سالروز ازدواج رسول اکرم«ص» با حضرت خدیجه سلام الله رو خدمتتو تبریک و تهنیت عرض میکنم🔶🔶🔸🔸🔸
🔶🔸بر خلاف پندار برخی که پیوندهای خانوادگی را #همسان مینگرند،
👈👈ازدواجها نه تنها همانند نیست، بلکه بسان زندگیها متنوع است:
🔻🔻توجه کنید🔻🔻
🔸۱. پیوندهای قالبی و محیطی
🔸۲. غریزی و حیوانی؛
🔸۳. هوسی و عیاش منشانه؛
🔸۴. ریاکارانه و برای تفاخر؛
🔸۵. واپسگرایانه و دنباله روانه؛
🔸۶. حسابگرانه و اقتصادی و تجاری؛
🔸۷. تدبیرگرانه و سیاسی؛
🔸۸. انسانی و اخلاقی؛
🔶۹. و دیگر، ازدواجهای هدفمند و درس آموز که در معنویت و شکوه چیزی فراتر از پیوندهای انسانی است و برای خود ویژگیهایی دارد.
🔷هماره و همه جا پسر و خاندان پسر به خواستگاری دختر دلخواه خویش میروند،
🔻 اما از شگفتیهای روزگار این که در این پیوند خجسته و شگفت، پرشکوه ترین دختر #حجاز پیشگام میگردد
👈👈و ضمن «نه» گفتن به فرزندان اشراف، خود با اعتماد به خویشتن و به گونه ای ابتکاری برای خواستگاری از شکوهبار ترین جوان تاریخ پیشگام شد
و تدبیرهایی شرافتمندانه و اخلاقی را برای ازدواج با محمد«ص» به سامان دادن
#خدیجه خواهر خوش فکرش «هاله» را به عنوان سفیر به سوی #«عمار» فرستاد،
🔶 تا از او بخواهد تا موانع پیوند خدیجه با محمد«ص» را بر طرف ساخته و او را برای اقدام برانگیزد، و «عمار» نیز چنین کرد.
📘تاریخ یعقوبی جلد /۲ صفحه /۱۶.
#خدیجه برای رسیدن به آرزوی خویش، از اندیشه و دانش عمویش #«ورقه»
که دانشمندی آگاه بود بهره گرفت و از او مدد خواست.
🔷روزی به هنگام مشاوره در این مورد، «ورقه» برای آزمون علاقه و آمادگی او، از ناهمگونی اقتصادی او با محمد «ص» سخن به میان آورد،
🔷 اما او گفت: عمو جان، اگر من به آرزوی خویش نائل آیم، ثروت خود را فدای او میسازم؛ چه که باید ثروت وسیله ی آسایش و زندگی در خور شأن انسان باشد و در راه رشد او هزینه گردد و نه هدف.
🔶«ورقه» که تشویق گر او در این راه بود، گفت: با این اندیشه، به خدای سوگند که به نیک بختی و رشد راه یافته ای؛ چراکه به همنیشی پیام آوری گرانقدر بهره ور گشته ای،
«اذن والله تسعدین و ترشدین وتحظین بنبی کریم»
📘 بحارالانوار جلد ۱۶/ صفحه ۶۰؛ جلد ۳۵/ صفحه ۹۳
🔶۳. در روایت دیگری است که #«خدیجه» در اوج شیفتگی به منش زیبا و جمال و کمال محمد صلی الله علیه و آله،
نزد «ورقه» رفت و گفت: عمو جان! من چگونه میتوانم به سعادت پیوند با او نائل آیم؟
🔷عمویش به او امید بخشید و از آموزههای کتابهای آسمانی یاری جست و برای او دعایی هم نوشت
🔷 و از او خواست تا ضمن راز و نیاز با خدای ابراهیم، تحقق خواسته ی خویش را با اخلاص و اصرار از او بخواهد.
🔻پس از آن بود که دیگر آن دخت كمال، شب و روز و در خواب و بیداری در این اندیشه بود و **تحقق آرزوی خود را از خدا میجست، و از هیچ تدبیر خردمندانه و انسانی در این راه فروگذار نبود.
----------
📘بحاالانوار / ج ۱۶/ ص ۲۴ - ۲۳.
تاریخ تشیع
🔷عمویش به او امید بخشید و از آموزههای کتابهای آسمانی یاری جست و برای او دعایی هم نوشت 🔷 و از او
🔶«خدیجه سلام الله علیها» برای رسیدن به آرزوی بزرگ وصال، بانویی هوشمند به نام « #نفیسه» را به عنوان سفیر، به سوی محمد«ص» فرستاد،
🔷 و او ضمن سخن، پرسید: چرا محمد«ص» شبستان زندگی را با چراغ همراه زندگی روشن نمی سازد؟
👈👈 آنگاه بی آنکه در انتظار پاسخ بماند، افزود: اگر به او اجازه دهد، میتواند وی را به پیوند با پاکی و پروا، زیبایی و ثروت، شرافت و شکوه و دانش و بینش دعوت کند، و آنگاه نام «خدیجه» را آورد.
❇️محمد صلی الله علیه و آله پرسید:
آیا خدیجه با آگاهی از تفاوت شرایط اقتصادی من و او، بر این پیوند خشنود میگردد؟
🌀 نفیسه پاسخ داد: او دوست من است و من میتوانم او را آماده سازم.
✳️محمد صلی الله علیه و آله آمادگی خود را اعلام نمود و رفت تا موضوع را با بستگانش در میان گذارد و آنان را برای خواستگاری بفرستد.
دوستان عزیز!!!
💠پس از آن مرحله، #خدیجه(س) خود با درایت و نجابتی وصف ناپذیر با محمد صلی الله علیه و آله به گفت و گو نشست
🌐 و پس از آگاهی بیشتر از اندیشه و بینش و منش والای آن حضرت، از او پرسید: چرا ازدواج نمی کنی؟⁉️
❇️ حضرت محمد «ص» فرمود:
اگر خدا یاری کند در این اندیشه هستم.
🌀خدیجه «س» گفت: آیا دوست داری از دختری شایسته برایت خواستگاری کنم؟⁉️
❇️پیامبر پاسخ داد: بله!
🔷 حضرت خديجه گفت:
برای شما دختری از خاندان «قریش» در نظر دارم، که وقتی او را معرفی کنم، بپذیرید که در جمال و کمال، پاکی و پروان سخاوت و کرامت، شجاعت و آزادگی، نواندیشی و خردورزی، ثروت و امکانات و مدیریت و درایت برترین روزگار خویش است.
سپس گفت: 👈👈او از جامعه و روزگار خود ناخشنود و با شما هم اندیش است، و حاضر است تو را در راه هدفهای انسانی یاری کند.
🔷پیامبر که از سخن او به رازش راه یافته بود پرسید: او کیست؟ ⁉️
🔸خديجه سلام الله علیها غرق در حیا شد و سکوت کرد، آنگاه به آرامی گفت:«هی مملوکتک خدیجه»
یعنی👈 او خدمتگزار تو، «خدیجه» است؛
📘سیره ی ابن هشام جلد۱/صفحه ۲۰۴.
🔶محمد صلی الله علیه و آله نیز چون او غرق در آزرم شد،
🔷 سر را به زیر افکند و در دریای اندیشه فرورفت،
🔻 و دانههای عرق پاکی از پیشانی بلندش بسان دانههای مروارید فرو غلطید.
👈👈او نتوانست پاسخ حضرت خدیجه رابدهد، به همین جهت دقایقی در سکوت و دلهره سپری شد و خدیجه دگرباره با درایت گفت:
چرا پاسخ مرا نمی دهی؟⁉️
✍ حقیقت این است که من دل در گرو عشق پاک تو دارم، و حاضرم در صورت تمایل شما در همه ی زندگی، یار و مشاور و فرمانبردار شما در راه هدفهای بلندتان باشم، پس هر آنچه میپسندی، بگو که قلب من جز در اندیشه ی خشنودی تو نیست؛ « فاحکم بما شئت وَ ما ترتضی. فالقلب ما یرضیه الّا رضاک. »
دوستان عزیز!!
✍و بدین سان با فرصت سازی خردمندانه کوشید تا اندیشه و احساس قلب خویش را با #ظرافت و #نجابت بیان نموده
👈👈و نظر برترین جوان عصرها را به سوی هدف بلند خویش جلب، و با شنیدن نظر موافق #محمد صلی الله علیه و آله راه را برای آن پیوند سعادت ساز و وصف ناپذیری که طلیعه اش از افق نمایان میگشت، بگشاید.
📘بحار جلد ۱۶/ صفحات ۵۵ - ۵۳.