eitaa logo
پاسخ به شبهات|سعید سپاهی
5.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
783 ویدیو
244 فایل
ارسال شبهه @tadbir73 https://tadbirrr.blogfa.com/ هر سوال و شبهه ایی داری بدون تعارف بپرس
مشاهده در ایتا
دانلود
مدعی‌اند در برخورد با انسان‌ها باید «انسانیت» ملاک باشد و نه «اعتقادات». خواه گاو پرست باشند یا خداپرست؟ هر عقیده‌ای محترم است و باید احترام گذاشت. 👇👇👇👇👇
به چهار مقوله‌ی مهم اشاره شده که باید هر یک جداگانه مورد توجه و بررسی قرار گیرد: الف – ملاک: مهم است که ملاک چیست و واضع آن کیست؟ بدیهی است که هر کسی می‌تواند هر ملاکی که دلش می‌خواهد را برگزیند و آن را ملاک انسانیت برشمارد. اما دلیل نمی‌شود که ملاکش درست هم باشد. آنان که ایمان به خدای یکتای خالق دارند، نگاه می‌کنند که خدا چه ملاکی برای انسانیت تعیین و تعریف کرده‌ است و به همین جهت «ایمان و تقوا» را ملاک انسانیت می‌دانند، چرا که نه تنها به مؤمنین، بلکه به همه انسان‌ها (النّاس) فرمود: شما را من خلق کرده‌ام و من می‌دانم که کدام یک برترید و ملاک آن است که من می‌گویم. شما را به ملیت‌ها، فرهنگ‌ها، گویش‌ها و رنگ‌های متفاوت خلق کرده‌ام و اینها هیچ یک ملاک نیستند، بلکه مکرم‌ترین شما، با تقوا‌ترین شماست: «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ» (الحجرات، 13) ترجمه: اى مردم ما شما را از يك مرد و يك زن آفريديم و شما را تيره‏هايى بزرگ و تيره‏هايى كوچك قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد نه اينكه به يكديگر فخر كنيد و فخر و كرامت نزد خدا تنها به تقوى است و گرامى‏ترين شما با تقوى‏ترين شما است كه خدا داناى با خبر است‏. اما آنان که اعتقادی به خدا ندارند، می‌توانند هر گزینه‌ای را ملاک انسانیت بدانند. از رنگ پوست و مو و چشم گرفته، تا قبیله و نژاد، تا مدرک تحصیلی یا پول و ثروت ... یا هر چه که با میل‌شان سازگار باشد. ب - انسانیت: «انسانیت» نیز یک کلمه یا واژه‌ی شعاری نیست که همین‌طوری بگویند: «ما انسانیت را ملاک می‌دانیم» و هیچ تعریفی هم نداشته باشد. به راستی انسانیت چیست؟ آیا رام بودن یا وحشی بودن در برخورد، با هوش بودن یا خرفت بودن، پر کار بودن یا تنبل بودن، اجتماعی بودن یا تک‌گرا بودن، با گذشت بودن یا خودخواه بودن، مدنی بودن یا خودنگر بودن، تو سری خور بودن یا قدرتمند و مقتدر بودن و با عزّت بودن و ... ملاک‌های انسانیت است؟! این صفات را که همه‌ی حیواناتی مانند: سگ، گربه، گوسفند، شیر، پلنگ، خرس، مورچه، زنبور و سایر پرندگان، خزندگان، درندگان و دریایی‌ها برخوردارند. پس «انسانیت» یعنی چه و ملاکش چیست؟ آنان که اهل ایمان به خدا هستند، می‌دانند که «انسان» در چگونگی دانش، بینش، تعمق، ایمان و عمل در راستای هدفش تعریف می‌گردد، لذا به هر موجود شبیه انسانی، انسان نمی‌گویند و چه بسا برخی به رغم ظاهر شبیه انسان و آراستگی بیشتر، بسیار هم حیوان صفت باشند. چنان چه خالق‌شان درباره‌ی آنان فرمود: «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلاً» (الفرقان، 44) ترجمه: آيا مى‏پندارى بيشترشان مى‏شنوند يا مى‏فهمند؟ (خیر)، كه آنها جز به مانند حيوانات نيستند بلكه روش آنان گمراهانه‏تر است‏. اما کسانی که اعتقادی ندارند، می‌توانند «انسانیت» را هر طور که دلشان خواست تعریف کنند. مانند اندیشه‌‌های لیبرال دموکراسی (که همان ماکیاولی است) انسان‌ها را به درجه‌ی یک، دو و سه تقسیم کنند و خود را انسان‌های درجه‌ی یک بنامند و به جسارت تمام بگویند: جایز است که انسان‌های هر درجه‌ای در راه منافع انسان‌های درجه‌ی بالاتر فنا شوند. می‌توانند مانند امریکا (اظهارات اوباما) بگویند: انسانیت به آزادی است و آزادی به مجاز بودن همجنس‌بازی و همخوابی با حیوانات و قانونمند شدن این رفتارهای ناهنجار برای بهره‌مندی فاسقین از امتیازات قانونی است و اگر فرد یا جامعه‌ای این اصول را قبول نداشته باشد، حقوق بشر را رعایت نکرده و انسان نیست. ج- اعتقادات: باید توجه داشت که آیا اساساً اعتقادات در ساختار شخصیتی فرد و انسان نمودن او نقش و تأثیری دارد یا خیر؟ اگر تأثیر نداشته باشد، کلیه‌ی اعتقادات بی‌ارزش و بی‌حرمت خواهند بود و اگر تأثیر داشته باشد، دیگر نمی‌توان مدعی شد که «اعتقادات» مهم نیست و به انسانیت توجه می‌کنیم! این شعار پوچی است. هر انسانی از نوعی جهان‌بینی برخوردار است و با اعتقاد به مبدأیی و هدف گرفتن معادی، بایدها و نبایدهایی را دارای ارزش دانسته و رعایت آنها را ضروری می‌داند و به تناسب این اعتقاد و عملکرد منطبق با اعتقاداتش، از ساختار شخصیتی ویژه‌ای برخوردار می‌گردد. در جهان بینی فرویدیسمی، غریزه‌ی جنسی زیربنا و کمال (هدف) به ارضای غرایز است و انسانیت و انسان کامل در شهوت‌رانی و ارضای غرایز جسنی [به هر شکلی] متبلور می‌گردد. در نگاه مارکسیستی، اقتصاد کمونی زیر بنا و غایت است و انسان ابزار تولید است و انسانیت به کار بیشتر است، در نگاه پست مدرنی یا لیبرال دموکراسی، کمال در برداشتن تمامی مفاهیم کلی و بالتبع تمامی ارزش‌هاست و انسانیت با امکان «لذت» از هر چیزی و به هر شکلی تعریف شده و محقق می‌گردد
[یعنی همان كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ] – ... و در جهان‌بینی توحیدی و اسلامی، جهان مبدأ و معادی دارد که آن «الله» است. جهان بینی‌ موحدِ مسلمان در یک جمله ژرف خلاصه می‌گردد «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون». و بایدها، نبایدها و ارزش‌های انسانی‌اش نیز در همین راستا تعریف و وضع می‌شود. در نگاه توحیدی و اسلامی، هر کسی رنگ هدف را به خود می‌گیرد، اگر هدف «الله» [ هستی و کمال محض] هدف بود، اسمای الهی چون: حیات، علم، قدرت، غنا، حلم، شجاعت، رأفت، رحمت، غضب و ...، به صورتی هدفدار و الهی در او تجلی می‌یابد و اگر هدف غیر از «الله» بود، حتماً اسما (نشانه‌های) حیوانیت در او متجلی می‌گردد و حلم و شجاعت و رأفتش هم مثل گوسفند، اسب، الاغ یا پلنگ، حیوانی خواهد بود. لذا فرمود: اگر خدا را فراموش کنید، چون غیر خدا را هدف می‌گیرید، انسانیت خود را فراموش می‌کنید و فاسق می‌شوید. یعنی از پوسته و مجرای انسانیت خارج می‌گردید: «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ» (الحشر، 19) ترجمه: و مانند آن كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و در نتیجه خودشان را فراموش کردند [خدا هم خود آنان را از ياد خودشان ببرد] و ايشان همان فاسقانند. د – محترم بودن هر نوع عقیده‌ای: این که می‌گویند: «هر عقیده‌ای محترم است و باید به آن احترام گذاشت»، یک دروغ و حقه‌ی محضی است که از سوی مستکبران ظالم و دیکتاتور، با رنگ و لعاب روشنفکرانه، به اذهان عمومی جهانیان و به ویژه مظلومین و مستضعفین دیکته و القا می‌شود. گروهی به درجه‌بندی انسان‌ها معتقدند – گروه دیگری به اندیشه‌های ماکیاولی و رسیدن به هدف با هر وسیله‌ای معتقدند – گروهی دیگر به دیکتاتوری محض معتقدند – گروهی شیطان پرست بوده و به اصول فراماسون معتقدند – گروهی دیگر صهیونیسم بوده و به افضلیت یهود و اسرائیل و معاهده‌ی منعقد شده در کوه صیون معتقد هستند و بر اساس آن مسلمان کشی می‌کنند – گروهی دیگر (مانند اروپای قرون وسطی و جرج بوش پسر در قرن جدید) به ضرورت جنگ‌های صلیبی معتقدند – گروهی دیگر به پوچ بودن دنیا و ضرورت امکان بدمستی و شهوت‌رانی، حتی به قیمت آدم‌ربایی و تجاوز معتقدند – گروهی به سرمایه‌داری محض که مستلزم به بردگی کشیدن دیگران و چپاول ثروت‌های افراد و ملت‌ها می‌باشد و همه‌ی جنگ‌ها نیز به همین دلیل و در همین راستاست معتقدند ... و هر کسی نیز بر اساس عقیده‌ی خود عمل می‌کند. حال آیا هر عقیده‌ای محترم است و باید به آن احترام گذارد؟! آیا این دیکته و القای دیکتاتورانه‌ی نظام سلطه نیست؟! و در خاتمه تذکر این نکته مهم است که مسلمان بر اساس دستورالعمل‌های اخلاقی خداوند متعال که در سیره‌ی رسول‌اکرم (ص) و اهل بیت (ع) تبلور یافته و بیان شده با هر انسان یا موجود یا موضوع دیگری برخورد می‌کند. چه با کافر و چه با مؤمن. چه با ظالم متکبر، اگر چه نام اسلام را بر خود حمل کند، و چه با مظلوم مستضعف، اگر چه نامی از اسلام نشینده باشد.
در کجای کتاب اقدس یا عقاید بهائیت ازدواج با محارم (مثل دختر، خواهر، عمه و ...) آزاد قلمداد شده است؟👇👇👇
همان طور که می‌دانید، بهائیت مانند سایر ادیان، یک دین یا حتی مکتب نیست که پرسیده شود در کجای کتاب اقدس فلان حکم یا قانون آمده است؟ چنان چه همگان نیز به کتاب اقدس دسترسی ندارند. بلکه بهائیت یک سازمانی است که توسط فراماسون انگلیس برای اسلام‌زدایی و نیز ترویج فرهنگ و رفتار «شیطان پرستی ماسونی» تأسیس گردیده است. از این رو کتاب اقدس و سایر نوشته‌های سران اولیه، فاقد احکام در بسیاری از زمینه‌ها و شئون متفاوت روابط شخصی یا اجتماعی می‌باشد و صدور احکام به «بیت العدل» که در اسرائیل قرار دارد موکول شده است. چنان چه در رساله‌ی سؤال و جواب، سؤال شماره 50 ذکر شده که از میرزا حسینعلی در خصوص احکام ازدواج با محارم سؤال کردند و او در پاسخ گفته: «این امور به امنای بیت العدل راجع است». یعنی بهائیت دین یا مکتب نیست که احکام مشخص داشته باشد [و اساساً وقتی برای تدوین یک سری احکام نداشت]، بلکه یک تشکیلات یا سازمان است. امنایی دارد، سؤال‌ها را برای آنان بفرستید و آنان بنا بر مقتضیات و اهداف جواب می‌دهند. در مورد ازدواج در کتاب اقدس فقط در یک جمله بسیار کوتاه ذکر شده «قد حرمت علیکم ازواج آبائکم» - یعنی بر شما حرام شد ازدواج با همسران پدرانتان [مثل مادر یا زن پدر]. و حلال و حرام دیگری قید نشده است. همین انحصار حرمت ازدواج به زن پدر و نیز عدم نفی توسط دیگر جانشینان مثل (عباس افندی و ...) از یک سو و رفتارهای ماسونی در میان برخی از بهائیان از سوی دیگر، سبب گردید تا این فرضیه قوت بگیرد که بنابر این ازدواج با سایر محارم اعم از خواهر، خواهرزاده، برادر، برادرزاده و ... هیچ منعی ندارد. پس از گذشت چند دهه، جوهای مثبت و منفی در این خصوص سبب گردید تا مسئله به صورت جدی از «بیت العدل» سؤال شود. اما نکته قابل توجه آن که بیت العدل، اعلام نمود: مصلحت نیست که حکم معین و مشخصی در این خصوص صادر گردد و تصمیم را به خود افراد واگذار کرد(؟!) در پیام 15 ژانویه 1981 بیت العدل که پاسخ رسمی منشی به این سؤال می‌باشد، آمده است: «‌از ما راجع به محدودیت‌های حاکم بر ازدواج با اقارب‌، سوای موردی که ازدواج با زن پدر را ممنوع می‌سازد‌، سوال کرده‌اید. بیت‌العدل همچنین خواسته‌اند به اطلاع شما برسانیم که آن معهد اعلی، هنوز موقعیت را برای صدور قوانین تکمیلی راجع به ازدواج با اقارب‌، مقتضی نمی‌داند. بنابر این در حال حاضر تصمیم‌گیری در این مورد بعهده خود نفوس مومنه محول شده است - نقل از کتاب انوار هدایت صفحه ۴۸۷ حکم ۱۲۸۹ در موضوع ازدواج بین فامیلی»! [دقت شود وقتی بیان می‌شود که تصمیم‌گیری بر عهده‌ی خودتان است، یعنی حتی مکروه هم نیست، بلکه دست کم مباح است، هر کس دلش خواست می‌تواند چنین تصمیمی بگیرد]. خوب است از بهائیان سؤال شود که در کجای کتاب اقدس محارم معرفی شده و ازدواج با آنان منع گردیده و حرام شمرده شده است؟ در هر حال، چنان چه بیان گردید، بهائیت دین نیست، مکتب هم نیست که قواعد و قوانین مشخص و محکمی (اگر چه غلط) داشته باشد. بلکه یک تشکیلات و سازمان فراماسونی است که از سوی انگلیس و به مرکزیت اسرائیل اداره می‌شود. چنان چه عبدالبهاء (بنیانگذار این فرقه) پس از ادعاهایی چون شاگردی سید باب (به عنوان امام زمان و ....)، پیامبری و بعد خدایی و بالتبع نگرانی از اعدام به خاطر این ادعاها به شهر عکا در اسرائیل فراری داده شد و در آنجا مرد و بهائیان قبر او را قبله قرار دادند
مسحیان و کلیمیان در جمهوری اسلامی ایران از آزادی مذهب کاملی برخوردارند. چرا در مورد بهائیان این آزادی مذهب اعمال نمی‌شود👇👇👇
همان‌طور که اشاره نمودید کلیه‌ی ادیان الهی و مذاهب آنها [مانند: «اسلام/تشیع/ و 4 مذهب تسنن» و «مسیحی/کاتولیک/پروتستان/آشوری» و «یهودی» و «زرتشتی» در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخته است و البته هر کسی به هر دین و مذهب دیگری که می‌خواهد می‌تواند پایبند باشد یا اصلاً بی‌دین باشد، اما «بهائیت» نه تنها دین یا مذهب نیست، بلکه یک سازمان جاسوسی است که از سوی انگلیس پایه‌گذار شده است. البته این سازمان به خاطر آن که بتواند به منظور فریب و جذب در منطقه آسیا و به ویژه خاورمیانه که مردمانش گرایشات دینی دارند، خود را معرفی کرده و سر پا بماند، شکل دینی و مذهبی به خود داده است و به همین دلیل «فرقه» و از نوع ضاله‌اش نامیده می‌شود. لذا مذهب خواندن آنها فرییی بیش نیست و قرار نیست که انگلیس‌ها به همین راحتی باز هم ما را فریب دهند. پس، ادیان و مذاهب در ایران آزاد هستند، اما گروه‌های جاسوسی – چه به نام یک مذهب باشند و چه نباشند – به هیچ وجه آزاد نیستند و نباید باشند و این الزام به «بهائیت» محدود نمی‌گردد، بلکه «وهابیت» نیز که نامش را یکی از مذاهب اسلامی گذاشته است در ایران به رسمیت شناخته نمی‌شود، چرا که وهابیت نیز مانند بهائیت، نه تنها دین و مذهب نیست، بلکه فرقه‌ای است که بنیان آن را هم انگلیس گذاشته است. لذا اگر قرار باشد فعالیت هر تشکیلاتی که برای فریب مردم رنگ فرقه‌ای و مذهبی به خود داده است آزاد باشد، به بهاییت و وهابیت منحصر نمی‌گردد، بلکه فراماسون – هاری کریشنا – فمینیسم – همو و ... نیز مانند آنها هستند. پس، بهائیت یک دین یا مذهب نیست و قرار هم نیست که مسلمانان و ایرانیان تا ابد فریب انگلیس را بخورند. بهاییت یک تشکیلات جاسوسی به مرکزیت اسرائیل است. شخص بهاء نیز در اسرائیل و شهر عکّا مرد و از شدت وابستگی تشکیلاتی به صهیونیسم، قبر خود را قبله‌ی بهائیان نمود. لذا فعالیت این تشکیلات جاسوسی برای همیشه در ایران ممنوع می‌باشد. نپس، فعالیت تشکیلات‌های جاسوسی مانند وهابیت (که ادعای مسلمانی هم دارد) و بهائیت (که با ادعای نیابت امام زمانی شروع شد و به ادعای امام زمانی و آمدن فرقه‌ی نو مبدل گردید) و غیره و نیز تشکیلات‌های نشر فساد [اعم از فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و ...] در ایران آزاد نیست، چنان چه هیچ کشوری چنین اجازه‌ای به تشکیلات‌های جاسوسی کشورهای دیگر نمی‌دهد.
در خصوص انجمن حجتیه توضیح دهید. چرا ...؟ آیا آقای مشایی در حال بازسازی حجتیه در قالب «نو حجتیه» است؟ این مباحث در محافل دانشجویی و البته به خاطر طرح در سایت‌ها بسیار مطرح است👇👇👇👇
در متن یکی از این سؤال‌ها آمده بود: مگر امام خمینی (ره) انجمن حجتیه را طرد نکرده بودند، پس چرا امثال مهندس مادرشاهی در زمان ریاست جمهوری مقام معظم رهبری، مسئولیت‌های بالایی داشتند و ...؟ و در سؤالات مشابه دیگر خواسته شده که بدون تعصب اطلاعات درستی از انجمن حجتیه ارائه گردد. پاسخ: حضرت امام خمینی (ره) هیچ کس و هیچ گروهی را طرد نکردند، بلکه از همگان خواستند به آغوش اسلام عزیز و انقلاب اسلامی بازگردند، به اسلام روی آورند، با مردم باشند و به اسلام، کشور و مردمشان خدمت کنند. منتهی برخی از کسانی که در دوران انقلاب فاصله گرفته بودند با بصیرت و اخلاص تمام برگشتند و برخی دیگر عناد و لجاجت کردند و نه تنها برنگشتند، بلکه مواضع مخالف شدیدتری نیز گرفتند. الف - انجمن حجتیه در قبل از انقلاب نه تنها یک تشکیلات اسلامی موجه، بلکه از قوی‌ترین تشکل‌های اسلامی به شمار می‌رفت. مؤسس این تشکیلات حجت الاسلام شیخ محمود حلبی بود که از علما و وعاظ طراز اول محسوب می‌شد و از شاگردان بارز شیخ حسنعلی اصفهانی (ره)، معروف به «نخودکی» بود. هدف اصلی انجمن حجتیه در بدو تأسیس «مبارزه با بهائیت» بود که البته هدف ارزشمندی به شمار می‌رفت، به ویژه با توجه به آن که در قالب دفاع از امام زمان (عج) مطرح می‌شد. اما این تشکیلات ضعف‌های فراوانی داشت. ضعف عمده «نظری» انجمن حجتیه به غیر از باطل دانستن و فلسفه و نجس دانستن فیلسوف که سبب انحرافات و جمود فکری می‌شد، این بود که با کج فهمی از برخی احادیث و روایات، بر این باور بود که «دین از سیاست جداست» و تا زمان ظهور حضرت مهدی (عج) نباید هیچ اقدام، قیام و انقلابی صورت پذیرد و هر حرکتی باطل است و مسلمین باید دست روی دست بگذارند تا حضرت ظهور نمایند. و ضعف عملی انجمن حجتیه آن بود که اولاً به خاطر تعهد کتبی به حکومت (و ساواک) عملاً دین را از سیاست جدا کرده بود و ثانیاً بدون توجه به این که اداره کلّ مملکت و حکومت در اختیار بهایی‌ها قرار گرفته است (1)، اصل و ریشه را رها کرده و به شاخ و برگ می‌پرداختند. به عنوان مثال نهایت مبارزه آنها با بهائیت این بود که مجالس آنان را شناسایی کنند، وارد شوند و مسلمانی که تحت تأثیر تبلیغ آنها قرار گرفته بود (به قول خودشان مبتدی) را بشناسند و به طرق متفاوت آگاهش نمایند. البته لازم به ذکر است که این انحرافات نظری و علمی سبب شده بود که به رغم ادعای عدم دخالت در سیاست، با شاه و ساواک همکاری سیاسی کنند؛ که دلایل . مستندات این همکاری نزدیک در اسناد ساواک موجود است. ب – متأسفانه این انجمن، از ابتدای سال 56 و به صورت شدیدتر در سال 57 که حکومت فراماسون شاه در حال سرنگونی بود، نه تنها اعضای خود را از پیوستن به انقلاب و مردم نهی کرد، بلکه رسماً در مقابل انقلاب موضع‌گیری کرد. شیخ محمود حلبی شخصاً منبر می‌رفت و با استناد به احادیثی قیام را باطل و بانی و اهل آن را خروج یافته و اهل جهنم می‌خواند(؟!) اما، افراد بسیاری از اقشار و صنوف متفاوت در این انجمن عضویت و حضور فعال داشتند که اعتقاد و تعلق‌شان به اسلام و مهدویت بود و نه به تحزّب و انجمن حجتیه. لذا به سرعت و یا به تناوب، به صفوف انقلابیون پیوستند. در میان آنان هم افراد عادی (جوانان علاقمند به اسلام و فعالیت) وجود داشت و هم افراد دانشمند، هم افراد مدیر و مدبر و حتی افراد بسیار سرشناس. پ – پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران، دیگر موضوعیتی برای ادامه فعالیت انجمن باقی نمانده بود، چرا که دیگر نه حکومت واگذار شده به بهائیان وجود داشت و نه لجنه‌ی بهایئت وابسته به اسرائیل (در محل حوزه هنری فعلی) و نه بهائیان فعال که اغلب به هندوستان و برخی به امریکا و اروپا گریخته بودند. لذا چاره‌ای نداشتند مگر آن که یا تشکیلات پاشیده خود را منحل کنند و یا هر چند دیر، اما به انقلاب بپیوندند. جمع کثیری پیوستند، اما تشکیلات به رهبری شیخ محمود حلبی و برخی از اطرافیان وی، بدتر موضع گیری‌کردند. تا آن که امام خمینی (ره) در یکی از سخنرانی‌های خود به صراحت از این انجمن حجتیه نام برد و فرمود: «دسته‌ای دیگر از روحانی نماهایی كه قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا می‌دانستند و سر به آستانه‌ی دربار می‌ساییدند، یك مرتبه متدین شده و بر روحانیون عزیز و شریفی كه برای اسلام آن همه زجر و آوارگی و زندان و تبعید كشیدند، تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند! دیروز مقدس نماهای بی‌شعور می‌گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز می‌گویند مسئولین نظام كمونیست شده‍اند. تا دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان برای ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) را مفید و راهگشا می‌دانستند، امروز از این كه در گوشه‌ای خلاف شرعی كه هرگز خواست مسئولین نیست رخ می‌دهد، فریاد وا اسلاما سر می‌دهند. دیروز حجتیه‌ای‌ها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمو
دند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابی‌تر از انقلابی‌ شده‌اند. ولایتی‌های دیروز كه در سكوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته‌اند و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شكسته‌اند و عنوان ولایت برایشان جز تكسب و تعیُش نبوده است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می‌خورند.» (منشور روحانیت ۶۷.۱۲.۳) پ – پس از آن مقرر شد تا این تشکیلات که رسماً به نام «انجمن خیریه حجتیه» به ثبت رسیده بود، منحل گردد. اما هیئت مدیره آن با زرنگی تمام آن را «تعطیل» اعلام کردند و نه منحل. بیانی از آیت الله خزئلی: همان گونه که بیان شد، در این انجمن افراد متدین و انقلابی بسیاری نیز وجود داشتند که به انقلاب پیوسته بودند. شخصی در همان اوایل انقلاب از آیت الله خزئلی سؤال کرد: مسئله انجمن حجتیه اکنون چیست و آیا حضرت امام شما را در این رابطه نماینده خود معرفی کرده‌اند؟ ایشان پاسخ دادند: روزی برای دیدار و گفتگو با حضرت امام در این رابطه به بیت ایشان رفتم. در آنجا شهید مطهری را دیدم و معلوم شد هر دو به رغم عدم هماهنگی با یک‌دیگر به یک منظور، یعنی سؤال در خصوص انجمن حجتیه آمده‌ایم. لذا با هم مشرف شدیم و از امام سؤال کردیم: «آیا اجازه می‌دهید که ما موتوری شویم تا این کشتی انجام را به ساحل انقلاب برسانیم؟» و ایشان اجازه فرمودند. آیت الله خزئلی افزود: البته شهید مطهری از من جلوتر بود، چرا که ایشان حتی اسامی افراد مؤمن، متعهد و انقلابی را فهرست کرده بودند، اما ایشان چند روز پس از این ملاقات ترور و شهید شدند و من در این امر دست تنها ماندم». پس، هر چند پس از انقلاب تشکیلات انجمن حجتیه منحرف‌تر از گذشته شده بود، اما افراد متدین و با سابقه انجمن بودند که از همان ابتدا به انقلاب و مردم پیوسته بودند و به همین دلیل از انجمن جدا شده بودند. لذا شناسایی آنها لازم بود. انقلاب و نظام نیز نورسیده بود و نیاز به نیروهای مؤمن، انقلابی و کارآزموده داشت. لذا بسیاری از این افراد را با آغوش باز پذیرفت و حتی در سمت‌های متفاوت به کار گرفت. چرا که با پیوستن به صفوف مردم انقلابی، دیگر فرقی با دیگران نداشتند. ت – وضعیت کنونی انجمن حجتیه: انجمن پس از انحلال یا به قول خودشان تعطیلی و به ویژه پس از مرگ شیخ محمود حلبی در دی ماه 1376، به فعالیت پنهان یا به قول معروف «زیرزمینی» پرداخت. ریاست انجمن حجتیه در حال حاضر با یکی از شاگردان و یاران دیرین حلبی به نام «حجت الاسلام حسینی» است و اسم مستعار او در آن زمان و به ویژه در هر کجا که با لباس غیر روحانی حضور می‌یافت، آقای «آرام» بود. بغض انجمن حجتیه، که بیشتر به حزب و تشکیلات خود اعتقاد و علاقه داشتند تا به اسلام و امام زمان (عج) روز به روز تشدید شد، تا آنجا که در فتنه 88، با بهایی‌ها، سلطنت طلب‌ها، منافقین و به قول معروف «از سروش تا گوگوش» همراه شدند و به رغم آن که همیشه دم از جدایی دین از سیاست می‌زدند، بسیار فعالانه در سیاست دخالت کردند، اما در جبهه دشمن. بله؛ چنان چه امام حسین (ع) فرمود: «خدا راجع به بهشت‌اش فریب نمی‌خورد.» لذا همه امتحان داده و ماهیت اصلی خود را آشکار می‌کنند. حضور انجمن حجتیه در عرصه‌ی سیاست و البته علیه ولایت و جمهوری اسلامی ایران و شرکت فعال در فتنه 88، آن قدر مشهود و مستدل بود که دکتر عبدالعلی سروش که خود به صف مخالفین با دین و انقلاب اسلامی پیوسته است در مصاحبه‌ای گفت: «واقعیت این است كه در درون جنبش سبز هم دینداران و هم غیردینداران، هم چپ‌ها و سكولارهای فلسفی و حتی افرادی از انجمن حجتیه وجود دارند و این را نه می‌توان انكار كرد و نه می‌توان مخفی نگاه داشت.» و وزیر اطلاعات (بر اساس شواهد و اسناد) گفت: «از اوباما تا انجمن حجّتیه برای سوء استفاده از انتخابات متحد شده‌اند». لذا تکلیف مسلمانان، مؤمنین، ولایتی‌ها و انقلابی‌ها و هر فرد عاقل، باشعور و بصیر دیگری در قبال آنها کاملاً معلوم است. ج – آقای مشایی و بازسازی نوحجتیه: اما در این خصوص که آیا آقای مشایی در حال بازسازی مجدد انجمن حجتیه در قالب «نو حجتیه» است یا خیر؟ ما اطلاع دقیقی نداریم و به جز شایعه چیزی نشنیده‌ایم. در هر حال بازار شایعه داغ است. امروزه «می‌گویند ...» بیشتر از اخبار دقیق و یا شواهد و اسناد معتبر رایج می‌شوند و ما نمی‌توانیم و نباید بر اساس «می‌گویند»ها و شایعه‌ها باور و قضاوت کنیم
در یکی از پاسخ‌هایتان درمورد یک گروه 600 نفره، تشکیل شده در اسرائیل برای تولید متن‌ها و انشاهای منحرف کننده (شبهه پراکنی) نوشتید. اگر امکانش هست بیشتر درمورد آن تشکل توضیح دهید یا حداقل منبعی معرفی کنید. جستجو در گوگل نتیجه‌ای نداشت.👇👇👇👇
یک – به هیچ وجه انتظار نداشته باشید که فرقه‌ها و تشکل‌های جاسوسی، اطلاعات خود را به گونه‌ای منتشر کنند که در گوگل قابل دسترسی باشد. دو – ما نیز اگر بخواهیم و توفیق داشته باشیم که مجموعه تحقیقات و اطلاعات خود را [از عملکرد ناتوی فرهنگی در ایران، تشکیلات بهاییت، خطوط و دامنه‌ی فعالیت و نفوذ آنها و ...، منتشر نماییم، دست کم چند جلد کتاب ششصد صفحه‌ای می‌شود. سه - حتی اگر گزارش یا خبری دال بر وجود اینگونه تشکل‌ها منتشر نشده باشد، جای هیچ شک، تردید و تعجبی ندارد که بشنویم فرقه‌ها و گروه‌های ضد اسلام و ایران، و تشکل‌های وابسته به فراماسون و صهیونیسم بین‌الملل، اتاق‌های فکر، برای تهاجم و نفوذ فرهنگی همه جانبه، علیه اسلام و مسلمانان، به ویژه در ایران تشکیل داده‌اند. چهار – چه جای تعجبی وجود دارد اگر بشنویم که مثلاً بهاییت، 60 گروه ده نفره، در 60 موضوع (قرآن، تشیع، اختلاف مذاهب، اقتصاد، فمینیسم، ترویج فساد و فحشا، شایعه، شبهه، جوّسازی، مطبوعاتی، رسانه‌ای، فضای مجازی و ...، تشکیل داده است؟ حتی اگر 600 گروه نیز تشکیل داده باشد، جای تعجب نیست، چرا که آن تشکیلات گسترده و حمایت شده، برای همین کار بنا شده است. پنج – از یک سو همگان می‌دانند که اساساً بهاییت، توسط فراماسون و انگلیس بنا نهاده شد و شهر عکّا در اسرائیل محل دفن "بهاء" و قبله بهاییت است و شهر "حیفا" در اسرائیل نیز مرکز اصلی این فرقه ضاله می‌باشد – از سوی دیگر همگان نیز می‌دانند که ناتوی فرهنگی، نمی‌تواند توسط سربازان انگلیسی یا عناصر اسرائیلی، آلمانی، امریکایی یا فرانسوی، در ایران کاری بکند، پس باید از افراد، گروه‌ها و فرقه‌های ایرانی و دست‌نشانده‌ی خود استفاده کند که تشکیلات "بهاییت" سرآمد آنهاست. جنگ فرهنگی: بر کسی پوشیده نیست که اثر تخریبی جنگ فرهنگی و تبلیغاتی، به مراتب بیشتر و عمیق‌تر و ماندگارتر از جنگ نظامی می‌باشد. حکام مستبد و مستکبران جهان نیز می‌دانند که تا ملت‌ها [به ویژه مسلمانان] به لحاظ فرهنگی متزلزل نشده و سقوط نکنند، به لحاظ سیاسی و بالتبع اقتصادی تسلیم نخواهند شد و جنگ نظامی کارآیی چندانی ندارد. امام خمینی رحمة الله علیه فرمودند: «سلاح تبلیغات برّنده‌تر از سلاح جنگ است». مقام معظم رهبری، با هشدارهای مکرر درباره تهاجم و شبیخون و نفوذ فرهنگی، فرمودند: «فرهنگ از اقتصاد هم مهم‌تر است. چرا؟ چون فرهنگ، به معنای هوایی است که ما تنفّس می‌کنیم / 1/1/1393‌». آیزنهاور پس از جنگ دوم جهانی اعلام كرد: «بزرگترین جنگی كه در پیش داریم جنگی است برای تسخیر اذهان انسان‌ها» و كارتر در زمان ریاست جمهوری خود اعلام كرد «یك دلار برای تبلیغات بهتر است از ده دلار برای تسلیحات». ژنرال کارتر، فرمانده ارتش سایبری انگلیس می‌گوید: «در افغانستان ما و نیروهای ناتو با وجود برتری نظامی بر طالبان نتوانستیم مفید بودن حضور واحدهای خود را به مردم ثابت کنیم.» او افزود: «ما باید از این تجربه‌ برای دست‌یافتن به قلب و ذهن انسا‌ن‌ها درس بگیریم» (1) تردیدی نیست که در جنگ فرهنگی علیه اسلام و ایران، باید از عناصر فارسی زبانی استفاده شود که با اسلام و قرآن نیز آشنایی و سر ستیز داشته باشند؛ و در میان تمامی گروه‌ها و فرقه‌ها (که اغلب سیاسی یا تروریستی هستند)، بهاییت به صورت گسترده از این امکان برخوردار می‌باشد. پس، هیچ تعجبی ندارد اگر گروهی ششصد نفره یا حتی شش هزار نفره، برای جنگ فرهنگی و اعتقادی، تولید شبهه و انشاء نویسی علیه اسلام، تشیع، ایران، ایرانی، انقلاب و جمهوری اسلامی ایران، تشکیل داده باشند. ملاحظه: در عین حال، عموم نیز می‌توانند با پیگیری اخبار و اطلاعاتی که منتشر می‌شود، ردیابی کنند و به ماهیت یا روش‌های عملکرد جریان‌ها، گروه‌ها و فرقه‌ها پی‌ببرند. به عنوان مثال: *- در فاصله سال‌های 1361 تا 1373 یعنی در طول دوازده سال نمایندگان آمریکا شش قطعنامه به تصویب رساندند که در آنها به جانبداری و حمایت از بهائیت پرداخته و بنا به اعتراف بیل کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا: ایالات متحده می‌کوشد یک همکاری بین‌المللی برای زیر فشار قرار دادن حکومت اسلامی ایران به منظور رعایت حقوق اقلیت‌های مذهبی به وجود آورد. (رادیو اسرائیل، مورخه 21/7/1373) *- از جمله محورهای فعالیت بهاییان در داخل ایران عبارتند از: 1- تغییر ذهنیت مردم ایران در باره این تشکیلات از یک مسلک منحرف و دستگاه جاسوسی برای بیگانگان به شهروندانی عادی و بی خطر با شیوه های مختلف از جمله مظلوم نمایی و بهره گیری از محافل جهانی مانند سازمان حقوق بشر . (مؤسسه راهبری حق پژوهی – مرکز تخصصی نقد و بررسی فِرَق، ادیان و مذاهب) 2- پخش مداوم شبهات فکری و عقیدتی در باره اصول و فروع دین اسلام به ویژه تشیع از طریق رسانه های دیداری و شنیداری و نوشتاری به ویژه اینترنت. (همان) 3- ترویج فمنیسم در جهت معارضه با استحکام و سلامت پایه های خانواده و تضعیف احکام اسلام. 4- تلاش جهت