#پارت۳۶
#
سرش را روی پام می گذارد و من با ناامیدی سری برایش تکان می دهم و مامان مثل همیشه علیه من با هر احدی که در زندگیمان است دست به یکی می کند.
-کاش عقل تو رو این داشت خاله جون... من که می دونم تا آخر عمرش دیگه ور دل منه با این شکاکیش و بد بینیش. خدا خودش یکیو به دلش بندازه!
-اولا اینکه من مطمئنم زنگ زده بود آمار ما رو در بیاره. بدونه کجا خونه گرفتیم چند نفریم و اینا وگرنه اینا اگر خونه بگیر بودن تو این یه هفته زنگ می زدن ثانیا مامان خانوم جان، من خوشبختم. با دخترم با تو... کار مورد علاقم رو دارم. ورزش مورد علاقه ام رو انجام می دم. یه دوست خل و چل دارم... من خوشبختم. برای خوشبخت شدن به هیچ نره خری هم احتیاج ندارم. بهتره اینو قبول کنی!
-می بینیش؟ آدم نمیشه!
-خل و چل خودتی من عاقلم!
برای اینکه حرص مامان را در بیاورم به عقب تکیه می دهم و موهایم را دور انگشتم می پیچم با ناز و ادا می گویم:
-هروقت یه پدر و پسر خوشتیپ و پولدار پیدا کردی تو برو زن پسره شو، من می رم زن پدره می شم. فقط در این صورت ازدواج می کنم که یه روزی مادر شوهرت شم جواب این نیش و کنایه هاتو یه جا بزارم کف دستت ماپری خانوم!
با پشت دست ضربه ای به کف پای دراز شده ام مقابلش می زند و تشر می زند:
-خاک بر سرت... بی حیا!
-والا... می خوای شوهرم بدی؟ فقط همین یه راهو داره!
-یعنی من خرم که حرص تو رو می خورم. اتفاقا شوهر می کنم ولی یه جا شوهر می کنم می رم که دیگه ریخت تو رو نبینم. خر کله مو گاز گرفته بیام با تو فامیل شم؟ تمام عمرم تحملت کردم!
می خندم و ماچ محکمی از گونه اش می گیرم که صدای غرغرش را در می آورد و من اعتنایی نمی کنم.
ومی دانم که ماپری رزا جانش به جان ما بسته است. روزهایی که در اوج جوانی بیوه شد و پدرم در یک تصادف جان خود را از دست داد حاضر نشد ازدواج کند.
#پارت۳۷
نه اینکه کیس های خوبی نداشته باشد اتفاقا یک خانوم جوان تحصیلکرده ی زیبارو بود که خواستگاران جوان و حتی مجرد به سراغش آمدند اما حاضر به ازدواج نشد.
و نمی دانم چرا! به خاطرات پدرم وفادار ماند یا به خاطر من...
اما هرچه که بود هرگز تنهایم نگذاشت و تمام تلاشش را به نوبه ی خود کرد که کمبودی حس نکنم.
غرغرهایش تمامی ندارد و من به اتاقم می روم و تا به کارهایم برسم. تا ساعت سه شب تمام وسایلمان را جابجا می کنیم و لباس های فردا را اتو می زنم و آماده می کنم.
آلارم را برای ساعت شش کوک می کنم چون می خواستم سر وقت در شرکت حاضر شوم و آتو به دست آقایان رئیس ندهم. و اینکه تا قبل از ساعت اداری هرچند تا مهدکودکی که می توانستم سر بزنم.
می رفتم تا بررسیشان کنم. بگذار بگویند حساس است و وسواس دارد. رزا بزرگترین و مهم ترین دارایی من بود و وقتی موضوع او بود، من به خودم هم آسان نمی گرفتم.
***
وقتی مقابل شرکت می رسم که پنج مهد متفاوت را بررسی کرده ام و هیچ کدام رضایت کاملم را جلب نکرده اند.
هنوز ده دقیقه به ساعت اداری مانده که مقابل شرکت از تاکسی پیاده می شوم و پیام مهشید را می گیرم که در راه است. وارد می شوم و نگهبان از دیدنم تعجب می کند.
ظاهرا اولین نفری هستم که آمده ام. ابتدا تماسی می گیرد و احتمالا از رئیسش تائید حضورم را می گیرد و بعد جلو راه می افتد و تک به تک درهای بسته ی مقابلم را برایم باز می کند.
تشکری می کنم و مقابل میز منشی روی راحتی های فوق العاده ناراحت سالن انتظار می نشینم تا جناب رئیس تشریف بیاورند و اتاق کار من و مهشید را در اختیارمان قرار دهند.
بروشور هایی که از مهد کودک ها گرفته بودم و باز می کنم تا مطالعه کنم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه تزیین خوشگل با بادمجون دلمه اوردم براتون که سفره هاتونو قشنگتر میکنه.😍😍😋
به روشی که توی کلیپ هست بادمجون دلمه رو برش میزنید ( ترجیحا بادمجون فرم کشیده باشه که جا برای رول داشته باشه ) بعد بادمجونو یکی دوساعت توی اب نمک(آب ولرم بهتره) و کمی ابلیمو میزاریم باشه تا هم تلخیش گرفته بشه هم بافت بادمجون نرم بشه که بتونیم فرمش بدیم.
حالا میتونیم سرخش کنیم بعنوان تزیین یا مث فیلم باهاش غذا درست کنیم مث سوفله بادمجون که مواد داخلش سلیقه ایه.
@shirini71
7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ترفند تزئین کیک تولد 🥳
╲\╭┓
╭ 🎂🍃
┗╯\╲
@shirini71
#رژیم_لاغری_روزانه_ویژه_تابستان
🍒بیستم تیر ماه ۱۴۰۲ 🍒
🍋ناشتا : 1 لیوان آب
🍋صبحانه : نصف پیش دستی املت
🍋یک ساعت پس از صبحانه : ۱ لیوان چای سبز
🍋ساعت ده صبح : 4 عدد هویج
🍋نیم ساعت قبل از ناهار : 2 عدد سیب
🍋ناهار : سالاد شیرازی+10تا قاشق عدس پلو
🍋عصرانه : 1 عدد میوه + 6 عدد مغز+2 عدد انجیر خشک
🍋شام : سوپ جو و قارچ یک کاسه + یک کف دست نان
🍋بعد از شام : 1 لیوان شیر کم چرب
🍋روزی 8 لیوان آب میل شود.
🍋پنج دقیقه طناب یا حرکت پروانه زده شود و نیم ساعت صبح پیاده روی
@shirini71
هدایت شده از مجله علمی و پزشکی
🔴از بین بردن #لک ها #دست و #صورت
✍ یکی از طبیعی ترین درمانها جهت لک های قهوه ای روی دست ها روغن کرچک میباشد صبح و شب روغن کرچک را به لکه ها بزنید
@MajalePezeshki71