیچ پاداشی را ندارم،فقط دختری از من به یادگار مانده؛جان شما و جان این دختر،
اگر میخواهید محبتهای مرا جبران کنید به این دختر محبت کنید.
خلاصه حاتم طایی مردم را به خوشرفتاری با دخترش سفارشها نمود...
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
آنگاه عالم شیعه گفت :
روزی این دختر به نزد پیامبر(ص)آمد.
پیامبر(ص)به احترام پدرش که سفارش کرده بود و مرد باسخاوت و بخشندهای بود آن دختر را اطعام و اکرام کرد و هدایایی نیز به او بخشید.
*🔹حالا مردم من حرفم این است:*
پیامبر(ص)که برای دین اسلام زحمات زیادی کشید و خون دلها خورد، روز آخر فرمودند:
من از شما توقع هیچ پاداش و قدردانی ندارم.
اگر میخواهید به من محبت کنید به دخترم فاطمه محبت کنید.
*"جان شما و جان فاطمه،مبادا از گل نازکتر به او بگویید".*
هر کس فاطمه را بیازارد مرا آزرده خاطر کرده است...
و خلاصه پیامبر(ص)در مورد خوشرفتاری با حضرت زهرا(س) سفارش بسیاری نمود،
لیکن چند روز از رحلت پیامبر(ص)نگذشته بود که این 2 نفر(عمر و ابوبکر)برخلاف سفارشات پیامبر(ص) نه تنها هیچگونه خوشرفتاری و محبتی
نسبت به دختر رسول خدا نداشتند، بلکه ناجوانمردانه خانهاش را آتش زدند؛ به صورتش سیلی زدند و پهلویش را