بسم الله
.
سرلشکر فضل الله کودتاچی ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ ، از افسران فاسدالاخلاق رژیم پهلوی بود که پس از کودتا علیه مصدق و بازگرداندن قدرت به محمدرضا , در دستگاه رژیم به جایگاه ویژه ای دست یافت. وی به واسطه ی معاشرت با زنان بدکاره با چند تن از سردسته های این زنان مرتبط بود و علاوه بر دریافت حق و حساب از آنان , به وسیله ی آنها با زنانی که تازه وارد این گونه مسائل غیر اخلاقی شده بودند رابطه برقرار می کرد. این زنان نیز از طریق این ارتباط ، سفارش افراد مختلفی را که متقاضی کار یا دریافت معافی از حذف و یا سایر گرفتاری ها بودند ، به رؤسای ادارات می کردند.
.
منبع:فساد در رژیم پهلوی دوم , عبدالکاظم مجتبی زاده , ص ۵۶
✅ چون مذاکرات [با شاه] قدری جدی شد و طولانی، صحبت را به مخدرات کشاندم. فرمودند خدا خواسته است که من به کسی دل نمی بندم. اما اگر در هفته یکی دو بار انسان تفریح نکند، نمی تواند بار گرانی این چنین را به دوش بکشد، بخصوص که در خانواده جز غرولند خبر دیگری نیست. عرض کردم کاملا حق به شاهنشاه می دهم، متاسفانه خانم های ما متوجه این امور نیستند.
#خاطرات_اسدالله_علم
جلد چهارم، صفحه ۶۰.
ویرایش از #علینقی_عالیخانی
۲۵ فروردین ۱۳۵۳
بسم الله
.
تیمور بختیار اولین رئیس ساواک ، قبل از رسیدن به ریاست ساواک از مال دنیا چیزی نداشت, اما فورا به یکی از ثروتمندان و سرمایه داران بزرگ کشور تبدیل شد. او غیر از آنکه از بودجه ی ساواک برای نفع شخصی استفاده می کرد , علنا از متمولین کشور باج خواهی هم میکرد و در صورت مقاومت , فورا برایش پرونده سازی و به جرم داشتن گرایشات توده ای یا مصدقی یا وابستگی به فدائیان اسلام زندانی اش می کرد.برخی از کارهای تیمور بختیار موجب بی آبرویی دولت و دستگاه اطلاعات کشور شده بود. مثلا اگر از یک دختر و یک زن در خیابان خوشش می آمد به مأمورانی که همراهش بودند دستور می داد که آن زن یا دختر را با توسل به زور به خانه اش ببرند تا او را تصاحب نماید.یکبار وقتی بختیار از خیابانی در تهران عبور می کرد متوجه زن جوانی شد که سرگرم پر کردن سطل حلبی خود از آب شیر فشاری خیابان بود. بختیار با دیدن زن جوان به راننده دستور داد که زن را به داخل اتومبیل بیاورند. در برابر چشمان مردم و به رغم اینکه زن فریاد می زد که شوهردار است , تیمور وی را به خانه اش برد و تصاحب کرد. پس از چند روز زن جوان که در خانه ی تیمور مورد بهره کشی جنسی قرار گرفته بود , از خانه بیرون انداخته شد و با آتش کشیدن خود , خودکشی کرد. جایگاه سیاسی بختیار به عنوان رئیس دستگاه اطلاعاتی رژیم , مانع از آن شد که به وی کوچکترین اعتراضی شود.
.
منابع:تاج الملوک آیرملو , خاطرات ملکه پهلوی , ص ۱۳۸ / اسکندر دلدم , من و فرح پهلوی , ص ۵۶۰ / فساد در رژیم پهلوی دوم , ص ۵۷
✅ سولیوان
: "محمدرضاشاه از نظر روحیه و کاراکتر با پدرش تفاوت زیادی داشته و مانند او با ایمان و اعتقاد باطنی به دنبال هدف معینی نرفته است. در ایام جوانی و اوائل سلطنت، بیشتر به دنبال تفریح و عیاشی بوده و از مسافرت به کشورهای خارجی لذت می برد... در خارج از ایران، بخصوص در جوانی و اوائل سلطنت، شاه به زن بازی و عیاشی هم شهرت داشت.
از نظر من که در اواخر سلطنت محمدرضاشاه از نزدیک در جریان اعمال و رفتار او بودم و بخصوص در ماههای بحرانی آخر سلطنت هفتهای چند بار او را ملاقات میکردم. چهره واقعی شاه بکلی با چهره یک سلطان مقتدر و مستبد که درباریان یا مخالفان از او ساخته بودند متفاوت بود. به طور خلاصه او زمامداری نبود که توانایی و قابلیت رهبری کشورش را در شرایط بحرانی داشته باشد."
خاطرات دو سفیر، نویسندگان: ویلیام سولیوان سفیر سابق امریکا در ایران و آنتونی پارسونز سفیر سابق انگلیس در ایران، ترجمه: محمود طلوعی، (چاپ اول، تهران: مرکز مطالعات و پژوهشهای سازمان بسیج دانشجویی، آبان ٨٥)، بخش اول: ماموریت در ایران به قلم سولیوان،ص ٢٤.
#خاطرات_دو_سفیر
#ویلیام_سولیوان
#آنتونی_پارسونز
#محمود_طلوعی
تجویز جنسی پزشکان دربار برای شاه
روابط نامشروع و خلاف اخلاق محمدرضا پهلوى، یکى از موارد اختلاف شاه با فرح بود و اسدالله علم به عنوان وزیر دربار تأمین کننده زنان بدکاره براى شاه بود و پزشک شاه تجویزهای عجیب و غریبی در این زمینه داشته است!
جزئیات در:
fna.ir/5L1KUN
تاریخگزارش: 13/3/48
از: 20 ه 3
شماره گزارش: 13529/20 ه 3
موضوع: حاج ابوطالب سلیمانیفر
نامبرده بالا در یك صحبت خصوصی اظهار داشت در بهمن ماه 1347 مجله امید ایران عكسی از راهروهای زیرزمینی نیویورك كه در آنجا رجال با یكدیگر رابطه جنسی دارند انداخته كه در میان این رجال عكس شاه، نیز میباشد یك شماره از این مجله را شخصی به مسجد و تكیه دباغخانه آورده بود كه من دیدم سپس یادشده به دوست خود متذكر گردید كه این مجله را پیدا كرده و برایش خریداری كند.
به گزارش عملیاتی خبر توجه شود.
✳️ آیا حقیقت دارد از سال ١٣٤٥ به بعد شما با عروس خودتان فرح حرف نمیزدید و بکلی قهر بودید؟
تاج الملوک ملکه مادر: بله، حقیقت دارد .
قبلاً عرض کردم که حدودای سال ١٣٥١ محمدرضا دست دختر سرلشکر آزاد را که یک نفر افسر نیروی هوایی بود گرفت و به کاخ آورد. فرح که تا قبل از آن به این قبیل اعمال حساسیت نشان نمیداد در برابر این دختر بیچاره جبهه گرفت و حتی چند بار به گوش او سیلی نواخت و موهای او را کشید و جلوی کارکنان دربار و خدمه کاخ آبروریزی کرد.
علت هم این بود که زنهای قبلی که با محمدرضا رفت و آمد داشتند به این قشنگی نبودند.
این دختر که اسم او گیلدا بود موهای طلایی یکدست داشت و عینهو یک دختر فرانسوی یا آلمانی بود. محمدرضا اسم او را گذاشته بود طلا!
فرح از زیبایی و وجاهت این دختر خیلی به خودش میپیچید و نسبت به این همه قشنگی حسادت میکرد.
عاقبت کار محمدرضا و فرح به آنجا کشید که فرح گفت یا باید این دخترک را از کاخ بیرون کنید یا من از اینجا میروم و طلاق میخواهم!
محمدرضا که این دختر – طلا – را دوست داشت و از طرفی میدانست طلاق دادن فرح هم برای آبروی سلطنت خوب نیست با فرح به این توافق رسید که من بعد با هم کاری نداشته باشند، یعنی رسماً و اسماً زن و شوهر باشند و فرح هم حفظ ظاهر کند و همچنان به عنوان مادر ولیعهد و ملکه باقی بماند اما او راه خودش را برود و محمدرضا هم راه خودش را!
📚منبع:
#خاطرات_تاج_الملوک_ملکه_پهلوی
صفحه ٤٦٥.
بسم الله
.
اردشیر فرزند سرلشکر فضل الله زاهدی در فساد دست کمی از پدر نداشت. اردشیر در سالهای دهه ی ۱۹۷۰ میلادی به عنوان سفیر ایران در واشنگتن , نقش یک مرد الواط شیفته ی خوشگذران را بازی می کرد و با استفاده از موقعیت سیاسی خود سیل اغذیه ی لذیذ و اشربه ی گرانبها را به حلق قدرتمندان , سرشناسان آمریکایی سرازیر می کرد. الیزابت تیلور (هنرپیشه زن آمریکایی) یکی از معشوقه های بی شمارش بود. اشخاص برجسته ی آمریکایی شیفته ی اردشیر بودند و ریخت و پاش ها و بذل و بخشش های بی حساب او شهره ی محافل بود. اردشیر همسر شهناز دختر محمدرضا و فوزیه بود که پس از هفت سال متارکه کردند.
.
منابع:ویلیام شوکراس , آخرین سفر شاه , ص ۱۲۲ / فساد در رژیم پهلوی دوم , ص ۵۶
✳️ اما فرح متاسفانه رعایت آبرو و پنهان کاری را نمیکرد و عمداً و عالماً کاری میکرد که به محمدرضا لطمه بخورد. یک روز آقای صاحب اختیار که از زمان پدر خدا بیامرزش در کاخ بزرگ شده و پدرش هم خادم ما بود و با من صمیمیت داشت پیش من آمد و من دیدم خیلی این پا و آن پا میکند و مثل این است که میخواهد چیزی بگوید ولی نمی تواند!
بالاخره زیر زبانش را کشیدم و با ترس و لرز و خجالت و هزار اما و اگر و ببخشید و جایی نگوئید و اینگونه مقدمات گفت: قربانت گردم. آیا این درست است که شهبانوی مملکت دوست پسر داشته باشد و او را با خود به داخل کاخ بیاورد؟ البته ما میدانستیم که فرح با فریدون جوادی قاطی شده است اما نه این که او را به کاخ بیاورد!
خوب چکار میتوانستم بکنم؟ اگر میخواستم به محمدرضا بگویم درست نبود و پسرم ناراحت می شد[!] این بود که خودم فرح را خواستم و به او نهیب زدم که زنیکه گدا زاده خجالت نمیکشی این قبیل کارها را در جلوی چشم کارکنان دربار انجام میدهی؟ فرح گفت درست گفتهاند شاه میبخشد شیخ علیخان نمیبخشد! خود محمدرضا مرا آزاد گذاشته، آن وقت باید به تو حساب پس بدهم؟ من آزاد هستم و اختیار [...] را دارم!
خلاصه خیلی بیحیایی کرد و من هم به کلی با او قطع رابطه کردم و تا امروز که به خارج از کشور آمده ام بیشتر از ٥ سال است یک کلمه با او حرف نزدهام .
📚منبع:خاطرات_تاج_الملوک_ملکه_پهلوی
صفحه ٤٦٥.
✳️ فرح که آمد یک تشکیلات بزرگتر از دربار درست کرد و اسم آن را گذاشت دفتر مخصوص ملکه فرح ...در این دفتر همه رقم آدم دیده میشد. مثلا خانم لیلی جهانآرا (امیر ارجمند) که میگفتند در مدرسه رازی همشاگردی فرح بوده است. این خانم نمونه یک زن بی بند و بار و آزاد هر نوع قید و بند بود. کاخ را مِلک شخصی خودش میدانست و گاهی اوقات ده پانزده بیست زن از کارکنان دربار و ندیمهها و خدمه و دوستانش را لختِ لخت میکرد و در استخر کاخ بدون هیچگونه پوششی لخت مادرزاد شنا میکردند. من از این مطلب رنج میبردم و چون مایل نبودم روی فرح به من باز شود به خود او مستقیماً چیزی نمیگفتم و به محمدرضا نق میزدم که این کارها قباحت دارد و چه بسا که کارکنان کاخ و دربار که این مناظر را میبینند، موقع خروج از کاخ و در خانواده خود و در میان دوستان و آشنایان ماوقع بی عصمتی در کاخ را تعریف کنند و به پرستیز خانواده ما لطمه بخورد. اما محمدرضا هم تحت تاثیر این زن [لیلی امیر ارجمند] بود و فقط میگفت چشم. چشم! هیچ کاری نمیکرد. یک بار آقای صاحب اختیار سرپرست خدمههای کاخهای سلطنتی به خانم امیرارجمند گفته بود خانم! این کار خوبیت ندارد که شما و دوستانتان لخت مادرزاد جلوی چشم باغبانها و کارگران کاخ داخل استخر میروید و شنا و آب بازی میکنید. لیلی به جای آن که نصیحت این مرد ریش سفید را گوش کند به او گفت بگذار نگاه کنند (!) برای سوی چشمشان خوب است!
#تاج_الملوک
#خاطرات_ملکه_مادر
#ملکه_پهلوی
#لیلی_امیرارجمند
صفحه ۴۵۹.
✅وقتی همسر هویدا آقای نخست وزیر را در حال لواط با یک پسربچه می بیند!😱😱
💠در یکی از اسناد خیلی محرمانه به جا مانده از ساواک علت جدایی همسر هویدا از وی را لواط هویدا با یک پسر بچه اعلام می کند.
💠در این سند آمده است: «در هفته گذشته حاج کریم سعیدی عضو فراکسیون پارلمانی حزب مردم در یک صحبت خصوصی درباره علت جدائی آقای نخست وزیر و همسرش اطهار داشت در مسافرتی که نخست وزیر باتفاق همسرش به شاهرود رفته بود در آنجا با زن با نفوذی بنام لقاء الدوله که فامیل هویدا نیز هست ملاقات و به انجام امور سلطنتی می پردازد.
💠پس از ورود و اتمام تشریفات دولتی هویدا به خانم لیلا می گوید تو در منزل لقاء الدوله بمان چون من باید با مقامات محلی ملاقات کنم و شام را نزد آنها باشم موقع خوابیدن نزد شما خواهم آمد. پاسی از شب گذشته از آمدن آقای هویدا خبری نمی شود و خانم هویدا به بهانه گردش در شهر از خانه لقاء الدوله خارج و به خانه فرماندار شاهرود می رود. چون مامورین گارد او را می شناخته اند طبعاً مانع نمی شوند و خانم هویدا سر زده وارد اطاقی که نخست وزیر در آنجا استراحت می کرده است می شود ولی با کمال تعجب مشاهده می کند که هویدا با یک پسر بچه که از قرار معلوم بوسیله فرماندار برای او آورده شده مشغول لواط می باشد. مشاهده این منظره باعث ناراحتی شدیدی برای خانم هویدا می شود و بلافاصله منزل را ترک و در تهران از هویدا تقاصای طلاق می کند.»
منبع مرکز اسناد انقلاب
✅تلاش حمید رضا و محمود رضا پهلوی برای عقب نماندن از قافله فساد پهلوی!
💠همچنین در سند دیگری به جا مانده از ساواک در خصوص ارتباطات نامشروع حمیدرضا و محمود رضا پهلوی با زنان رقاصه و بدنام چنین آمده است: «حجازی مدیر کافه دانسینگ شکوفه نود به یکی از دوستان خود اظهار داشته مشارالیه مجبور است غالبا یک یا چند نفر از رقاصه های خارجی را که به ایران می آورد در اختیار تیمسار سپهبد علوی مقدم و سرهنگ ملک اسماعیلی رییس اداره اماکن شهربانی بگذارد و بعضی اوقات نیز به دستور سرهنگ ملک اسماعیلی بعضی از رقاصه ها را به دربار برده و به شاهپور ها معرفی می نماید و بیش از همه شاهپور محمود رضا و حمید رضا در این کارها افراط و با زنهای کاباره ها معاشرت می نمایند.»
منبع مرکز اسناد انقلاب