هوالهادی
... متاسفانه مردم در عبادت ها، فقط و فقط به ظاهر چسبیده اند، همین نماز و روزه جسمانی، امّا قلب از همه اینها بیخبر است، قلب از اینکه میگویند(سبحان الله) بی خبر است، از اینکه میگویند(الحمدالله) ... بی خبر است. الان قلب ما از اینکه روزه میگیریم خبر ندارد، قلب ما از عبادتهایمان محروم است، بدترین محرومیت این است که قلب انسان از عبادت خدا محروم باشد(چه فایده ای از جسم.)
عدّه زیادی از مردم نمازهایشان را میخوانند، روزه شان را میگیرند، امّا چرا وضع جامعه اینطور است؟ به خاطر اینکه مردم از عبادتهایشان بی بهره هستند، از قرآن بی بهره هستند. قرآن را میخوانند ولی قلب قرآن را نمیخواند(قلب از قرآن بی بهره است.)
عبادت های انسان تا به قلبش نرسد، هیچ خیری در این انسان نیست. این انسان از محبّت دنیا خالی نمیشود، از محبّت خدا پر نمیشود.(انسانی که قلبش بسته است.)
بیشتر مردم بیشتر بر روی افعال و اعمال رفته اند، که فلانی اعمالش را انجام میدهد، یک روز، روزه قرض ندارد، نمازش را سروقت و در مسجد و به جماعت میخواند، پس آدم خوبی است. چه خوبی؟ به قلبش نگاه کنید.
شما زیاد میبینید که اگر بخواهند بر روی انسان قضاوت بکنند و یا بر روی یک عالم دین قضاوت بکنند، میگویند که این آدم خیلی باتقوا است، دروغ نمیگوید، غیبت نمیکند، مال مردم را نمیخورد، به حرام نگاه نمیکند، حرام نمیشنود و... پس آدم خوبی است. امّا او چقدر نسبت به حقایق توحیدی در یقین است؟ چقدر اهل معرفت خداست؟ آیا مسئله قضا وقدر برایش حل شده است؟، ایامسئله جبر و تفویض برایش حل شده است؟، آیا مسئله ذات و صفات و اسماء خدا برایش حل شده است؟، آیا عبادت هایش به قلبش میرسد؟ اینها را نمیدانیم و همین که در ظاهر آن کارها را انجام میدهد، میگوئیم آدم خوبی است، یعنی محبّت مردم روی اعمال انسان ها متمرکز است.
انسان های عوام روی ظاهر قضاوت میکنند و وقتی میخواهند مثلاً روی یک عالم دین قضاوت بکنند، بر روی اعمالش قضاوت میکنند.(و چه بسا در قلبش تکبّر و حسادت داشته باشد و بروز نداده باشد.)
بلعم باعورا را خداوند برای چه تا حدّ سگ نزولش داد.
«فَمَثَلُهُ کمَثَلِ الْکلْبِ اِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ اَوْ تَتْرُکهُ یَلْهَثْ»
او انسانی بود که به صراحت قرآن صاحب اسم اعظم بود، کسی بود که از صومعه اش بیرون می آمد و به آدم های گرفتار و مریض را میدمید و اینها شفا پیدا میکردند.(دم عیسوی داشت.) پس چه شد که خداوند اینطور او را تنزلش داد و تا حد سگ پَستش کرد، به خاطر اینکه وقتی موسی(ع) به نبوّت رسید، حسادتش ظهور کرد و گفت چرا تا وقتی که من هستم موسی به نبوّت برسد.
خیلی عبادت کرده است، خیلی نماز خوانده و روزه گرفته است،(قَائِمِ اللَّيْلِ، صَائِمِ النَّهَارِ) بوده است، امّا در قلبش هیچ کاری نکرده است. به خاطر آنکه آن حسد و تکبّر و ... را از خودش دور بکند، هیچ ریاضتی نکشیده است و وقتی زمینه اش پیدا شده است، حسد بیرون زده است و رسوا و خرابش کرده است.
این امتحاناتی که خداوند ما را میکند، برای همین است که باطن و ظاهر ما آشکار بشود.
قلب انسان از خداوند شکایت میکند که این انسان یک عمر نماز خواند و روزه گرفت و عبادت کرد و... ولی من هیچ بهره ای از اینها نداشتم.
این انسان محبّت دنیا را درون من وارد کرد و ذرّه ای از محبّت خداوند را وارد نکرد...
برگرفته از جلسه هفتم #محبت
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری
#متن_پیاده_شده_از_فایل_صوتی