🟣گريه امام صادق علیه السلام برای غيبت امام زمان(عج)
سدير صيرفى مى گويد:
من با سه نفر از صحابه محضر امام صادق رسيديم ، ديديم آن بزرگوار بر روى خاك نشسته و مانند فرزند مرده جگر سوخته گريه مى كرد.
آثار حزن و اندوه از چهره اش نمايان است و اشك، كاسه چشمهايش را پر كرده بود و چنين مى فرمود:
سرور من، غيبت (دورى ) تو خوابم را گرفته و خوابگاهم را بر من تنگ كرده و آرامشم را از دلم ربوده.
آقاى من غيبت تو مصيبتم را به مصيبتهاى دردناك ابدى پيوسته است.
گفتم :
خدا ديدگانت را نگرياند اى فرزند بهترين مخلوق !
براى چه اين چنين گريانى و از ديده اشك مى بارى؟
چه پيش آمدى رخ داده كه اين گونه اشك مى ريزى؟
حضرت آه دردناكى كشيد و فرمود:
واى بر شما، سحرگاه امروز به كتاب ((جفر)) نگاه مى كردم و آن كتابى است كه علم منايا و بلايا و آنچه تا روز قيامت واقع شده و مى شود در آن نوشته شده..
درباره تولد غائب ما و غيبت و طول عمر او دقت كردم .
و همچنين دقت كردم در گرفتارى مؤمنان آن زمان و شك و ترديدها كه به خاطر طول غيبت او كه در دلهايشان پيدا مى شود
و در نتيجه بيشتر آن ها(دو سوم) از دين خارج مى شوند و ريسمان اسلام را از گردن برمى دارند....
اينها باعث گريه من شده است...
یا الله یا رحمن یا رحیم،یا مقلب القلوب.ثبّت قلبی علی دینک
📚 بحارالانوار ج 51،ص219
برای ساختن زندگیت هیچگاه نا امید نشو!
یه روزی به خودت میای و افتخار می کنی از اینکه ادامه دادی و تسلیم نشدی ، یه روزی که با یک موفقیت ، زندگیتو تغییر دادی...
فقط یادت باشه... برای رسیدن به اون روز ، باید پشتکار و پایداری نشون بدی برای رسیدن به اون روز باید ذره بین بشی و کاملا رو هدفت فوکوس کنی برای رسیدن به اون روز نباید در مقابل مشکلاتی که جلو راهت سبز می شن کم بیاری، چون هیچ مسله ای بدون راه حل نیست نباید بگی من بدشانسم ، سرنوشت من اینه مسیر هدف رو رها کنی ، شانس تویی ، سرنوشت هم دست خودته...
❤️زیرا ما خدایی داریم مهربانتر از هزار مادر که قادر مطلق است و عالم به همهی احوال ما ،
پس دوست خوبم
با توکل به خدا و توسل به ائمه اطهار علیهم السلام برای تحقق خواستههایت همواره در حال تلاش باش
ڪـانال ذڪـر روزانہ - دعارجبخَابَالْوَافِدُونَ۩موسویقهار.mp3
3.7M
🌙 دعای هر روز ماه رجب ۩
❇️ خابَ الوَافِدُونَ عَلَى غَيرِكَ
🔶 كسى كه بر غير تو وارد شود محروم است
❇️ و خَسِرَ المُتَعَرِّضُونَ إِلاَّ لَك
🔶 و آنكه به غير تو رو كند زيانكار است
❇️ و ضَاعَ المُلِمُّونَ إِلاَّ بِكَ
🔶 و هر كه به درگاه غير تو رود محتاج گشته
❇️ و أَجدَبَ المُنتَجِعُونَ إِلاَّ مَنِ انتَجَعَ فَضلَك
🔶 و هر كه از غير فضل و كرم تو درخواست كرد بى برگ و نوا گرديد
❇️ بابُكَ مَفتُوحٌ لِلرَّاغِبِين
🔶 درگاه لطف تو به روى مشتاقان باز
❇️ و خَيرُكَ مَبذُولٌ لِلطَّالِبِين
🔶 و خير و احسانت براى طالبان مبذول است
❇️ و فَضلُكَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِينَ
🔶 و فضل و كرمت براى سائلان مباح
❇️ وَ نَيلُكَ مُتَاحٌ لِلآمِلِين
🔶 و عطايت براى اميدواران مهيا
❇️ و رِزقُكَ مَبسُوطٌ لِمَن عَصَاكَ
🔶 و رزقت براى اهل معصيت هم گسترده است
❇️ و حِلمُكَ مُعتَرِضٌ لِمَن نَاوَاك
🔶 و حلمت بر هر كه رو به تو آورد متوجه است
❇️ عادَتُكَ الإِحسَانُ إِلَى المُسِيئِين
🔶 عادتت احسان به بدكاران است
❇️ و سَبِيلُكَ الإِبقَاءُ عَلَى المُعتَدِين
🔶 و طريقه ات مدارا با سركشان
❇️ اللَّهُمَّ فَاهدِنِي هُدَى المُهتَدِين
🔶 اى خدا مرا به راه هدايت رهبرى فرما
❇️ و ارزُقنِي اجتِهَادَ المُجتَهِدِين
🔶 و مرا نصيب گردان كوشش جهد كنندگان به طاعتت را
❇️ و لاَ تَجعَلنِي مِنَ الغَافِلِينَ المُبعَدِين
🔶 و از غافلان دور از رحمتت مگردان
❇️ و اغفِر لِي يَومَ الدِّين
🔶 و از گناهم روز جزا درگذر
🎙 با نوای استاد موسوی قهار
🕊💫🕊
🌻"راضيم به رضای خدا"🌻
کشاورزی بود که تنها "یک اسب" برای کشیدن "گاوآهن" داشت.
"روزی اسبش فرار کرد."
همسایه ها به او گفتند: چه "بد اقبالی!"
او پاسخ داد: "راضيم به رضای خدا"
روز بعد اسبش با دو اسب دیگر برگشت.
همسایه ها گفتند: "چه خوش شانسی!"
او گفت: "راضيم به رضای خدا"
پسرش وقتی در حال تربیت اسبها بود افتاد و "پایش شکست."
همسایه ها گفتند: چه "اتفاق ناگواری!"
او پاسخ داد: "راضيم به رضای خدا"
فردای آن روز افراد دولتی برای "سربازگیری" به روستای آنها آمدند تا مردان را به "جنگ" ببرند اما پسر او را نبردند.
همسایه ها گفتند: چه "خوش شانسی!"
او گفت: "راضیم به رضای خدا"
و این داستان ادامه دارد...
همانطور که زندگی ادامه دارد...
و"خدا" هيچگاه بنده اش را نمی آزارد...
كه او "عاشق ترين معشوق" است.
🌻از صميم قلب ميگويم؛
راضيم به رضای خدا🌻
🕊💫🕊
@behshtfatm🍃🦋
شاخشمشاد_۲۰۲۳_۰۱_۲۴_۱۰_۵۲_۳۲_۳۳۰.mp3
4.74M
♡••
#علیرضاافتخارے
اۍگلِنازِمن...
@nasimintezar - کانال نسیم انتظار 1(1).mp3
5.88M
بۍذڪرحسیـنمۍگیرهنفس💔
▪️#محمد_رضا_مشمول🎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نذر فرهنگی
دوره آموزشی رایگان چرایی داشتن هدف در زندگی ، قسمت اول
نام استاد: دکتر شاهین فرهنگ
زمان برگزاری: ،روزهای شنبه به صورت آفلاین
هزینه: ارسال این بنر برای ۵ نفر یا ۵ صلوات
🌹لینک صلوات👇🌹
https://EitaaBot.ir/counter/dq8mw5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این نامه رو لیلا فقط بخونه
17.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نذر فرهنگی
دوره آموزشی رایگان نکات معرفتی
نام استاد: دریایی
زمان برگزاری: ،روزهای شنبه به صورت آفلاین
هزینه: ارسال این بنر برای ۵ نفر یا ۵ صلوات
🌹لینک صلوات👇🌹
https://EitaaBot.ir/counter/dq8mw5
🌸🕊شمیم یاس 🕊🌸
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_صدوسیُ_چهار به مقر که برمیگردم، باز پیامها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_صدوسیُ_پنج
بچهها از دیروز در تکاپوی طرحریزی و اجرای یک عملیات بودند؛ روز و شب ندارند برای گرفتن خاکریزی که آن سوی روستای قراصی، در دست تکفیریهاست. تکفیریها اما دستمان را خواندهاند؛ به خاطر همین، زمان عملیات مدام تغییر میکند. سپیده که زد، رحیم و حسین رفتند نزدیک خط دشمن؛ برای عملیات شناسایی. فرمانده، نمیگذاشت که من جلو بروم. من و مهدی طهماسبی ماندیم. دو روزی بود که با حسین و سهراب آمده بودند به خط ما. سهراب هم از بچههای آرام اما کاربلدِ دانشگاه است.
چند هفتهای میشد که حسین را ندیده بودم؛ از وقتی که علیاصغرِ تازه به دنیا آمدهاش، سفرش را به تأخیر انداخت. دیروز صدایم را پشت بیسیم شنیده بود. دیدم کسی پشت بیسیم میگوید:«تَندِم»! سریع کُدش را شناختم. گفتم ابویاسین! شمایی؟ خودِ خودش بود. تمام خاطرات سقوطِ آزاد تندم آمد توی ذهنم.
رفتم به چهار ماه قبل؛ صبحِ سردِ اواسط بهمنماه سال قبل؛ جایی در حصارک کرج. لباس چتربازی پوشیده بودیم و قرار بود با بالگرد برویم به ارتفاع سه هزار متری. سقوط آزاد با سرعت 240 کیلومتر بر ساعت! بر خلاف بعضی از همراهان، دلهره نداشتم؛ با این که بار اولم بود که سقوط را تجربه میکردم. توی بالگرد میخندیدم و با بچهها که بعضیهاشان کُپ کرده بودند، شوخی میکردم. با یکی از اساتید هوابرد، چتر دونفرهای پوشیده بودیم و آماده رهایی بودیم. بیهراس پریدم. تجربه شگفتآوری بود. دیدن زمین از بالا، یعنی وسعت دید بیشتر. برای آن که بیشتر ببینیم، باید اوج بگیریم... بین زمین و آسمان سیر میکردیم. وسط سقوط، گوشیام را از جیبم درآوردم و شروع کردم به فیلم گرفتن!
بعد که پایمان به زمین رسید، بچهها میخندیدند که شوک ناشی از پرش، دست و دل و پای دیگران را میلرزاند، تو وسط معرکه فیلم میگیری؟ حسین که از حالم پرسید، گفتم فکر میکردم سختتر از این باشد، حالا اگر بگویند، تنها بپر، تنها هم میپرم. خاطرات همپروازی را در ذهنم مرور میکردم...
...
.
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_صدوسیُ_شس
در منطقه که حسین را دیدم یک دل سیر بغلش کردم. خوابِ دو سال قبلش را برایم گفت. میگفت خواب دیده که حاجحمید او را با من به مأموریتی میفرستد؛ به جنگ. توی خواب حاجحمید به حسین سفارش کرده بود که مراقبت من باشد! خندیدیم به تعبیرش که حالا انگار واقع شده بود. حسین را که یک دل سیر دیدم، رفتم که به نیروهایم سر بزنم؛ در خانهام؛ خانهی کمیل. آدم گاهی به خانهای که فقط نامش از آنِ اوست تعلق خاطر پیدا میکند؛ و بالاتر از آن، به آدمهای خانه...
اعصاب آدمهای خانه خراب بود! تکفیریها میآمدند روی خاکریزشان و پرچم سفیدی دستشان میگرفتند و میدویدند. میخواستند روحیه نیروها را تضعیف کنند. فاصلهشان با ما زیاد بود و تیرهای بچههای خانه کمیل، نمیتوانست حال تکفیریها را بگیرد!
نیروهای عراقی و سوری، نمیتوانستند خشمشان را فروبخورند. به سمت آنها تیراندازی میکردند اما این به هدف نخوردنها و نرسیدنها، خشمشان را بیشتر میکرد. فرماندهان هرچه میگفتند این کارها، جنگ روانی است، تیراندازی نکنید، به خرجشان نمیرفت. دلم طاقت نداد. سخت بود برایم که دشمن جلوی چشممان جولان بدهد. پا پی شدم که یک قناصه در اختیارم بگذارند. آنقدر اصرار کردم که بالاخره راضی شدند. چفیهی عربی را بستم به پیشانیام. نشستم پشت خاکریز. صورتم را گذاشتم روی بدنه قناصه و از توی دوربین، خاکریز دشمن را تماشا کردم. جنبندهی پرچم به دست، هنوز روی خاکریز میدوید. آرام بودم. چشمهایم را دوختم به خاکریز دشمن. نفسم را در ریههایم زندانی کردم. چند نفر از نیروهای عراقی و سوری نشسته بودند دور و برم و نگاه میکردند.
دلم، فرمان شلیک را صادر کرد. ماشه را چکاندم. گلوله، فاصله ما و تکفیریها را زوزهکشان، به چشم بر هم زدنی طی کرد. پرچم سفید تکفیریها افتاد. نیروها جان تازهای گرفتند. تکبیر میگفتند و شادی میکردند. حالا کسی جرأت ندارد که سرش را از آن خاکریز بالاتر بیاورد. این سو و آن سو میشنیدم که یک تکتیرانداز به خط آمده! سرمان که خلوت میشد، با حسین قناصه را برمیداشتیم، میرفتیم برای تأدیب و کلکل میکردیم با تیربارچیِ تکفیریها! آفتاب، پشت سر ما بود؛ پشت خاکریز خودی.
...
۱۳۶
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوره ختم یک صفحهای قرآن کریم همراه با فایل ترجمه صوتی , صفحه ۵۷۶
نام استاد: ماهر معقیلی
هزینه: ارسال این بنر برای پنج نفر یا پنج صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌷یکشنبه ۹ دیماهتون
پر برکت و معطر
به ذکر شریف صلوات
بر حضرت مُحَمَّدٍ(ص) و
خاندان پاک و مطهرش 🌷🍃
🌷🍃اللّهُمَّ
❄️🍃🌷صَلِّ
🌷🍃❄️🍃عَلَی
❄️🍃🌷🍃❄️مُحَمَّدٍ
🌷🍃❄️🍃🌷🍃وَ آل
❄️🍃🌷🍃❄️🍃🌷مُحَمَّد
ٍ🌷🍃❄️🍃🌷🍃❄️🍃وَ عَجِّلْ
❄️🍃🌷🍃❄️🍃🌷🍃❄️فَرَجَهُمْ