eitaa logo
تاریخ تشیع🇮🇷
164 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
5.9هزار ویدیو
32 فایل
کانال تاریخ تشیع همراه با عالیترین مطالب در حوزه های تاریخ، علوم سیاسی، اجتماعی، هنر، ادبیات، نجوم، دانستنیها، فایلها + پی دی اف تمامی مطالب معتبر هستند همراه با مرجع، منابع آورده می شوند. نظرات وپیشنهادات مدیرکانال: @uwiyut
مشاهده در ایتا
دانلود
💠سپس افزود: من هستم همسر ابراهیم و این دختر مزاحم است و این یک، دختر عمران است و این یکی نیز خواهر موسی». 🔶👈 آنگاه هر چهار تن به کمک خدیجه شتافتند تا علیهاالسلام به دنیا آمد.
دوستان شرمنده نت بسیار ضعیف هست و متنها بسیار دیر به شما عزیزان میرسه برای امشب کافیست
خسته نباشید
🔶پایان نشست🔶
تاریخ تشیع🇮🇷
سلام وخدا قوت استاد
سلام علیکم تشکر ممنونم سپاس
هدایت شده از یوسف الزهرا
1.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚 صلوات خاصه امام رضا «ع» 💚 🌷 اللهم 🌷 🌷 صل علیٰ 🌷 🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷 🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ 🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷 🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷 🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷 🌷 الصِّديقِ 🌷 🌷الشهید🌷 🌷صَلاةً 🌷 🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷 🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷 🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷 🌷 كَأَفْضَل ماصَلَّيْتَ عَلى🌷 🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷 🌷صلوات الله علیک🌷 🌷و علی آبائك🌷 🌷وأوﻻدك🌷 💚♻️کاش میشد پر بگیرم تا حرم 💚♻️پیشِ سلطان پیشِ آقایِ کرم 💚♻️کاش دعوت میشدم با زائران 💚♻️در حرم پر میزدم با عاشقان 💚♻️کاش من راهم صدایم میزدی 💚♻️یک زیارت را به نامم میزدی 💚♻️کاش گردد این گدا پابوسِ تو 💚♻️بندهٔ عاشق تر و مخصوصِ تو 💚♻️درشبِ قبرم کنی من راخطاب 💚♻️میکنی آقا قدم‌ها را حساب 💚♻️باتوعاشق‌ترشدن عشقِ منست 💚♻️عشقِ زیبای شما رزق منست
✍بسم الله الرحمن الرحیم ❇️  قصه شب 🖊:  این داستان:  نود و نُه میش!
👳‍♂به هارون الرشید گفتند: شخصی به نام « » کنیزکی دارد که روزگار مثل حُسن صورت و لطف سیرت او نزاییده 🧕  و از نظر زیبایی  روی دلربایش با ماه آسمان برابری می‌کند.
👳‍♂«هارون » چون این خبر را  شنید، طینت در باطنش اثر کرد و با خود گفت: 👈چرا چنین کنیزی در زمان خلافت من باشد و در خدمت من نباشد!🤔 🔸  و دست روزگار او را به دیگری بسپارد. ✍در همان لحظه قاصدی  را به دنبال « » فرستاد، و به کاخ حکومت احضارش کرد
🔸چون ناطقی  حاضر شد، 👳‍♂هارون گفت:  شنیده‌ام  شایسته ای داری، باید او را حاضر کنی! 🌀 وقتی «ناطقی» این سخن را شنید مانند بید به خود لرزید، با لب خشک و دیده ی تر به خانه برگشت، 🧕 وقتی کنیزک، ارباب خود  را به آن حال دید گفت: چه واقع شده که اینقدر پریشان و دگر گونی؟؟ 🔻 داستان  را برای کنیزک بزگو کرد
🧕کنیزک گفت:  باک مدار و اندوه مخور که اگر یار اهل است این کار سهل است. ✍مرا با اطمینان خاطر نزد  بفرست. 👈من چنان میکنم به فضل خدای تعالی که تو از این غم نجات پیدا کنی. 🔶«ناطقی» کنیزک را نزد  فرستاد.