#رژیم_لاغری_روزانه_ویژه_تابستان
🧚♀ چهاردهم تیر ماه ۱۴۰۲ 🧚♀
🍋ناشتا : 1 عدد کیوی
🍋صبحانه : 2 عدد گردو +یک کف دست نان+یه قوطی کبریت پنیر+چای دارچین
🍋ساعت ده صبح: 1 لیوان آب کرفس
🍋پیش از ناهار: دو لیوان آب+یک عدد سیب
🍋ناهار : سالاد شیرازی( خیار و گوجه و پیاز)+یک کف دست نان+یک تکه سینه مرغ کبابی
🍋عصرانه :1 عدد میوه+5 عدد پسته
🍋شام : یک کاسه سالاد بدون سس+خوراک لوبیا با قارچ
🍋بعد از شام 1 فنجان ماست کم چربی
🍋روزی 8 لیوان آب میل شود.
🍋نیم ساعت پیاده روی انجام شود. چند حرکت شکم و پهلو انجام شود
@shirini71
هدایت شده از مجله علمی و پزشکی
🍎 راههای از بين بردن موهای زائد دور سينه
افرادی هستند که نسبت به ژنشان در ناحیه سینه مانند دور سینه، نوک سینه و حتی در بعضی مواقع بین سینهها شاهد موهای اضافی هستند که با گذشت زمان ضخیمتر و بلندتر میشوند که کاملا باعث اذیت و آزار آنها شده و همین باعث میشود که افراد به دنبال راههای از بین بردن آنها باشند.
برخی از این راهها موارد زیر هستند:
◇ استفاده از موم
در این روش، موهای زائد سینه توسط موم از ریشه در میآیند.
میتوانید با خرید مومک از داروخانه، خودتان این کار را انجام دهید.
با این روش میتوان برای مدت زمان طولانی از دست موهای زائد خلاص شد (حدود 10 تا 14 روز)، اما داشتن درد از مشکلات اصلی این روش میباشد.
◇ استفاده از قیچی
سریعترین و آسانترین روش برای حذف موهای زائد بافت سینه، استفاده از قیچی میباشد.
هرگز با دستهای مرطوب و چرب با قیچی کار نکنید.
◇ وکس کردن
وکس نیز یک راه خوب برای حذف موهای زائد بدن در این ناحیه به حساب میآید اما این روش نیز تا حدی دردناک است.
انجام این روش درمانی در یک سالن مخصوص بهترین راه است، چرا که انجام آن در خانه میتواند منجر به بروز آسیب پوستی شود.
◇ شیو کردن
یک گزینه دیگر برای رهایی از دست موهای زائد نوک سینه شیو کردن است.
با این حال پیشنهاد میشود این کار را با نهایت دقت انجام دهید تا ناحیه سینه و اطراف آن (آریولا) آسیبی نبیند و پوست آن برداشته نشود.
در این گزینه نیز ریسک بروز عفونت و رشد مو در زیر پوست وجود دارد.
◇ لیزر موهای دور سینه
امروزه با پیشرفت علم، استفاده از لیزر برای از بین بردن موهای زائد نواحی سینه و سایر نواحی صورت و بدن مورد توجه قرار گرفته است.
البته باید توجه داشت که این کار حتما باید توسط پزشک متخصص پوست انجام گیرد، زیرا در لیزر درمانی ریشه موهای زائد مورد حمله قرار گرفته و حذف میشود و اگر فردی غیرمتخصص این کار را انجام دهد، آسیبهای زیادی را به پوست فرد خواهد زد.
@MajalePezeshki71
#کوکو_گوشت_کوبیده
مواد لازم :
. گوشت کوبیده ۵ قاشق غذاخوری
. تخم مرغ ۲ عدد
. سیر رنده شده ۱ قاشق غذاخوری
. نمک و فلفل به مقدار لازم
طرز تهیه :
از باقی مانده گوشت کوبیده ای که از ابگوشت مانده است میتوانید کوکو ساده و خوشمزه ای تهیه کنید ، گوشت کوبیده را با تخم مرغ ها ، سیر رنده شده و نمک و فلفل مخلوط کنید.
درون تابه ای روغن بریزید ، پس از داغ شدن روغن ۱ قاشق غذاخوری از مایه کوکو بردارید و درون تابه بریزید و به همین صورت تمام تابه را از تکه های کوکو پر کنید و با حرارت ملایم بگذارید سرخ شود.
مقدار تخم مرغی که اضافه میکند باید به اندازه باشد ( نه زیاد شل و نه زیاد سفت ) ؛ همینکه با قاشق بتوانید راحت از مایه بردارید یعنی مقدار تخم مرغ کافی میباشد ، در صورت لزوم میتوانید تخم مرغ بیشتری مصرف کنید.
پس از اماده شدن کوکوها را در نان قرار دهید و همراه با پیازچه، سبزیجات، گوجه و سس دلخواه سرو نمایید
@shirini71
#معجون_خوشمزه_پروتینی
مواد لازم:
• جو دو سر (حدود 1/2 فنجان)
• حدود 1 فنجان آب
•1فنجان شیر
•دانه چیا
•. پودر کاکائو
• 🥄 شربت افرا یا عسل
برای تزیین:
• موز
• کره بادام زمینی
• شکلات تلخ
• ماست یونانی
•دارچین
@shirini71
#دسر_فورى 🍨
بستنی وانیلی : یک پیمانه
شیر : دو پیمانه
توت سیاه پوره شده : نصف پیمانه
شکر : 3 قاشق غذا خوری
🔸شیر را در فریزر قرار دهید تا روی آن یخ بزند.توت ها را با شکر مخلوط کرده و در فریزر بگذارید تا روی آنها کمی بلور ببندد.سپس شیر،توت و بستنی را داخل مخلوط کن ریخته و با دور تند سه دقیقه میکس کنید.در لیوان ریخته و بلافاصله سرو شود
@shirini71
#پارت۳۰
-برام مهم نبود که قرارداد رو می گیری یا نه... فقط می خواستم خودم شخصا بهت بگم که چقدر خوشحالم که می تونی برای رابطه پدر و دختریشون تلاش کنی و بگم که تا اینجای کار من به بوجود اومدن این رابطه خیلی امیدوارم. هرطوری که احتیاج باشه حمایتت می کنم. وسایلتون رو جمع کنید هروقت که حاضر بودین ترتیب انتقال وسایلتون رو می دم. یه خونه ی مبله به مدت شیش ماه تو اصفهان جایی نزدیک به محل شرکت براتون در نظر گرفتیم. نقلی و جمع و جوره اما خوشتون میاد. واحد کناریش هم برای خانوم زارع. کاملا مستقل از هم... امیدوارم منو مثل مادرت بدونی و اینم بدونی که به هرچیزی که احتیاج داشتی روی کمک من می تونی حساب کنی...
بغضم هیچ جوره کنترل شدنی نبود و زبانم به گفتن حرفی باز نمی شد. آنقدر محبت و بزرگی چگونه در این زن جا شده بود؟
-رئیس...
-هیچی نگو...
-می خوام بگم پشیمونتون نمی کنم... جبران می کنم!
-به اینش اصلا فکر نکن... جبرانش اینه که منتظرم برگردی و برای همیشه من یه نیرو فوق العاده و توانا رو خواهم داشت اما استثنائا این ماموریت رو برای خودت و دخترت برو... هرجا که حس کردی باید برگردی برگرد. به بیست و چهار ساعت نرسیده آقای نوری رو جایگزینت می کنم... فهمیدی؟
سد اشک هایم شکسته می شود و در آغوشش می گیرم. کمرم را در بر می گیرد و شانه ام را نوازش می کند. از هر دویشان خداحافظی می کنم و از آقای سنایی، راننده خانوم طاهری هم تشکر می کنم و به سمت خانه پرواز می کنم.
نمی فهمم چطور خودم را به در واحدمان می رسانم و آرام بازش می کنم. چمدان وکیفم را کنار جاکفشی رها می کنم و آرام در را می بندم.
هنوز نیم ساعتی تا بیدار شدن مامان و رزا وقت مانده بود و اگر خواب بودند نمی خواستم بی خوابشان کنم.
#پارت۳۱
خانه هنوز تاریک است و با اندک نوری که از کناره ی پرده ها به خانه تابیده روشن شده است. به سمت اتاق رزا قدم برمی دارم و آرام در را باز می کنم. مامان پایین تختش تشک پهن کرده بود و هنوز خواب بود.
به کنار تختش که می رسم زانو می زنم. دلم آرام می گیرد و قلبم بی مهابا خود را به در و دیوار سینه ام می کوبد. دستم را روی دهانم می گذارم تا صدای هق هقم بیدارش نکند.
دلم می خواست در آغوشش بگیرم و این مژده را به او بدهم که قدم های ابتدایی رسیدن به پدرش را باهم برداشته ایم.
که خواب هایی که هرشب برایم از پدرش تعریف می کرد، توهماتی که از خاطرات مشترکش با پدرش داشت و همیشه برای مربیان مهدش تعریف می کرد داشت به حقیقت می پیوست.
چقدر غصه داشتم که ناامیدش کرده بودم. چقدر تا رسیدن به اینجا شکستم و گریه کردم. چقدر خودم را سرزنش کردم که هیچوقت نتوانستم یک مادر ایده آل برای رزا باشم.
هیچکس نمی تواند تصورش را بکند چطور من این بچه را به دندان کشیدم و بزرگترین فوبیای روز و شبم این بود که هرگز برای دخترم کافی نیستم.
که نمی توانم برایش هم پدر باشم و هم مادر... که چه حسی است وقتی که کودکی زمین بخورد و سر زانویش خراش بردارد هر مادر دیگری که باشد نهایت در لحظه غصه بخورد و جای زخم را ببوسد و فردا یادش برود. اما من با کوچکترین خراشی که دخترکم برمی داشت روزها و روزها خودم را دیوانه وار سرزنش می کردم.
بابت بی مسئولیتی ام، بابت بی عرضهگیام، بابت اینکه این دختر هدیه خدا به من بوده و خدا حتما در من چیزی دیده که گفته توان این را دارم که هم پدر باشم و هم مادر... و من خودم را دخترم را خدا را نا امید می کردم و سر افکنده می کردم و یک دم دست از سرزنش خودم بر نمی داشتم.