eitaa logo
تاریخ تشیع
177 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
4.5هزار ویدیو
28 فایل
کانال تاریخ تشیع همراه با عالیترین مطالب در حوزه های تاریخ، علوم سیاسی، اجتماعی، هنر، ادبیات، نجوم، دانستنیها، فایلها + پی دی اف تمامی مطالب معتبر هستند همراه با مرجع، منابع آورده می شوند. نظرات وپیشنهادات مدیرکانال: @uwiyut
مشاهده در ایتا
دانلود
عموم سيره نويسان اتفاق دارند كه تولّد پيامبر گرامى در عام الفيل، در سال ۵۷۰ ميلادى بوده است، زيرا آن حضرت به طور قطع، در سال ۶۳۲ ميلادى در گذشته است و سن مبارك او ۶۲ تا ۶۳ بوده است. بنابراين، ولادت او در حدود ۵۷۰ ميلادى خواهد بود.
معروف ميان محدثان شيعه اين است كه آن حضرت، در هفدهم ماه ربيع الاول روز جمعه، پس از طلوع فجر چشم به دنيا گشود و مشهور ميان اهل تسنن اين است كه ولادت آن حضرت، در روز دوشنبه دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است.
از اين دو قول كدام صحيح است؟👆👆
بسيار جاى تأسف است كه روز ميلاد و وفات رهبر عالى قدر اسلام، بلكه ولادت‌ها و وفات هاى بيشتر پيشوايان مذهبى ما، به طور تحقيق معين نيست. اين ابهام سبب شده كه بسيارى از روزهاى جشن و سوگوارى ما از نظر تاريخ قطعى نباشد، در صورتى كه دانشمندان اسلام، نوعا وقايع و حوادثى را كه در طى قرون اسلامى رخ داده است
با نظم مخصوصى ضبط كرده اند، ولى معلوم نيست چه عواملى در كار بوده كه ميلاد و وفات بسيارى از آنان به طور دقيق ضبط نگرديده است!؟!؟
چه طور اهل سنت در چنين موضوعى اختلاف نظر دارند. به او گفتم: اين موضوع تا حدودى قابل حلّ است. اگر شما بخواهيد زندگى نامه و شرح حال يكى از دانشمندان اين شهر را بررسى كنيد و فرض كنيم كه اين دانشمند پس از خود اولاد و كسان زيادى از خود به يادگار گذاشته باشد، آيا به خود اجازه مى دهيد كه با بودن فرزندان مطلع و فاميل بزرگ آن شخص، كه طبعا از خصوصيات زندگانى او آگاهند؛ شرح زندگانى او را از اجانب و بيگانگان يا از دوستان و علاقه مندان آن شخص بپرسيد؟👇👇👇
دانشمند مزبور، پس از شنيدن سخنان جناب شیخ جعفر سبحانی سر به زير افكند و سپس گفت: گفتار شما مضمون مثل معروف است كه: «أهل البيت أدرى بما في البيت» و من نيز تصور مى كنم كه قول اماميه ، در خصوصيّات زندگى پیغمبر اکرم كه مأخوذ از اولاد و فرزندان و نزديكان اوست، به حقيقت نزديك تر باشد.
به نقل از مرجع بزرگوار جعفر سبحانی که فرمود؛ هنگامى كه دست تقدير، مرا به سوى يكى از شهرهاى مرزى «كردستان» ايران كشانيده بود؛ يكى از دانشمندان آن محل اين موضوع را با من در ميان گذاشت و بيش از حدّ اظهار تأسف كرد. وى از سهل انگارى نويسندگان اسلامى بسيار تعجب مى كرد و مى افزود:👇👇👇
رسول گرامى از ميان مردم رفت و فاميل و فرزندانى از خود به يادگار گذاشت، بستگان و كسان آن حضرت مى گويند: اگر رسول خدا پدر ارجمند ماست و ما در خانه او بزرگ شده و در دامن مهر او پرورش يافته ايم؛ بزرگ خاندان ما، در فلان روز به دنيا آمده و در فلان ساعت معين، چشم از جهان بربسته است. آيا با اين وضع جا دارد كه قول فرزندان او را ناديده گرفته و نظر دور افتادگان و همسايگان را بر قول آنان ترجيح دهيم؟
به طور مسلم وجدان شما چنين كارى را اجازه نمى دهد.👆👆👆
دوستان عزیز از صبر و حوصله شما سپاسگزارم پایان خسته نباشید
بسم الله الرحمن الرحیم شکل گيری شخصيت حضرت محمّد نبي مکرّم اسلام«ص» با شخصيّتي عظيم، با ظرفيت بينهايت و با خلق و رفتار و کردار بي نظير، در صدر سلسله انبيا و اوليا قرار گرفته است و ما مسلمانان  شده ايم که به آن بزرگوار  کنيم، که فرمود: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» ما بايد به پيامبر اقتدا و تأسي کنيم، نه فقط در چند رکعت نماز خواندن، در رفتارمان، در گفتارمان، در معاشرت و معامله مان هم بايد به او اقتدا کنيم، پس بايد او را بشناسيم خداوند، شخصيّت روحي و اخلاقي آن بزرگوار را در ظرفي تربيت کرد و به وجود آورد که بتواند آن بار عظيم امانت را بر دوش حمل کند ۱
رســـول گـــرامی اســلام به آداب الهي مؤدب بود و از خُلق عظيم بهره مند بود: «وَإِنَّکَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ»«قلم/4»و در حقيقت تو بر نيکو خُلقي عظيم آراسته اي. عظمت خُلق رسول اکـــرم با بررسي تعبيرهاي قرآن روشن ميگردد. خداوند از دنيا با همه نعمت هاي فراوان و غير قابل احصاي آن به متاع اندک ياد ميکند، ولي از خُــلق پيامبر به عظمت ياد فرمود. پيامبر از آن جـــا که از برجسته ترين مراحل تقوا متنعّم است، از کريمترين انسانها نزد خداوند به شمار ميآيد. خــــداوند پس از تأديب پيامبر به اخلاق الهي و تخلق آن حضرت به صفات کمال، به مردم دستور داد: «وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا»«حشر/7»هرچه پيامبر آورد و به آن امر کرد اطاعت کنيد و از آن چه شما را از آن نهي کرد بپرهيزيد. ۳
خداوند متعال در مورد اخلاق پيامبر مي فرمايد «فَبَِما رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَي اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِينَ»« آلعمران/ 159. »به سبب رحمت الهي با مردم نرم شدي و اگر تند و سنگدل بودي، مردم از اطراف تو پراکنده ميشدند. پس آنان را عفو کن و براي آنان طلب آمرزش نما و با آنان، در امور مشورت کن و هنگامي که تصميم گرفتي «که کاري انجام دهي» بر خدا توکل داشته باش، زيرا خداوند متوکلين را دوست دارد بر اين اساس، محور ارزش و کمال انساني، فضايل نفساني است: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ» « حجرات / 13. » بزرگوارترين شما نزد خداباتقواترين مردمند با توجه به موضوع مورد بحث، در اين جا به برخي از فضايل آن حضرت صلي الله عليه وآله اشاره خواهیم کرد مؤدب به آداب الهي کريم ترين انسانها متواضع و فروتن درست کردار خوش سخن بود پاکدامن نظيف و تميز شجاع صريح زاهد و پارسا بخشنده بسيار با ادب همواره متبسم بسيار باحيا امين بردبار فروتن جوانمرد مهربان مبارز با ظلم و ستم خوش رفتار با مردم با گذشت ملايم، در عين صلابت خوش رفتار با بردگان ساده زيست زاهد عابد با اراده و مقاوم متنفر از بيکاري در برخورد با مردم بي نظير   ۲
نهايت تواضع رسول گرامي اســـلام، که کاملترين انسانهاست، در مسأله بيان معراج ديده ميشود. ايشان از مقام  «دَنَا فَتَدَلَّي - فَکَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَي»«نجم8-9»به عالم خاک آمد و آن چه را که ديده بود، اعلام داشت. هرچند مورد تکذيب ملحدان قرار گرفت، ولي پيــامبر آن را حليمانه و حکيمانه تحمل کرد. چنين رفتاري، از صاحب چنين مقام محمودي، عاليترين مصداق تواضع است. او که صاحب خُلق عظيم است. رفتار او با مردم، بر مبناي صدق و صفا و درستي بود.   حضرت در سخن گفتن گـــزنده گو نبود.حتی مطالب خود را برای فرد چندبار تکرار می کرد وقتی از او موردی سوال می شد  در آن محيط فاسد اخلاقي عربستان قبل از اسلام، در دوره جواني، آن بزرگوار، معروف به عفت و حيا بود و پاکدامني او را همه قبول داشتند. ۴
شجاعت پيامبر بر همـــگان واضح است. در لحظات حساس و خطرناکی که دليران را ترس فرا گرفته بود و جبهه جنگ را ترک ميکردند، پيامبر هم چنان استوار بود تا جايي که هيچ جبهه عظيمي از دشمن، او را متزلزل و ترسان نميکرد.  «سفينة البحار، ج1، ص414.» سخن خود را به صراحت و صدق بيان ميکرد. در زندگي، زهد و پارسايي پيشه او بود. هم بخشنده مال، هم بخشنده انتقام؛ يعني انتقام نمي گرفت، گذشت و اغماض ميکرد. هرگز پاي خود را پيش کسي دراز نکرد، هرگز به کسي اهانت نکرد. پيامبر بيش از همه مردم متبسم بود و در نيک نفسي نظير نداشت، و ولیِ هنگام نزول قرآن به خود مشغول بود و موقع وعظ و خطابه، محکم و جدّي سخن ميگفت"«المحجة البيضاء، ج4، ص135» ۶
به نظافت و بوی خـوش عــلاقه شديد داشت، هم خودش رعايت می کرد و هم به ديگران دستور ميداد. به ياران و پيروان خود تأکـــيد می نمود که تن و خانه خويش را پاکيزه و خوشبو نگاه دارند، به خصوص روزهاي جمعه وادارشان ميکرد غسل کنند و خود را معطر سازند که بوی بد از آنها استشمام نشود، آنگاه در نـــماز جمعه حضور يابند. زندگي پيامبر به شدت زاهدانه بود، اما با خودش شانه و عطر می برد، ســرمه دان برميداشت، براي اينکه چشم هايش را سرمه بکشد، که آن روز معمول بود مردها چشم هايشان را سرمه ميکشيدند. هر روز چند مرتبــه مـسواک ميکرد؛ ديگران را هم به همين نظافت، به همين مسواک، به همين ظاهر مرتب دستور ميداد. از دوران کـــودکي، موجود نظيفي بود. برخلاف بچه هاي قبايل عرب، نظيف و تميز و مرتب بود. گيسوان عزيزش که تا بناگوش مي رسيد، تميز؛ محاسن زيبايش تميز و معطر بود. در روايتی آمده: «کان يسوي عمامته و لحيته اذا اراد ان يخرج الي اصحابه»؛ وقتي مي خواست نزد مسلمانان و رفقا و دوستانش بيايد، حتما عـمامه و محـاسن را مرتب و تميز مي کرد، بعد بيرون مي آمد. هميشه با عطر، خود را مـعطر و خــوشبو مي کرد.   ۵
پيامبر اکــــرم در حيا و شرم، مرتبتي عالي داشت و از آن چه طبعاً خوشش نميآمد، با بزرگواري خـاص خود چشم پوشي مي نمود. پيامبر به سبب حيا و شرمي که داشت، نظرهاي ممتد به صورت کسي نميکرد.  «سفينة البحار، ج1، ص414» بسيار مهربان، پرگذشت، فروتن و اهل عبادت: اين خصوصيات، در تمام دوران زندگی آن بزرگوار، از دوران نوجوانی تا هنگام رحلت در وجود آن حضرت بود. اهميّت امانتداری از درسهای مهمی است که مکتب اســـلام به جهان بشريّت عرضه نمود. اين واژه به ظاهر ساده، دريايي از فضايل و ارزشهای انسانی را به همراه دارد. خــــداوند متعال در مورد ويژگی های انسان های والامـــقام و وارسته می فرمايد: «وَالَّذِينَ هُمْ لأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ»«مومنون/8»و آنان که به امانتها و عهد و پيمان هاي خود کاملاً وفا مي کنند. از منظر رسول اکــــرم، امانتداري آن چنان مهم است که در آخرين لحظات زندگي خويش، سه بار به حضرت علی فرمود: يا اباالحسن! اد الامانة الي البر والفاجر فيما جل و قل حتّي الخيط والمخيط؛ اي اباالحسن! امانت را به نيکوکار و بدکار باز پس ده، در هر چيز کوچک و بزرگ حتي در نخ و سوزن. امانتداری او آن چنان بود که در دوران جاهليت او را به «امين» نامگذاری کرده بودند و مردم هر امانتي که برايش خيلي اهميت قايل بودند، دست او مي سپردند و خاطرجمع بودند که اين امانت به آنها سالم بر خواهد گشت. حتّي بعد از آنکه دعوت اسلام شروع شد و آتش دشمني و نقار با قريش بالا گرفت، در همان احوال هم باز همان دشمن ها اگر می خواستند چيزي را در جايي امانت بگذارند، مي آمدند و به پيامبر ميدادند! لذا وقتي پيامبر اکــــم به مدينه هجرت کردند، اميرالمومنين را در مکه گذاشتند تا امانت هاي مردم را به آنها برگرداند. معلوم ميشود که در همان اوقات هم مبالغي امانت پيش آن بزرگوار بوده است، نه امانت مسلمانان بلکه امانت کفار و همان کساني که با او دشمني مي کردند! حضرت محمّد در امانتداری آن چنان شهره بود که حتّي دشمنانش بعد از رسالت نيز، با اين که نقشه قتلش را طراحي مي کردند، ولي او را با لقب «امين» خطاب کرده و در امانت داری اش لحظه ای ترديد نکردند. در شب هجرت، امانت هايي نزد او داشتند. پيامبر اکــــرم در لحظات حساس و بحراني، که حتي جانش در خطر بود، به امانت هاي مردم مي انديشيد. رسول الله در غار ثور به علی که به ملاقاتش آمده بود، وصايايي نمود از جمله اينکه: ياعلي! فردا در اجتماعات مردم مکه، صبح و شام در ابطح با آواي بلند بگو: من کان له قبل محمّد امانه او وديعه فليأت فلنود اليه امانته؛ هر کس در پيش محمّد امانتي دارد، بيايد امانتش را باز ستاند. ۷
بردباري او به اين اندازه بود که چيزهايي که ديگران از شنيدنش بيتاب مي شدند، در آن بزرگوار بيتابي به وجود نمي آورد. گاهي دشمنان آن بزرگوار در مکه رفتارهايي با او مي کردند که وقتي جناب ابي طالب در يک مورد شنيد، به قدري خشمگين شد که شمشيرش را کشيد و با خدمتکار خود به آن جا رفت و آن جسارتي که آنها با پيامبر کرده بودند، همان را با يکايک آنها انجام داد؛ گفت: هر کدام اعتراض کنيد، گردنتان را مي زنم، اما پيامبر همين منظره را با بردباري تحمل کرده بود. گاهي بعضيها به مسجد مي آمدند و پاهاي خودشان را دراز مي کردند و به پيامبر مي گفتند که ناخن هاي ما را بگير! چون استحباب ناخن گرفتن گفته شده بود، پيامبرصلي الله عليه وآله هم با بردباري تمام، اين جسارت و بي ادبي را تحمل ميکرد. جوانمردي او طوري بود که دشمنان شخصي خود را مورد عفو و اغماض قرار ميداد. اگر در جايي ستمديده اي بود، تا وقتي به کمک او نمي شتافت، دست برنميداشت. پيامبرصلي الله عليه وآله از ستمديدگان، در همه شرايط دفاع ميکرد. در خـــانواده نسبت به همسران خود، هيچگونه خشونتی نمی کرد، و اين برخلاف خلق و خوي مکّيان بود. بد زباني برخي از همسران خويش را تحمل ميکرد تا آن جا که ديگران از اين همه تحمل، رنج ميبردند. او به حسن معاشرت با زنان توصيه و تأکيد ميکرد و ميفرمود: همه مردم داراي خصلتهاي نيک و بد هستند، مرد نبايد تنها جنبه هاي ناپسند همسر خويش را در نظر بگيرد و همسر خود را ترک کند، چه هرگاه از يک خصلت او ناراحت شود خصلت ديگرش مايه خشنودي اوست و اين دو را بايد با هم به حساب آورد. او با فرزندان و با فرزند زادگان خود فوق العاده عطوف و مهربان بود، به آنها محبت ميکرد، روي دامن خويش مي نشاند، بر دوش خويش سوار مي کرد، آنها را مي بوسيد؛ و اينها همه برخلاف خلق و خوي رايج آن زمان بود. روزي در حـضور يکي از اشراف يکي از فرزندزادگان خـــويش (حضرت مجتبي عليه السلام را مي بوسيد، آن مرد گفت: من دو پسر دارم و هنوز حتّي يک بار هيچ کدام از آنها را نبوسيده ام! فرمود: «من لايرحم لايرحم»؛ کسي که مهرباني نکند، رحمت خدا شامل حالش نمي شود. نسبت به فرزندان مسلمين نيز مي کـــرد، آنها را روي زانوي خويش نشانده دست بر سر آنها مي کشيد. گاه مادران، کودکان خردسال خويش را به او می دادند که برای آنها دعا کند، اتفاق مي افتاد که احيانا آن کودکان روي جامه اش ادرار مي کردند، مادران ناراحت شده و شرمنده ميی شدند و می خواستند مانع ادامه ادرار بچه شوند، او آنها را از اين کار به شدت منع مي کرد و مي گفت: مانع ادامه ادرار بچه نشويد. اينکه جامه من نجس بشود اهميت ندارد، تطهير ميکنم. در دوران جاهليت، با گروهي که آنها نيز از ظلم و ستم رنج مي بردند، براي دفاع از مظلومان و مقاومت در برابر ستمگران هم پيمان شد، اين پيمان در خانه عبدالله بن جدعان از شخصيّت هاي مهم مکه بسته شد و به نام حلف الفضول ناميده شد، او بعدها در دوره رسالت از آن پيمان ياد ميکرد و مي گفت: «حاضر نيستم آن پيمان بشکند و اکنون نيز حاضرم در چنين پيمانی شرکت کنم.» و از طرف ديگر، بارها با دشمنان مغلوب خود رفتاری کرد که برای آنها قابل فهم نبود. در سال هشتم هجری، وقتی که پيامبر مکه را با آن عظمت و شکوه فتح کرد، فـــرمـــود: «اليوم يوم المرحمه»؛ امروز، روز گذشت و بخشش است و انتقام نگرفت. اين، جوانمردی آن بزرگوار بود. او درست کردار بود. در دوران جاهليت، تجارت ميکرد، به شام و يمن مي رفت، در کاروان های تجارتی سهيم مي شد و شرکايی داشت يکی از شرکای دوران جاهليت او بعدها مي گفت که او بهترين شريکان بود، نه لجاجت مي کرد، نه جــــدال ميکرد، نه بار خود را بر دوش شريک می گذاشت، نه با مشتری بدرفتاري مي کرد، نه به او زيادی مي فروخت، نه به او دروغ ميگفت، درست کردار بود.   ۹
بسم الله الرحمن الرحیم
پیامبر اسلام(ص) برخی ویژگی‌های دیگر پیامبران را نداشت. او مانند حضرت موسی(ع) با خدا سخن نمی‌گفت و ...! با این وجود دلیل برتری حضرتشان بر دیگر انبیا چیست؟
درفرض این سوال یک پاسخ اجمالی ویک پاسخ تفصیلی تقدیم شماعزیزان خواهیم کرد.
حتی اگر بپذیریم که پیامبر اسلام(ص) برخی ویژگی‌های دیگر پیامبران را نداشه و به عنوان نمونه هیچ تکلم مستقیمی با خدا نداشت - البته برخی از روایات خلاف آن‌را می‌گویند- در پاسخ باید گفت که اگر شخصی فضیلتی داشته و شخص دیگری فضیلتی بالاتر داشته باشد، نداشتن فضیلت پایین‌تر - اگرچه به خودی خود فضیلتی بسیار بالا باشد - نقصی برای فرد دوم به شمار نمی‌آید.
بر اساس آیات قرآن و روایات می‌توان گفت پیغمبران الهی در مقام و منزلتِ واحدی نیستند، بلکه جایگاه‌های گوناگونی در پیشگاه الهی دارند. قرآن در این رابطه می‌فرماید: بعضى از این پیامبران را بر بعضى دیگر برترى دادیم. البته با این آیات، تا حدودی ثابت می‌شود که بین پیامبران نحوه‌ای از برتری وجود دارد؛ امّا تعیین مصداق، که مثلاً فلان پیامبر از فلان پیامبر افضل است، نیاز به دلیل دیگری دارد.