eitaa logo
پاسخ به شبهات|سعید سپاهی
5.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
784 ویدیو
244 فایل
ارسال شبهه @tadbir73 https://tadbirrr.blogfa.com/ هر سوال و شبهه ایی داری بدون تعارف بپرس
مشاهده در ایتا
دانلود
 مطالب بسیار زیادی یافت می‌شود که می‌گویند: "دین ما دین انسانیت است"، لطفا در مورد دین انسانیت توضیح دهید! 👇👇👇👇👇
در فضای مجازی خیلی چیزها می‌نویسند، منتهی مهم و قابل توجه این است که نویسنده باید توضیح دهد، دلیل بیاورد، اثبات کند، سند و یا شاهدی اقامه کند ... . پس ما منظور نویسنده را نمی‌دانیم. خودش باید بگوید که "انسانیت" یعنی چه و منظورش از "دین انسانیت" کدام است؟ اما در هر حال، بدیهی است که "دین" برای "انسان" است و دینی می‌تواند کامل و سالم (اسلام) باشد که از یک سو با جامعیت کامل، تمامی شئون فردی و اجتماعی انسان را شامل گردد و از سویی دیگری منافاتی با "عقل و فطرت" نداشته باشد. انسان، موجودی تک بُعدی و تک منظوره و یا تک سلولی نیست، بلکه بسیار پیچیده است. خداوند متعال که خالق انسان و جهان است، فرمود که او را در بهترین اندازه‌ها خلق کردم: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» (التین، 4) ترجمه: كه به يقين ما انسان را در بهترين اعتدال و استقامت (در جسم و روان) آفريديم. (قامت مستقيم، اعضاء متناسب، بشره ظاهر، مغز متفكر، روح قابل فضايل داديم) امیرالمؤمنین، امام علی علیه‌السلام، انسان را متذکر می‌شود که "گمان نکن جسم صغیری هستی، بلکه عالمی در تو پیچیده شده است"، از این رو ب انسان «عالَم صغیر» و حتی برخی «عالَم کبیر» می‌گویند. انسان: انسان روحی از عالَمِ اَمرِ الهی دارد - ملکوتی از عالم ملائک دارد - عقل و اختیاری دارد که حتی ملائک ندارند - ظرفیت و استعداد علمی او به قدری است که می‌تواند متعلم کلّ اسما و نشانه‌های الهی گردد (وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا) و به حقایقی از عِلم دست یابد که حتی از توان علمی ملائک نیز بالاتر است و لذا معلم ملائک شود – انسان فطرتی خداشناس، خداپرست و خدا جو دارد و عاشق آن هستی و کمال محض آفریده شده است – انسان می‌تواند امیدوار باشد به «لقاء الله» و نظر کند به «وجه الله» ... و به مقام خلیفة‌الله‌یی و مقام محمود برسد .. – از سوی دیگر، همین انسان، از بدنی کاملاً حیوانی برخوردار است و رویش‌های نباتی نیز دارد و از جمادی نیز بی‌بهره نیست. بدن حیوانی، زندگی و حیات حیوانی دارد – بالتبع غرایز حیوانی دارد - بر اساس «شهوت و غضب» حرکت می‌کند، چنان چه روحش بر اساس «حبّ و بغض» حرکت می‌کند – میل (شهوت) به امنیت و حفظ سلامتِ تن، خوردن، نوشیدن، خوابیدن، جماع، تولید مثل، مسکن، مالکیت محیطی، قدرت فیزیکی ... و سایر شهوات از یک سو، و غضب (دشمنی) نسبت به هر تهدیدی که تمایلات و شهوات او را هدف بگیرد، از سویی دیگر. چنان که روحش عاشق خداست، عاشق کمال است، عاشق معرف و جمال است، عاشق وصال و لقا است (حبّ) و با هر چیزی یا هر شخصی که مزاحم رسیدن او شود، دشمنی دارد (بغض). دین انسانیت: پس انسان ممکن است یک سویه عمل کند. ممکن است به گمان میل به حیات اخروی، دنیایش را تلف کند و به آخرت نیز نرسد و ممکن است با توجه به «نفس حیوانی»، از روح و ملکوت خود که اصل وجودش است غافل شود، عقلش معیوب و قلبش محجوب گردد، و یک حیوان تمام عیار و بلکه بدتر گردد و خود را در مراتب وجود به جای "اعلی علیین" به "اسفل السافلین" بکشاند: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ» (الأعراف، 179) ترجمه: و حقّا كه ما بسيارى از جن و انس را (گويى) براى دوزخ آفريده‏ايم، زيرا كه دل‏ها دارند ولى (حقايق را) بدان نمى‏فهمند، و چشم‏ها دارند ولى بدان (به عبرت) نمى‏نگرند و گوش‏ها دارند ولى بدان (معارف حقّه را) نمى‏شنوند آنها مانند چهارپايانند بلكه گمراه‏ترند (زيرا با داشتن استعداد رشد و تكامل، به راه باطل مى‏روند) و آنها همان غافلانند. پس، انسان کسی است که بداند بدن و تمامی قوا و استعدادهای مادی او، وسیله حیات و زندگی او در این دنیا می‌باشند و "هدف" نیستند. مال، مالکیت، قدرت، فرزند و سایر شهوات، همه امکانات و وسایلی برای رشد هستند و نه "هدف". و برای رسیدن به این حقایق، تعلیم و تربیت و دین و راهبری لازم دارد. «دین انسانیت»، دینی است که سلامتی روح و جسم را با هم در نظر گرفته باشد و از هر حیث "اسلام" باشد. دینی که زندگی فردی را از زندگی اجتماعی جدا نکرده باشد – بین منافع شخصی و اجتماعی دیوار بلندی نکشیده باشد – بین قوای عقل و جنود نفس، جنگی راه نیانداخته باشد که در آن نفس حیوانی مالکیت و حاکمیت بر وجود انسانی را زیر سلطه بکشد، بلکه عقل حاکم باشد – بین عواطف و احساسات ارتباط منطقی برقرار کرده باشد – دستورالعمل‌هایش برای رفع نیازهای مادی و زندگی حیوانی، عاقلانه، عالمانه و حکیمانه و در جهت رشد انسانی او باشد ... و بالاخره بین دنیا و آخرت سدی محکم نساخته باشد. بلکه ارتباطات حکیمانه و منطقی و قسط را در تمامی شئون فردی و اجتماعی حاکم گردانیده باشد، به این می‌گویند
: دین انسان و انسانیت. «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ ...» (الحدید، 25) ترجمه: به راستى [ما] پيامبران خود را با بینه‌های آشكار (دلایل عقلی و منطقی و معجزات) روانه كرديم و با آنها كتاب و میزان (امام و قوه سنجش و تشخیص حق از باطل) را فرود آورديم تا مردم به انصاف برخيزند ..
مدعی‌اند در برخورد با انسان‌ها باید «انسانیت» ملاک باشد و نه «اعتقادات». خواه گاو پرست باشند یا خداپرست؟ هر عقیده‌ای محترم است و باید احترام گذاشت. 👇👇👇👇👇
به چهار مقوله‌ی مهم اشاره شده که باید هر یک جداگانه مورد توجه و بررسی قرار گیرد: الف – ملاک: مهم است که ملاک چیست و واضع آن کیست؟ بدیهی است که هر کسی می‌تواند هر ملاکی که دلش می‌خواهد را برگزیند و آن را ملاک انسانیت برشمارد. اما دلیل نمی‌شود که ملاکش درست هم باشد. آنان که ایمان به خدای یکتای خالق دارند، نگاه می‌کنند که خدا چه ملاکی برای انسانیت تعیین و تعریف کرده‌ است و به همین جهت «ایمان و تقوا» را ملاک انسانیت می‌دانند، چرا که نه تنها به مؤمنین، بلکه به همه انسان‌ها (النّاس) فرمود: شما را من خلق کرده‌ام و من می‌دانم که کدام یک برترید و ملاک آن است که من می‌گویم. شما را به ملیت‌ها، فرهنگ‌ها، گویش‌ها و رنگ‌های متفاوت خلق کرده‌ام و اینها هیچ یک ملاک نیستند، بلکه مکرم‌ترین شما، با تقوا‌ترین شماست: «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ» (الحجرات، 13) ترجمه: اى مردم ما شما را از يك مرد و يك زن آفريديم و شما را تيره‏هايى بزرگ و تيره‏هايى كوچك قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد نه اينكه به يكديگر فخر كنيد و فخر و كرامت نزد خدا تنها به تقوى است و گرامى‏ترين شما با تقوى‏ترين شما است كه خدا داناى با خبر است‏. اما آنان که اعتقادی به خدا ندارند، می‌توانند هر گزینه‌ای را ملاک انسانیت بدانند. از رنگ پوست و مو و چشم گرفته، تا قبیله و نژاد، تا مدرک تحصیلی یا پول و ثروت ... یا هر چه که با میل‌شان سازگار باشد. ب - انسانیت: «انسانیت» نیز یک کلمه یا واژه‌ی شعاری نیست که همین‌طوری بگویند: «ما انسانیت را ملاک می‌دانیم» و هیچ تعریفی هم نداشته باشد. به راستی انسانیت چیست؟ آیا رام بودن یا وحشی بودن در برخورد، با هوش بودن یا خرفت بودن، پر کار بودن یا تنبل بودن، اجتماعی بودن یا تک‌گرا بودن، با گذشت بودن یا خودخواه بودن، مدنی بودن یا خودنگر بودن، تو سری خور بودن یا قدرتمند و مقتدر بودن و با عزّت بودن و ... ملاک‌های انسانیت است؟! این صفات را که همه‌ی حیواناتی مانند: سگ، گربه، گوسفند، شیر، پلنگ، خرس، مورچه، زنبور و سایر پرندگان، خزندگان، درندگان و دریایی‌ها برخوردارند. پس «انسانیت» یعنی چه و ملاکش چیست؟ آنان که اهل ایمان به خدا هستند، می‌دانند که «انسان» در چگونگی دانش، بینش، تعمق، ایمان و عمل در راستای هدفش تعریف می‌گردد، لذا به هر موجود شبیه انسانی، انسان نمی‌گویند و چه بسا برخی به رغم ظاهر شبیه انسان و آراستگی بیشتر، بسیار هم حیوان صفت باشند. چنان چه خالق‌شان درباره‌ی آنان فرمود: «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلاً» (الفرقان، 44) ترجمه: آيا مى‏پندارى بيشترشان مى‏شنوند يا مى‏فهمند؟ (خیر)، كه آنها جز به مانند حيوانات نيستند بلكه روش آنان گمراهانه‏تر است‏. اما کسانی که اعتقادی ندارند، می‌توانند «انسانیت» را هر طور که دلشان خواست تعریف کنند. مانند اندیشه‌‌های لیبرال دموکراسی (که همان ماکیاولی است) انسان‌ها را به درجه‌ی یک، دو و سه تقسیم کنند و خود را انسان‌های درجه‌ی یک بنامند و به جسارت تمام بگویند: جایز است که انسان‌های هر درجه‌ای در راه منافع انسان‌های درجه‌ی بالاتر فنا شوند. می‌توانند مانند امریکا (اظهارات اوباما) بگویند: انسانیت به آزادی است و آزادی به مجاز بودن همجنس‌بازی و همخوابی با حیوانات و قانونمند شدن این رفتارهای ناهنجار برای بهره‌مندی فاسقین از امتیازات قانونی است و اگر فرد یا جامعه‌ای این اصول را قبول نداشته باشد، حقوق بشر را رعایت نکرده و انسان نیست. ج- اعتقادات: باید توجه داشت که آیا اساساً اعتقادات در ساختار شخصیتی فرد و انسان نمودن او نقش و تأثیری دارد یا خیر؟ اگر تأثیر نداشته باشد، کلیه‌ی اعتقادات بی‌ارزش و بی‌حرمت خواهند بود و اگر تأثیر داشته باشد، دیگر نمی‌توان مدعی شد که «اعتقادات» مهم نیست و به انسانیت توجه می‌کنیم! این شعار پوچی است. هر انسانی از نوعی جهان‌بینی برخوردار است و با اعتقاد به مبدأیی و هدف گرفتن معادی، بایدها و نبایدهایی را دارای ارزش دانسته و رعایت آنها را ضروری می‌داند و به تناسب این اعتقاد و عملکرد منطبق با اعتقاداتش، از ساختار شخصیتی ویژه‌ای برخوردار می‌گردد. در جهان بینی فرویدیسمی، غریزه‌ی جنسی زیربنا و کمال (هدف) به ارضای غرایز است و انسانیت و انسان کامل در شهوت‌رانی و ارضای غرایز جسنی [به هر شکلی] متبلور می‌گردد. در نگاه مارکسیستی، اقتصاد کمونی زیر بنا و غایت است و انسان ابزار تولید است و انسانیت به کار بیشتر است، در نگاه پست مدرنی یا لیبرال دموکراسی، کمال در برداشتن تمامی مفاهیم کلی و بالتبع تمامی ارزش‌هاست و انسانیت با امکان «لذت» از هر چیزی و به هر شکلی تعریف شده و محقق می‌گردد
[یعنی همان كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ] – ... و در جهان‌بینی توحیدی و اسلامی، جهان مبدأ و معادی دارد که آن «الله» است. جهان بینی‌ موحدِ مسلمان در یک جمله ژرف خلاصه می‌گردد «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون». و بایدها، نبایدها و ارزش‌های انسانی‌اش نیز در همین راستا تعریف و وضع می‌شود. در نگاه توحیدی و اسلامی، هر کسی رنگ هدف را به خود می‌گیرد، اگر هدف «الله» [ هستی و کمال محض] هدف بود، اسمای الهی چون: حیات، علم، قدرت، غنا، حلم، شجاعت، رأفت، رحمت، غضب و ...، به صورتی هدفدار و الهی در او تجلی می‌یابد و اگر هدف غیر از «الله» بود، حتماً اسما (نشانه‌های) حیوانیت در او متجلی می‌گردد و حلم و شجاعت و رأفتش هم مثل گوسفند، اسب، الاغ یا پلنگ، حیوانی خواهد بود. لذا فرمود: اگر خدا را فراموش کنید، چون غیر خدا را هدف می‌گیرید، انسانیت خود را فراموش می‌کنید و فاسق می‌شوید. یعنی از پوسته و مجرای انسانیت خارج می‌گردید: «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ» (الحشر، 19) ترجمه: و مانند آن كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و در نتیجه خودشان را فراموش کردند [خدا هم خود آنان را از ياد خودشان ببرد] و ايشان همان فاسقانند. د – محترم بودن هر نوع عقیده‌ای: این که می‌گویند: «هر عقیده‌ای محترم است و باید به آن احترام گذاشت»، یک دروغ و حقه‌ی محضی است که از سوی مستکبران ظالم و دیکتاتور، با رنگ و لعاب روشنفکرانه، به اذهان عمومی جهانیان و به ویژه مظلومین و مستضعفین دیکته و القا می‌شود. گروهی به درجه‌بندی انسان‌ها معتقدند – گروه دیگری به اندیشه‌های ماکیاولی و رسیدن به هدف با هر وسیله‌ای معتقدند – گروهی دیگر به دیکتاتوری محض معتقدند – گروهی شیطان پرست بوده و به اصول فراماسون معتقدند – گروهی دیگر صهیونیسم بوده و به افضلیت یهود و اسرائیل و معاهده‌ی منعقد شده در کوه صیون معتقد هستند و بر اساس آن مسلمان کشی می‌کنند – گروهی دیگر (مانند اروپای قرون وسطی و جرج بوش پسر در قرن جدید) به ضرورت جنگ‌های صلیبی معتقدند – گروهی دیگر به پوچ بودن دنیا و ضرورت امکان بدمستی و شهوت‌رانی، حتی به قیمت آدم‌ربایی و تجاوز معتقدند – گروهی به سرمایه‌داری محض که مستلزم به بردگی کشیدن دیگران و چپاول ثروت‌های افراد و ملت‌ها می‌باشد و همه‌ی جنگ‌ها نیز به همین دلیل و در همین راستاست معتقدند ... و هر کسی نیز بر اساس عقیده‌ی خود عمل می‌کند. حال آیا هر عقیده‌ای محترم است و باید به آن احترام گذارد؟! آیا این دیکته و القای دیکتاتورانه‌ی نظام سلطه نیست؟! و در خاتمه تذکر این نکته مهم است که مسلمان بر اساس دستورالعمل‌های اخلاقی خداوند متعال که در سیره‌ی رسول‌اکرم (ص) و اهل بیت (ع) تبلور یافته و بیان شده با هر انسان یا موجود یا موضوع دیگری برخورد می‌کند. چه با کافر و چه با مؤمن. چه با ظالم متکبر، اگر چه نام اسلام را بر خود حمل کند، و چه با مظلوم مستضعف، اگر چه نامی از اسلام نشینده باشد.
در کجای کتاب اقدس یا عقاید بهائیت ازدواج با محارم (مثل دختر، خواهر، عمه و ...) آزاد قلمداد شده است؟👇👇👇
همان طور که می‌دانید، بهائیت مانند سایر ادیان، یک دین یا حتی مکتب نیست که پرسیده شود در کجای کتاب اقدس فلان حکم یا قانون آمده است؟ چنان چه همگان نیز به کتاب اقدس دسترسی ندارند. بلکه بهائیت یک سازمانی است که توسط فراماسون انگلیس برای اسلام‌زدایی و نیز ترویج فرهنگ و رفتار «شیطان پرستی ماسونی» تأسیس گردیده است. از این رو کتاب اقدس و سایر نوشته‌های سران اولیه، فاقد احکام در بسیاری از زمینه‌ها و شئون متفاوت روابط شخصی یا اجتماعی می‌باشد و صدور احکام به «بیت العدل» که در اسرائیل قرار دارد موکول شده است. چنان چه در رساله‌ی سؤال و جواب، سؤال شماره 50 ذکر شده که از میرزا حسینعلی در خصوص احکام ازدواج با محارم سؤال کردند و او در پاسخ گفته: «این امور به امنای بیت العدل راجع است». یعنی بهائیت دین یا مکتب نیست که احکام مشخص داشته باشد [و اساساً وقتی برای تدوین یک سری احکام نداشت]، بلکه یک تشکیلات یا سازمان است. امنایی دارد، سؤال‌ها را برای آنان بفرستید و آنان بنا بر مقتضیات و اهداف جواب می‌دهند. در مورد ازدواج در کتاب اقدس فقط در یک جمله بسیار کوتاه ذکر شده «قد حرمت علیکم ازواج آبائکم» - یعنی بر شما حرام شد ازدواج با همسران پدرانتان [مثل مادر یا زن پدر]. و حلال و حرام دیگری قید نشده است. همین انحصار حرمت ازدواج به زن پدر و نیز عدم نفی توسط دیگر جانشینان مثل (عباس افندی و ...) از یک سو و رفتارهای ماسونی در میان برخی از بهائیان از سوی دیگر، سبب گردید تا این فرضیه قوت بگیرد که بنابر این ازدواج با سایر محارم اعم از خواهر، خواهرزاده، برادر، برادرزاده و ... هیچ منعی ندارد. پس از گذشت چند دهه، جوهای مثبت و منفی در این خصوص سبب گردید تا مسئله به صورت جدی از «بیت العدل» سؤال شود. اما نکته قابل توجه آن که بیت العدل، اعلام نمود: مصلحت نیست که حکم معین و مشخصی در این خصوص صادر گردد و تصمیم را به خود افراد واگذار کرد(؟!) در پیام 15 ژانویه 1981 بیت العدل که پاسخ رسمی منشی به این سؤال می‌باشد، آمده است: «‌از ما راجع به محدودیت‌های حاکم بر ازدواج با اقارب‌، سوای موردی که ازدواج با زن پدر را ممنوع می‌سازد‌، سوال کرده‌اید. بیت‌العدل همچنین خواسته‌اند به اطلاع شما برسانیم که آن معهد اعلی، هنوز موقعیت را برای صدور قوانین تکمیلی راجع به ازدواج با اقارب‌، مقتضی نمی‌داند. بنابر این در حال حاضر تصمیم‌گیری در این مورد بعهده خود نفوس مومنه محول شده است - نقل از کتاب انوار هدایت صفحه ۴۸۷ حکم ۱۲۸۹ در موضوع ازدواج بین فامیلی»! [دقت شود وقتی بیان می‌شود که تصمیم‌گیری بر عهده‌ی خودتان است، یعنی حتی مکروه هم نیست، بلکه دست کم مباح است، هر کس دلش خواست می‌تواند چنین تصمیمی بگیرد]. خوب است از بهائیان سؤال شود که در کجای کتاب اقدس محارم معرفی شده و ازدواج با آنان منع گردیده و حرام شمرده شده است؟ در هر حال، چنان چه بیان گردید، بهائیت دین نیست، مکتب هم نیست که قواعد و قوانین مشخص و محکمی (اگر چه غلط) داشته باشد. بلکه یک تشکیلات و سازمان فراماسونی است که از سوی انگلیس و به مرکزیت اسرائیل اداره می‌شود. چنان چه عبدالبهاء (بنیانگذار این فرقه) پس از ادعاهایی چون شاگردی سید باب (به عنوان امام زمان و ....)، پیامبری و بعد خدایی و بالتبع نگرانی از اعدام به خاطر این ادعاها به شهر عکا در اسرائیل فراری داده شد و در آنجا مرد و بهائیان قبر او را قبله قرار دادند
مسحیان و کلیمیان در جمهوری اسلامی ایران از آزادی مذهب کاملی برخوردارند. چرا در مورد بهائیان این آزادی مذهب اعمال نمی‌شود👇👇👇
همان‌طور که اشاره نمودید کلیه‌ی ادیان الهی و مذاهب آنها [مانند: «اسلام/تشیع/ و 4 مذهب تسنن» و «مسیحی/کاتولیک/پروتستان/آشوری» و «یهودی» و «زرتشتی» در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخته است و البته هر کسی به هر دین و مذهب دیگری که می‌خواهد می‌تواند پایبند باشد یا اصلاً بی‌دین باشد، اما «بهائیت» نه تنها دین یا مذهب نیست، بلکه یک سازمان جاسوسی است که از سوی انگلیس پایه‌گذار شده است. البته این سازمان به خاطر آن که بتواند به منظور فریب و جذب در منطقه آسیا و به ویژه خاورمیانه که مردمانش گرایشات دینی دارند، خود را معرفی کرده و سر پا بماند، شکل دینی و مذهبی به خود داده است و به همین دلیل «فرقه» و از نوع ضاله‌اش نامیده می‌شود. لذا مذهب خواندن آنها فرییی بیش نیست و قرار نیست که انگلیس‌ها به همین راحتی باز هم ما را فریب دهند. پس، ادیان و مذاهب در ایران آزاد هستند، اما گروه‌های جاسوسی – چه به نام یک مذهب باشند و چه نباشند – به هیچ وجه آزاد نیستند و نباید باشند و این الزام به «بهائیت» محدود نمی‌گردد، بلکه «وهابیت» نیز که نامش را یکی از مذاهب اسلامی گذاشته است در ایران به رسمیت شناخته نمی‌شود، چرا که وهابیت نیز مانند بهائیت، نه تنها دین و مذهب نیست، بلکه فرقه‌ای است که بنیان آن را هم انگلیس گذاشته است. لذا اگر قرار باشد فعالیت هر تشکیلاتی که برای فریب مردم رنگ فرقه‌ای و مذهبی به خود داده است آزاد باشد، به بهاییت و وهابیت منحصر نمی‌گردد، بلکه فراماسون – هاری کریشنا – فمینیسم – همو و ... نیز مانند آنها هستند. پس، بهائیت یک دین یا مذهب نیست و قرار هم نیست که مسلمانان و ایرانیان تا ابد فریب انگلیس را بخورند. بهاییت یک تشکیلات جاسوسی به مرکزیت اسرائیل است. شخص بهاء نیز در اسرائیل و شهر عکّا مرد و از شدت وابستگی تشکیلاتی به صهیونیسم، قبر خود را قبله‌ی بهائیان نمود. لذا فعالیت این تشکیلات جاسوسی برای همیشه در ایران ممنوع می‌باشد. نپس، فعالیت تشکیلات‌های جاسوسی مانند وهابیت (که ادعای مسلمانی هم دارد) و بهائیت (که با ادعای نیابت امام زمانی شروع شد و به ادعای امام زمانی و آمدن فرقه‌ی نو مبدل گردید) و غیره و نیز تشکیلات‌های نشر فساد [اعم از فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و ...] در ایران آزاد نیست، چنان چه هیچ کشوری چنین اجازه‌ای به تشکیلات‌های جاسوسی کشورهای دیگر نمی‌دهد.
در خصوص انجمن حجتیه توضیح دهید. چرا ...؟ آیا آقای مشایی در حال بازسازی حجتیه در قالب «نو حجتیه» است؟ این مباحث در محافل دانشجویی و البته به خاطر طرح در سایت‌ها بسیار مطرح است👇👇👇👇