eitaa logo
فکرعمیق|محمدمهدی‌شیرَوی‌خوزانی
1.9هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
4.1هزار ویدیو
27 فایل
سهم‌توازهستی‌همه‌هستی‌است‌وتونیزسهم‌همگان هستی،هستی‌ات‌رادریاب‌تاهستی‌ات‌رادریابندواین حق‌توست‌وتونیزحق‌دیگران‌هستی. فکرعمیق. آدرس‌های ما👈 https://zil.ink/shiravi_ir پاسخ به سوالات👈 ble.ir/join/NGMyZGI5OT ادمین کانال 👈 @Mmshiravi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تفسیر معنوی در دست بررسی
‌‌‏ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️118 📖 سوره آیه 36 (قسمت چهارم) ‌‌‏🍃ودَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانَ قَالَ أَحَدُهُمَآ إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ ﴿۳۶﴾ ترجمه: و دو غلام [پادشاه مصر] با يوسف به زندان افتادند. يكى از آن دو نفر گفت: من پى در پى خواب می‌بينم كه [براى] شراب، [انگور] می‌فشارم، و ديگرى گفت: من خواب می‌بينم كه بر سر خود نان حمل می‌كنم [و] پرندگان از آن می‌خورند، از تعبير آن ما را خبر می‌دانيم. باز قصه، جان ما را باز كرد راز اسرار مگو را فاش كرد گرچه با يوسف مدارا می‌كنيم درد بی درمان مداوا می‌كنيم زان همه رنج و عذاب و دلهره که از تمام غصه هایش دل پره از همه نامردمی‌های غريب حيله‌های تازه‌ مردم فريب از هزاران خاطره در اين ديار چند پيغامی است ما را زان ديار يوسف از كاخ آمد و زندان رسید روزی اواز در زندان رسید ديد يوسف آن دو يار همنشين در عذاب و غصه و با غم نشين ذات حق چون حسن يوسف ديده بود بهر آزادی او كوشيده بود! پيش از آن كو يوسفش زندان رود يا پی آزادی خود، پی دود ضامن آزاديش زندان نمود تا نمايد كار خلقش وانمود سرّ زندانش كسی آگه شود كه از تمام وصف او آگه شود گر نبودی يوسف و زندان و چاه كی برآمد كودكی از چاه و ماه سرّ زندان رمز خلق و خالق است هر كه دُرّ نايابد آن نابالغ است ای برادر يوسف زندان، تویی گوی چوگان در همه ميدان تویی خلق در زندانِ تو در تو شدند بسته درها از پی و پس، تو شدند اين پيام قصه‌ يوسف بدان هم به جان صد چو يوسف رو بخوان گرچه ما زندان اين جان و تنيم ليک در زندان، دم از حق می‌زنيم آنچه شد بر يوسف از آن آشكار تا توانی جان انسان كن شكار گر شكار حق كنی جان‌های پاک می‌شود جان دو عالم سينه چاک جمله عالم را رسالت آن بود وارهاند خلق را تا جان بود خُلق بد زندان تودرتوی توست مرغزار و كشتزار و كوی توست هم رها شو هم رها كن خلق را تا ببينی يار و صاحب دلق را يعنی ای انسان رهایی آن بود كه از گذشت از آرزو آسان بود هر چه جز پروردگار از ما نبود بهره‌اش از ما ولی از ما نبود آن كه در زندان باورها رود از ميان كفر و كافرها رود از عمل انسان مغيا می‌شود هستيش بر آن مهيا می‌شود؟ ادامه دارد... ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 @shiravi_tafsir 🆔 @shiravi_ir