eitaa logo
تاریخ تشیع🇮🇷
163 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
5.9هزار ویدیو
32 فایل
کانال تاریخ تشیع همراه با عالیترین مطالب در حوزه های تاریخ، علوم سیاسی، اجتماعی، هنر، ادبیات، نجوم، دانستنیها، فایلها + پی دی اف تمامی مطالب معتبر هستند همراه با مرجع، منابع آورده می شوند. نظرات وپیشنهادات مدیرکانال: @uwiyut
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️نسب شناس معروف قرن ششم، ابن فُندُق بيهقى (متوفای ۵۶۵ قمری) در لباب الأنساب در بيان فرزندانى كه از نسل  امام حسین عليه السلام باقى مانده اند، مى نويسد: ✍از فرزندان امام حسين عليه السلام، جز زين العابدين عليه السلام، فاطمه، سَكينه و ، باقى نماند. ولَم يَبقَ مِن أولادِهِ إلّا زَينُ العابِدينَ عليه السلام، وفاطِمَةُ وسُكَينَةُ ورُقَيَّةُ. لباب الأنساب: جلد۱ صفحه۳۵۵
✍كلمة رقيّه، در اصل از ارتقاءبه معنى«صعود به طرف بالا و »است. 📚 اين نام قبل از نيز وجود داشته، مثلا نام يكى از دختران (جدّ دوم پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) بوده است، كه عمة پدر رسول خدا رقيّه مى شود.
👈علامه در كتاب معالى السبطين مى نويسد: ✍ بعضى مانند محمّد ابن طلحة شافعى وديگران از علماى اهل تسنّن و شيعه مى نويسند: « امام حسين داراى ده فرزند، شش پسر و چهار دختر بوده است » ✍. سپس مى نويسد: دختران او عبارتند از: سكينه، فاطمه صغرى، فاطمه كبرى، و عليهم السلام. ✍ آنگاه در ادامه مى افزايد: رقيّه عليه السلام پنج سال يا هفت سال داشت و در شام وفات كرد.
دوستان، من هر کاری کردم به نت وصل بشم نشد که نشد، شما به بزرگواری خودتون ببخشید، شبتون بخیر 🙏🙏🙏🙏
✍دو کلمه حرف حساب.!! ⁉️ قبر معاویه کجاست!؟،، ⁉️ 👇👇👇
🔷سيد محمد صادق طباطبائى  رجل معروف ايران در عصر مشروطه و پهلوى، و رئيس پيشين مجلس شوراى ملى / 🗓 در سال ۱۳۳۵ شمسى مسافرتى به مى كند. ⚠️ در آنجا به فكر مى افتد ببيند گور معاويه كجاست و چه وضعى دارد؟⁉️
🔷طباطبائى از هر كس مى پرسد گور معاويه كجاست؟ ♦️ همه با يك ديد نفرت آميز به او پاسخ كوتاهى مى دهند و از راهنمايى وى خوددارى مى كنند. ✍ولى وى مصرانه اين جستجو را دنبال مى كند و سرانجام در يكى از محلات پشت شهر تنها يك درشكه چى را مى يابد كه، با گرفتن دست مزد مضاعف،💰💰 حاضر به بردن طباطبائى سر قبر   مى شود.
✍آن هم با اين شرط كه  را به خارج شهر و نزديكى آرامگاه ببرد 👈👈و آنجا او را پياده كرده و باز گردد و بقيه راه را خود پياده برود. 🔶🔶🔶🔶🔶
✍بهتر است از اين به بعد رشته كلام را به دست خود داده و بدون ذره اى كم و كاست گفته او را بشنويم: 🔰🔰🔰
♦️مسافت زياد نبود، رسيديم. 🔸 حياط خرابه محقرى مشتمل بر دو اطاق كوچك و فضايى در حدود ۲۰ متر بود. 🔺 سه پله مى خورد. پايين رفتيم. وسط حياط، حوض كوچك و مخروبه اى با آب گنديده، كه سه  در آن زندگى مى كردند، وجود داشت. پيرزنى در گوشه حياط نشسته بود. 👇👇👇
♦️آن پبر زن دوكى در دست (داشت) و مقدارى پشم در جلويش بود و نخ مى رشت. 🧶 ♦️همين كه ما را ديد گفت:  اينجا چه كار داريد؟⁉️ 🔷گفتم: آمده‌ام قبر را ببينم،! كجاست.؟؟؟ ♦️گفت: معلوم مى شود شما هستيد، براى اينكه از اهل شام كسى اينجا نمى آيد، 👈و با دست يكى از اطاقها را كه در چوبى كهنه اى داشت نشان داد.
🔷در را باز كردم، اطاقى بود به مساحت ده دوازده متر كه محل دو قبر در آن ظاهر بود: 🔺🔺🔺🔺🔺🔺 ♦️ روى يكى از قبرها پارچه سبز رنگ رفته و مندرس افتاده بود و دو شمعدان مسى قديمى هم رويش گذارده بودند؛ و قبر ديگر ساده و بى پيرايه بود. 🔷 قدرى ايستادم و مانند كسى كه فاتحه بخواند مقدارى لعن به و  فرستادم و از در بيرون آمدم!