✳️ گزارش هایی که شاه آن ها را نخواند!
بی شک گزارش های نهادهای اطلاعاتی و امنیتی برای سران یک کشور نقش حیاتی دارد، اگر این اطلاعات از راه درست تهیه نشود و یا بعد از تهیه به سران کشور تحویل نشده و بر اساس این اطلاعات دست اول تصمیم گیری ها مدیریت نگردد همان اتفاق خواهد افتاد که شاه در سال های پایانی حکومت خود دید و در نهایت ساقط شد.
در روز عاشورای سال 1342 امام خمینی سخنرانی طوفانی و آتشین خود را در قم علیه شاه و سیاست های دولت اسدالله علم ایراد کرد، شبانگاه روز بعد از این سخنرانی بود که مرجع تقلید مردم بازداشت و به دنبال آن قیام خونین 15 خرداد 1342 آغاز و شدت یافت.
حکومت با مشت آهنین و به شدیدترین شکل ممکن مردم را در خیابان ها مثل برگ خزان بر زمین ریخته و صدها نفر کشته و هزاران نفر نیز مجروح شدند، تیتر و گزارش های یک و دو روزنامه ها در روزهای بعد از قیام خود موید اوضاع بحرانی کشور در آن روزها بود.
بعد از یک هفته شاه گمان می کرد که بحران تمام شده و مردم فراموش کرده اند، بعضی گزارش های ساواک نیز این گمان را تقویت می کرد، از جمله در یک گزارش به تاریخ 10 مرداد 1342 می خوانیم : « در جریان اخیر همه مردم فهمیدند که روحانیون منظور و هدف خاصی نداشته به علاوه آن قدرت روحانی که متصور بود دارا باشند فاقد می باشند.»
این سند تصریح داشت که روحانیون و سران آن فاقد قدرت کافی برای تاثیر گذاری بر مردم هستند و در جریانات اخیر یعنی 15 خرداد و حوادث بعد از آن این واقعیت بر همگان عیان شده است، معلوم نبود گزارشگر ساواک بر اساس کدام ادله این ناتوانی را استنباط نموده بود ولی از تحلیل مندرج در سند ساواک می گذریم و به یک خبر در یک گزارش دیگر می رسیم.
بر اساس یک سند ساواک به تاریخ 15 مرداد 1342 « در ساعت 14:30 روز جمعه 11 /5 /1342 آقایان خمینی و محلاتی و قمی به خانه شماره 8 در خیابان شمیران ایستگاه مینا کوچه دفتری متعلق به آقای نجاتی انتقال داده شدند و از ساعت 16 الی 21:30 متجاوز از سه هزار نفر از طبقات مختلف از نامبردگان دیدن کردند و هر یک دست آقای خمینی را می بوسیدند.»
در بخش دیگری از این سند که به رویدادهای روز بعد یعنی صبح 12 مرداد 1342 می پردازد می خوانیم: ««در ساعت 7 مردم شروع به رفتن به داخل منزل نامبرده نموده در ساعت 8 از طرف شهربانی کل کشور به مأمورین انتظامی دستور داده شد که دیگر ملاقاتی از آقای خمینی به عمل نیاید نتیجتا در ساعت 9 وضع محل سکونت مشارالیه بدین شرح بود؛ در داخل منزل آن عده از مردم که صبح داخل شده بودند کماکان نشسته و خارج نمی شدند و در پیاده رو خیابان شمیران نیز در حدود هزار نفر جمعیت که مانع از رفتن آنان به داخل منزل گردیده بودند ایستاده بودند. در همین ساعت ریاست پلیس تهران جهت بازدید به محل وارد شد. طلاب خارج از منزل مرتبا اصرار می نمودند که ما بایستی آقا را زیارت کنیم والا نخواهیم رفت. رئیس پلیس به مردم اخطار نمود فعلاً ملاقاتی صورت نخواهد گرفت مردم متفرق شوند و منتظر پخش اعلامیه ای در این باره باشند.»
رک : قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد 4، صص 11-10
در یک سند دیگر به تاریخ 12 مرداد 1342 آمده است: «عصر دیروز به مناسبت آزاد شدن آیت الله روح الله خمینی از زندان ... دسته دسته از مردم به منزل داخل و در حالی که در صف ایستاده بودند به نوبت سینه و دست و پای خمینی را می بوسیدند و عموما هم متاثر شده و گریه می کردند و ... تا ساعت 9 جمعیت مثل سیل می آمد و از یک در وارد می شدند و دست و پای خمینی را می بوسیدند و از در دیگر خارج می شدند.»
رک همان، صفحه 12
سند نخست که به آن اشاره شد حاوی تحلیل یک گزارشگر ساواک بود که تاکید داشت حوادث بعد از 15 خرداد نشان داد که علما و روحانیون فاقد قدرت هستند و گزارش های بعدی نشان می داد که آیت الله خمینی بعد از حدود دو ماه زندان و بعد از یک آزادی مختصر که بدل به حصر شد چگونه با موجی از هجوم مردم و طرفداران خود روبرو می شود که چون سیل وارد و دست و پای او را می بوسند و از در دیگر خارج می شوند!
شاه همیشه گزارش هایی از نوع اول را که حاوی تحلیل های گزارش نویسان متملق بود را می خواند و یا می دید ولی تمایلی برای شنیدن خبر و آن چه در واقع و حقیقت امر رخ داده است نداشت، زمانی که تمایلی برای شنیدن آن چه در #کف_خیابان رخ می دهد نداشته باشی ناچار زمانی از خواب بیدار می شوی که وقت بسیار اندکی برای پر کردن کیف و خروج از کشور و پیدا کردن جان پناه داری و دوستان دیروزت امروز از تو با عنوان #یهودی_سرگردان یاد می کنند!
یک خیزش اجتماعی و قیام مردمی مانند 15 خرداد 1342 را می شود با توپ و تانک سرکوب کرد و مردم را چون برگ خزان آن گونه که در 15 خرداد رخ داد بر زمین ریخت و از کشته ها پشته ساخت و گمان کرد که همه چیز تمام شده است ولی بر اساس قانون پایستگی انرژی که شکلی از آن در جامعه نیز ساری و جاری است «انرژی از بین نمیرود و به وجود نمیآید.و تنها از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشود» اعتراض مردم نیز فرو نمی نشیند بلکه از شکلی به شکل دیگر تبدیل می شود، اگر این اعتراض ها شنیده شود و روند انتقال قدرت دمکراتیک و آزاد باشد، در رای مردم خود را نشان داده و صندوق های رای فصل الخطاب می شوند و اگر آزادی انتخاب مردم در ذهن و فعل زمامداران بی معنی باشد و صندوق ها در دربار و سفارت خانه های خارجی پر و خالی شوند این اعتراض چون اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه شمسی حالت خشن به خود گرفته و عده ای دست به اسلحه می برند و گروهی دیگر نیز به خیابان ها ریخته و آن چنان و آن قدر فریاد می زنند و از کشته شدن نمی هراسند که دودمانی را بر باد می دهند و طرحی نو می اندازند.
✳️ مجموعه ای که تاریخ دهه شصت را روایت می کند
« ایران پس از انقلاب اسلامی »
به گام هشتم خود رسید!
💠 #اندیشه_نامه : « #ایران_پس_از_انقلاب_اسلامی » مجموعه ای که به گام هشتم خود رسیده است به روزشمار تحولات کشور از نخستین روز پیروزی انقلاب اسلامی تا پایان زمستان 1359 می پردازد و از سوی انتشارات « خبرگزاری فارس » روانه بازار کتاب شده است.
بی شک محققان و پژوهشگران تاریخ معاصر بدون دسترسی به رویدادهای این برهه و به صورت روزانه و برگرفته از منابع دست اول و تدوین شده در آن روزهای حساس کشور راه به جایی نخواهند برد، درباره دهه شصت بسیاری نوشته اند و از آن جایی که این نوشته ها لباس گذر زمان بر تن کرده و از حال به گذشته نگاه می کنند کافی به مقصود نیستند، مرور آن چه در روزهای حساس و سرنوشت ساز دهه شصت گذشته است به استناد مطبوعات و مستندات آن روزها برای هر پژوهشگری ضروری و راهگشا به نظر می رسد.
مجموعه « ایران پس از انقلاب اسلامی » به تلاش « #سیدروح_الله_امین_آبادی » پژوهشگر تاریخ معاصر تلاش دارد این نقیصه را جبران کند، مرور تاریخ دهه شصت از روز ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی به استناد مطبوعات و جراید آن روزها ، خاطرات شخصیت های مطرح و تاثیر گذار آن دوره ، اسنادی که سال ها پس از رخداد منتشر شده و زوایای پنهان تحولات را روایت کرده اند و ... به این مجموعه ویژگی منحصر به فردی داده است.
نکته دیگری که از یک سو حُسن و از سویی دیگر می تواند نقیصه این مجموعه مورد توجه و تامل قرار گیرد انتشار روزانه آن در خروجی « خبرگزاری فارس » می باشد ، این مجموعه از روز 22 بهمن سال 1390 تهیه و همزمان در « خبرگزاری فارس » منتشر شده است ، دسترسی مخاطبان فضای مجازی به مجموعه هر چند به صورت ویراستاری و تدوین نهایی نشده نقطه قوت مجموعه به نظر می رسد ولی از آن جایی که در تدوین و انتشار روزانه یک مجموعه دقت لازم و ضروری فدای سرعت می شود از برخی منابع روز از جمله جراید آن برهه استفاده کمی شده است که امید می رود در چاپ های بعدی این نقیصه جبران گردد.
جلد اول این مجموعه روزشمار تاریخ « ایران پس از انقلاب اسلامی » را از روز نخست پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی تا پایان بهار 1358 روایت می کند ، این دوره برای انقلاب روزهای سرنوشت سازی بود ، از سویی رجال دوره پهلوی که جنایات زیادی مرتکب شده بودند محاکمه و مجازات می شوند و از سوی دیگر گروهک های تروریستی شکل گرفته در ایام انتقال قدرت از جمله « فرقان » دست به ترور بزرگانی چون شهیدان آیت الله مطهری و قرنی می زنند، رفراندوم تاریخی تعیین نوع نظام جدید و رای بیش از 98 درصدی مردم به « جمهوری اسلامی » ، مقابله نیروهای انقلاب با جریان های انحرافی مقابل خط امام و ...از رویدادهای دیگر این برهه است که به صورت روزانه در جلد اول مجموعه روایت شده اند.
در جلد دوم نیز که به « تابستان 1358 » می پردازد مقابله جمهوری اسلامی با تجزیه طلبان کردستان زیر عنوان « خودمختاری » و همچنین تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی و مذاکرات منتهی به تصویب اصل مترقی ولایت فقیه مورد بررسی قرار گرفته و به نقل از منابع آن روزها روایت می شوند، تابستان 1358 نماز جمعه تهران به امامت #آیت_الله_طالقانی برگزار و در شهریور ماه همین سال نیز « #ابوذر_انقلاب » پس از عمری مجاهدت دار فانی را وداع می گوید.
مهم ترین رویداد پائیز 1358 نیز که در جلد سوم این مجموعه به خوبی به آن پرداخته شده است تسخیر لانه جاسوسی می باشد، در حالی که آمریکا شاه فراری را پذیرفته بود و این برای نظام نوپای اسلامی نوعی توطئه تلقی می شد اعضای این دولت موقت به ریاست مهندس بازرگان در حاشیه مراسم گرامیداشت سالگرد انقلاب الجزایر در این کشور با برژینسکی دیدار می کنند و این برای امت انقلابی ایران غیرقابل تحمل بود ، اعتراضات به جنایات و توطئه های آمریکا در روز 13 آبان همین سال به تسخیر لانه جاسوسی و متعاقب آن استعفای دولت موقت منتهی می شود که همه این رویدادها در جلد سوم « ایران پس از انقلاب اسلامی » روایت شده اند.
زمستان 1358 نظام نوپای اسلامی که هنوز جشن اولین سالگرد پیروزی و شکل گیری خود را جشن نگرفته است اولین انتخابات ریاست جمهوری را برگزار و متعاقب انتخاب « ابوالحسن بنی صدر » به عنوان اولین رئیس جمهور در روزهای پایانی اسفند ماه نیز انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی برگزار می گردد، تحولات منتهی به برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری و نخستین دوره مجلس شورای اسلامی جذاب و خواندنی است، از سویی بنی صدر در تلاش است به دنبال پیروزی به دست آمده مجلس را نیز تصاحب کرده و قدرت را یک دست به چنگ آورد و از سوی دیگر نیز جریان انقلابی با اتحاد مانع این خواسته و هدف رئیس جمهور می شود. جریان های ضد انقلابی از جمله گروهک منافقین و ...نیز در این دوره تحرکات شدیدی دارند که همه این رویدادها و تحولات در جلد چهارم این مجموعه بازخوانی و در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.
جلد پنجم تا هشتم این مجموعه نیز به ترتیب رویدادهای بهار ، تابستان، پائیز و زمستان 1359 را روایت می کند ، سالی که در ابتدای آن تقابل ایران اسلامی و انقلابی با آمریکا شدت گرفته و به قطع رابطه میان دو کشور منتهی می شود و متعاقب آن نیز تجاوز آمریکا با طوفان طبس شکستی خفت بار را تجربه می کند و در انتها نیز تقابل جریان انحرافی با محوریت ابوالحسن بنی صدر با نظام اسلامی به اوج رسیده و به غائله 14 اسفند منتهی می گردد. چهار جلد مذکور این دوره حساس از تاریخ ایران پس از انقلاب اسلامی را مرور کرده است.
« #سیدروح_الله_امین_آبادی » پژوهشگر و تدوین کننده این مجموعه می گوید در نظر دارد هشت جلد بعدی که به روزشمار « #دهه_شصت » در سال های 1360 و 1361 می پردازد را در کمتر از یک سال بعد روانه بازار کتاب کند ، با این حساب در 22 بهمن سال 1397 « ایران پس از انقلاب اسلامی » به گام شانزدهم خود خواهد رسید.
💠 پی نوشت
شماره جدید #اندیشه_نامه به معرفی مجموعه #ایران_پس_از_انقلاب_اسلامی پرداخته است.
✳️ چند نکته درباره یک نامه ؛ اطلاع از ارتباطات آیت الله با مجاهدین خلق نیازی به شنود نداشت / ماله کش ایرادات دیگران نباشید!
#مجتبی_لطفی از مریدان و علاقمندان به #آیت_الله_منتظری با امضای #جانباز_شیمیایی_جنگ طی نامه ای به وزیر اطلاعات از او خواسته است که به اتهام ارتباط آیت الله با #مجاهدین_خلق که از سوی #امام_خمینی و #حاج_سیداحمد_خمینی در نامه ها و نوشته های متعدد مطرح و به برکناری منتظری منتهی شد رسیدگی کرده و نتیجه را اعلام کند.
نویسنده از کانالیزه شدن امام خمینی توسط وزیر اطلاعات وقت نیز در این زمینه سخن گفته و به تلویح و تصریح نتیجه گرفته است که اتهامات مطرح در نامه های امام خمینی خلاف واقع بوده است.
در این زمینه گفتنی هایی است که به اختصار به آن می پردازیم ؛
1- ارتباط آیت الله منتظری با #مجاهدین_خلق نیازی به شنود و ...نداشته است، زمانی که جلسات خصوصی مسئولین کشور که آیت الله منتظری نیز در آن ها حضور داشته بلافاصله از طریق رادیو اسرائیل ، بی بی سی و رسانه های وابسته به مجاهدین خلق منتشر می شد و امام نیز هر روز به این رسانه ها گوش می کردند و در جریان تبلیغات رسانه ای دشمن بودند مشخص می گردید که این اطلاعات از طریق یکی از حاضران به بیرون درز کرده است و طبیعی است که امام این اطلاعات را به بیرون درز نداده بود و یا سران قوا این کار را کرده بودند و یا فرد دیگر حاضر در جلسه در این زمینه می شود به خاطرات بزرگانی چون آیات موسوی اردبیلی ، هاشمی رفسنجانی ، خامنه ای و همچنین میرحسین موسوی و ...مراجعه کرد تا مشخص شود که امام خمینی به صورت کامل در جریان امور بودند و تلاش برخی بزرگان از جمله مرحوم هاشمی رفسنجانی با این عنوان که امکان دارد امشب بخوابیم و فردا صبح آیت الله منتظری بعد فوت امام رهبر باشد و در نتیجه جایی برای زندگی در کشور نداشته باشیم و از این رو نباید کاری به کار آیت الله منتظری نداشته باشیم اثری در نظر امام نداشت!
2- خاطرات وابستگان به #مجاهدین_خلق از جمله #ایرج_مصداقی به خوبی نشان می دهد که نمایندگان آیت الله منتظری به زندان ها می رفتند و با اعضای زندانی این سازمان دیدار و گفت و گو کرده و در این دیدارها تبادل اطلاعات می شده است، در نتیجه موضوع امر عجیبی نیست مرور خاطرات وابستگان به مجاهدین خلق و خاطرات شخص آیت الله منتظری نیز حقیقت را عیان می سازد. این مسئله آن چنان بر اساس خاطرات و مستندات موجود عیان و آشکار بوده است که نیازی به بررسی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی کشور نداشته و ندارد.
3- نویسنده از کانالیزه شدن امام توسط وزارت اطلاعات وقت و شخص آیت الله ری شهری وزیر وقت اطلاعات سخن می گوید، فارغ از نادرستی این ادعا که در برخی موارد وزارت اطلاعات و مسئولین وقت به امام توصیه می کردند که با آیت الله منتظری مدارا کند و ایشان قبول نمی کردند حقایق دیگری را نیز می توان در این میان مورد بررسی قرار داد از جمله این که آیت الله منتظری یکی از بزرگوارانی بود که تلاش داشت امام را کانالیزه کند به عنوان نمونه آیت الله منتظری در مصاحبه ای به تاریخ یک شهریور 1359 که در #روزنامه_جمهوری_اسلامی این روز صفحه 10 منتشر شد از مردم خواسته بود که با امام دیدار و گفت و گو نکنند ، او همچنین از مردم خواسته بود که نه تنها با امام دیدار نکنند بلکه به خاطر تشنج اعصاب با خود وی نیز دیدار نداشته باشند چون این دیدار ها تشنج اعصاب ایشان را تشدید می کند.
با این وجود فردی که خود به دنبال کانالیزه کردن امام و دیدار افراد محدودی با ایشان بود چگونه می تواند چنین اتهامی یعنی کانالیزه شدن را مطرح سازد و از آن سخن بگوید؟!
در این زمینه گفتنی های فراوان دیگری نیز هست که به آینده وا می گذاریم و می گذریم و تنها به یک نکته بسنده می کنیم و آن این که ای کاش برخی برای خود شان #ماله_کش ایرادات دیگران را قائل نباشند و وظیفه آنان روابط عمومی یک اداره که هر گاه اتهامی متوجه آن اداره شود دست به کار شده و #جوابیه بنویسند نباشد. اسناد و مستندات فراوان واقعیات را به خوبی نشان می دهد و به عزیزان باید گفت نیازی به ماله کشی نیست.
rouzshomar.ir
✳️ #مسعود_بهنود : با رای قاطع اکثریت مردم جمهوری اسلامی جایگزین قانونی شاهنشاهی شد
رفراندوم اولین انتخابات آزادی بود که مردم ایران در آن شرکت کرده بودند.
اکثریت قاطع و پیروز این رفراندوم به ما اقلیت شکست خورده احترام بگذارد!
✅ با پیروزی انقلاب در حالی که #امام_خمینی می توانست به استناد شعارهای میلیون ها ایرانی در خیابان های کشور بدون برگزاری هیچ رفراندوم و انتخاباتی #جمهوری_اسلامی را نظام جدید ایران اعلام کند ، مردم به پای #صندوق_های_رای فراخوانده شدند تا انتخاب کنند ، ضد انقلاب و نشریات چپ و راست نوشتند و نوشتند تا رفراندوم برگزار نشود و یکی از این نویسندگان #مسعود_بهنود بود که پیروزی #جمهوری_اسلامی را قطعی می دانست و تلاش داشت تا این انتخابات به تعویق بیفتد ولی رفراندوم سر موعد مقرر برگزار شد و جمهوری اسلامی با رای قاطع مردم به بار نشست و اینک زمان آن رسیده بود که بهنودها با اعتراف به شکست از جمهوری اسلامی نوپا بخواهند تا به اقلیت احترام بگذارد ، اقلیتی که سلاح برداشته بودند و در کردستان به دنبال تجزیه طلبی بودند و در خوزستان #خلق_عرب را به راه انداخته بودند و در آذربایجان با #خلق_مسلمان دنبال فتنه گری!
مرور بخش هایی از نوشته #مسعود_بهنود در نشریه #تهران_مصور به تاریخ 17 فروردین 1358 خالی از لطف نیست ، بهنود که این روزها برای #بی_بی_سی می گوید و می نویسد در تهران مصور اعتراف کرده بود که رفراندوم جمهوری اسلامی تنها انتخابات آزادی بود که مردم ایران تا این تاریخ در آن شرکت و رای داده بودند...
اینک ، با رای قاطع مردمی که در همه پرسی شرکت داشتند ، کشور شاهنشاهی ایران بطور رسمی و قانونی مبدل شده است به #جمهوری_اسلامی_ایران و این حادثه بزرگی است، اگر نگوئیم برای جهان و منطقه برای ما که سالیان دراز است، بدترین نوع #مشروطه_سلطنتی را تجربه کرده ایم و خودکامگی فاسد #پهلوی را .
#جمهوری_اسلامی که اکثریت بی تردید مردم با آری خود آن را برگزیدند اینک در نخستین گام های رفتار است...گرچه طاغوت و طاغوتیان – شاهنشاه و شاهنشاهیان – دیریست به گور تاریخ سپرده شده اد ، اما همه پرسی به برنشستن همه فریادها بود و قانونی و جهانخواه کردن آن ها. تثبیت خواستی که به قیمت خون ها به دست آمد.
قبول کنیم این همه پرسی – با همه ایرادها که در شکل و چگونگی برگزاری آن وجود داشت – تنها #انتخابات_آزاد ی بود که نسل امروز در آن شرکت کرده بود و اینک احترام به رای اکثریت جامعه را در برابر تکلیف تازه ای قرار می دهد – همه جامعه را اعم از پایه گذاران و دست اندرکاران جمهوری اسلامی آن ها که در کنارند و رای دادند و آن ها که دست در کارند ، اما رای مثبت ندادند.
❌ تأملی در نقاط اشتراک و افتراق جریانهای مبارز در دوره پهلوی ؛ هر کسی از ظن خود شد یار من
#مقاله
#چکیده
نیروها و گروههای اجتماعی در ایران شامل جریان اسلامی و لیبرال و چپ همگی نسبت به نفوذ اسرائیل و صهیونیسم در ساختارهای سیاسی و اقتصادی ایران بهشدت موضعگیری کردند و از این رهگذر مواجهه تندی با دربار پهلوی داشتند. در این میان جریان اسلامی با کشف و ترسیم پیوند بین صهیونیسم و عنصر تأثیرگذار در نفوذ آن در ایران، یعنی بهائیت، نسبت به آن واکنش نشان داد. غالب جریانهای دیگر علیه صهیونیسم موضع میگرفتند و اسرائیل را محکوم میکردند، ولی از چگونگی و زمینههای قدرتیابی آن در ایران سخن نمیگفتند، اما جریان اسلامی نه تنها این رابطه را کشف، بلکه علیه آن نیز اقدام کرد و دولت را جهت کاهش نفوذ بهائیان و صهیونیستها تحت فشار قرار داد.
هویتهای مقاومت همچنین اقدام علیه اسرائیل و حمایت از فلسطین را در راستای مبارزه با دولت پهلوی میدیدند؛ چراکه مراودات رژیم پهلوی با اسرائیل بسیار گسترده بود و از سوی دیگر قدرت در این دوره در معادلات منطقهای حامی و متحد آمریکا و اسرائیل در منطقه تلقی میشد.
@iichs_ir
✳️ سکانسی دردناک از #قحطی در ایران
بازخوانی تاریخ گذشته می تواند بسیاری از نعمات امروزی جامعه را برایمان بازنماید. در گذشته های نه چندان دور و در تاریخ معاصر ایران، گاهی سرما و گرمای هوا باعث می شد تا محصول گندم یک سال نابود شود و غذای سفره های مردم از میان برود. گاهی نیز مشکل به آب و هوا باز نمی گشت؛ بلکه سیاست باعث خالی شدن سفره مردم می شد. مثل چنگ جهانی دوم و هجوم قوای بیگانه و به خصوص شوروی به محصولات کشاورزی و حمل آن به کشور خودشان. در آن روزها ایران در اوضاع و احوال غریبی بود:
«در آن روزها، منظره ازدحام مردم گرسنه در اطراف نانوایی ها، به راستی دل خراش و تکان دهنده بود: مردم، پس از ساعت ها انتظار در صف های طولانی که اغلب به کشمکش و زدوخورد منجر می شد، حداکثر می توانستند به چند قرص نان دست یابند. بسیاری هم، پس از تحمل مشقت فراوان، دست خالی به خانه باز می گشتند. و در نتیجه، بسیاری از خانواده های کم در آمد، عملا در یک حالت گرسنگی مزمن به سر می بردند و آمار تلفات ناشی از کم غذایی، رو به افزایش بود. عنوان های روزنامه های آن ایام بهترین گواه وضع بسیار نابسامان و ناگوار نان در تهران و شهرستان ها در آن دوره است. از ان جمله روزنامه ی اطلاعات در مقام انتقاد از عملکرد دولت قوام السلطنه در باره ی نان نوشت: مردم عوض نان ، سنگ و شن یا خون دل خوردند. همین روزنامه در شماره ای دیگر، گفته ی شریدان، مستشار وزارت خواروبار را به این شرح نقل کرد که: مردم تهران، مواد چرکین و کثیفی را به نام نان که نانواهای بی رحم می پزند، می خورند. نانواها آرد دولتی را به قیمت گزاف به طور قاچاق می فروشند و از این رو، دولت ناچار شده است، نانواخانه مرکزی تهیه کند.»
منبع: احمد کتابی، قحطی های ایران، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1384، ص 60
👇 #کافه_تاریخ را به دوستانتان معرفی کنید👇
www.cafetarikh.com
✳️ وقتی کسی دیگر خنده شاه را ندید!
با آنکه حکومت #پهلوی از اساس و همان ابتدای امر بر پایه عدم مشروعیت مستقر شده بود، اما محمدرضا پهلوی همیشه تصور می کرد پادشاه محبوب مردم ایران است. این باور کذایی با انقلاب سفید به شدت فزونی گرفت و شاه اعتقادی راسخ یافت که مردم بسیار او را دوست می دارند! از همین رو بود که با وقوع انقلاب اسلامی، شاه هنوز باور نکرده بود که مردم علیه او قیام کرده اند. تقریبا تا 17 شهریور 1357 این باور ادامه داشت. اما با وقوع جمعه سیاه و پیش از آن تظاهرات عید فطر، شاه دانست در میان مردم مشروعیتی ندارد:
«تظاهرات عید فطر که از #قیطریه شروع شد و آن انبوه جمعیت غیر منظره و شعار حکومت اسلامی که همراه آن انبوه جمعیت بود و اساسا سازمان دهی بی چون و چرایی که آن جمعیت را به قیطریه کشانده و سپس در ردیف های منظم به راهپیمایی در خیابان ها آورد، زنگ خطر بزرگی بود. و تنها با گذشت چند روز جمعه 17 شهریور پیش آمد و آن تظارات و برخورد در میدان ژاله و صدای گلوله ها و خونی که بر آسفالت خیابان ریخته شد و این نیز دومین زنگ خطر بود و تازه شاه دانست که مردم علیه او هستند و این روحیه شاه را یکسره دگرگون کرد و حتی می شود این لغت را به کار برد که آن مرد با همه ابهت و قدرتی که به آن تظاهر می کرد یکسره شکست. پس از این دو حادثه دیگر کسی چهره خندان و شاداب شاه را ندید. او به انزوایش پناه می برد و اگر در جمع درباریان می آمد حرف نمی زد، شوخی نمی کرد و بر سر میز شام اخمو و در هم بود. و شام که تمام می شد بی درنگ میز شام را ترک می کرد و به اتاقش پناه می برد. با او نمی شد حرف زد چرا که بی حوصله بود و حالت افسردگی او روز به روز شدیدتر و محسوس تر می شد.» 1
1- احمدعلی مسعود انصاری، من و خاندان پهلوی، تهیه و تنظیم: محمد برقعی و حسن سرافراز، تهران، نشر البرز، 1371، چاپ دوم، ص 140-141
✳️ ژوئل فویه؛ پرستار یا جاسوسه فرانسوی؟
هرچه به انتهای حکومت #پهلوی نزدیک می شویم، غربزدگی در این خاندان و البته کل حکومت پهلوی جلوه های بیشتری به خود می گیرد. از جمله آنکه خاندان سلطنت کسر شان خود می دانستند برای فرزندان خود معلمان و مربیان فارسی زبان و ایرانی بگیرند و به معلمان اروپایی روی می آوردند. معلمانی که تلاش می کردند تا خودسرانه در سراسر کاخ نفوذ کنند و بر همه مردان کاخ مسلط شوند. از جمله این افراد، معلم رضا پهلوی بود:
«ژوئل فویه چه کسی بود؟ این زن توسط فرح برای پرستاری و تربیت پسرش – رضا – انتخاب شده بود. در تواریخ آمده است که همواره سعی می شده تعلیم و تربیت شاهزادگان به مربیان صالح و آگاه و ایرانی الاصل محول می شود تا از آنها افرادی شایسته و دانا بسازند. اما اینجا وضعیت وارونه بود. ژوئل یک فرانسوی بود. با روحیه ضد ایرانی و دچار عقده های روانی و بسیار پول پرست و سودجو. اصلا یک زن تعلیم دیده بود برای اینکه رضا را منزوی کند و اطلاعات مورد نظر کشورش را بدست بیاورد. وقتی وارد کاخ شد ابتدا به اطرافیان رضا توجه کرد تا ببیند که از کدام یک می تواند استفاده کرده و کدام یک را باید از محیط و محدوده ی کارش دور نماید . او بر فرح تسلط پیدا کرد و احمد علی اویسی را هم که شخص نالایق و احمقی بود در اختیار گرفت. اما مهدی شاه نظر را که یک افسر لایق بود از آنجا دور کرد.»
منبع: علی شهبازی، محافظ شاه: خاطرات علی شهبازی، تهران، تهران، انتشارات قلم، 1377،ص 196
✳️ خاطره #مسعود_انصاری از تمسخر #هویدا در حضور شاه
خاندان سلطنتی بسیار اهل خوش گذرانی بود. برخی از این خوش گذرانی ها هم در قالب برنامه های شب نشینی اتفاق می افتاد. جالب اینکه بسیاری از خوانندگان برون مرزی امروز! هم در این شب نشینی ها حضوری فعال داشتند؛ برای آنکه دل اعلی حضرت و خانواده او خوش باشد. این شادی حتی می توانست به قیمت به طنز کشیدن اعضای کابینه و نخست وزیر هم باشد و این نشان می دهد که شوخی ها چقدر می توانست مبتذل و پیش پا افتاده باشد:
«شاه در زمستان ها معمولا در کاخ نیاوران به سر می برد و تابستان ها، غیر از ایامی که به شمال می رفت به کاخ اختصاصی سعدآباد می رفت و معمولا کمتر شبی بود که گذران شبانه در کاخ اختصاصی توام با برنامه سرگرم کننده نباشد. به طور معمول هفته ای سه شب میهمانی خصوصی در دربار برگزار می گردید که در این میهمانی های خصوصی تنها همان افرادی که به عنوان حلقه خصوصی دوستان شاه و فرح نام بردیم شرکت می کردند. تا آنجا که به خاطر دارم برای شرکت و به قول معروف هنر نمایی در این مجالس بیشتر از خوانندگان معروف آن دوره دعوت می شد که ستار و کوروس سرهنگ زاده بیشتر از هر خواننده ای دعوت می شدند. از گوگوش و هایده هم دعوت می شد. از جمله کسانی دیگری که دعوت می شد عبدالکریم اصفهانی بود که در رادیو ادای خواننده ها و هنرپیشه ها را در می آورد و تقلید صدای آن ها را می کرد، اما در میهمانی های دربار به تقلید صدای رجال می پرداخت و مخصوصا تقلید از طرز حرف زدن هویدا در میان حاضران طرفدار داشت و معمولا خود شاه نیز خوشش می آمد که رجال دولتش توسط هنرپیشه ای دست انداخته شوند و این اواخر که هویدا هم در میهمانی های خصوصی دعوت می شد گاهی در حضور خودش ادایش را در می آوردند.» 1
1- احمدعلی مسعود انصاری، من و خاندان پهلوی، تهیه و تنظیم: محمد برقعی و حسن سرافراز، تهران، نشر البرز، 1371، چاپ دوم، ص 73
✳️ شاهی که برای افکار عمومی غرب بیشتر از افکار عمومی کشورش اهمیت قائل بود
من دیکتاتور هستم، آیا دزد هم هستم؟
#محمدرضا_پهلوی همیشه به رای و نظر افکار عمومی دنیای غرب و همچنین اخباری که درباره وی و سلطنتش در مطبوعات خارجی انعکاس می یافت حساسیت زیادی داشت و به کوچکترین اشاره مطبوعات خارجی در تمجید و یا نکوهش سلطنتش واکنش نشان می داد. یکی از سفیران شاه که از دانشگاههای امریکا فارغ التحصیل شده بود روزی ضمن دیداری که با محمدرضا شاه داشت متوجه شد که شاه سرشار از خشم و هیجان نسخه ای از یک روزنامه محلی امریکایی را که در دانشگاه میشگیان غربی منتشر می شد در دست دارد که در یکی از صفحات آن نامه دانشجویی را چاپ کرده که در آن نامه #شاه متهم به #دزدی شده است. شاه که فی الواقع از خواندن این نامه ماتم گرفته بود با عصبانیت به سفیرش می گوید «دشمنان من، مرا دیکتاتور، خودمختار، مبتلا به جنون بزرگ نمایی و حرفهایی از این دست ردیف می کنند اما آیا من دزد هستم!؟»
منبع:
#جهانگیر_آموزگار ، فراز و فرود دومان پهلوی، ترجمه اردشیر لطفیان، تهران، مرکز ترجمه و نشر کتاب، 1375 ، ص580