✳️ چند نکته درباره یک نامه ؛ اطلاع از ارتباطات آیت الله با مجاهدین خلق نیازی به شنود نداشت / ماله کش ایرادات دیگران نباشید!
#مجتبی_لطفی از مریدان و علاقمندان به #آیت_الله_منتظری با امضای #جانباز_شیمیایی_جنگ طی نامه ای به وزیر اطلاعات از او خواسته است که به اتهام ارتباط آیت الله با #مجاهدین_خلق که از سوی #امام_خمینی و #حاج_سیداحمد_خمینی در نامه ها و نوشته های متعدد مطرح و به برکناری منتظری منتهی شد رسیدگی کرده و نتیجه را اعلام کند.
نویسنده از کانالیزه شدن امام خمینی توسط وزیر اطلاعات وقت نیز در این زمینه سخن گفته و به تلویح و تصریح نتیجه گرفته است که اتهامات مطرح در نامه های امام خمینی خلاف واقع بوده است.
در این زمینه گفتنی هایی است که به اختصار به آن می پردازیم ؛
1- ارتباط آیت الله منتظری با #مجاهدین_خلق نیازی به شنود و ...نداشته است، زمانی که جلسات خصوصی مسئولین کشور که آیت الله منتظری نیز در آن ها حضور داشته بلافاصله از طریق رادیو اسرائیل ، بی بی سی و رسانه های وابسته به مجاهدین خلق منتشر می شد و امام نیز هر روز به این رسانه ها گوش می کردند و در جریان تبلیغات رسانه ای دشمن بودند مشخص می گردید که این اطلاعات از طریق یکی از حاضران به بیرون درز کرده است و طبیعی است که امام این اطلاعات را به بیرون درز نداده بود و یا سران قوا این کار را کرده بودند و یا فرد دیگر حاضر در جلسه در این زمینه می شود به خاطرات بزرگانی چون آیات موسوی اردبیلی ، هاشمی رفسنجانی ، خامنه ای و همچنین میرحسین موسوی و ...مراجعه کرد تا مشخص شود که امام خمینی به صورت کامل در جریان امور بودند و تلاش برخی بزرگان از جمله مرحوم هاشمی رفسنجانی با این عنوان که امکان دارد امشب بخوابیم و فردا صبح آیت الله منتظری بعد فوت امام رهبر باشد و در نتیجه جایی برای زندگی در کشور نداشته باشیم و از این رو نباید کاری به کار آیت الله منتظری نداشته باشیم اثری در نظر امام نداشت!
2- خاطرات وابستگان به #مجاهدین_خلق از جمله #ایرج_مصداقی به خوبی نشان می دهد که نمایندگان آیت الله منتظری به زندان ها می رفتند و با اعضای زندانی این سازمان دیدار و گفت و گو کرده و در این دیدارها تبادل اطلاعات می شده است، در نتیجه موضوع امر عجیبی نیست مرور خاطرات وابستگان به مجاهدین خلق و خاطرات شخص آیت الله منتظری نیز حقیقت را عیان می سازد. این مسئله آن چنان بر اساس خاطرات و مستندات موجود عیان و آشکار بوده است که نیازی به بررسی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی کشور نداشته و ندارد.
3- نویسنده از کانالیزه شدن امام توسط وزارت اطلاعات وقت و شخص آیت الله ری شهری وزیر وقت اطلاعات سخن می گوید، فارغ از نادرستی این ادعا که در برخی موارد وزارت اطلاعات و مسئولین وقت به امام توصیه می کردند که با آیت الله منتظری مدارا کند و ایشان قبول نمی کردند حقایق دیگری را نیز می توان در این میان مورد بررسی قرار داد از جمله این که آیت الله منتظری یکی از بزرگوارانی بود که تلاش داشت امام را کانالیزه کند به عنوان نمونه آیت الله منتظری در مصاحبه ای به تاریخ یک شهریور 1359 که در #روزنامه_جمهوری_اسلامی این روز صفحه 10 منتشر شد از مردم خواسته بود که با امام دیدار و گفت و گو نکنند ، او همچنین از مردم خواسته بود که نه تنها با امام دیدار نکنند بلکه به خاطر تشنج اعصاب با خود وی نیز دیدار نداشته باشند چون این دیدار ها تشنج اعصاب ایشان را تشدید می کند.
با این وجود فردی که خود به دنبال کانالیزه کردن امام و دیدار افراد محدودی با ایشان بود چگونه می تواند چنین اتهامی یعنی کانالیزه شدن را مطرح سازد و از آن سخن بگوید؟!
در این زمینه گفتنی های فراوان دیگری نیز هست که به آینده وا می گذاریم و می گذریم و تنها به یک نکته بسنده می کنیم و آن این که ای کاش برخی برای خود شان #ماله_کش ایرادات دیگران را قائل نباشند و وظیفه آنان روابط عمومی یک اداره که هر گاه اتهامی متوجه آن اداره شود دست به کار شده و #جوابیه بنویسند نباشد. اسناد و مستندات فراوان واقعیات را به خوبی نشان می دهد و به عزیزان باید گفت نیازی به ماله کشی نیست.
rouzshomar.ir
✳️ #مسعود_بهنود : با رای قاطع اکثریت مردم جمهوری اسلامی جایگزین قانونی شاهنشاهی شد
رفراندوم اولین انتخابات آزادی بود که مردم ایران در آن شرکت کرده بودند.
اکثریت قاطع و پیروز این رفراندوم به ما اقلیت شکست خورده احترام بگذارد!
✅ با پیروزی انقلاب در حالی که #امام_خمینی می توانست به استناد شعارهای میلیون ها ایرانی در خیابان های کشور بدون برگزاری هیچ رفراندوم و انتخاباتی #جمهوری_اسلامی را نظام جدید ایران اعلام کند ، مردم به پای #صندوق_های_رای فراخوانده شدند تا انتخاب کنند ، ضد انقلاب و نشریات چپ و راست نوشتند و نوشتند تا رفراندوم برگزار نشود و یکی از این نویسندگان #مسعود_بهنود بود که پیروزی #جمهوری_اسلامی را قطعی می دانست و تلاش داشت تا این انتخابات به تعویق بیفتد ولی رفراندوم سر موعد مقرر برگزار شد و جمهوری اسلامی با رای قاطع مردم به بار نشست و اینک زمان آن رسیده بود که بهنودها با اعتراف به شکست از جمهوری اسلامی نوپا بخواهند تا به اقلیت احترام بگذارد ، اقلیتی که سلاح برداشته بودند و در کردستان به دنبال تجزیه طلبی بودند و در خوزستان #خلق_عرب را به راه انداخته بودند و در آذربایجان با #خلق_مسلمان دنبال فتنه گری!
مرور بخش هایی از نوشته #مسعود_بهنود در نشریه #تهران_مصور به تاریخ 17 فروردین 1358 خالی از لطف نیست ، بهنود که این روزها برای #بی_بی_سی می گوید و می نویسد در تهران مصور اعتراف کرده بود که رفراندوم جمهوری اسلامی تنها انتخابات آزادی بود که مردم ایران تا این تاریخ در آن شرکت و رای داده بودند...
اینک ، با رای قاطع مردمی که در همه پرسی شرکت داشتند ، کشور شاهنشاهی ایران بطور رسمی و قانونی مبدل شده است به #جمهوری_اسلامی_ایران و این حادثه بزرگی است، اگر نگوئیم برای جهان و منطقه برای ما که سالیان دراز است، بدترین نوع #مشروطه_سلطنتی را تجربه کرده ایم و خودکامگی فاسد #پهلوی را .
#جمهوری_اسلامی که اکثریت بی تردید مردم با آری خود آن را برگزیدند اینک در نخستین گام های رفتار است...گرچه طاغوت و طاغوتیان – شاهنشاه و شاهنشاهیان – دیریست به گور تاریخ سپرده شده اد ، اما همه پرسی به برنشستن همه فریادها بود و قانونی و جهانخواه کردن آن ها. تثبیت خواستی که به قیمت خون ها به دست آمد.
قبول کنیم این همه پرسی – با همه ایرادها که در شکل و چگونگی برگزاری آن وجود داشت – تنها #انتخابات_آزاد ی بود که نسل امروز در آن شرکت کرده بود و اینک احترام به رای اکثریت جامعه را در برابر تکلیف تازه ای قرار می دهد – همه جامعه را اعم از پایه گذاران و دست اندرکاران جمهوری اسلامی آن ها که در کنارند و رای دادند و آن ها که دست در کارند ، اما رای مثبت ندادند.
❌ تأملی در نقاط اشتراک و افتراق جریانهای مبارز در دوره پهلوی ؛ هر کسی از ظن خود شد یار من
#مقاله
#چکیده
نیروها و گروههای اجتماعی در ایران شامل جریان اسلامی و لیبرال و چپ همگی نسبت به نفوذ اسرائیل و صهیونیسم در ساختارهای سیاسی و اقتصادی ایران بهشدت موضعگیری کردند و از این رهگذر مواجهه تندی با دربار پهلوی داشتند. در این میان جریان اسلامی با کشف و ترسیم پیوند بین صهیونیسم و عنصر تأثیرگذار در نفوذ آن در ایران، یعنی بهائیت، نسبت به آن واکنش نشان داد. غالب جریانهای دیگر علیه صهیونیسم موضع میگرفتند و اسرائیل را محکوم میکردند، ولی از چگونگی و زمینههای قدرتیابی آن در ایران سخن نمیگفتند، اما جریان اسلامی نه تنها این رابطه را کشف، بلکه علیه آن نیز اقدام کرد و دولت را جهت کاهش نفوذ بهائیان و صهیونیستها تحت فشار قرار داد.
هویتهای مقاومت همچنین اقدام علیه اسرائیل و حمایت از فلسطین را در راستای مبارزه با دولت پهلوی میدیدند؛ چراکه مراودات رژیم پهلوی با اسرائیل بسیار گسترده بود و از سوی دیگر قدرت در این دوره در معادلات منطقهای حامی و متحد آمریکا و اسرائیل در منطقه تلقی میشد.
@iichs_ir
✳️ سکانسی دردناک از #قحطی در ایران
بازخوانی تاریخ گذشته می تواند بسیاری از نعمات امروزی جامعه را برایمان بازنماید. در گذشته های نه چندان دور و در تاریخ معاصر ایران، گاهی سرما و گرمای هوا باعث می شد تا محصول گندم یک سال نابود شود و غذای سفره های مردم از میان برود. گاهی نیز مشکل به آب و هوا باز نمی گشت؛ بلکه سیاست باعث خالی شدن سفره مردم می شد. مثل چنگ جهانی دوم و هجوم قوای بیگانه و به خصوص شوروی به محصولات کشاورزی و حمل آن به کشور خودشان. در آن روزها ایران در اوضاع و احوال غریبی بود:
«در آن روزها، منظره ازدحام مردم گرسنه در اطراف نانوایی ها، به راستی دل خراش و تکان دهنده بود: مردم، پس از ساعت ها انتظار در صف های طولانی که اغلب به کشمکش و زدوخورد منجر می شد، حداکثر می توانستند به چند قرص نان دست یابند. بسیاری هم، پس از تحمل مشقت فراوان، دست خالی به خانه باز می گشتند. و در نتیجه، بسیاری از خانواده های کم در آمد، عملا در یک حالت گرسنگی مزمن به سر می بردند و آمار تلفات ناشی از کم غذایی، رو به افزایش بود. عنوان های روزنامه های آن ایام بهترین گواه وضع بسیار نابسامان و ناگوار نان در تهران و شهرستان ها در آن دوره است. از ان جمله روزنامه ی اطلاعات در مقام انتقاد از عملکرد دولت قوام السلطنه در باره ی نان نوشت: مردم عوض نان ، سنگ و شن یا خون دل خوردند. همین روزنامه در شماره ای دیگر، گفته ی شریدان، مستشار وزارت خواروبار را به این شرح نقل کرد که: مردم تهران، مواد چرکین و کثیفی را به نام نان که نانواهای بی رحم می پزند، می خورند. نانواها آرد دولتی را به قیمت گزاف به طور قاچاق می فروشند و از این رو، دولت ناچار شده است، نانواخانه مرکزی تهیه کند.»
منبع: احمد کتابی، قحطی های ایران، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1384، ص 60
👇 #کافه_تاریخ را به دوستانتان معرفی کنید👇
www.cafetarikh.com
✳️ وقتی کسی دیگر خنده شاه را ندید!
با آنکه حکومت #پهلوی از اساس و همان ابتدای امر بر پایه عدم مشروعیت مستقر شده بود، اما محمدرضا پهلوی همیشه تصور می کرد پادشاه محبوب مردم ایران است. این باور کذایی با انقلاب سفید به شدت فزونی گرفت و شاه اعتقادی راسخ یافت که مردم بسیار او را دوست می دارند! از همین رو بود که با وقوع انقلاب اسلامی، شاه هنوز باور نکرده بود که مردم علیه او قیام کرده اند. تقریبا تا 17 شهریور 1357 این باور ادامه داشت. اما با وقوع جمعه سیاه و پیش از آن تظاهرات عید فطر، شاه دانست در میان مردم مشروعیتی ندارد:
«تظاهرات عید فطر که از #قیطریه شروع شد و آن انبوه جمعیت غیر منظره و شعار حکومت اسلامی که همراه آن انبوه جمعیت بود و اساسا سازمان دهی بی چون و چرایی که آن جمعیت را به قیطریه کشانده و سپس در ردیف های منظم به راهپیمایی در خیابان ها آورد، زنگ خطر بزرگی بود. و تنها با گذشت چند روز جمعه 17 شهریور پیش آمد و آن تظارات و برخورد در میدان ژاله و صدای گلوله ها و خونی که بر آسفالت خیابان ریخته شد و این نیز دومین زنگ خطر بود و تازه شاه دانست که مردم علیه او هستند و این روحیه شاه را یکسره دگرگون کرد و حتی می شود این لغت را به کار برد که آن مرد با همه ابهت و قدرتی که به آن تظاهر می کرد یکسره شکست. پس از این دو حادثه دیگر کسی چهره خندان و شاداب شاه را ندید. او به انزوایش پناه می برد و اگر در جمع درباریان می آمد حرف نمی زد، شوخی نمی کرد و بر سر میز شام اخمو و در هم بود. و شام که تمام می شد بی درنگ میز شام را ترک می کرد و به اتاقش پناه می برد. با او نمی شد حرف زد چرا که بی حوصله بود و حالت افسردگی او روز به روز شدیدتر و محسوس تر می شد.» 1
1- احمدعلی مسعود انصاری، من و خاندان پهلوی، تهیه و تنظیم: محمد برقعی و حسن سرافراز، تهران، نشر البرز، 1371، چاپ دوم، ص 140-141
✳️ ژوئل فویه؛ پرستار یا جاسوسه فرانسوی؟
هرچه به انتهای حکومت #پهلوی نزدیک می شویم، غربزدگی در این خاندان و البته کل حکومت پهلوی جلوه های بیشتری به خود می گیرد. از جمله آنکه خاندان سلطنت کسر شان خود می دانستند برای فرزندان خود معلمان و مربیان فارسی زبان و ایرانی بگیرند و به معلمان اروپایی روی می آوردند. معلمانی که تلاش می کردند تا خودسرانه در سراسر کاخ نفوذ کنند و بر همه مردان کاخ مسلط شوند. از جمله این افراد، معلم رضا پهلوی بود:
«ژوئل فویه چه کسی بود؟ این زن توسط فرح برای پرستاری و تربیت پسرش – رضا – انتخاب شده بود. در تواریخ آمده است که همواره سعی می شده تعلیم و تربیت شاهزادگان به مربیان صالح و آگاه و ایرانی الاصل محول می شود تا از آنها افرادی شایسته و دانا بسازند. اما اینجا وضعیت وارونه بود. ژوئل یک فرانسوی بود. با روحیه ضد ایرانی و دچار عقده های روانی و بسیار پول پرست و سودجو. اصلا یک زن تعلیم دیده بود برای اینکه رضا را منزوی کند و اطلاعات مورد نظر کشورش را بدست بیاورد. وقتی وارد کاخ شد ابتدا به اطرافیان رضا توجه کرد تا ببیند که از کدام یک می تواند استفاده کرده و کدام یک را باید از محیط و محدوده ی کارش دور نماید . او بر فرح تسلط پیدا کرد و احمد علی اویسی را هم که شخص نالایق و احمقی بود در اختیار گرفت. اما مهدی شاه نظر را که یک افسر لایق بود از آنجا دور کرد.»
منبع: علی شهبازی، محافظ شاه: خاطرات علی شهبازی، تهران، تهران، انتشارات قلم، 1377،ص 196
✳️ خاطره #مسعود_انصاری از تمسخر #هویدا در حضور شاه
خاندان سلطنتی بسیار اهل خوش گذرانی بود. برخی از این خوش گذرانی ها هم در قالب برنامه های شب نشینی اتفاق می افتاد. جالب اینکه بسیاری از خوانندگان برون مرزی امروز! هم در این شب نشینی ها حضوری فعال داشتند؛ برای آنکه دل اعلی حضرت و خانواده او خوش باشد. این شادی حتی می توانست به قیمت به طنز کشیدن اعضای کابینه و نخست وزیر هم باشد و این نشان می دهد که شوخی ها چقدر می توانست مبتذل و پیش پا افتاده باشد:
«شاه در زمستان ها معمولا در کاخ نیاوران به سر می برد و تابستان ها، غیر از ایامی که به شمال می رفت به کاخ اختصاصی سعدآباد می رفت و معمولا کمتر شبی بود که گذران شبانه در کاخ اختصاصی توام با برنامه سرگرم کننده نباشد. به طور معمول هفته ای سه شب میهمانی خصوصی در دربار برگزار می گردید که در این میهمانی های خصوصی تنها همان افرادی که به عنوان حلقه خصوصی دوستان شاه و فرح نام بردیم شرکت می کردند. تا آنجا که به خاطر دارم برای شرکت و به قول معروف هنر نمایی در این مجالس بیشتر از خوانندگان معروف آن دوره دعوت می شد که ستار و کوروس سرهنگ زاده بیشتر از هر خواننده ای دعوت می شدند. از گوگوش و هایده هم دعوت می شد. از جمله کسانی دیگری که دعوت می شد عبدالکریم اصفهانی بود که در رادیو ادای خواننده ها و هنرپیشه ها را در می آورد و تقلید صدای آن ها را می کرد، اما در میهمانی های دربار به تقلید صدای رجال می پرداخت و مخصوصا تقلید از طرز حرف زدن هویدا در میان حاضران طرفدار داشت و معمولا خود شاه نیز خوشش می آمد که رجال دولتش توسط هنرپیشه ای دست انداخته شوند و این اواخر که هویدا هم در میهمانی های خصوصی دعوت می شد گاهی در حضور خودش ادایش را در می آوردند.» 1
1- احمدعلی مسعود انصاری، من و خاندان پهلوی، تهیه و تنظیم: محمد برقعی و حسن سرافراز، تهران، نشر البرز، 1371، چاپ دوم، ص 73
✳️ شاهی که برای افکار عمومی غرب بیشتر از افکار عمومی کشورش اهمیت قائل بود
من دیکتاتور هستم، آیا دزد هم هستم؟
#محمدرضا_پهلوی همیشه به رای و نظر افکار عمومی دنیای غرب و همچنین اخباری که درباره وی و سلطنتش در مطبوعات خارجی انعکاس می یافت حساسیت زیادی داشت و به کوچکترین اشاره مطبوعات خارجی در تمجید و یا نکوهش سلطنتش واکنش نشان می داد. یکی از سفیران شاه که از دانشگاههای امریکا فارغ التحصیل شده بود روزی ضمن دیداری که با محمدرضا شاه داشت متوجه شد که شاه سرشار از خشم و هیجان نسخه ای از یک روزنامه محلی امریکایی را که در دانشگاه میشگیان غربی منتشر می شد در دست دارد که در یکی از صفحات آن نامه دانشجویی را چاپ کرده که در آن نامه #شاه متهم به #دزدی شده است. شاه که فی الواقع از خواندن این نامه ماتم گرفته بود با عصبانیت به سفیرش می گوید «دشمنان من، مرا دیکتاتور، خودمختار، مبتلا به جنون بزرگ نمایی و حرفهایی از این دست ردیف می کنند اما آیا من دزد هستم!؟»
منبع:
#جهانگیر_آموزگار ، فراز و فرود دومان پهلوی، ترجمه اردشیر لطفیان، تهران، مرکز ترجمه و نشر کتاب، 1375 ، ص580
✳️ روایت #هویدا از توهم شاه درباره خودش
#جشن_های_2500_ساله از آن حیف و میل های بودجه عمومی بود که قطعا حتی در همان دوره پهلوی هم تعداد منتقدین داخلی و خارجی اش بیشتر از طرفدرانش بود. با همه این احوال شاه علاقه زیادی به برگزاری جشن هایی این چنینی داشت. او که بسیار علاقه داشت خود را کوروش ثانی بداند، تلاش می کرد تا مبدا تحولاتی را که فکر می کرد در ایران رقم زد، به کوروش برساند! همچنان که انقلاب سفید خود را همچون انقلاب کوروش می دانست. او می خواست کشور خود را به تمدن بزرگ برساند، همچنان که به قول خودش کوروش، در یک نسل ایران را متحول کرد. عباراتی که در پایین می آید نشان می دهد استبداد و تخیلات شاه راه را بر هرگونه کار علمی و نقشه سامان مند برای توسعه کشور بسته بود:
«شاه اصرار عجیبی داشت به همه مدعوین جشن های دو هزار و پانصد ساله بقبولاند که برگزاری این مراسم نشانی است بر تجدید حیات ایران و مفهومی ندارد جزء حراست از میراث امپراتوری عهد هخامنشیان. ضمن آنکه گه گاه خطاب به اطرافیان خود نیز می گفت: «انقلاب سفید ما نه تنها از دوران سلطنت کوروش مایه گرفته، بلکه دقیقا ما را به جهتی می کشاند که بتوانیم در راستای برنامه های کوروش حرکت کنیم» شاه در عین حال که می کوشید جشن های دو هزار و پانصد ساله را نوعی میعاد با تاریخ برای مردم ایران جلوه دهد، بیشتر مشتاق بود که مردم آن را نشانه ای از تولد دوباره کشور به حساب آورند. ولی گفتنی است که مردم اصلا در جریان این جشن ها حضور نداشتند و اصولا نیروی پلیس و ارتش چنان حفاظتی در اطراف تخت جمشید به وجود آورده بودند که به احدی اجازه نزدیک شدن نمی دادند. بخصوص آنکه هدف شاه از این جشن ها و بازگشت به ایران باستان هم هرگز نمی توانست مورد قبول روحانیون که فقط تعالیم پیغمبر مسلمانان را معتبر می دانند قرار داشته باشد.»
«شاه به قدری فریفته ایران باستان بود که در مصاحبه اش با «کارانجیه» (روزنامه نگار هندی) گفت: «امروز سرزمین باستانی ایران که مادر تمدن ها است و اولین امپراتوری را در جهان تاسیس کرده شاهد تولد دوباره تمدن درخشان خویش است و انقلاب سفید ما هم ریشه در همان انقلاب دارد که دو هزار پانصد سال پیش توسط کوروش به وجود آمد و بر اساس آن، کوروش توانست امپراتوری خود را فقط طی یک نسل به چنان قدرت فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی مبدل سازد که الگوی زندگی و ارزش های انسانی، اخلاقی و اجتماعی برای دنیا شود.» 1
1-فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه: ح.ا. مهران، تهران، انتشارات اطلاعات، 1386، چاپ نهم، ص 119-120
✳️ عاقبت شوم مجلس در عهد رضاشاهی
در قانون اساسی #مشروطه مجلس، رکن رکین بود. این نهاد از اهمیت خاص و ویژهای برخوردار بوده و در واقع به واسطه اختیارات مهم و فوق العادهای که دارا بود، مهمترین مرکز تصمیم گیری محسوب میشد. دلیل این مسئله نیز مشخص بود. قانون گذاران در پی آن بودند تا از استبداد لجام گسیخته جلوگیری کنند. اما با قدرت گیری رضاشاه همه این تلاشها به یک بار به ورطه نابودی کشیده شد. مجلس و نمایندگی تشریفاتی شده بود و انتخابات با تقلب برگزار می شد. نوع حضور نمایندگان در دربار نیز در نوع خودش جالب بود:
«هفته ای یک روز، صبحهای دوشنبه، وکلای مجلس مجتمعا حق شرفیابی داشتند. همه با لباس ویزیت در دربار جمع می شدند و بعد از اینکه شاه از دفتر کار خود خارج می شد، در تالار دربار یا اگر تابستان بود در صحن حیاط یا باغ سعد آباد زیر چادری صف می کشیدند و شاه حضور به همه می رسانید و نیم ساعتی با آقایان صحبت می کرد و مرخصشان می نمود. البته اخیرا دو سه سال بود این شرفیابی وکلا تقریبا موقوف شده بود و موکول بود به اینکه هر از چند مدت احضار شان بفرمایند.»
منبع: محمد ارجمند، شش سال در دربار پهلوی، به کوشش: عبدالرضا مهدوی، تهران، نشر پیکان، 1385،ص 105
✳️ آیا این وعده های شاه در سال 1342 تا سال 1357 عملی شده بود؟! ؛ فساد باید در ایران ریشه کن شود / در بیست سال آینده به پایه کشورهای مترقی دنیا خواهیم رسید!
#روزشمار
#11_مهر_1342
‼️ شاه : #فساد در ایران باید ریشه کن شود!
روزنامه «کیهان» نوشت : نیم ساعت بعد از ظهر دیروز 26 تن از مهندسان وابسته به وزارت کشاورزی و سازمان اصلاحات ارضی که به نمایندگی بیست و یکمین دوره قانون گذاری مجلس شورای ملی برگزیده شده اند به اتفاق سالور معاون وزارت کشاورزی و سرپرست سازمان اصلاحات ارضی کشور در کاخ سفید سعدآباد به حضور شاهنشاه بار یافتند.
‼️ این دستور العمل آینده ما است؛ در بیست سال آینده باید به پایه مترقی ترین کشورهای دنیا برسیم!
#شاه در این جلسه گفت: امروز همه کسانی که سر کار هستند چه در مشاغل دولتی و چه کسانی که از طرف ملت نمایندگی دارند باید سربازان فداکاری باشند. مسلماً می دانم که از طرف ملت ایران صحبت میکنم، اگر بگویم که شما مجری تمام تصمیمات و لوایحی هستید که با روح انقلاب ششم بهمن ما مطابقت داشته باشد. البته این شش لایحهای که تصویب شد اساس کار اجتماعی ما را دگرگون کرد، ولی در عمل جزییات دیگری است که باید دولتها یا به تنهایی یا با تصویب قوه قانونگذاری آنها را تکمیل بکنند. این دستورالعمل آینده ما است.
من فکر میکنم که باید یک دورنمای بیست سالهای را در پیش خودمان مجسم بکنیم و کاری که امروز میکنیم نه فقط برای امروز و امشب باشد، بلکه تطبیق بکند با برنامه بیست سالهای که ما در پیش خودمان ترسیم کردهایم. این برنامه بیست ساله چیست؟ رساندن جامعه ایرانی که شاید تا بیست سال دیگر جمعیتش به چهل میلیون برسد از لحاظ تمدن و فرهنگ و قواعد و قوانین اجتماعی به سطح و پایه مترقی ترین ممالک و مجامع دنیا.
‼️اقدامات وسیعی برای ریشه کنی فساد شروع شده است!
فساد چیزی است که باید در این مملکت ریشه کن بشود و اقدامات وسیعی در این زمینه شروع شده است. شاید ما کار را خیلی شدید گرفتیم، ولی چارهای نیست و این کار باید دنبال بشود و انشاءالله همه شاهد و ناظر نتیجه آن خواهیم بود.
✳️ شاه متوهمی که تنها انقلاب ملت او را از خواب بیدار کرد ؛ سه نکته جالب در یک مصاحبه پهلوی!
دیروز بیش از دو ساعت زمان صرف این کردم که مصاحبه شاه با «هفتهنامه بیلیتز» چاپ هند در 31 خرداد 1350 را مطالعه و برای #روزشمار_پهلوی از آن استفاده کنم، نکات بسیار مهمی در این مصاحبه وجود داشت که تنها به سه بند این مصاحبه بسنده می کنم و می گذرم ، نخست آن که شاه می گوید در خلیج فارس مشکل اصلی بر سر #بحرین بود که برای صلح آن را هم دادیم رفت، دوم آن که در پاسخ به سوالی درباره مخالفین خود می گوید: در ایران دلیلی برای مخالفت وجود نداد و سوم آن که برنامه #اصلاحات_ارضی آن چنان موفقیت آمیز بوده که کشورهای کمونیستی از ما راهنمایی خواسته اند!
⁉️ در خلیج فارس اختلاف اصلی ما بر سر بحرین بود. ما مدعی مالکیت این سرزمین بودیم، اما به خاطر منافع بزرگتر و دوستی با این سرزمین و سراسر منطقه خلیج فارس از آن گذشتیم. این فداکاری اکنون ثمرات نیکو به بار آورده و روابط بحرین با ایران هرگز بهتر از امروز نبوده است.
⁉️ البته ما از شنیدن صدای مخالف رویگردان نیستیم، ما به صف مخالف هم نیازمندیم، ما مخالفانی را که نیت سازندگی دارند تشویق میکنیم، ما در صف مخالف احزابی مانند مردم داریم، اما نکته جالب این است که در کشور ما امری برای مخالفت وجود ندارد.
⁉️برنامه اصلاحات ارضی در ایران به قدری با موفقیت قرین بوده است که حتی بعضی از کشورهای کمونیست نسبت به آنچه ما انجام دادهایم ابراز علاقه کردهاند.
و سه نکته
1️⃣ شاه درباره بحرین از همان استدلال #امیرعباس_هویدا بهره می گیرد که این منطقه دختری بود که به سن ازدواج رسیده بود و شوهرش دادیم رفت!
شاه مسئله جزایر سه گانه را پیش می کشد و می گوید ما از بحرین گذشتیم که این جزایر را به دست بیاوریم و در این باره سکوت نخواهیم کرد، مثل آن که کسی بگوید من کل خانه شما را می خواهم و شما بگوئید این بخش را بردارید و ما بقی را به ما واگذارید!
کل این خانه متعلق به مردم ایران بوده نه بخشی از آن و شاه به چه اجازه و مشروعیتی خود را مجاز به هبه آن می دید مشخص نیست!
2️⃣ درباره وجود مخالف در کشور، شاه دچار توهمی بزرگ بود، توهمی که با سخنرانی 14 آبان 1357 او که گفت« من صدای انقلاب شما را شنیدم» شکست ولی نتیجه ای نبخشید، او به وجود احزاب دست سازی مانند «حزب مردم» اشاره می کند و می گوید این حزب در صف مخالف قرار دارد ولی 11 اسفند 1353 با تاسیس #حزب_رستاخیز این مخالفت ظاهری و صوری را هم به زباله دان پهلوی حواله می دهد که دیگر کسی را یارای انتقاد فرمایشی هم نباشد!
3️⃣ شاه درباره #اصلاحات_ارضی نیز دچار توهم بود، اولین هدف اصلاحات ارضی این بود که دهقانان از زیر بار خوانین آزاد شده و به کشت و کار بپردازند و در نتیجه محصول زیاد شده و ایران از واردات مواد غذایی بی نیاز باشد ولی به رغم تبلیغات پهلوی شیوه اشتباه اجرای این اصلاحات باعث شد درآمد بسیاری از خانوارهای روستایی کاهش یابد و آنها برای تأمین هزینه زندگی مجبور شوند به شهرها مهاجرت کنند؛ اصلاحات ارضی در عمل بهجای اینکه به توسعه کشاورزی در کشور کمک کند ایران را به کشوری وابسته به واردات مواد غذایی تبدیل کرد.
به دنبال اصلاحات ارضی، بخش زیادی از کشاورزان به امید یافتن شغل به شهرها مهاجرت کردند. در این زمان مهاجرت گسترده روستاییها به شهرها باعث شد سهم اشتغال کشاورزی در کل اشتغال کشور، از 56 درصد در سال 1335 به 46 درصد در سال 1345 سقوط کند. روند مهاجرت به شهرها در دهه 1340 به حدی بود که برای مثال سهم مهاجران به نسبت جمعیت شهر تهران به ۳۳ درصد رسید. این آمار نشان میدهد بخش زیادی از جمعیتی که تا پیش از این تولیدکننده و تأمینکننده محصولات کشاورزی بودند، در اواخر دهه 1340 به مصرفکننده مواد غذایی تبدیل شدند.
این مسئله باعث شد ایران به واردکننده مواد غذایی از سایر کشورها تبدیل شود؛ برای مثال دولت همزمان با اجرای اصلاحات ارضی مجبور شد 60 هزار تن گندم از شوروی، 25 هزار تن ذرت و چهاردههزار تن گندم از آمریکا وارد کند. آمارها نشان میدهد که بعد از اصلاحات ارضی، مدام سالبهسال بر واردات محصولات کشاورزی افزوده شده است، برای نمونه، در سال 1351، ایران 13/7میلیارد ریال محصولات کشاورزی وارد کرد و این رقم در سال 1353 به 17/3 میلیارد ریال رسید.
البته مصاحبه تفصیلی شاه در سال 1350 نکات فراوان دیگری نیز داشت که بررسی آن نیازمند وقت و زمان بیشتری است که به زمان دیگر وا می گذاریم، وقتی مقامات یک کشور در تحلیل شرایط جاری دچار توهم شوند انقلاب ملت روزی آنان را بیدار می کند که دیگر سودی نمی بخشد.