eitaa logo
تاریخ تشیع
179 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
4.8هزار ویدیو
28 فایل
کانال تاریخ تشیع همراه با عالیترین مطالب در حوزه های تاریخ، علوم سیاسی، اجتماعی، هنر، ادبیات، نجوم، دانستنیها، فایلها + پی دی اف تمامی مطالب معتبر هستند همراه با مرجع، منابع آورده می شوند. نظرات وپیشنهادات مدیرکانال: @uwiyut
مشاهده در ایتا
دانلود
خسته نباشید
🏴🏴پایان کنفرانس🏴🏴
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 صلوات خاصه امام رضا «ع» 💚 🌷 اللهم 🌷 🌷 صل علیٰ 🌷 🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷 🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ 🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷 🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷 🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷 🌷 الصِّديقِ 🌷 🌷الشهید🌷 🌷صَلاةً 🌷 🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷 🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷 🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷 🌷 كَأَفْضَل ماصَلَّيْتَ عَلى🌷 🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷 🌷صلوات الله علیک🌷 🌷و علی آبائك🌷 🌷وأوﻻدك🌷 💚♻️کاش میشد پر بگیرم تا حرم 💚♻️پیشِ سلطان پیشِ آقایِ کرم 💚♻️کاش دعوت میشدم با زائران 💚♻️در حرم پر میزدم با عاشقان 💚♻️کاش من راهم صدایم میزدی 💚♻️یک زیارت را به نامم میزدی 💚♻️کاش گردد این گدا پابوسِ تو 💚♻️بندهٔ عاشق تر و مخصوصِ تو 💚♻️درشبِ قبرم کنی من راخطاب 💚♻️میکنی آقا قدم‌ها را حساب 💚♻️باتوعاشق‌ترشدن عشقِ منست 💚♻️عشقِ زیبای شما رزق منست
🔶بسم الله الرحمن الرحیم🔶 📚  ✍: این داستان:  خلیفه پیامبر کجاست⁉️
🅾در زمان خلافت جمعی از نصارای روم که آنان (پیشوای روحانی ارامنه) نیز در میانشان بود وارد شد.🕌 🔷 برای حل سوالات خویش همگی به مسجد مدینه رفتند. با جمعی از مهاجر در آنجا اجتماع کرده بودند.
🔷  با یاران خود با آن جمعیت ملاقات کرد و با یک پیک آنان مصافحه نمودند 🔷 سپس راهب گفت:  کدام یک از شما خلیفه پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امین دینتان هستید؟⁉️ 🕌کسانی که در مسجد بودند  را معرفی کردند. 🔷 راهب در مقابل او قرارگرفته و گفت:  نام تو چیست؟❓
🔶ابوبکرگفت: عتیق 🔷راهب: نام دیگرت چیست؟ ❓ 🔶ابوبکر: صدیق. 🔷راهب: نام دیگرت ❓ 🔶ابوبکر:  من نام دیگری برای خود سراغ ندارم. 🔷راهب:   آن کسی که من می‌خواهم تو نیستی! 🔶ابوبکر: خوب بگو بدانم حاجت تو چیست؟
🔷راهب گفت: 👈 من از سرزمین  آمده‌ام تا مسائلی از امین این امت پرسش کنم 🔺اگر پاسخ صحیح داد شوم و این طلا و نقره‌ها را هم به او بدهم که میان شما تقسیم کند و آنچه به من دستور داد اطاعت نمایم. 👈و اگر جواب نداد مال‌ها را می‌برم و مسلمان نمیشوم! ❌🚫 🔶ابوبکرگفت :  مسائل خود را سؤال کن.
🔷راهب گفت:  نه بخدا قسم تا به من امان ندهید پرسش نمی کنم! 🔶ابوبکر: بگو تو در امان هستی. 🔷راهب:  من سه مسئله دارم   اول اینکه بگو بدانم آنچه از برای خدا نیست چیست؟⁉️ 👈دوم:   چیزی که نزد خدا نیست چه می‌باشد؟ ⁉️ 👈سوم:   بگو بدانم چه مطلبی است که خدا آن را نمی داند.؟⁉️⁉️
🔶ابوبکر کمی فکر کرد و بدنش به لرزه افتاد گفت:   را بیاورید! ♦️ او نیز آمد و سؤالات را گوش کرد اما بدنش بلرزه افتاد و گفت: نمیدانم!. ♦️ابوبکر گفت:  را بیاورید!! 👈👈 او نیز آمد و پس از شنیدن پرسشها سر خود را پائین انداخت و گفت: من هم نمیدانم. و همه متحیرانه سر به زیر شدند!!⛔️⛔️⛔️⛔️
🔷راهب گفت:  آه که شما (چقدر ستمگرید) مقام بزرگی را اشغال کرده اید و هیچ لیاقت و قدرت اداره آن را ندارید! 💠پس راهب برخاست برود،  فریا دزد: 👈  ای دشمن خدا اگر امان نداشتی زمین را از خون تو رنگین می‌کردم!🗡🗡
🔸 که وضع را اینطور دید فورا به خانه  (علیه السلام) رفت ✔️✔️و جریان را به عرض آن حضرت رسانید. 🖊  (علیه السلام) هم به مسجد آمد وقتی که حاضرین چشمشان به آن حضرت افتاد همه صدایشان به  « الله اکبر» بلندشد🔸🔸🔸🔸🔸 ❇️ و حمد خدا را گفتند و به احترام آن حضرت بلندشدند!