#سیره_شهدا🕊
#شهید_محسن_حججی🌷
🔹از بازار رد می شدیم. خانم بی حجابی را دید، سرش را پایین انداخت و گفت:
« خواهرم جلوی امام رضا(علیهالسلام) حجابت رو رعایت کن! »
با آرنج زدم به پهلویش: « ما رو می گیرند تا حد مرگ میزنند! »
کوتاه بیا نبود، میگفت: « آدم باید امر به معروف و نهی از منکرش سر جاش باشه؛ خون ما که رنگین تر از خون امام حسین(علیهالسلام) نیست »
📚 سربلند، روایت زندگی شهید مدافع حرم محسن حججی به قلم محمدعلی جعفری، ص ۲۰۸
✍ | سردار #شهید_حاج_حسین_همدانی:
من یک تصمیم بزرگ گرفتم که مطمئنم از چهل سال مجاهدتم بالاتر است، بعد از آنکه ماموریتم در سوریه تمام شد و برگشتم، تصمیم دارم بروم گوشه ای از این مملکت، در یک مسجد دورافتاده، روی این بچه های نوجوان و جوان کار فرهنگی انجام دهم و برای امام زمان سرباز تربیت کنم... کاری که ما تا حدودی کوتاهی کردیم و باید آن دنیا جواب پس بدهیم.
اینگونه باشیم...
@shinmesleshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🌷🌷
ماجرا
قصہ دلے است
ڪہ میان رمل هاے طلائیه
خـــاڪ و غروب زیباے شلمچہ
آب هاے نهر خین
آفتاب گرم هویزھ
و...
جـــاماندھ است
جـــاماندھ را قصہ اے نیست
جز دلدادگے...!
#دلتنگ_راهیان_نور💔
#دلتنگ_شهیدان❤️
🌷🌷🌷
@shinmesleshahid
4_5906489864987085690.mp3
12.35M
😭چشمام خیسه بازم دلم هواییه
حال و روزم دوبــاره کربلاییه
برای هرکسی که دلتنگ راهیان نوره بفرستید......💔🌷
#دلتنگ_راهیان_نور💔
@shinmesleshahid
Arman128.mp3
3.83M
▫️آرمان مان تویی ❤️
آرمان شان کجاست....
▫️از زن و زندگی دم زدند
ناجوانمردانه می کُشند......
#آرمان_زنده_است💔
#حجاب_خونبهای_شهیدان 🌷
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهدا_راهیان_کربلا
#شهدا_فداییان_ظهور
#اللهم_ارزقنا_شهاده_فی_رکاب_المهدی
@shinmesleshahid
31.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #تماشایی | مهمان حضرت عباس (ع)
❤️ درخواست فاطمه، دختر شهید صدرزاده از آقا
➕ لحظاتی از حضور خانواده شهیدصدرزاده در مراسم شب تاسوعا
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
🌱 @Nojavan_khamenei
💠ساعت یک و نیم شب با شهید همت 🌷
از خط مقدم به دوڪوهه آمدیم. آن جا ما با حضور چند نفر از دوستان، جلسهای داشتیم.
🔹قبل از شروع جلسه به یکی از بچهها گفتم: ما شام نخوردهایم.
او چند دقیقهای از حاج همت اجازه خواست و به مقر رفت و بعد از مدتی با دو ظرف باقالی پلو و قوطی کنسرو ماهی بازگشت.
🔹حاج همت وقتی خواست شام را بخورد به آن دوستمان گفت: «بچهها شام چی داشتند؟» او گفت: همین غذا را، آنها هم باقالی پلو خوردند.
🔹حاجی گفت: «تن ماهی هم؟». گفت: کنسرو تن ماهی را فردا ناهار به آنها میدهیم.
🔹حاجی هم قوطی کنسرو را کنار گذاشت و فقط باقالی پلو خورد و گفت: دوست ندارم غذای من با بسیجیها فرق داشته باشد.
ســــردار دلهــــا
شهیـد محمـد ابراهیـــم همــت❤️
@shinmesleshahid
🌸 خداروشکر که دزد بُرد!
🔹 روایت همسر شهید صدرزاده
🔸 آن شب قرار بود مصطفی بیاید. مادرشوهرم آمد خانۀ ما تا ساعت دو و نیم شب نشست. دید که مصطفی نیامده، او هم رفت خانۀ خودشان.
من از پشت آیفون نگاه میکردم. همچین که آمد، قبل از اینکه بخواهد زنگ بزند، آیفون را زدم. آمد بالا و دیدم کولۀ جدیدی همراهش است. کوله را گذاشت زمین. گفتم: «بالاخره یه مرتبه شد که تو بیای خونه و برای من سوغاتی بیاری.» گفت: «دست به اون کوله نزن، مال شهیدصادقیه. من خیلی گرسنه هستم، بیا صبحانه بخوریم.» گفتم: «کی ساعت چهار صبحانه میخوره؟!»
داشتم سفره پهن میکردم که گفتم: «وای من اصلاً خاطرۀ خوشی از این صبحانههای زود ندارم. یادته اون دو باری که ساعت پنج صبح برات صبحانه آماده کردم، خوردی رفتی بیرون و از همون جا رفتی سوریه؟ امروز از این جهت خوشحالم که چون تازه اومدی، الان نمیبرن سوریه.» گفت: «تو هم که همهچیز یادت میمونه. من اصلاً نمیتونم چیزی رو اینطوری تو ذهنم نگه دارم.» صبحانه را خوردیم، فاطمه را راهی مدرسه کردم و گرفتم خوابیدم.
🔹 صبح که از خواب بلند شدم، مادرم زنگ زد و گفت دارم میروم نمایشگاه بهاره. روز آخرش بود. پرسید: «میای بریم؟» گفتم: «اتفاقاً امسال برای مصطفی هیچی نخریدم.» همان طور که کنار بخاری خوابیده بود گفتم: «مصطفی مادرم زنگ زده و میگه میای نمایشگاه بهاره؟» گفت: «باشه.»
رفتیم نمایشگاه. هرچه اصرار کردم که یک چیزی بخر، نخرید و گفت این سری چیزی نمیخواهم بخرم. پاپیاش شدم که چیزی بخرد. گفت: «فقط یه صندل میخوام بخرم.» یکی از پاهایش شکسته بود و ورم داشت، سایزش یک شماره بالاتر رفته بود. بعد که آمدیم خانۀ مادرشوهرم، مصطفی گفت: «من یادم رفته بود، تو خرید عید نمیخواستی؟» گفتم: «نه، خیلی زود یادت افتاد!»
🔹 وقتی رسیدیم جلوی خانه، دیدیم دوست مصطفی داخل ماشین منتظرش است. گفت تا من با دوستم صحبت کنم، شما بروید بالا. من و فاطمه از پلهها رفتیم بالا. کلید انداختم در را باز کنم، دیدم خانه نامرتب است. رفتم توی اتاق دیدم آنجا هم رختخوابها بههمریخته است. تمام کشوهای میز بازشده و وسایلش پخش زمین بود. همۀ لباسها کف اتاق ولو بود. نگاه کردم هرچه طلا و پول بود، همه را برده بودند. سریع دست فاطمه را گرفتم و از خانه آمدم بیرون. جلوی در مصطفی را صدا زدم. وقتی آمد، نشستم روی زمین و گفتم: «برو بالا دزد اومده!»
🔸 دست فاطمه را گرفتم و برگشتم خانۀ پدرشوهرم. گفتم: «خونۀ ما دزد اومده برید اونجا.» اول خیلی بهخاطر پول و طلاها ناراحت بودم. وقتی از خانۀ مادرشوهرم آمدم، مصطفی هم زنگ زده بود که از ادارۀ آگاهی بیایند.
همسایهمان آمد گفت: «من سروصدا رو شنیدم، ولی فکر کردم سروصدای فاطمهست.» خانم صاحبخانه دید که خدا را شکر میکنم، گفت: «چی شد؟» گفتم: «خدا رو شکر همۀ طلاها رو دزد برد، پولا رو دزد برد، ولی مصطفی هست.» بعد به مصطفی گفت: «تو چرا خدا رو شکر میکنی؟» گفت: «خدا رو شکر که خونۀ ما رو دزد زد؛ اگر خونۀ کس دیگهای رو میزد، چقدر به نظام بدبین میشد.» گفتم: «ببین من به چی فکر میکنم و تو به چی فکر میکنی!» تا وارد خانه شد و دید که کیف شهیدصادقی روی زمین افتاده است، گفت: «خدا رو شکر که دست به کیف نزدن، چون مادر این شهید چشم امیدش به همین کیفه. فقط منتظر وسایل پسرشه.»
روز بعد قرار گذاشتیم با هم رفتیم قم و کیف شهید را تحویل دادیم.
👈 برشی از کتاب «سرباز روز نهم»
🔖 #مثل_مصطفی
@shinmesleshahid
13.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هوای غمت شور به پا کرد
نوحه جالب حاج صادق آهنگران و حاج مهدی تدینی
این قافله عزم ... کرببلا دارد
#یاحسین_جانم
#راهی_کربلا
#به_یادجبهه
@shinmesleshahid
❤️۲ شهریور ۱۴۰۲، چهلوپنجمین سالروز شهادت چریک ۱۰۰۰چهره، شهید حجةالاسلاموالمسلمین سيدعلی اندرزگو گرامی و جاوید باد.
ایشان به مدت ۱۵ سال، سازمان مخوف ساواک شاهنشاهی را در حسرت دستگیری خودش گذاشته بود و با تغییر چهرههای مداوم به مرد هزار چهره مشهور شده بود و نهایتاً در ماه رمضان سال ۱۳۵۷، و کمتر از ۶ ماه مانده به پیروزی انقلاب اسلامی، در سن ۳۹ سالگی، مظلومانه به شهادت رسید.
همسرش نقل میکند که ایشان، عنوان کرده بود که در دوران حضرت سیدعلی، امام زمان ظهور خواهد کرد، انشاءالله.
حضرت امام خمینی رحمة الله علیه:
🌷🌷🌷ما نیمی از انقلاب را از این شهید داریم، اگر ۱۰ تن مثل او داشتیم، دنیا تحت سلطهی اسلام بود.🌷🌷🌷
🕊شادی روح پاکش، حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم.
# اللهم - عجل - لولیک - الفرج🤲
🌷🌷@shinmesleshahid🌷🌷
10.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بشنوید
💓صدای مانگار #شهید_ابراهیم_هادی
شهید ابراهیم هادی از بنیانگذاران گروه چریکی «شهید اندرزگو» در جبهه گیلانغرب بود که در عملیات والفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچه های «گردان کمیل» و «حنظله» در کانال های فکه مقاومت کرد اما تسلیم نشد
نهایتا در ۲۲بهمن ۶۱ بعد از فرستادن نیروهای باقیمانده به عقب دیگر کسی او را ندید
در این کلیپ صدای اذان شهید هادی را با خاطره ای درباره آن اذان از زبان #حسین_اللهکرم می شنوید.
💠🌸🍃🌺🍃🌸💠
💠 جهاد تبیین یک فریضه قطعی و فوری است. ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
☀️#امام_خامنهای(مدظلهالعالی)