eitaa logo
فکرعمیق|محمدمهدی‌شیرَوی‌خوزانی
1.9هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
4.1هزار ویدیو
27 فایل
سهم‌توازهستی‌همه‌هستی‌است‌وتونیزسهم‌همگان هستی،هستی‌ات‌رادریاب‌تاهستی‌ات‌رادریابندواین حق‌توست‌وتونیزحق‌دیگران‌هستی. فکرعمیق. آدرس‌های ما👈 https://zil.ink/shiravi_ir پاسخ به سوالات👈 ble.ir/join/NGMyZGI5OT ادمین کانال 👈 @Mmshiravi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تفسیر معنوی در دست بررسی
‌‌ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️449 📖 سوره آیه 100 (قسمت دوم) ‌‌🍃وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بَي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاء بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِّمَا يَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿۱۰۰﴾ ترجمه: و پدر و مادرش را بر تخت بالا برد و همه براى او به سجده افتادند و گفت: اى پدر! اين تعبير خواب پيشين من است كه پروردگارم آن را تحقق داد، و يقيناً به من احسان كرد كه از زندان نجاتم داد، و شما را پس از آنكه شيطان ميان من و برادرانم فتنه انداخت، از آن بيابان نزد من آورد، پروردگارم براى هر چه بخواهد با لطف برخورد مى‌كند؛ زيرا او دانا و حكيم است. سجده افتادند هم خورشيد و ماه هم همه استارگان دور چاه سجده‌ای در پيشگاه كردگار سجده‌ای در محضر و روی نگار هر كه زيبا شد ز رو مستی دهد باطن ار زيباست سرمستی دهد! گر نگاهی بر رخ يوسف شود درک حال و خاطر يوسف شود می‌كند هر ناظری را خيره رو مست و مخمورش كند در روبه‌رو گر جزای بد به نيكی داده است مستی اين هم به حكم باده است هر چه خوبی كرده يا بد كرده‌اند يا كه او را بس ملامت كرده‌اند می‌كند ديوانه‌ غير خويش را هم رعيت، شاه و هم درويش را خلق می‌گردد به عالم مجلسی تا ابد هرگز نباشد مجلسی! چيست در اين مجلس والاگهر درخور او كس نمی يابد گهر؟ اندر اين مجلس خضوع است وخشوع ای خوش آن نفسی كه می سازد خشوع خلق بايد كرد در دل اين بساط تا شود بر ديگران و خود عصات سجده‌ای بر ديگران هرگز نكن گر كنی بر جسم او هرگز نكن سجده‌ای بر آدميت كار دل سجدة‌ بر غير آن شد عار دل گفت اين تأويل رؤيای من است از ميان انبيا آنِ من است سجده اينجا از ملک بالاتر است اختيار است و از آن والاتر است سجده اينجا از خضوع نفس بود از جنون و مستی و در رقص بود جبر بود اما نه از تير و كمان سجده‌ای در غايت امن و امان قدر اين از قدر يوسف داشتن بذر عشقی بود در دل كاشتن ادامه دارد... ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 @shiravi_tafsir 🆔 @shiravi_ir