♨️سوال:
🔰روايات گوناگوني هست که درآن ائمه فرموده اند که نگهداري دين در آخر الزمان سخت تر از بقيه دوران است حال به نظر شما اين مسئله چطوري بايد با عدل خدا سازگار باشه که امکان گمراهي برا ما بيشتر از انسانهاي گذشته باشه پس خداوند حفظ دين در زمان فعلی را براي ما سخت تر از بقيه قرارداده؟
✍️پاسخ:
✅عدالت خداوند به اين معنا مي باشد که بين نعمتهاي داده شده و تکاليف مربوط به آن تناسب باشد. با اين توضيح کوتاه بايد در نظر داشت که :
در آخر الزمان به علت رشد تکنولوژي، امکانات و نعمتهاي فراواني در اختيار انسان است و انسان مي تواند با تحقيق بيشتر، معرفت بيشتر نسبت به خداي متعال کسب نمايد.
لذا نسبت به ساير زمانها، امکان رشد و تعالي بيشتر هم دارد. ولي اگر همين انسان در آخر الزمان از اين امکانات به نحو صحيح استفاده نکند، امکان لغزش و سقوط بيشتر خواهد شد.
مثلا يک بمب مي سازد و هزاران نفر را مي کشد. به همين دليل گفته شده است که دينداري در آخر الزمان سخت تر است و عدالت الهي نيز حکم مي کند، کسي که امکانات بيشتري نسبت به ديگران دارد، نسبت به آنان مسئوليت بيشتر نيز دارد.
از سوي ديگر، اگر شخص از فرصتهاي موجود در آخر الزمان به درستي استفاده کند، مي تواند به درجات عالي معنوي رسيده به گونه اي که در دوره هاي گذشته کمتر چنين فرصتي فراهم بوده است.
لذا با توجه به اينکه در آخر الزمان، تکنولوژي پيشرفت مي کند، شبهات بيشتر مي شود، خطرات سقوط انسانيت و معنويت بسيار زياد است، از سوي ديگر امکان رشد و تعالي نيز بيشتر مي گردد و اين تناسب، دقيقا به معناي عدالت است و اگر کسي از آن استفاده کند، مزد بيشتر خواهد گرفت.
♨️سوال:
🔰حقیقت روح چیست؟ آیا احضار ارواح و دیدن روح گذشتگان ممکن است؟
✍️پاسخ:
✅در ابتدا باید گفت اطلاعات آدم ها از حقیقت و چگونگی روح ناچیز است، چنان که خداوند به این امر اشاره فرموده است:
وَيسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا(الإسراء/۸۵)
و از تو درباره «روح» سؤال ميکنند، بگو: «روح از فرمان پروردگار من است؛ و جز اندکي از دانش، به شما داده نشده است!»
اما با این وجود اشارات و توضیحاتی در خصوص آن در روایات معصومین علیهم السلام آمده ، علما به خصوص فلاسفه در مورد آن بحثهای مفصلی را ارائه دادهاند لکن نظریه رایج دلالت بر تجرد روح دارد.
در مورد ادعای این افراد باید دید مقصودشان از دیدن چیست. اگر منظور دیدن با چشم مادی باشد، این ادعا بی معنی است، چون روح ازمجردات است و قابل رؤیت حسی نیست. اگر منظور نوعی ادراک از ویژگی های روحی افراد باشد که این امر برای هرکسی به شدت وضعف ممکن است؛ در هر حال باید دانست دقیقا مراد این افراد چیست.
اما آنچه در برخی موارد به برخی بزرگان دین وعلمای ربانی نسبت داده شده، دیدن و ادراک حقیقت برزخی افراد است، نه خود روح آنها؛ در اعتقاد ما همه اعمال ورفتارهای ما باطنی دارد که هم اکنون ودر این جهان در حقیقت جان ما تبلور یافته و حقیقت نادیدنی وجود ما را تشکیل می دهد؛ باطن این عالم ظاهری، هم اکنون به شکل وشمایل دیگری برقرار است که از آن به برزخ افراد و اعمال تعبیر می کنیم .
از منابع دینی به دست می آید که انسان میتواند به مقام و درجه ای دست یابد که باطن این عالم و افراد و اعمال آنها را، به صورت واقعی ببیند. این همان چشم برزخی است، اما تنها انسان های معدودی به این مقام دست می یابند. چنین افرادی ناشناخته اند و حقایق و اسرار را آشکار نمی کنند.
البته روح انسان، بعد از پایان زندگی دنیا در جسم لطیفی قرار میگیرد که از بسیاری از عوارض جسم مادی برکنار است و به آن "بدن مثالی" یا "قالب مثالی" گویند.
کسانی هم وجود دارند که ادعای دیدن ارواح گذشتگان را می کنند. در فرض صحت ادعای آنها در حقیقت ایشان قالب برزخی وبدن مثالی ارواح را می بینند.
♨️سوال:
🔰آیا حقيقت داره کسي رو که شب جمعه خاک کنند سوال و جواب شب اول قبر نداره؟
✍️پاسخ:
شب و روز جمعه در بین ایام هفته از یک امتیاز و شرافت خاصی برخوردار است که یکی از آنها این است که اگر انسان مؤمنی در این وقت از دنیا رفت به برکت و شرافت آن برخی از مشکلات و حوادث عالم قبر و برزخ از او برداشته می شود.
از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که جمعه سرور ایام است و خداوند در آن حسنات را مضاعف و گناهان و معاصی را محو می کند، درجات مؤمنان را بالا می برد، دعاها را مستجاب می کند، حوایج را بر می آورد و ...[1] در این باره روایاتی در منابع دینی آمده است که به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می شود:
وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ مَاتَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ أَوْ لَیْلَةَ الْجُمُعَةِ رَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ عَذَابَ الْقَبْرِ.
پیامبر اکرم (ص) فرمود: کسی که در شب یا روز جمعه بمیرد، عذاب قبر از او برداشته می شود.[2]
همین طور از امام صادق (ع) روایت شده است:
قَالَ الصَّادِقُ ع مَنْ مَاتَ مَا بَیْنَ زَوَالِ الشَّمْسِ مِنْ یَوْمِ الْخَمِیسِ إِلَى زَوَالِ الشَّمْسِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ أَمِنَ مِنْ ضَغْطَةِ الْقَبْرِ.
کسی که بین ظهر روز پنج شنبه تا روز جمعه از دنیا برود، از فشار قبر در امان خواهد بود.[3] به همین مضمون نیز روایاتی وارد شده است؛
وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع...وَ مَنْ مَاتَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بَرَاءَةً مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَ مَنْ مَاتَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ أُعْتِقَ مِنَ النَّارِ.
کسی که در روز جمعه از دنیا برود عذاب قبر از او برداشته و از عذاب جهنم آزاد می شود.[4]
با وجود این روایات؛ به جهات مختلف نمیتوان این روایات را به صورت کلی پذیرفت، بلکه باید آنها را مشروط به وجود شرایط مختلف کرد؛ زیرا اصل و قوام امور بر اعمال و اعتقادات انسانها پیریزی شده است و اگر امور دیگری دخیل میباشند؛
بر اساس این اصل هستند. مرگ در زمانی مشخص، یک امر اختیاری برای انسان نیست و انسان در آن نقشی ندارد؛ حال چگونه میتوان پذیرفت که امری غیر اختیاری چنین ثمراتی برای انسان داشته باشد. علاوه بر این؛ بسیاری از انسانهای فاسد و فاسق در شب و روز جمعه مردهاند؛ حال چگونه میتوان تنها به جهت مرگ در این زمان خاص، امتیازات مطرح شده در روایات را برای آنان نیز عمومیت داد.
حال که مشخص شد منظور از این روایات، مطلق انسانها نیستند؛ باید به دنبال مراد این دسته از احادیث باشیم.
امام باقر(ع) میفرماید: «شخصی که در روز جمعه بمیرد، در حالیکه به حق ما اهل بیت آگاه باشد؛ خداوند او را از آتش جهنم رهایی میبخشد و او را از عذاب دور میکند».[5] این روایت که برخی آنرا از امام صادق(ع) نیز نقل کردهاند[6] نشان میدهد که مرگ در این زمان، تنها کمککننده میباشد.
اگر انسان در زندگی خود راه درست را پیموده باشد و در عین حال خطاهای اندکی از او سر زده باشد، مردن در این ایام به او کمک خواهد کرد. طبیعی است که برخی ایام دارای شرایطی هستند که خداوند آنها را مبارک گردانیده و در آن زمانها رحمت الهی، شامل افراد بیشتری میشود؛ لذا پیامبر اسلام(ص) فرمود: «براى پروردگار شما در دوران عمرتان، نسیمهاى رحمتى است ...».[7]
[1] الکافی، ج 3، ص 414،
[2]منلایحضرهالفقیه، ج 1، ص 138، ح 371
[3] همان، ح 372،
[4] همان، ح 373.
[5]. کافی، ج 3، ص 415.
[6]. الاختصاص، ص 130.
[7]. کشف الأسرار، ج 8، ص 116،
♨️سوال:
🔰با توجه به اینکه قبلا ميشد با وجود انبيا و ائمه و معجزات دين را اثبات کرد اما الان با نبود اینها، آیا ظلم خدا به ما نیست؟
✍️پاسخ:
✅ بر خلاف تصور شما بشر امروز هم مي تواند از برکت اعجاز هاي الهي بهره مند شود و خداوند هيچگاه بندگانش را بدون چراغ هدايت رها ننموده است در تبيين مسله در باب معجزه بايد گفت :
امام صادق (ع) فرمود: "خداوند معجزه را در اختيار نبي و امام قرار داد تا دليل باشد بر صدق ادّعاي وي كه مي گويد:
از جانب خدا مي باشم. معجزه آيت الهي است كه جز به دست پيامبران و حجتهاي خود روي زمين نسپارد تا بدين وسيله راستي راستگو و دروغ دروغگو ثابت گردد". (1)ولي بايد توجه داشت كه افراد عادي از انجام معجزه عاجزند، اما شما مي توانيد براي به گفته خودت اطمنان قلب هم اكنون معجزه پيامبر را بيبينيد، زيرا قرآن كريم معجزه زنده پيامبر است و هم اكنون نيز اعجاز و معجزه است
پيامبر اسلام نبوت خويش را با آوردن اين كتاب آسمانى اعلان نموده و جهانيان را به مقابله با آن دعوت كرد. به رغم تحدى آشكار و قاطع قرآن، هيچ كس نتوانست در عصر بعثت مانند آن را بياورد. امروز نيز پس از گذشت قرن ها، قرآن همچنان تحدى خود را اعلان كرده و مىگويد: بگو اگر انس و جن دور هم گرد آيند كه كتابى مانند قرآن بياورند، نمىتوانند نظير آن را بياورند، هرچند برخى از آنان به برخى ديگر يارى رسانند».(2) قرآن در اين جا در مقام تحدى مىگويد: اى پيامبر، بگو اگر مىتوانند كتابى مثل اين قرآن بياورند.
در جاى ديگر به كم تر از اين حد تنزل فرموده و مىگويد: بگو اگر مىتوانند، مانند ده سوره و حتى يك سوره از سورههاى قرآن را بياورند.
بگو اي پيامبر كه ده سوره مثل اين قران بياورند.(3)
بگو اي پيامبر كه يك سوره مثل اين قران بياورند.(4) تفصيل مسله را در منبع ذيل جويا شويد (5) در نتيجه به طور كلي اظهار معجزه در موارد ضرورت اظهار شده چنان كه خود پيامبر(ص) با وجود قرآن معجزه هايي اظهار نموده است.
پس قرآن از هر نظر اعجازش به روز و متناسب با زمان از جمله زمان معاصر است و همان طور كه در صدر اسلام كسي توان مقابله با قرآن را نداشته است حال نيز چنين است در نتيجه قرآن معجزه جايدان الهي براي هميشه تاريخ است.پس شما اگر خواسته باشيد هم اکنون مي توانيد از نور اعجاز قران استفاده نماييد .
پي نوشتها:
1. محمد امين صادقي ارزگاني، درسنامه عرفان امام خميني نشر موسسه نشر آثار امام، 1386ش، ص64.
2. اسراء (17)، آيه88.
3. هود(11)، آيه13.
4. بقره(2)/23).
5. استادشهيدمطهرى، مجموعهآثار، نشر 1378 ش، ج2، ص 194.
♨️سوال:
🔰زیارت اهل قبور و رفتن به قبرستان چه فایده ای دارد؟
✍️پاسخ:
✅قبل از هر چیز باید مشخص شود که فایده را چه می دانیم و با چه نوع نگاهی به هستی می نگریم. اگر با نگاه ایمانی به هستی می نگریم، یکی از اصول مهم در اندیشه مان، ایمان به عالم غیب است:
الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ (۳ بقره)
(پرهيزكاران) كسانى هستند كه به غيب [آنچه از حس پوشيده و پنهان است] ايمان مى آورند.
🔷 با این نوع نگاه، نباید همه چیز را در مادیات منحصر کنیم. و تصور کنیم چون چیزی با چشمانمان نمی بینیم، پس وجود ندارد. و البته با توجه به این نکته، این مطلب نیز روشن می شود که برای آگاهی از عالم غیب و نوع اتفاقاتی که در آن می افتد، باید به ابزار مناسب با آن متوسل شویم که چیزی جز خبرهای غیبی از طریق انبیاء و اولیای الهی نیست.
🍁 که اگر از این طریق پی جویی کنیم، انواع مختلفی از فایده های رفتن به زیارت قبور را خواهیم دید:
💠 ۱- فایده به حال شخصی که در قبر خوابیده:
🔸 در نگاه ایمانی و توجه به عالم غیب، مردن را پایان کار نمی بینیم، بلکه مرگ یک نوع انتقال از عالمی به عالم دیگر است. بنابراین احوال آن کس که از دنیا رفته، می تواند با زیارت ما متحول شود.
🍀 کما اینکه در حدیثی از امام صادق(ع) سؤال شد: زمانی که شخص بر قبر پدرش و قبر افراد دیگر اعم از این که نزدیک قبر پدرش باشند یا قبوری که دورتر هستند، حضور پیدا کند، آیا نفعی برای اهل قبور دارد؟
امام(ع) فرمود: بله برای اهل قبور نفع دارد. همان طوری که برای شما هدیهای آورند، شاد و خوشحال میشوید، آنها هم از حضور شما خوشحال میشوند.( میزان الحکمه، ج ۲، ص ۱۲۰۰، ح ۷۹۸۸.)
🍃 البته فایده رساندن به آن عزیزی که از دنیا رفته، بیشتر در گرو نوع اعمالی است که انجام می دهیم.
🔹 کما اینکه از رسول خدا (ص) نقل شده كه فرمود : روزي حضرت عيسي روح الله از مسيري عبور مي كرد و گذر او از قبري افتاد و آثار عذاب را در آن مشاهده كرد، ولي بعد از مدتي دوباره از همان جا عبور مي كرد، اثري از عذاب صاحب قبر نديد، علت را از خداوند پرسيد.
به او وحي شد: يا روح الله ! انه ادرك له ولد صالح فاصلح طريقا و آوي يتيما فغفرت له بما عمل ابنه؛ (سفينه البحار، ج۲ ، ص ۷۳۰)
يعني از او فرزند صالحي بجاي مانده بود، فرزند در اين مدت راهي را براي آسايش رهگذران اصلاح نمود و يتيمي را پناه داد و من گناه پدر او را بر اثر عمل فرزند نيكوكارش بخشيدم.
💠 ۲- فایده به حال کسی که به زیارت مردگان رفته:
🔸 از آن جا که عمل ما در فایده بخشی به مردگان تاثیر می گذارد، پس انجام دهنده خود فعل نیز حتما بهره هایی از عمل خود خواهد برد. و در این زمینه نیز روایات فراوانی داریم از جمله اینکه:
🔷 حضرت علی(ع) میفرماید: "اموات خود را زیارت کنید چون آنها به خاطر زیارت شما خوشحال میشوند و شخص کنار قبر پدر و مادرش بعد از این که برای آنها دعا کرد، میتواند حاجات خود را طلب نماید".( وسائل الشیعه، ج ۲، ص ۸۷۸، ح ۵.)
🌺 همچنین از حضرت علی(ع) وارد شده، حضرت فرمود که: از حضرت رسول(ص) شنیدم که فرمود: شخصی که به زیارت اهل قبور میرود، پنجاه سال گناهش آمرزیده میشود. (میزان الحکمه، ج ۲، ص ۱۲۰۱، ح ۷۹۹۲.)
🍀 و از جمله امام رضا سلام الله علیه هم نقل شده که فرمودند: «هر کسی نزد قبر برادر مؤمن خود برود و دست خود را سر قبر نهد و هفت مرتبه سورة «إنّا أنزلناه فی لیلة القدر» را بخواند، در روز فزع اکبر (قیامت) از ترس بزرگ ایمن گردد. (مفاتیح الجنان، مبحث زیارت قبور مؤمنین)
🌹 و نکته آخر آنکه حتی اگر روایات را مد نظر قرار ندهیم، همچنان می توانیم بعضی از فایده های زیارت اهل قبور را درک کنیم. زیارت اهل قبور ما را به یاد آینده ای که در انتظارمان است، می اندازد. و کمک می کند خود را برای سفر اخروی مهیا کنیم. و آنچنان غرق در مادیات نشویم که تمام همت و توجه مان به عالم مادی معطوف شود.
♨️سوال:
🔰آيا کسي که نماز نميخونه و روزه هم نميگيره به هيچ وجه امکان نداره به بهشت بره؟
✍️پاسخ:
✅ تبيين پرسش فوق در گرو طرح و بررسي چند مسئله است که با بيان اين مسائل و موضوعات اميد است پاسخ مسئله به دست آيد.
1. همان گونه که همه ما ميدانيم؛ طبق آموزههاي ديني ما، نماز اولين فعل عبادي در ميان اعمال ديني ما است؛ يعني پس از اصول اعتقادي (اصول دين)، در مرحله عمل که از آن به فروع دين تعبير ميشود، اولين چيزي که موضوعيت دارد، نماز است که از آن به ستون و عمود دين تعبير شده است. نيز در تعابير آمده است که اگر نماز انسان مورد پذيرش واقع شود، ديگر اعمال عبادي هم پذيرفتني است.[1]
در احکام عبادي نماز داراي آن چنان جايگاهي است که در هيچ حالي ترک آن جايز نيست. مگر در حال اغما و بي هوشي که آن جا ديگر جاي تکليف نيست. نماز تبلور و نمود خضوع و تسليم در برابر حق است و شيطان نيز از همين ناحيه ضربه خورده است؛ چرا که در برابر فرمان الاهي در برابر سجده ... سر تسليم فرود نياورد.
2. از سوي ديگر، طبق صريح آيات قرآن هر کسي مقدار ذرهاي عمل خوب انجام دهد، به پاداش آن رسيد و هر مقدار عمل شر و خلاف مرتکب شود، کيفرش را خواهد ديد. بديهي است که طبق اين آيات اگر مقدار خير در ترازوي سنجش برتري داشته با شد، انسان اگرچه بي نماز، بايد اهل نجات باشد.
3. قرآن کريم مي فر ماييد: "... ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلينَ* إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُون"؛[2]
پس انسان را به پايينترين درجه باز گردانديم، مگر کساني که ايمان آوردند و اعمال نيکو انجام دادهاند که براي آنان پاداش تمام ناشدني است. از آن جا که در اين آيه تعبير به اعمال نيکو شده است، يکي از آن اعمال نيکو نماز است، چه بسا اعمال نيکوي ديگر انسان انجام دهد که مستحق پاداش باشد.
4. در اعمال عبادي آنچه ملاک و معيار پذيرش است، نيت خدايي است؛ يعني اگر انسان بهترين کارهاي عبادي و انساني، حتي نماز و ... را بدون نيت خدايي و بدون قصد قربت، بلکه با شرک و ريا انجام دهد، مورد پذيرش درگاه الاهي نخواهد بود و اجر و پاداشي به آن تعلق نخواهد گرفت.
با بيان اين مقدمات، ميتوان گفت: اگر چه نماز آثار و برکات فراواني دارد که از جمله آن قرب به پروردگار است و انسان بي نماز از اين لطف و نعمت الاهي محروم و بي نصيب ميماند.
نماز ذکر و ياد خدا است و کسي که نماز به پا نميدارد، از چنين مزايايي بي بهره خواهد بود، اما از آن جا که خداوند خود فرموده؛ تمام گناهان را ميبخشد حتي گناه شرک را نيز پس از توبه و عذر خواهي از محضر ربوبياش خواهد بخشيد؛ لذا به صورت قطع نميتوان گفت آيا ملاک ورود به بهشت نماز است و همه انسانهاي بي نماز با هزاران عمل خير وارد جهنم خواهند شد.
آنچه بيانش در اين مقال ضروري است؛ اين است که ترک نماز ميتواند دو دليل داشته باشد. يک. انکار آن به عنوان يکي از اعمال عبادي که اين انکار و ترک قطعاً موجب عذاب و جهنم است. دو. اما اگر ترک نماز نه از روي انکار که از روي سهل انگاري و تنبلي باشد، اين موضوع، مورد بحث است، در اين باره پاسخ 375 را مطالعه کنيد که مفيد خواهد بود.
[1] "...إِنَّ أَوَّلَ مَا يُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلَاةُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا..."، کليني، کافي، ج 2، 268، دارالکتب الاسلامية، تهران، 1365ش.
[2] تين، 5، 6.
♨️سوال:
🔰آيا درست است ک خداوند با وجود مهرباني اش مجازات اينگونه سخت براي عدم رعايت حجاب و روابط بين زن و مرد قرار دهد و اين مسئله رحمان و رحيم بودن خداوند را زير سوال نميبرد؟
✍️پاسخ:
✅عذاب الهي، امري اعتباري نيست که صرفا با تصميم الهي کسي مستحق بهشت و ديگري مستحق جهنم شود. و خداي متعال فرد جهنمي را از جهنم به بهشت ببرد چون مهربان است. بلکه قضاوت الهي، ريشه در امور تکويني و حقيقي دارد. و سختی و آسانی عذاب ریشه در نوع معصیت دارد معصیتی که ضربه بیشتری به هویت انسان بزند آن معصیت دارای عذاب سخت تری نیز خواهد بود و معصیت های به نسبت با تخریب کمتر عذاب سبکتری خواهد داشت.
کارهای منافی عفت و عدم رعایت حدود زن و مرد نه تنها به فرد و هویت شخصی او صدمه و آسیب می زند بلکه جامعه را مورد آسیب قرار می دهد و موجب تخریب فرهنگ دینی در جامعه می گردد که به نسبت این گناه عذاب سخت تری خواهد داشت.
ما کارهايي انجام مي دهيم که شايد در دنيا براي ما لذت بخش باشند، اما با کنار رفتن پرده هاي دنيا، حقيقت آن را مي بينيم. مثل خوردن مال يتيم که در دنيا براي عده اي لذت بخش است، عليرغم اينکه حقيقت آن، خوردن آتش است:
«إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ نارا[ساء/??]
با توجه به اين حقيقت است که مي فهميم آتش جهنم، هيزمش خود انسان است:
«فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتي وَقُودُهَا النَّاسُ[بقره/??]
پس آتش جهنم همان اعمال خود ماست که خداي مهربان بارها ما را از آن پرهيز داده و ما پرهيز نکرده ايم و خداي متعال نيز به دليل رحمت واسعه خود، بر حال ما افسوس خورده است:
«يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما يَأْتيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ[يس/??]
شايد بتوانيم بگوييم حال ما، حال کسي است که مادرش در نصيحت او بسيار کوشيد و مهرباني ها نمود. اما فرزند به سراغ مواد مخدر رفت و خود را دچار مصيبتي کرد که اکنون مادرش نمي تواند (عليرغم تمام مهر و محبتي که دارد) درد و رنج ناشي از اعتياد را از او زايل کند. و با بردن او به کمپ ترک اعتياد و درد و رنج هايي که بايد تحمل کند اين عارضه را از او جدا سازد.
خداي متعال در دنيا با زباني ساده نتيجه زشت کاري را برايمان توصيف کرد و از آتشي سخن گفت که با اعمالمان به وجود مي آيد. اما بعضي از ما به هشدارهاي مکرر و بيان هاي متنوع او توجه نکرده و خود آتش را انتخاب برگزيديم! چنين آتشي با رحمت الهي منافاتي ندارد.
آتش و عذاب جهنم دست پرورده اعمال دنیوی ماست و هیچ راه گریزی از این دست پرورده نیست.
مگر نفرمودند: الدنیا مزرعة الآخره در این مزرعه هر چه بکاریم فردای قیامت باید درو کنیم اگر بذر خار پاشیدیم موجبات نا راحتی ما را فراهم خواهد آورد اگر بذر گل کاشتیم از ان استفاده خواهیم برد.
♨️سوال:
🔰ميدانيم که خودکشي حرام است اما چرا شهيد فهميده خود را زير تانک انداخت؟ يا چرا در زمان جنگ تحميلي بعضي از رزمندگان عمدا از روي مين رد ميشدند تا مين منفجر شود وراه براي بقيه باز شود؟
✍️پاسخ:
✅در اسلام هيچ انساني حق ندارد که جان خود يا ديگران را به خطر بياندازد. لذا خودکشي در اسلام حرام است.
ولي بايد توجه داشت که بين عمليات استشهادي و خودکشي فرق است. در عمليات استشهادي غرض مجاهد، حفظ اسلام يا حفظ امنيت جامعه اسلامي مي باشد. در تعارض حفظ جان شخصي با حفظ اسلام يا حفظ امنيت جامعه اسلامي، حفظ اسلام يا حفظ امنيت جامعه اسلامي مهمتر است.
در تعارض دو امر که يکي نسبت به ديگري مهمتر است، آن چيزي که مهمتر است مقدم مي گردد. لذا در صورتي که حفظ اسلام يا امنيت جامعه اسلامي متوقف بر عمليات استشهادي باشد، اين نوع از عمليات جايز مي شود.
اينکه شهيد حسين فهميده به خود نارنجک بست يا برخي از رزمندگان داوطلبانه بر روي مين يا سيم خاردار مي خوابيدند، نوعي از عمليات استشهادي است که براي حفظ اسلام و امنيت جامعه اسلامي ضرورت داشت.
♨️سوال:
🔰آیا اجنه می توانند یک انسان را بکشند؟
✍️پاسخ:
✅همانگونه که از اسم جن روشن است، موجودی پوشیده است که احوالش برای ما خیلی روشن نیست. و همین پوشیدگی باعث شده است که مطالب راست و دروغ و خرافات بسیار با یکدیگر، مخلوط شوند. در این موارد باید از اصول مسلم و روشن بهره گرفت. و در جزئیات همیشه این اصول را مد نظر داشت. مثل اینکه اصل جن وجود دارد و جنیان نیز مخلوقاتی مانند ما هستند که برای آزمایش الهی و عبودیت خلق شده اند.
«وَ مَا خَلَقْتُ الجْنَّ وَ الْانسَ إِلَّا لِیَعْبُدُون؛[ذاریات/۵۶] من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینكه عبادتم كنند (و از این راه تكامل یابند و به من نزدیك شوند)!»
و یا اینکه هیچ چیز خارج از اجازه خداوند انجام نمی شود. و خارج از سلطنت خدا کسی نمی تواند به انسان آسیب برساند.
«وَ مَا هُم بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ؛[بقره/۱۰۲] ولى هیچ گاه نمى توانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زیان برسانند.»
اما اینکه کسی توسط جن کشته شود، مطلب معتبری نیست. و یکی از خرافات جامعه جاهلیت اعراب است:
«پیش از ظهور اسلام عربان میگفتند كه بعضى جنها بصورت یك نیمه انسان است و در سفر و تنهائى نمودار میشود و آنرا شق میگفتند. از علقمه بن صفوان بن امیة بن محرب كتانى جد مادرى مروان حكم نقل كردهاند كه وى شبى بطلبمالى كه در مكه داشت برون رفته بود و به محلى رسید كه تاكنون حائط حرمان نام دارد ناگهان یك شق كه اوصاف آنرا نیز نقل كرده است بر او نمودار شد و ... و این بنزد عرب مشهور است كه علقمة بن صفوان را جن كشته است.»[۱]
و مواردی که در تاریخ این گونه ثبت شده است، در واقع نوعی عوام فریبی بوده است. مثل ترور سعد بن عباده، که عده ای او را مزاحم خلافت خود می دیدند و ترورش کردند و با توجه به خرافات رایج در دوران جاهلیت، قتل او را به گردن جن انداختند و مدعی شدند که اجنه او را کشته اند! در تاریخ الکامل، ماجرای بیعت نکردن سعد این گونه بیان شده است که به خوبی انگیزه قتل او، و ترس از عواقب آن روشن است: « مردم هم از هر طرف بر بیعت ابى بكر اقبال و شتاب نمودند. سعد بن عباده بخانه خود رفت و چند روزى ماند ابو بكر هم باو پیغام داد كه بیا بیعت كن زیرا مردم بیعت كردهاند. گفت: هرگز بخدا سوگند مگر آنكه شما را هدف كنم و هر چه در تركش تیر داشته باشم سوى شما اندازم و سر نیزه خود را بخون شما آلوده كنم و شمشیر خود را تا نیرو داشته باشم بر شما مسلط كنم و با شما با تمام خانواده خود و هر كه از من پیروى كند نبرد كنم و لو اینكه جن و انس شما را یارى كنند. من با شما بیعت نخواهم كرد تا نزد خداى خود بروم. عمر گفت: ما او را آزاد نمىگذاریم تا بیعت كند. بشیر بن سعد گفت: او لجاج و عناد كرده، با شما بیعت نمىكند تا كشته شود او هم كشته نمىشود مگر افراد خانواده و گروهى از قبیله او كشته شوند»[۲]
همچنین در تاریخ ابن خلدون نوشته است: . جمعى از یاران سعد فریاد زدند، كه بنگرید مباد سعد را در زیر پاى بكشید. عمر گفت: بكشیدش كه خدا او را بكشد. ابو بكر گفت: اى عمر تند مرو، اینجا رفق و مدارا، ما را زودتر به مقصود مىرساند، عمر باز ایستاد.[۳]
همین مزاحمت سعد، و هزینه قتل او سبب ترور مخفیانه او، و مقصر دانستن جن در قتلش شد:
و در اخبار مورخان آمده است كه سعد به شام رفت و تا به هنگام مرگ آنجا بود. و به دست جنها كشته شد.[۴]
[۱]. مروج الذهب/ ترجمه، ج۱، ص:۵۱۵.
[۲]. الكامل/ ترجمه، ج۸، ص:۲۱.
[۳]. تاریخ ابن خلدون/ ترجمه متن، ج۱، ص:۴۷۲.
[۴]. تاریخ ابن خلدون/ ترجمه متن، ج۱، ص:۴۷۲.
♨️سوال:
🔰منظور از فشار قبر و عذاب قبر و تنگ شدن قبر چيه؟
✍️پاسخ:
✅از هولناكترين عذابهاي قبر كه ميت در شب اول قبر به آن مبتلا مي شود، فشار قبر است كه مومن و كافر، كوچك و بزرگ، بايد حد طبيعي و ناگزير آن را تحمل كنند اما اين فشار تحت اعمال انسان و پرونده اي كه با اوست بسيار متغير است.
اما در مورد اينكه واقعيت فشار قبر چيست و كيفيت آن به چه شكلي است، اطلاعات دقيقي در دست نيست. برخي همچون علامه مجلسي، علامه حلي، علامه شبر و مرحوم حمصي رازي معتقد به عذاب جسد هستند. به عقيده اين بزرگان و برخي ديگر، ممكن است روح در عالم قبر، در بدن داخل شده و عذاب را تحمل كند ... علامه مجلسي ميفرمايد: انما السوال و الضغطة فى الاجساد الاصلية ...؛ سوال و تنگي و فشار قبر مربوط به جسد اصلي است.(جسد اصلي در مقابل جسد برزخي)
با وجود برخي روايات كه اصرار به همگاني بودن فشار قبر دارند، برخي روايات نيز به تفاوتهاي مومن و كافر اشاره كرده و از آسودگي مومن سخن ميگويند: «بنده مؤمن چون به خاك سپرده شود زمين به او گويد: آفرين، خوش آمدى، تو از جمله كسانى هستى كه دوست داشتم بر پشت من راه رود، حال كه تو را در بر گرفتم خواهى دانست كه چگونه با تو عمل مىكنم!
پس تا آنجا كه چشم كار مىكند براى او گشاده گردد. و كافر چون به خاك سپرده شود زمين به او گويد: تو را آفرين و خوشامد مباد، تو از دشمنترين كسانى هستى كه دوست نداشتم بر پشت من راه رود، حال كه تو را در بر گرفتم خواهى دانست كه چگونه با تو عمل مىكنم! پس چنان او را بفشارد كه استخوانهاى پهلويش بشكند.(امالى شيخ مفيد، ترجمه استادولى)
محمد تقي فلسفي در اين باره مي گويد: «مقصود از فشار قبر اين نيست كه ديوارهاي قبري كه در گورستان حفر شده به هم نزديك مي شوند، و جسد ميت را در تنگنا قرار ميدهند، بلكه مقصود فشار نامرئي و نامحسوسي است كه، بر روح و جسد برزخي متوفي، وارد ميآيد و او را به شدت ناراحت ميكند.
♨️سوال:
🔰چرا امامان با وجود علمي که داشتند به بقيه مردم نميگفتند که استفاده کنند و پنهان کاري ميکردند يا رمزو راز ميگفتند؟
✍️پاسخ:
✅امام علي عليه السلام در اين رابطه کلام زيباي دارد فرمود :
🔹ها إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً بَلَى أَصَبْتُ لَقِناً غَيْرَ مَأْمُونٍ عَلَيْهِ مُسْتَعْمِلاً آلَةَ اَلدِّينِ لِلدُّنْيَا وَ مُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اَللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ بِحُجَجِهِ عَلَى أَوْلِيَائِهِ أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَةِ اَلْحَقِّ لاَ بَصِيرَةَ لَهُ فِي أَحْنَائِهِ يَنْقَدِحُ اَلشَّكُّ فِي قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَةٍ أَلاَ لاَ ذَا وَ لاَ ذَاكَ أَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّةِ سَلِسَ اَلْقِيَادِ لِلشَّهْوَةِ أَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْعِ وَ اَلاِدِّخَارِ لَيْسَا مِنْ رُعَاةِ اَلدِّينِ فِي شَيْءٍ أَقْرَبُ شَيْءٍ شَبَهاً بِهِمَا اَلْأَنْعَامُ اَلسَّائِمَةُ كَذَلِكَ يَمُوتُ اَلْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِيهِ.
🔹اميرالمومنين امام علي عليهالسلام آنگاه که به کميل مطالبي را مطرح ميکرد:
🔹بدانکه در اينجا (اشاره به سينه مبارک کرد) دانش فراواني انباشته است. اي کاش کساني را مييافتم که ميتوانستند آن را بياموزند؟
🔹اري، تيزهوشاني مييابم اما مورد اعتماد نميباشند. دين را وسيله دنيا قرار داده و با نعمتهاي خدا بر بندگان و با برهانهاي الهي بر دوستان خدا فخر ميفروشند.
🔹يا گروهي که تسليم حاملان حق ميباشند اما ژرف انديشي لازم را در شناخت حقيقت ندارند. که با اولين شبههاي شک و ترديد در دلشان ريشه ميزند پس نه آنها و نه اينها، سزاوار آموختن دانشهاي فراوان من نميباشند.
🔹يا فرد ديگري که سخت درپي لذت بوده و اختيار خود را به شهوت داده است. يا آن که در پي ثروت اندوزي حرص ميورزد، هيچکدام از آنان نميتوانند از دين پاسداري کنند و بيشتر به چهارپايان چرنده شباهت دارند. و چنين است که دانش با مرگ دارندگان دانش ميميرد.
🔹در عين حال بايد اشاره شود که حضرات معصومين عليهم السلام معارفي بسياري به بشر هديه نموده وهم اکنون همگان بر صفره آنها مهمان اند . به عنوان نمونه نهج البلاغه وخطبه نوراني فدکيه و ساير کتاب هاي روايي اين ها گنجنه هاي علمي گرانبهاي است که در اختيار بشر قرار دارد .
📚«نهج البلاغه،حکمت147»
♨️سوال:
🔰چرا خداوند در قرآن فقط به مردان بشارت پاداش داده است؟
✍️پاسخ:
✅بر خلاف تصور شما در بسياري از آيات زن و مرد مومن در کنار يکديگر ذکر شده اند و پاداش آنها يکسان بيان شده است :
💥إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتِينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقِينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرِينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعِينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمِينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاکِرِينَ اللَّهَ کَثِيراً وَ الذَّاکِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً (احزاب -آیه 35)
🔹مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ايمان و زنان با ايمان، مردان مطيع فرمان خدا و زنانى که از فرمان خدا اطاعت مى کنند، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکيبا و زنان صابر و شکيبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق گر و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار و زنانى که روزه مى دارند، مردانى که دامان خود را از آلودگى به بى عفتى حفظ مى کنند و زنانى که پاکدامنند، و مردانى که بسيار به ياد خدا هستند و زنانى که بسيار ياد خدا مى کنند، خداوند براى همه آنها مغفرت و پاداش عظيمى فراهم ساخته است .
💥تعبيراتي مانند مومنون و الذين آمنوا و يا ايها الذين آمنوا عام و کلي است و شامل زن و مرد مومن هر دو مي باشد و اختصاصي به مرد ندارد و پاداشي که براي اهل ايمان ذکر شده مشترک ميان زن و مرد است .
🔹 بهشت و نعمت هاي آن، تنها به مرد اختصاص ندارد، خدا در اين مورد مي فرمايد: ( أعدّت للمتّقين ) « نعمت هاي بهشتي براي کساني آفريده شده اند که پرهيزگارند و از خدا مي ترسند.» زيرا خداي بزرگ، در مورد پاداش، هيچ تفاوتي بين مرد و زن قائل نيست و مي فرمايد: «
💥وَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ» (النساء:آیه 124)«کسي که اعمال شايسته انجام دهد- به شرطي که – مؤمن باشد، خواه مرد و خواه زن، چنان کساني داخل بهشت شوند، و کمترين ستمي بدانان نشود.»
♨️سوال:
🔰آيا براي زنان هم در بهشت حوري وجود دارد؟
✍️پاسخ:
✅در جواب اجمالی می توان گفت که فرد بهشتی هر چه طلب کند، برایش برآورده می شود و در بهشت احساس محرومیت نسبت به امری وجود ندارد. اما درباره مساله همسر بهشتی برای زنان باید گفت که: در قرآن مجید این بشارت داده شده است كه مؤمنان در صورتى كه همسران و فرزندانشان نیز مؤمن باشند در كنار یكدیگر خواهند بود. بنابراین برقرار بودن زناشویی مختص مردان نیست و حکم همسری برای زنان نیز صدق می کند.
🔹«ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُكُمْ تُحْبَرُونَ؛[زخرف/۷۰] وارد بهشت شوید شما و همسرانتان در نهایت شادباشى»
«هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فی ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ؛[یس/۵۶] آنها و همسرانشان در سایه هاى قصرها و درختان بهشتى بر تختها تكیه كرده اند»
🔹«رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَكیمُ؛[مؤمن/۸] پروردگارا، آنان را به باغهاى جاوید كه وعده شان داده اى با هر كه از پدران و همسران و فرزندانشان كه به صلاح آمده اند داخل كن؛ زیرا تو خود ارجمند و حكیمى»
🔹«جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ...؛[رعد/۲۳] بهشتهاى عدن كه آنان با پدران و همسرانشان و فرزندانشان كه درستكارند، در آن داخل مى شوند و...»
🔹اما درباره حور العین اختلاف نظر است، عده ای مثل آیت الله مکارم معتقدند که حوری مذکر نیز داریم: «حور جمع حوراء و احور به كسى گفته مى شود كه سیاهى چشمش كاملا مشكى و سفیدى آن كاملا شفاف باشد، و یا به طور كلى كنایه از جمال و زیبایى كامل است، چرا كه زیبایى بیش از همه در چشمان تجلى مى كند، و عینجمع اعین و عیناء به معنى درشت چشم است، و به این ترتیب كلمه حور و عین بر مذكر و مؤنث هر دو اطلاق مىشود و مفهوم گسترده اى دارد كه همه همسران بهشتى را شامل مىشود، همسران زن براى مردان با ایمان و همسران مرد براى زنان مؤمن»[۱]
🔹و برخی نظیر علامه طباطبایى(ره) حور العین را مونث دانسته اند: كلمه حور جمع حوراء است، كه به معناى زنى است كه سفیدى چشمش بسیار سفید، و سیاهى آن نیز بسیار سیاه باشد، و یا به معناى زنى است كه داراى چشمانى سیاه چون چشم آهو باشد. و كلمه عین جمع كلمه عیناء یعنى درشت چشم است.[۲]
🔹البته باید به این نکته نیز توجه کرد که علیرغم وجود نکاح با حور العین، هر جا که سخن از حور العین هست، منظور نکاح نیست: « وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ[طور/۲۰]- منظور از تزویج قرین شدن دو نفر با همند. و معناى جمله این است كه: ما ایشان را قرین حور العین كردیم، نه اینكه میان آنان عقد زناشویى برقرار ساختیم، به دلیل اینكه فرموده: بحور عین و تزویج را با حرف باء متعدى كرده و اگر منظور از تزویج نكاح به عقد بود احتیاج به حرف باء نبود»[۳]
🔹دلیل مسلم اینکه منظور از زوجیت در همه جا، نکاح نیست، آیه زیر می باشد:
🔹«یهَبُ لِمَن یَشَاءُ إِنَثًا وَ یَهَبُ لِمَن یَشَاءُ الذُّكُورَ * أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُكْرَانًا وَ إِنَثًا وَ یجَعَلُ مَن یَشَاءُ عَقِیمًا؛[شوری، آیات ۴۹-۵۰]
🔹به هر كه بخواهد دختر مى بخشد و به هر كه بخواهد پسر مى بخشد. * و یا هم پسر دهد و هم دختر. و هر كس را بخواهد عقیم مى گرداند.»
🔹در این آیه همراه بودن دو فرزند پسر و دختر برای یک شخص با عبارت یزوجهم آمده است.
🔹در پایان تاکید مجدد بر این نکته لازم است که بهشت، محدودیتی در مقابل خواسته های انسان ندارد.
🔹«فیها ما تَشْتَهیهِ الانْفُسُ وَ تَلَذُّ الاعْیُنُ؛[زخرف/۷۱] در بهشت آنچه دل خواهد و چشم از آن لذت مى برد موجود است»
هر چند ممکن است بعضی خواسته ها از طبع ناسالم باشد. که شخص بهشتی از آن مبرا باشد.(دقت کنید)
📚پی نوشتها:
[۱]. تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۴۲۸.
[۲]. ترجمه المیزان، ج۱۸، ص۲۲۸.
[۳]. ترجمه المیزان، ج۱۹، ص۱۶.
♨️سوال:
🔰آيا قدرت شيطان از خدا بيشتره؟ اگه نيست چرا گناه کردن آسان تر از کار نيک است؟
✍️پاسخ:
✅شیطان نیز یکی از مخلوقات خداست و از خود هیچ قدرت و توانی ندارد و اگر کاری هم انجام می دهد به اذن خدا(تکوینا) و با اجازه اوست. حیات و تاثیر گذاری شیطان همه به دست خداست و اگر لحظه ای اراده کند طومار او در هم پیچیده می شود.
اما از آنجا که خدا انسان را موجودی مختار آفریده است و برای این که با اختیار خود بتواند راه را انتخاب کند ظرفیته ای وجودی اش شکوفا شود از این رو باید انسان مورد امتحان واقع گردد . از این رو خدا ظرفی را آماده کرده که در این ظرف(دنیا) انسان امتحان شود و به کمال برسد لازمه این امتحان دستور عقل و وسوسه نفس از درون و بیان شریعت الهی و وسوسه شیطان از بیرون است که انسان سر دو راهی قرار گرفته و بتواند مسیر را با اختیار انتخاب کند.
اما برای شیطان هیچ تسلط و سلطه ای بر انسان نیست انسان با اراده و اختیارش می تواند پیروز این نبرد باشد
إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ(3)
در حقيقت تو را بر بندگان من تسلطى نيست مگر كسانى از گمراهان كه تو را پيروى كنند
بنابراين اينگونه نيست كه شيطان بتواند تمام بني آدم را گمراه نمايد بلكه افراد گمراهند كه فريب شيطان را مي خورند اما مخلصين از بندگان خدا هرگز فريب او را نخواهند خورد . پس در اين ميدان اين شيطان نيست كه پيروز است او بر بندگان گمراه ممكن است پيروز شود اما بر بندگان مخلص خدا ، هرگز.
اما چرا گناه کردن راحت تر از عبادت کردن است؟
چرا که برخی از لذت های آنی و لحظه ای در گناه هست که انسان های کوته فکر به دنبال آن هستند و آن را انجام می دهند بدون در نظر گرفتن عواقب جبران ناپذیر این لذت آنی. در کارهای عادی و روزمره هم همین گونه است برخی اوقات کارهایی اثرات بلند مدت خوبی دارد ولی سختی هایی در اول کار هست انسان های کم همت آن را انجام نمی دهند مثلا درس خواند، مثلا ورزش کردن، مثلا تمرین کردن ...اما انسان های دور اندیش این سختی ها را به جان می خرند تا به آن منافع بلند مدت دست یابند. درست است که این افراد کم هستند و بیشتر انسان ها به منافع لحظه ای دلخوشند اما همین افراد کم و محدود نتیجه و ثمره آن اجتماع هستند و موجب چشم روشنی همه خواهند بود.
در بحث های عبادت هم همین گونه است. کسانی (حتی محدود) با خریدن رنج عبادت به منافع بلند مدت آن دست می یابند و موجب چشم روشنی دیگران خواهند شد و آنها مثل ستاره در دل شب می درخشند.
♨️سوال:
🔰چرا خداوند انسان را خلق کرد؟ آيا در مخلوقات قبلي نقصي بوده است؟ آيا خلقت جديد داراي کمالي بيشتر از قبلي است؟
✍️پاسخ:
✅خداي تبارک و تعالي از هر نوع مخلوقي که امکان آفريده شدن داشته باشد مي آفريند و از خلقت خودداري نمي کند اين مخلوقات خدا داراي مراتبي هستند برخي جمادند برخي نبات(گياه ) و برخي حيوان، برخي جن برخي ملائکه و برخي انسان هستند.
اين انواع مختلف مخلوقات الهي هر کدام داراي ويژگي هايي هستند.
انسان به عنوان اشرف مخلوقات، همه کمالات بقيه مراتب وجود مخلوقات را دارد حيثيت جمادي را دارد حيثيت نباتي که همان رشد و نمو هست را دارد حيثيت حيواني را که همان حرکت هاي ارادي است را دارد و بالاتر از آنها قوه عاقله و ناطقه اي را دارد که بقيه مراتب ديگر ندارند و اين روح انساني (قوه عاقله) از ملکوت و مراتب بالاي هستي در او دميده شده است و "و نفخت فيه من روحي"
اين حقيقت را خدا در آيه 14 سوره مومنون بيان مي فرمايد: « ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ؛
سپس نطفه را به صورت علقه (خون بسته)، و علقه را به صورت مضغه (چيزي شبيه گوشت جويده شده)، و مضغه را به صورت استخوانهايي درآورديم و بر استخوانها گوشت پوشانديم سپس آن را آفرينش تازهاي داديم پس بزرگ است خدايي که بهترين آفرينندگان است»!
💥خدا بعد از اين خلقت انسان است که به خود تبريک مي گويد .
انسان به عنوان گل سر سبد مخلوقات داراي ظرفيت هايي است که مي تواند به درجه بالاي خليفه الهي برسد اوست که چنين ظرفيتي را دارد و هيچ کدام از مخلوقات ديگر خدا اين افتخار را ندارند حتي ملائکه ، حتي جن.
انسان به نحوي ساخته شده است که از پست ترين مراحل وجود تا بالا ترين آنها مي تواند حرکت داشته باشد يک انسان آنقدر مي تواند پست شود که قرآن مي فرمايد "کالانعام بل هم اضل سبيلا" و آنقدر مي تواند بالا رود که فرشته مقرب الهي جبرئيل مي فرمايد که اي پيامبر من ديگر در اين مقام نمي توانم همراه تو بيايم: ثم دني فتدلي فکان قاب قوسين او ادني.
اين که خدا مخلوقات مختلفي مي آفريند و بعد از ملياردها سال آدم را بعد از جماد و نبات و فرشته و حيوان و جن و .. مي آفريند به خاطر نقص در فاعليت خدا نيست بلکه هر کدام از اين مخلوقات در مرحله اي امکان خلقتشان وجود دارد و الا تا زمينه براي خلق خليفه الله به وجود نيايد(انسان) خدا انسان را خلق نمي کند بايد جن و انس و حيوان و نبات و جماد باشند که خدا اين مخلوق برتر و شاخص خود را بيافريند.
و به نظر مي رسد خدا مخلوقي برتر از انسان خلق نمي کند(وجود ندارد) و اين انسان است که با اختيار خود مي تواند به اوج و کمال وجودي برسد تا جايي که همه کمالات يک مخلوق را به دست آورد تا آنجا که هيچ چيزي بالاتر از او تصور نمي شود مگر خالق او الله.
انسان کامل همين مخلوق برتر و کمال يافته از نوع انساني است که واسطه خلق و شريعت الهي است.
♨️سوال:
🔰آيادر بهشت نيز حجاب بين زنان ومردان هست ؟مثلا مثل اين دنيا کسي با شوهرش راحت هست در بيرون از خانه حجاب دارد بهشت نيز اينگونه هست؟
جهنم چطور آيا حجاب خواهد بود؟
آيا کسي که بخواهد حوري يا غلمان را اختيار خواهد کرد يعني به اختيار خودش هست مثل اين دنيا؟ واگر حوري يا غلمان نخواهد ميتواند تنها بماند؟
✍️پاسخ:
✅ابتدا باید به این نکته توجه نمود که همه چیز آخرت اعم از بهشت و جهنم با دنیا فرق دارد. آن جا جهان دیگرى است با قوانین خاص خود که نمی توان ویژگی ها و امور آن را با دنیا مقايسه نمود؛
ولي به هر حال از آن جا که پوشش بدن از غیر از نظر عقلى امرى ممدوح است و نوعى کمال براى انسان محسوب مى شود و از آنجا كه بهشت محل خوبى ها است، مى توان گفت که حجاب در بهشت وجود دارد، ولى نحوه و حدود آن براى ما معلوم نیست.
قرآن در مدح حورهاى بهشتى مى فرماید: «حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِي الْخِيام؛(1)
در جایی دیگر خدا لباس بهشتیان را اینگونه معرفی می فرماید:
«عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً»؛(انسان 21) بر اندام آنها [بهشتیان] لباسهایى است از حریر نازک سبز رنگ، و از دیباى ضخیم، و با دستبندهایى از نقره آراستهاند، و پروردگارشان شراب طهور به آنان مینوشاند.
پوشش بدن ، جزئی از فطرت انسان است .
زنان بهشتی با لباس های زیبا و نورانی بهشت، خود را می پوشانند.
انسان پاک که فطرتش سالم مانده و شکوفا باشد، از برهنگی و فساد و ظلم بیزار است . ابتلا به این ها برایش زجر آور است . در قیامت که به اراده خدا چشم های حقیقت بین بیدار می گردد،گناهکاران از این که عریان در قیامت محشور شده اند، در عذابند و این از شکنجه های آن ها است.
بنابراین پوشیدگی خواست فطرت زیبایی طلب انسان ها است. در بهشت زنان اهل بهشت پوشیدگی را طالبند. آن ها به فطرت زیبایی طلب خود جز زیبایی و عفت و پاکی نمی خواهند و نمی جویند. بدون این که تکلیف و امر و نهی در کار باشد، این خواست و میل شدید خودشان است.
قرآن کریم، این موضوع را در دو جا مطرح کرده است و با اندکی تفاوت لفظی میفرماید:
« در باغهای بهشتی، زنانی هستند که جز به همسران خود چشم نمیدوزند و عشق نمیورزند . پیش از آن، هیچ انسان و جنّی با آنان تماس نگرفته است.»(الرحمن ،آیات 56-72.) این زنان دوشیزه و پاکند و شیفته و دلداده همسران خودند و طمع نگاه و لذّتجویی از هیچ مرد دیگری را ندارند.
لذا هرچند نمی توان در این خصوص به طور قطع سخن گفت در مجموع مي توان نتيجه گرفت كه وجود پوشش و حجاب در بهشت قابل پذيرش بوده و همچنين اصل همسری برخی افراد با هم نیز یقینا مطرح است و حضور همسران بهشتي در كنار هم نيز مورد تاييد مي باشد . و در بهشت هیچ فساد و تباهی نیست.
اينگونه نيست كه بهشت يك مكان خاص و محدود باشد كه همه بهشتيان را در آن جاي دهند و همه به ناچار كنار هم باشند بلکه، در آخرت هر كس متناسب با مقام و مرتبه خاص خود در بهشت خود جاي مي گيرد. لذا فرض وجود زنان نامحرم را در آن و براي فردي كه در آن بهشت حضور دارد چندان قابل قبول به نظر نمی رسد.
اما درباره لباس جهنمی ها قرآن می فرماید:
«کسانی که کافر شدند لباسهایی از آتش برای آنها بریده می شود. در روز قیامت مجرمان را باهم در غل و زنجیر می بینی که لباسهایشان از ماده چسینده بد بوی اشتعال زاست و صورتهایشان را آتش می پوشاند.» ( ابراهیم/49-50)
اما درباره خواستن و یا نخواستن حوری و قلمان و یا تنها زندگی کردن در بهشت قرآن می فرماید: «فرد بهشتی هر چه بخواهد برای او فراهم است» «فصلت 31»
فرد بهشتی هر چه بخواهد برایش فراهم می شود ولی بدون شک گرایش و حالات فرد به محض ورود به بهشت به بهترین حال و به بهترین درخواست ها تغییر می کند.
♨️سوال:
🔰آيا خداوند همسر انسان را از قبل تعيين کرده است؟
✍️پاسخ:
✅انسان در انتخاب همسر مختار است.
مثلا یک دختر می تواند خواستگاری را قبول کند یا رد کند. کما اینکه پسر می تواند به خواستگاری دختری برود یا نرود.
البته برخی حوادث هست که در اختیار ما نیست که به آنها تصادفی یا اتفاق می گوییم.
مثلا دو خانواده به شکل اتفاقی در جایی با یکدیگر آشنا می شوند و این زمینه ساز ازدواج فرزندان آنها می شود. ما در این بخش انتخاب نمی کنیم. یعنی خود آن اتفاق را انتخاب نکرده ایم.
همچنین برخی از امور اختیار در دست دیگران است و اختیارش به دست ما نیست. مثلا پسری از دختری خوشش بیاید یا نه، در اختیار دختر نیست.
♨️سوال:
🔰اگر امام زمان(عج) زن و فرزند ندارد؟ مگر پيامبر نفرمود هركس ازدواج نكند از من نيست؟ چگونه اين دو قابل جمع است؟
✍️پاسخ:
✅اولا همه قوانين الهي داراي مکمل هشتند و بايد همه دستورات الهي را در يک بسته ديد. مثلا ممکن است يک دستور در شرايط عام باشد و در شرايط خاص استثناء بخورد همانند اکل ميته.
ثانيا اينکه حضرت مهدي عج ازدواج کرده اند يا نه، هنوز براي کسي به درستي مشخص نيست. برخي از عالمان ديني ادعا مي کنند که ان حضرت ازدواج کرده اند و برخي نيز ان را انکار مي کنند. لذا در اين زمينه نمي توان به صراحت چيزي گفت.
به عبارتي؛ زندگانى شخصى حضرت مهدى (عج) از جمله مسائلى است که نميتوان در آن به سادگى به علم و يقين رسيد، ولى ميتوان با بررسى روايات، احتمالى را به واقع نزديک تر دانست. در اين موضوع که آيا امام زمان (عج) زن و فرزند دارد، سه احتمال وجود دارد:
الف: امام (عج) اساساً ازدواج نکرده است.
ب: ازدواج کرده است اما فرزند ندارد.
ج: آن جناب ازدواج کرده و فرزند هم دارد.
لازمه پذيرش احتمال اول، اين است که آن حضرت يکى از سنتهاى اسلامى را ترک گفته باشد و چنين امرى بعيد به نظر ميرسد.
البته گفته شده است که مسئله ي غيبت امام زمان اهم است و ازدواج مهم و مانعى ندارد که به خاطر امر مهم تر، مسئله مهم ترک شود، ولى اين گفتار مورد پذيرش نيست؛ چون ميان غيبت و ازدواج تزاحمى وجود ندارد و اين دو قابل جمع هستند.
اما در احتمال دوم گر چه اشکال احتمال اول وجود ندارد؛ اما اين سؤال بى پاسخ ميماند که آيا همسر آن حضرت هم عمر طولانى دارد، يا آن جناب در هر زمان همسرهاى متعددى بر ميگزيند؟ دليلى در اين رابطه وجود ندارد که موضوع را بر ما روشن کند، اما مىتوان گفت که پذيرش ازدواج با همسرهاى متعدد، استبعادى ندارد و غيبت امام (عج) اقتضا ندارد که امام (عج) يک داشته همسر باشد که همچون او داراى عمر طولانى باشد؛ زيرا از بعضى از روايات به دست ميآيد که غيبت آن جناب غيبت عنوانى است نه شخصى.[1] لذا ميتواند با مردم به صورت ناشناس حشر و نشر داشته باشد و با آنها زندگى کند، اما کسى نداند که ايشان امام زمان (عج) است.
اين سؤال در احتمال سوم هم مطرح ميگردد. علاوه بر اين که بعضى اين احتمال را بعيد شمردهاند؛ زيرا اگر امام زمان (عج) فرزندانى داشته باشد، بالاخره آنها روزى به جست و جوى اصل خود مىپردازند و... و اين با فلسفهى غيبت سازگارى ندارد.
در ميان روايات هم نميتوان به دليل معتبرى دست يافت که يکى از اين سه را تأئيد نمايد.
شيخ طوسى از امام صادق (ع) روايت کرده است که: "لايطَّلعُ على موضِعه احدٌ من وُلْدِه ولا غيره".[2] اما همين سخن را نعمانى به گونه ديگر نقل کرده است: "لايطلع على موضعه احدٌ من ولى و غيره".[3]
از اين رو با وجود اين اختلاف، استناد به نقل شيخ، اطمينان بخش نيست، بلکه از جهاتى همانند علو سند و لفظ حديث، روايت نعمانى معتبرتر به نظر مىرسد، مثلاً از يک سو در حديث شيخ طوسى، ضمير مفرد به جاى جمع آمده است. (به جاى اينکه گفته شود فرزندان او و ديگران، آمده که فرزندان او و ديگرى) مگر اين که يکى از اين سه احتمال را بپذيريم:
أ: آوردن ضمير " در "ولده" از اشتباهات نسّاخ بوده است. ب: روايت خواسته است اشاره کند که امام يک فرزند دارد. ج: مراد از لفظ "ولد" اسم جنس است.
لذا عدهاى گفتهاند که روايت شيخ طوسى در مقام بيان، مبالغه در خفا ميباشد، نه اين که آن حضرت فرزندى دارد، بلکه در صدد بيان اين نکته است که بر فرض اگر آن حضرت فرزندى ميداشت، از جايگاه و سرّ او، آن فرزندان هم آگاه نبودند.[4] و از سوى ديگر اگر از اشکال سندى بعضى از متون که در اين باب وجود دارد، صرف نظر کنيم، صراحتى در آنها مشاهده نميشود و قابل حمل بر عصر ظهور ميباشند. مثلاً ابن طاووس از امام رضا (ع) نقل کرده است که: "اللهم اعطه فى نفسه و اهله و ولده و ذريته".[5] از امام صادق (ع) هم روايت شده که: "کانى ارى نزول القائم فى مسجد السهلة باهله و عياله".[6]
عدههاى با تمسک به داستان جزيرهى خضرا گفتهاند که امام (عج) فرزندانى دارد که بر آن جزيره با نظارت آن امام، حکومت ميکنند و... . اما بايد گفت که اين داستان، افسانهاى بيش نيست.[7] و بيشتر به داستان تخيلى شبيه است تا داستان واقعى.
علامه مجلسى (ره) در اين باب ميفرمايد: چون اين داستان را در کتابهاى معتبر نيافتم، آن را در فصلى جداگانه آوردهام.[8] و شيخ آقا بزرگ تهرانى آن را يک داستان تخيلى شمرده است.[9]
نتيجه، اين که گر چه داشتن همسر و فرزند محتمل است، اما در اين باب نميتوان به روايت معتبرى استناد کرد.[10] و از سوى ديگر دليل محکم و معتبرى هم بر ترک سنت الهى ازدواج از طرف امام زمان (عج) وجود ندارد.[11]
ادامه مطلب:
👇👇
📚منابع:
[1] مثلاً امام صادق (ع) ميفرمايد: "صاحب الزمان (عج) در ميان مردم رفت و آمد مىکند، در بازار قدم مينهد و گاهى بر فرش منزلهاى دوستان مينشيند، لکن او را نميشناسند"، کتاب الغيبة، نعمانى، ص 164
[2] شيخ طوسى، کتاب غيبت، ص 102.
[3] نعمانى، غيبت، ص 172؛ منتخب الاثر، ص 252، به نقل از، امامت و مهدويت، پاسخ به ده پرسش، زندگانى شخصى حضرت مهدى (عج)، ص 54؛ الاخبار الدخيلة، ج 1، ص 150؛ تاريخ الغيبة الکبرى، ص 69، به نقل از ،جزيرهى خضرا در ترازوى نقد، ص 218، سيد جعفر مرتضى عاملى.
[4] محمد، صدر، تاريخ الغيبة الکبرى، ج 2، ص 65، مکتبة الامام اميرالمؤمنين (ع) العامة، اصفهان.
[5] ابن طاووس، جمال الاسبوع، ص 510، به نقل از جزيرهى خضرا در ترازوى نقد، ص 219.
[6] بحارالانوار، ج 52، ص 317.
[7] براى آگاهى بيشتر ر.ک: دراسة فى علامات الظهور و الجزيرة الخضرا، سيد جعفر مرتضى عاملى، ص 263 و يا ترجمهى اين کتاب، ص 225 - 217.
[8] بحارالانوار، ج 52، ص 159.
[9] الذرية الى تصانيف الشيعه، ج 5، ص 108؛ دارالاضواء، چاپ بيروت، طبقات اعلام الشيعة، قرن هشتم، 1145.
[10] مسعودى در اثبات الوصية، ص201، از امام رضا (ع) روايتى نقل کرده است که اگر در روايات آمده است هيچ امامى از دنيا نميرود تا فرزندش را ببيند، مربوط به قائم (ع) نميشود. ر.ک: امامت و مهدويت، صافى گلپايگانى، پاسخ به ده پرسش، ص 56 - 53، چشم به راه مهدى، جمعى از نويسندگان مجله ي حوزه، ص 356 - 351، جزيره خضرا در ترازوى نقد، ص 221 - 217.
♨️سوال:
🔰هنگام قیامت آیا کعبه هم ویران می شود؟
✍️پاسخ:
✅در اینباره به طور خاص مطالبی از احادیث یا آیات به دست نیامد. اگر بخواهیم با توجه به کلیات نظر بدهیم باید بگوییم که: در قیامت زلزله های مهیب و وحشتناکی رخ می دهد که تمام کوه ها را مانند غباری در هوا می پراکند. پس هیچ چیز باقی نخواهد ماند. مقداری از اوصاف قیامت در قرآن این گونه بیان شده است:
إِذَا السَّمَاءُ انفَطَرَتْ* وَ إِذَا الْكَوَاكِبُ انتَثرَتْ* وَ إِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ؛[انفطار، آيات ۱ الي۳] آن گاه كه آسمان بشكافد،* و آن گاه كه ستارگان پراكنده شوند،* و آن گاه كه دریاها به هم بپیوندند.
إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ* وَ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ* وَ إِذَا الجْبَالُ سُیرِّتْ؛[تکویر، آيات ۱ الي۳] چون خورشید بىفروغ شود،* و چون ستارگان فرو ریزند،* و چون كوهها از جاى خود بشوند.
وَ تَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ؛[قارعه/۵] كوهها چون پشم رنگارنگ حلاجى شده مىگردد.
إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالهَا(۱) وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا؛[زلزله آيات ۱و۲] آن گاه كه زمین لرزانده شود به سختترین لرزههایش،* و زمین بارهاى سنگینش را بیرون ریزد.
اما یک احتمال دیگر نیز می توان درباره کعبه داد. و آن اینکه از زمین بالا رود، همانگونه که این مطلب درباره زمین کربلا بیان شده است:
حضرت على بن الحسین علیهما السّلام فرمودند: خداوند متعال بیست و چهار هزار سال قبل از اینكه زمین كعبه را خلق كند و آن را حرم قرار دهد زمین كربلاء را آفرید و آن را حرم امن و مبارك گرداند، و هر گاه حق تعالى بخواهد كره زمین را لرزانده و حركتش دهد (كنایه از قیامت باشد) زمین كربلاء را همراه تربتش در حالى كه نورانى و شفّاف هست بالا برده و آن را در برترین باغهاى بهشت قرار داده و بهترین مسكن در آنجا مىگردانش و ساكن نمىشود در آن مگر انبیاء و مرسلین این زمین بین باغهاى بهشت مىدرخشد همان طورى كه ستاره درخشنده بین ستارگان نورفشانى مىنماید.[۱]
اما شاید روز قیامت، پایان تاریخ کعبه باشد، همان گونه که در بعضی از روایات، سنت های کعبه تا روز قیامت مستمر معرفی شده است.
خداوند عزّ و جلّ دوست داشت كه سایر بندگان و عبادت كنندگان، مانند ملائكه عبادت كنند، لذا در آسمان چهارم محاذى عرش خانهاى قرار داد كه بدان ضراح مىگفتند، سپس در آسمان دنیا خانهاى بنا نهاد كه آن را بیت المعمور مىگفتند و آن محاذى ضراح بود، آنگاه خانه كعبه را وضع نمود در برابر بیت المعمور و محاذى آن، و آدم ابو البشر را دستور داد تا بگرد آن طواف كند، و خداى عزّ و جلّ بر آدم گناهش را ببخشود و این امر در اولاد آدم تا روز قیامت جارى گشت.[۲]
از امام ششم علیه السّلام كه: خدا آفریدهاى بیش از فرشتهها نیافریده، و البته هر روزى ۷۰ هزار فرشته فرو شوند، و بگرد بیت المعمور بگردند، از آن پس فرو شوند و گرد كعبه گردند، از آن پس بزیارت قبر پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله آیند و بر او سلام دهند، سپس بیرون روند، و مانند آنها پیوسته تا روز قیامت فرو شوند.[۳]
[۱]. كامل الزیارات، ص: ۲۶۸.
[۲]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص: ۹۱.
[۳]. بحار الأنوار ، ج۵۶، ص: ۱۷.
♨️سوال:
🔰خداوند به صراحت در قرآن اعلام کرده است که «و ما من دابة الا علي الله رزقها»
🔰پس اگر خداوند متفکل روزي انسان هاست، پس چرا در آفريقا عده اي دنده هايشان از فرط گرسنگي بيرون زده است و در حال مرگ اند؟
✍️پاسخ:
✅آيا معناي آيه بايد اين باشد که در اين دنيا هيچ کس از گرسنگي رنج نبرد و نميرد؟ مثلاً اگر فرمود: خداوند متعال از زمين و آسمان به شما آب ميرساند، يعني ديگر هيچ نقطه خشکي روي زمين نبايد باشد و هيچ کسي از تشنگي هلاک نگردد؟ اگر فرمود: «هُوَ الشّافي»، يعني ديگر هيچ کس بيمار نميشود و اگر بيمار شد آني شَفا و بهبود مييابد و هيچ کس از بيماري نميميرد؟!
براي روشن شدن اين موضوع بايد به چند نکته اشاره شود؛
مطلب اول آن که خدا رزاق است همان طور که شافي و هادي است اما چرا عده اي بيمارند و عده اي از در اثر بيماري از دنيا مي روند؟ لذا تمام بحث هايي که در خصوص رزق مي شود، اينجا هم مي توان به آن پرداخت.
دوم آنکه رزق تنها مادي نيست و رزق معنوي هم رزق است. لذا در روايات وارد شده فردي خدمت امام صادق (ع) اظهار فقر کرد و امام (ع) به او فرمودند: تو سرمايه بسياري داري و خودت نمي داني و اشاره کردند به سرمايه معنوي و فرمودند تو وقتي بر راه هدايتي هستي و گمراه نيستي اين سرمايه بزرگي است که در اختيار داري.
نبايد فراموش کرد دنيا محل گذر است نه ماندن. سختي و آساني آن به سرعت مي گذرد و همه فراموش مي شود؛ لذت ها، مريضي ها، شادي ها و غم ها از بين مي رود. آن چه مي ماند آن مساله سرمايه بزرگ و هدايت است. گاه به فردي مي گوييم فقير که هيچ بهره مالي ندارد، اگر اين فرد مثلا در گروه تکفيري ها فعاليت مي کرد و ثروت دنيا را در اختيار داشت، باز هم غني خوانده مي شد يا به لحاظ فقر معنوي که داشت، فقير محسوب مي شد؟!
لذا رزق تنها امور مادي نيست و در ماديت هم تنها کميّت نيست.
سوم دقت کنيد خدا رزاق است يعني رزق را مي دهد اين که آيا من آن را مي گيرم يا خير نکته ديگري است. مثلا من به کسي مي گويم تشنه ام در حالي که ليوان دستم است و آن فرد ليوان را پر از آب مي کند. در اينجا من مي توانم بخورم يا مي توانم اين آب را بريزم. اما اگر اين آب ريخته شد، چه کسي مقصر است؟ قطعا من خودم مقصرم. بحث خيلي ساده است يعني اسراف گاه باعث از دست دادن رزق و روزي مي شود.
چهارم تفاوت بين مردم اعم از چاقي و لاغري، شهري و غيرشهري، کوتاهي و بلندي قد، کندي و زرنگي و ... وجود دارد و اين جزو سنت هاي خلقت است و اين موارد نيز جزو رزق هاي الهي است. در واقع تفاوت لازمه خلقت است و علت آن اين است که که خدا مردم را در انجام وظيفه شان امتحان کند.
اما نکته مهم اين است خدا امتحاني که مي گيرد يکسان نيست حتي از يک انسان در دو حالت مختلف امتحان يکسان نمي گيرد. مثلا در شب قدر عبادت بيشتري مي طلبد تا در شب هاي عادي يا آن که پول بيشتري دارد انفاق بيشتري را از او مي طلبد لذا اين ظلم نيست، چون امتحان ها يکسان نيست.
پنجم خدا اختيار را از انسان ها نگرفته و نمي گيرد لذا دست ستمگران را هم نمي بندد براي اين که آن هم به اختيار خود ستم کرده و اراده خود را در دنيا عملي کند اگر خدا مي خواست اختيار آدم ها را سلب کند، سلب اختيار از شمر و ابن ملجم و قاتلان اسراييلي مي شد.
گاه باب رزق را خدا نمي بندد و ظالم مي بندد. در روايات وارد شده کسي آمد خدمت امام صادق (ع) و گفت مگر آيه نداريم که تؤتي الملک من تشاء... امام (ع) فرمودند: بلي. گفت: پس سلطنت بني اميه چيست؟ امام (ع) فرمودند: اگر کسي لباس تو را بدزدد اين لباس را خدا به او داده يا دزديده؟
به عبارت ديگر هر کس هر چه در اختيار داشت دليل نمي شود که خدا به او داده است. لذا خدا از قدرت خلع نشده و هميشه "لايمکن الفرار من حکومتک" است، اما همان خدا اختيار به انسان ها داده است.
ششم اگر ما به دلايلي خودمان رزقمان را محدود کنيم مانند اسراف، تنبلي، گناه، ناداني و ... مقصر خود هستيم. ما وظيفه داريم راه هاي حلال بهتري را همواره براي کسب رزق پيدا کنيم، اگر پيدا نکرديم خدا مقصر نيست.
هفتم در هر صورت وقتي رزق محدود شد علت خاص آن کدام يک از اينهاست آيا امتحان خداست يا ظلم يک ظالم يا گناه خود ما اين را نمي دانيم. علت کار خاص هر کس را امام زمان (عج) مي داند که لوح تقدير ما را مي داند و در شب قدر به ايشان عرضه مي شود. او مي داند هر کسي هر مورد خاصي چه مقدار خدا روزي به او مادي و معنوي داده و چه مقدار خود، راه را بست يا ظالمي بسته که بايد او هم بابت ظلم خود جواب پس دهد.
هشتم آن که اگر ظالمي گناه کرد، قضاي خدا هست اما رضاي خدا هميشه نيست؛ قضاي خدا يعني همان سلطه و حکومت خدا که هميشه داير است و از بين نمي رود اما هيچ گاه قضاي خدا رضاي او نيست مانند بچه اي که گرسنه مي ماند و اين مورد پسند او نیست.
♨️سوال:
🔰چرا با وجود علم امام ، امام جلوي شهادت رو نميگيره؟
✍️پاسخ:
✅در مورد علم امام به شهادت خود، روايات مختلف مي باشد در برخي روايات آمده است که خداوند قبل از شهادت، علم به شهادت را از امام مي گيرد در نتيجه او در روز يا ساعت قبل از شهادت به شهادت خود علم ندارد.
ديدگاه ديگر اين است که امام در لحظه شهادت به زمان شهادت خود علم دارد اما اين علم امام از مصاديق علم غيب است و علم غيب براي امام تکليف آور نيست مانند خودروي دولتي که بر درب آن نوشته شده :
استفاده خصوصي ممنوع. علم غيب نيز از ابزار امامت است اما استفاده خصوصي از آن براي امام جايز نيست و چنين علمي براي امام تکليف نمي آورد
اساسا امام تابع مشيت خداوند است اگر مشيت خدا بر شهادت او باشد امام نيز به ان تن مي دهد حتي اگر زمان شهادت را بداند البته اگر علم امام به شهادت از راه قراين و شواهد ظاهري باشد امام نيز همچون ساير انسانها وظيفه دارد جان خود را حفظ کند و در معرض هلاکت قرار دادن خود بر او نيز حرام است.
براي مثال اگر امام رضا (ع) از راههاي عادي متوجه خطر شود نمي تواند وارد کاخ مامون شود و بايد جلوي شهادت خود را بگيرد اما اگر در ظاهر همه چز عادي است و امنيت برقرار است و مامون در ظاهر امام را با کمال احترام براي ميهماني دعوت کرده است اما خود امام به علم امامت مي داند که او نقشه قتل حضرت را کشيده است و مشيت خداوند نيز بر آن تعلق گرفته است اين علم براي امام تکليف آور نيست.
نکته پاياني اينکه هر گاه مصلحت مهم تري (مانند حفظ دين) در ميان باشد حتي اگر امام از طريق شواهد ظاهري بداند که اگر اقدامي انجام دهد منجر به شهادت او مي شود اين عمل نه تنها حرام نيست بلکه واجب نيز مي باشد
امام حسين (ع) مي داند شهادت او در مقابل 30 هزار نفر حتمي است اما حفظ و بقاي دين مترتب بر شهادت ايشان است به همين جهت حضرت با علم به شهادت به اين شهادت تن مي دهد.
♨️سوال:
🔰حضور اين همه آدم با گذشتگان و آيندگان چطور در قيامت و بهشت و جهنم جا مي شود؟
✍️پاسخ:
✅خداوند متعال درباره گستره بهشت مى فرمايد: (وَ سارِعُوا اِلى مَغفِرَه مِن رَبِّكُمْ وجَنَّه عَرضُهَا السَّمـوتُ والاَرضُ اُعِدَّت لِلمُتَّقين)[1] ؛ و شتاب كنيد براى رسيدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتى كه وسعت آن، آسمان ها و زمين است كه براى پرهيزگاران آماده شده است. مراد از «عرض» در آيه شريف، پهنا و گستره است. در زبان عربى، هنگامى كه مى خواهند بگويند فلان شئ از وسعت برخوردار است. واژه «عرض» را به كار مى برند.
عبارت (جَنَّه عَرْضُهَا السَّمواتُ وَ الاَرْضُ) كنايه از اين است كه بهشت از نظر گستره، به اندازه اى وسيع است كه به نهايت وسعت رسيده است و يا به قدرى است كه قوه واهمه بشرى از درك گستره آن ناتوان است. هر چند معاد جسمانى است و بهشتيان و جهنميان با وجود جسمانى، پاداش و كيفر داده مى شوند، ولى بهشت و جهنم ويژگى هاى اين جهان مادى را ندارد، زيرا با برچيده شدن اين جهان مادى و تمام كرات آسمانى و ويران شدن آنها، قيامت آغاز مى شود:
(يَومَ تُبَدَّلُ الاَرضُ غَيرَ الاَرضِ والسَّمـوتُ وبَرَزوا لِلّهِ الو حِدِ القَهّار)[2] ؛ در آن روز كه اين زمين به زمين ديگر و آسمان ها [به آسمان هاى ديگر] مبدّل مى شود و آنان در پيشگاه خداوند واحد قهّار ظاهر مى گردند؛ (اِذَا الشَّمسُ كُوِّرَت * واِذَا النُّجُومُ انكَدَرَت)[3] ؛ هنگامى كه خورشيد در هم پيچيده شود و هنگامى كه ستارگان بى فروغ شوند؛ (اِذَا السَّماءُ انفَطَرَت * واِذَا الكَواكِبُ انتَثَرَت)[4] ؛ هنگامى كه آسمان از هم شكافته شود و هنگامى كه ستارگان پراكنده شوند و فرو ريزند.
بنابراين بهشت و جهنم در عالَم ديگرى فوق اين جهان مادى است و ويژگى هاى اين جهان مادى را ندارد. آن عالَم از نظر گستره به اندازه اى است كه وسعت بهشت به مقدار آسمان ها و زمين است و جهنم نيز از وسعتى برخوردار است كه همه گنه كاران در آن جاى مى گيرند.[5]
در روايت است كه پيامبراكرم(ص) و حضرت على(ع) در پاسخ اين پرسش كه اگر وسعت بهشت، آسمان ها و زمين است، پس دوزخ كجاست؟ فرمودند: چون شب آيد، روز كجاست؟[6]
ب) منظور از «نزديك كردن» (ازلِفَت) يعنى در پيش رويشان باشد و داخل شدنشان در آن زحمتى نداشته باشد. و اين كه بهشت را به آنها نزديك مى كنند، نه آنها را به بهشت، دَرك آن در شرايط اين دنيا قابل تصور نيست، امّا از آن جا كه اصول حاكم بر قيامت و آخرت، اصولى است كه با شرايط اين جهان بسيار تفاوت دارد، پس جاى شگفتى نيست.[7]
پي نوشتها:
[1] . آل عمران، آيه 133.
[2] . ابراهيم، آيه 48.
[3] . تكوير، آيه 1و2.
[4] . انفطار، آيه 1و2.
[5] . ر.ك: الميزان، ج 4، ص 20؛ بحارالأنوار، ج 8، ص 83 و ج 66، ص 57؛ سيد شريف رضى، حقايق التأويل فى متشابه التنزيل، ص 241.
[6] . عبد على عروسى حويزى، تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 463؛ فضل بن شاذان قمى، الفضائل، ص 150.
[7] . الميزان، ج 4، ص 32 ـ 43.
♨️سوال:
🔰چرا با اينکه ما خدا رو ناظر مي دونيم ولي بازم گناه مي کنيم؟
✍️پاسخ:
✅مسلماً علم به تنهايي آدمي را وادار به التزام به لوازم علمش نمي کند.[1]
فرعونيان علم داشتند، ولي علي رغم آن کافر شدند. خداوند درباره آنان مي فرمايد: (فرعونيان از روي ستم و برتري جويي) به آيات خدا کفر ورزيدند در حالي که در دل به آن يقين داشتند.[2]
يکي ديگر از نمونه هايي که خداوند ذکر مي کند بلعم باعورا است او اگرچه عالم بود ولي در عمل لغزيد، قرآن مي فرمايد: و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آيات خود را به او داديم ولى (سرانجام) خود را از آن تهى ساخت و شيطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد!.[3]
و اگر مي خواستيم وي را بالا مي برديم به وسيله آن (آيات)، ولي او به زمين چسبيد و از هواي خويش تبعيت کرد.[4]
لذا علم؛ فقط زمينه التزام به محتوايش را فراهم مي آورد، ولي اين زمينه، وقتي مؤثر واقع مي شود که به دنبال آن ايمان باشد. با علم و ايمان است که راه عمل هموار مي شود، البته بايد موانع راه نيز برداشته شود، قرآن اين موانع را ذکر ميفرمايد:
پيروي از خواهش هاي نفساني بدون در نظر گرفتن جنبه هاي عقلاني و شرعي، موجب دور شدن از صراط مستقيم و بي توجهي به دستورات خداوند مي شود، قرآن کريم در مورد اين دسته مي فرمايد: پس آيا ديده اي کسي که هواي خويش را خداي خود گرفته و خداوند او را با داشتن علم؛ گمراه ساخته و دل او را مهر زده و بر بينايي وي پرده نهاده، پس چه کسي او را بعد از خداوند هدايت خواهد کرد آيا توجّه نمي کنيد.[5]
يا در آيه ديگر مي فرمايد: پس اگر اجابت نمي کنند تو را بدان که آنان تنها هواي خويش را پيروي خواهند کرد و چه کسي گمراه تر از آن کسي که از هواي خود متابعت کند، بدون هدايتي (از جانب) خدا.[6]
.[1] براي آگاهي بيشتر از فرق بين علم و ايمان، نک: چهل حديث، امام خميني، ص 37؛ اخلاق در قرآن، مصباح يزدي ص 140
.[2] نمل، 14.
[3]. اعراف، 175.
[4]. اعراف، 176.
[5] .جاثيه، 23.
[6]. قصص، 50. در همين زمينه رجوع شود به سوره اعراف، 176؛ کهف، 28؛ طه، 16؛ فرقان، 43؛ ص، 26؛ محمد، 16؛ نجم، 23.
♨️سوال:
🔰اين که ميگن به طرف چله افتاده درسته؟
✍️پاسخ:
✅يکي از بزرگ ترين آفات هر ديني گرايش مردم به خرافات است.
بحث چله بريدن در زنان براي حامله شدن يا براي تسريع در امر ازدواج و يا براي رشد استخوان هاي بچه، همه از خرافاتي است که هيچ اثر و نشانه اي از آن در متون روايي يافت نشد. همان طور که فهميدن اين طور مطالب از قرآن بيشتر شبيه به دروغ و کذب است.
بسياري با همين شگردها مردم را به دور خود جمع مي کنند و از آنان سوء استفاده هاي مادي و يا احيانا غير مادي مي کنند. بهتر است انسان به جاي مراجعه به اين امور به خداوند توکل کند و از او کمک بطلبد و مطمئن باشد که خداوند خير و مصلحت او را مي خواهد.
با جست و جويي که ما در منابع روايي انجام داده ايم، از چله بريدن براي حامله شدن،ومانند آن چيزي نيافتيم. اما در رابطه با دعا براي بچه دار شدن، ومانند آن توجه به چند نکته لازم به نظر مي رسد.
1. دنيا محل آزمايش است، و هر کس به نوعي آزمايش مي شود؛ يکي با سرمايه؛ يکي هم با فقر؛ يکي با فرزند و يکي با نداشتن فرزند و ... .
2. با توجه به اين که تمام اتفاقات در هستي به دست قدرت بي نهايت الهي است، پس بايد از او خواست تا گره ها باز و مشکلات رفع شود.
3. با توجه به اين که معصومان (ع) نسبت به سايرين از دانش بيشتري برخودارند؛ از اين رو در مواردي که دعاهاي ويژه اي را معرفي نمودند که حتماً تأثيرگذارتر از ساير دعاها است، پس در اين گونه موارد پسنديده است از اين دعاها استفاده شود.
5. نظام عالم بر اساس اسباب و مسببات بنا نهاده شده است؛ بنابراين بايد ارتباط با خدا و دعا ما را از رفتن به پيش پزشک و درمان از آن طريق، باز ندارد، تا با حفظ اين ارتباط از اسبابي که خدا براي ما قرار داده نيز بهره بگيريم.