📒 #داســتــان
فقیری به نزد هندوانه فروشی رفت
و گفت هندوانهای برای رضای خدا به من بده
فقیرم و چیزی ندارم ...
هندوانه فروش درمیان هندوانه ها گشتی زد
و هندوانهٔ خراب و بدرد نخوری رابه فقیرداد.
فقیر نگاهی به هندوانه کرد و دید که به درد خوردن نمیخورد!
مقدار پولیکهبه همراهداشت
به هندوانه فروش داد و گفت به اندازهپولم به
من هندوانه ای بده...
هندوانه فروش هندوانه خوبی را وزن کرد
و به مرد فقیر داد.
فقیر هر دو هندوانهرا روبه
آسمان کرد و گفت خداوندا بندگانت را ببین...
( این هندوانه خراب را بخاطر تو داده
و این هندوانه خوب را بخاطر پول...! )
@shirintarinzekr
#داستان #اجتماعی
💠💠از همان دست بگير
-« چه خبر رمضانی؟ کارت پیش رفت؟»
🔶مرد برگه را با محکم روی میز کوبید و رو به همکارش گفت: «نه بابا! یه مشت مفت خور نشستن اونجا. نمی فهمم پول چی رو می گیرند؟ الان یه ماهه هر روز به خاطر یه امضا دارن منو می برن و میارن.هر روز یه ایراد می گیرند. نمی کنن همه رو با هم بگن نامردا. خسته شدم!»
🔶احساس گرما می کرد، لیوان آب را برداشت و به سمت آبدارخانه رفت. نیم ساعتی با آبدارچی بگو بخند کرد و با لیوان آب در دست به سمت اتاق برگشت.
🔶از در که وارد شد، پیرمرد پرونده به دست را دید که جلوی میزش ایستاده.پیرمرد سلام کرد و مرد زیر چشمی نگاهی به او انداخت و بعد از گفتن «علیک» پشت میز نشست و منتظر شد تا سیستمش روشن شود.
در حالی که خودش را با کاغذهای روی میز سرگرم می کرد گفت: «فرمایش؟»
🔶 پیرمرد خیلی سریع پرونده را باز کرد و رو به مرد گرفت. با لحنی آرام گفت: «آقای رمضانی! یه نگاه به این پرونده ما هم بنداز. خدا خیرت بده.»
چند لحظه ای پرونده در دست پیرمرد ماند تا اینکه سیستم رایانه بالا آمد. پرونده را گرفت و بعد از چند بار ورق زدن گفت: کپی شناسنامه ضامن کو؟
پیرمرد دستش را روی میز گذاشت و گفت: «مگه کپی شناسنامه هم می خواد؟ شما دفعه قبل گفتید فقط فیش حقوقیش رو بیارم.»
🔶پرونده را بست و به سمت پیرمرد گرفت و گفت: «نه آقا! مگه می شه کپی شناسنامه ضامن نباشه، برو پرونده رو تکمیل کن بعد بیا»
🔶 پیرمرد نگاهی به صفحه کامپیوتر مرد که داشت بازی ای را باز می کرد انداخت و گفت: « آقای رمضانی! اگه ایرادی داره یه باره به آدم بگو پسرم، الان یه ماهه به خاطر این امضا داری من رو می بری و میاری»
پرونده را گرفت و به سمت در رفت و زیر لب ادامه داد: «خسته شدم، خدا رو خوش نمیاد...»
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
@yarooghaye
pashiman.darestani-khalaj.mp3
زمان:
حجم:
4.87M
آیا خدا منو می بخشه یا بخشید؟!
#داستان🔐
#حتما_گوش_کنید!!!🗣
#پیشنهاد_ویژه!!!
🖤کانال شیرین ترازعسل ذکرحسین ع
🏴@shirintarinzekr 🏴
@akhlagh_elahi4_5963190408321173145.mp3
زمان:
حجم:
3.4M
#داستان شخصی که در روز غدیر ولایت حضرت علی (ع) را نپذیرفت!
🎙 حجت الاسلام استاد عالی
🌸 رسانه غدیر باشیم🌸
🕊@shirintarinzekr 🕊
1.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داستان
🌹کرامتهای #حضرت_معصومه(س)
#شفای_فلج
🌈ولادت حضرت معصومه مبارک باد
🕊@shirintarinzekr 🕊
🕊 شیرین ترازعسل ذکرحسین ع
معینالدینی|کانالداستانشب InShot_۲۰۲۳۰۵۲۳_۲۰۲۰۲۴۱۵۰_۲۳۰۵۲۰۲۳.mp3
زمان:
حجم:
14.46M
💠 #گنجشک🕊👧🏻🧒🏻
🎙رویکرد داستان :آشنایی با شخصیت امام رضا علیه السلام و فضائل ایشان
#داستان
#قصه
💛@shirintarinzekr 💛