eitaa logo
پاسخ به شبهات فجازی
91.7هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.4هزار ویدیو
83 فایل
🔹 کانال رسمی حجت‌الاسلام دکتر قربانی مقدم 🔹داستانک @dastanak_ir 🔹 سخنرانی های دکتر قربانی مقدم @ghorbanimoghadam_ir 🔹تبادل وتبلیغ @tabligh_arzan 🔹ارسال شبهه @shobhe_ir 🔻 حمایت مالی از موسسه 6063731065865173 + eitaa.com/Shobhe_ShenaSi/7750
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 به مناسبت شهادت امام سجاد علیه‌السلام 📚 @dastanak_ir ابوحمزه ثمالی از حواریون و بهترین اصحاب امام سجاد علیه‌السلام در دوران غربت اهل‌بیت علیهم‌السلام بوده است. داستان آشنایی وی با حضرت، به اولین سفر زیارتی امام سجاد علیه‌السلام به کوفه بر می‌گردد. خود او ماجرای این ملاقات را اینگونه نقل می کند: «جلوى ستون هفتم مسجد كوفه نشسته بودم كه از سوى باب كنده مردى وارد شد كه من در طول عمر خويش شخصى زيباتر، خوشبوتر، پاكيزه‌تر و خوش‌لباس‌تر از او نديده بودم. عمامه‌اى بر سر و پيراهنى عربى و قبايى بر تن داشت. كفش‌هاى عربى را از پاى درآورد و در كنار ستون هفتم به نماز ايستاد. تكبيره الاحرام نماز را وقتى ادا كرد، آن چنان جذاب و موثر بود كه موهاى بدنم سيخ شد. شيفته نغمه زيبا و لهجه دلرباى وى شدم. نزديكتر شدم تا كلماتش را بهتر بشنوم. چهار ركعت نماز خواند با ركوع و سجود كامل و عالى. بعد از سلام نماز، شروع به دعا كرد: «الهى ان كان قد عصيتك، فانى قد اطعتك فى احب الاشيأ اليك الاقرار بوحدانيتك...». بعد از اين كه از دعا فارغ شد، از مسجد بيرون رفت. من با اشتياق تمام به دنبال وى به راه افتادم تا اين كه به مناخ (محل نگهدارى شتران در كنار شهر) كوفه رسيديم. در آن جا غلامی ‌‌بود كه شتر اين مرد با عظمت را محافظت می‌‌كرد. از غلام پرسيدم: اين مرد كيست؟ جواب داد: آيا از شمائل و سيماى نورانى‌اش او را نشناختى؟ او حضرت زين العابدين، على بن الحسين علیه السلام است. وقتى آقا را شناختم، خود را به قدم‌هاى مباركش انداختم و خواستم پاهايش را ببوسم. حضرت با دست‌هاى مطهر خويش مرا از زمين بلند كرد و فرمود: نه! اى ابا حمزه! سجده مخصوص خداوند عزيز و جلال است. عرض كردم: اى فرزند رسول الله! براى چه به اين جا تشريف آورده‌ايد؟ فرمود: براى آن چه كه ديدى! اگر مردم می‌‌دانستند كه نماز خواندن در مسجد كوفه چه فضيلتى دارد، مثل كودكان چهار دست و پا به سوى آن می‌‌شتافتند. 🔹زیارت قبر پنهان امام علی علیه‌السلام امام سجاد علیه السلام به ابوحمزه فرمود: «آيا دوست دارى قبر جدم، على ابن ابى طالب علیه السلام را زيارت كنى؟» با شنيدن اين پيشنهاد، شادى در چهره ابوحمزه موج زد و آن قدر خوشحال شد كه سر از پا نمی‌‌شناخت. وى با اين كه در كوفه و نزديك نجف بود، قبر امام على علیه السلام را نمی‌‌شناخت و همچنين تا آن لحظه ـ به علت موانعى ـ موفق به زيارت امام سجاد علیه السلام نشده بود. او كه مدت‌ها انتظار وصال محضر يار را داشت، چنين فرصتى را غنيمت شمرد و با كمال ميل، همراهى با امام علیه السلام را قبول كرد و در ركاب پيشواى چهارم شيعيان به راه افتاد. ابوحمزه در طول راه از خرمن معارف آن حضرت بهره برد، تا اين كه به مرقد شريف اميرالمومنين علیه السلام رسيدند. امام سجاد علیه السلام محل دفن مولاى متقيان را ـ كه تا آن زمان مخفى بود ـ به ابوحمزه نشان داد و فرمود: «اين قبر جدم، على بن ابى طالب علیه السلام است». ابوحمزه می‌‌گويد: «وقتى چشمانم به آن جا افتاد، بقعه‌اى سفيد ديدم كه نور از آن می‌‌درخشيد. امام چهارم علیه السلام از شتر پياده شده و گونه‌هاى مبارك را بر خاك قبر گذاشت؛ سپس شروع به خواندن زيارت كرد: «السلام على اسم الله الرضى و نور وجهه المضيىء...» ابوحمزه می‌‌گويد: بعد از زيارت، امام سجاد علیه السلام به مدينه تشريف برد و من هم به كوفه بازگشتم. ابوحمزه پس از آن، بارها همراه شمارى از فقيهان شيعه به زيارت قبر حضرت امام على علیه السلام رفت. وى در اين سفرها معارف اهل بيت علیه السلام؛ فقه، تفسير و حديث را به همسفران خود تعليم می‌‌داد. سفينه البحار، ج 2، ص 44. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
در مناجات امام سجاد علیه‌السلام اومده گناهان دل را می‌میراند: إلهی ألبَسَتنی الخَطَایا لِباسَ مَسکنَتی وَأماتَ قَلبی عَظیمَ جَنایتی «مردن دل» دقیقاً یعنی چه؟ ✅ پاسخ ✍ حجت‌الاسلام دکتر قربانی مقدم 🔹 این داستان جواب کوتاه و رسایی به پرسش شما است: سوار تاکسی شد، راننده قرآن گذاشته بود، با بی‌حوصلگی گفت: مگه کسی مرده که قرآن گذاشتی؟ راننده جواب داد: بله! مسافر یه کم خودش را جمع و جور کرد و از سوال خودش خجالت کشید. راننده ادامه داد: بله! دلهامون مُرده، همینکه از خواندن و شنیدن کلام خدا نمی‌بریم، و فکر می‌کنیم قرآن فقط مخصوص قبرستانه، پیداست خیلی وقته که دلامون مرده است! مسافر هیچی نگفت و فقط به فکر فرو رفت. 🔹 پی‌نوشت شاخصه ظاهری فردی که مرده است اینه که دیگه آب و غذا نمی‌خورد، انسانی هم که احساس نکند دل او به غذای روحانی (رابطه با خدا از طریق نماز، قرآن، مناجات سحری و...) احتیاج دارد، هرچه سریعتر باید برای دل خود قبری تهیه کند و آن را دفن کند که احتمالا خیلی وقت است که مُرده یا اگر هنوز برخی علایم حیاتی دارد، بدون فوت وقت آن را احیاء کند! (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
🔹ماجرای دعبل خزاعی و صله امام رضا ع به او و دزدان | @dastanak_ir دعبل خزاعی از شعرای معاصر با امام ابوالحسن الرضا علیه السلام بوده و با اشعار خود از حریم اهل بیت علیهم السلام دفاع می کرده است. «مدارس آیات خلت من تلاوه»، آن را که در حضور امام رضا علیه السلام خواند، وقتی به این بیت رسید، امام علیه السلام سخت متأثر شد و گریه کرد. اری فـــــیئهم فی غـــــیر هم متقســــما و ایدیهم عن فیئــهم صفـــرات «می بینیم که اموال و حقوق آنها در میان دیگران دست به دست می گردد، اما دست خودشان از اموال و حقوقشان خالی مانده است». امام علیه السلام فرمود: راست گفتی ای خزاعی، دست ما خالی مانده است. وقتی قصیده به پایان رسید، امام علیه السلام برای این که صله ای به او داده باشد، دستور داد کیسه ای که صد دینار طلا در آن بود به دعبل بدهند. دعبل به آورنده ی کیسه گفت: پول را خدمت امام برگردان و از طرف من عرض کن، به خدا قسم، من برای پول شعر نگفته ام، صرفا برای ابراز محبت به شما گفته ام. تنها چیزی که از شما می خواهم این است که یک قطعه از لباس های تنتان را به من بدهید تا من به آن تبرک بجویم. امام مجددا پول را با جبه ای از لباس خودشان به او برگرداندند و فرمودند: این پول را نگه دار که مورد احتیاجت خواهد بود. او از طوس به سمت کوفه حرکت کرد. در راه، کاروان به راهزن ها رسید. راهزن ها اموال کاروان را گرفتند و دست های کاروانیان را بستند. حتی جبه ای را که امام به او داده بود، بردند. دعبل می گوید: من در گوشه ای غمگین نشسته بودم و می دیدم که اموال ما را راهزنان در میان خودشان تقسیم می کنند، اتفاقا دیدم یکی از آن ها همان جبه را پوشیده و سوار بر اسبی است و دیگران مشغول تقسیم اموال ما هستند و عجیب این که او در همان حال همان شعر مرا می خواند: اری فـــــیئهم فی غـــــیر هم متقســــما و ایدیهم عن فیئــهم صفـــرات من گفتم: ای سرور من، این شعر که می خوانی مال کیست؟ گفت: به توچه مربوط است؟ گفتم: منظوری دارم. گفت: گوینده ی این شعر مداح آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم دعبل خزاعی، است، و بنا کرد از شعر و گوینده ی آن تجلیل کردن که اخلاص در حب آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم دارد. من گفتم: من دعبلم. گفت: تو دروغ می گویی، اگر راست می گویی، قصیده اش را بخوان، تنها این یک بیت که نیست. قصیده را از اول تا آخر خواندم. مرا پیش رئیسشان بردند که بر سر تل خاکی به نماز ایستاده بود. تعجب کردم که نماز و زاهزنی! پس از فراغت از نماز، مرا به او معرفی کردند. او خیلی تعجب کرد و سپس وقتی مطمئن شد که دعبل هستم، دستور داد تمام اموال کاروان را برگرداندند. دعبل به قم رفت و قمی ها وقتی فهمیدند که دعبل جبه ی امام رضا علیه السلام را دارد گفتند: ما این جبه را به ده هزار دینار می خریم. گفت: من این را به هیچ قیمتی نمی فروشم. از قم بیرون رفت جمعی از جوان ها رفتند و وسط راه جبه را از او گرفتند. ناچار به شهر برگشت و هرچه خواست جبه را بگیرد، ندادند، گفتند: تو دیگر جبه را نخواهی دید. پولش را بگیر و برو. گفت: پس قطعه ای از آن را به من بدهید. تکه ای از جبه را به او دادند و رفت. وقتی به خانه رسید، دید دزد به خانه اش زده و همه چیزش را برده است، تنها همان صد دیناری که امام رضا علیه السلام به او داده و فرموده بود نگه دار که مورد احتیاجت خواهد بود، در دستش باقی مانده بود و مردم هر دینار آن را به ده دینار از او خریدند. سیدمحمد ضیاء آبادی- کتاب حبل متین (جلد اول) – از صفحه 381 تا 383 کلیــد واژه (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
✅ رفع شبهات ماموریت مهم امام حسن عسکری علیه‌السلام (۱) | @dastanak_ir على بن حسن بن سابور نقل کرده است: «در زمان امام حسن عسکری‌(ع) قحطی سختی پیدا شد، به همین جهت خلیفه وقت دستور داد که مردم از شهر بیرون روند و نماز استسقا (نماز باران) بخوانند. پس مردم سه روز بیرون رفتند و دعا خواندند و نماز گزاردند، اما باران نیامد، در روز چهارم جاثلیق بزرگ مسیحیان به همراه تعدادی از مسیحیان و راهبان به صحرا رفتند تا برای نزول باران دعا کنند. در میان اینان راهبى بود که چون دست به دعا برداشت، از آسمان باران بارید. مسیحیان، در روز دوم نیز بیرون رفتند و پس از دعای آن راهب، باران بارید. در نتیجه این واقعه، بسیاری از مردم دچار شک و تردید شده و تعجب کردند و حتی برخی به دین مسیحیت میل پیدا کردند. خلیفه به نزد امام حسن عسکرى(ع) فرستاد در حالی‌که او زندانی بود. او را بیرون آوردند و به او گفتند: به فریاد امت جدّت برس که بیم از هلاک آنها است. امام(ع) فرمود: من فردا بیرون می‌روم و ان‌شاء اللَّه شک را از میان مردم زایل می‌کنم. جاثلیق در روز سوم و در حالی‌که راهبان با وى بودند، بیرون رفت. امام حسن عسکرى(ع) نیز با تعدادی از اصحاب خود به بیرون رفتند، پس چون امام آن راهب را در حالی دید که دست خود را بلند کرده بود، دستور داد که دست راست آن راهب را باز گردانند و آنچه در میان دو انگشت او است، بیرون بیاورند. از میان دست راهب، یک استخوان سیاهى را بیرون آوردند. آن‌حضرت استخوان را گرفت و به آن راهب فرمود: الآن دعا کن تا هوا ابری شود و باران ببارد. او دعا کرده و طلب باران نمود، اما هوا گشوده شد و آفتاب نمایان گشت؛ خلیفه وقت به امام رو کرد و گفت: ای ابا محمد!(ابا محمد کنیه امام بوده است) این چه استخوانی است؟ فرمود: این مرد از قبر پیامبرى از پیامبران خدا، عبور می‌کرد و این استخوان را یافت و آن‌را در دست گرفت. و «مَا کُشِفَ عَنْ عَظْمِ نَبِیٍّ إِلَّا هَطَلَتِ السَّمَاءُ بِالْمَطَر»؛ استخوان پیامبری نمایان نمی‌شود مگر این‌که از آسمان باران خواهد بارید». گفتنی است؛ این روایت با اندک تفاوتی در برخی منابع اهل سنت آمده است. (اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 429، نشر بنی هاشمی، تبریز، چاپ اول، 1381ق.) (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
✅ رفع شبهات؛ ماموریت مهم امام حسن عسکری علیه‌السلام (۲) | @dastanak_ir «ابن شهر اشوب» مى ‏نویسد: «اسحاق کِنْدى» که از فلاسفه اسلامو عرب به شمار مى‏ رفت و در عراق اقامت داشت، کتابى تالیف نمود به نام «تناقضهاى قرآن»! او مدتهاى زیادى در منزل نشسته و گوشه نشینى اختیار کرده و خود را به نگارش آن کتاب مشغول ساخته بود. روزى یکى از شاگردان او به محضر امام عسکرى(علیه السلام) شرفیاب شد. هنگامى که چشم حضرت به او افتاد، فرمود: آیا در میان شما مردى رشیدوجود ندارد که گفته‏ هاى استادتان «کندى» را پاسخ گوید؟ شاگرد عرض کرد: ما همگى از شاگردان او هستیم و نمى‏ توانیم به اشتباه استاد اعتراض کنیم. امام فرمود: اگر مطالبى به شما تلقین و تفهیم شود مى‏ توانید آن را براى استاد نقل کنید؟ شاگرد گفت: آرى، امام فرمود: از اینجا که برگشتى به حضور استاد برو و با او به گرمى و محبت رفتار نما و سعى کن با او انس و الفت پیدا کنى. هنگامى که کاملاً انس و آشنایى به عمل آمد، به او بگو: مسئله‏ اى براى من پیش آمده است که غیر از شما کسى شایستگى پاسخ آن را ندارد و آن مسئله این است که: آیا ممکن است گوینده قرآناز گفتار خود معانى اى غیر از آنچه شما حدس مى‏ زنید اراده کرده باشد؟ او در پاسخ خواهد گفت: بلى، ممکن است چنین منظورى داشته باشد. در این هنگام بگو شما چه مى‏ دانید، شاید گوینده قرآنمعانى دیگرى غیر از آنچه شما حدس مى‏ زنید، اراده کرده باشد و شما الفاظ او را در غیر معناى خود به کار برده ‏اید؟ امام در اینجا اضافه کرد: او آدم باهوشى است، طرح این نکته کافى است که او را متوجه اشتباه خود کند. شاگرد به حضور استاد رسید و طبق دستور امام رفتار نمود تا آنکه زمینه براى طرح مطلب مساعد گردید. سپس سوال امام را به این نحو مطرح ساخت: آیا ممکن است گوینده‏اى سخنى بگوید و از آن مطلبى اراده کند که به ذهن خواننده نیاید؟ و به دیگر سخن: مقصود گوینده چیزى باشد مغایر با آنچه در ذهن مخاطب است؟ فیلسوف عراقى با کمال دقت به سوال شاگرد گوش داد و گفت: سوال خود را تکرار کن. شاگرد سوال را تکرار نمود. استاد تاملى کرد و گفت: آرى، هیچ بعید نیست امکان دارد که چیزى در ذهن گوینده سخن باشد که به ذهن مخاطب نیاید و شنونده از ظاهر کلام گوینده چیزى بفهمد که وى خلاف آن را اراده کرده باشد. استاد که مى ‏دانست شاگرد او چنین سوالى را از پیش خود نمى‏تواند مطرح نماید و در حدّ اندیشه او نیست، رو به شاگرد کرد و گفت: تو را قسم مى‏ دهم که حقیقت را به من بگویى، چنین سوالى از کجا به فکر تو خطور کرد؟ شاگرد: چه ایرادى دارد که چنین سوالى به ذهن خود من آمده باشد؟ استاد: نه، تو هنوز زود است که به چنین مسائلى رسیده باشى، به من بگو این سوال را از کجا یاد گرفته‏اى؟ شاگرد: حقیقت این است که، «ابو محمد» (امام حسن عسکرى (علیه السلام)) مرا با این سوال آشنا نمود. استاد: اکنون واقع امر را گفتى. سپس افزود: چنین سوال هایى تنها زیبنده این خاندان است. آنگاه استاد با درک واقعیت و توجه به اشتباه خود، دستور داد آتشى روشن کردند و آنچه را که به عقیده خود درباره «تناقضهاى قرآن» نوشته بود تماماً سوزاند! (سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، 1390ه.ش، ص 628.) (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فکر کردم چه لقبی به این فرد بدهم؟ این لقب به ذهنم رسید: فرزند معنوی هنری کسینجر. چرا؟ هنری کسینجر بر اساس یک پژوهش مشترک سیا و پنتاگون آمریکا که برای جهان سوم و بویژه آفریقا دیده شده بود دست به قتل عام حساب شده‌ای زد که رقم باورنکردنی میلیارد حاصل آن بود. برای تصویر درست، فیلیپین را در نظر بگیرید که در آغاز این طرح شیطانی جمعیتی کمتر از ایران داشت و الان در حدود ۱۰۵ میلیون یعنی ۲۰ میلیون بیشتر از ایران جمعیت دارد!! لقب شایسته‌ای نیست؟ 💬 رسول قربانی مقدم (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
▫️گویاترین نمونه وحشیگری های آمریکا را در کامبوج می توان در ریختن چندین تن خرده شیشه بر روی شالیزارهای کامبوج در سال ۱۹۷۱ (۱۳۵۲) مشاهده کرد؛ هواپیماهای آمریکائی با ریختن این خرده شیشه‌ها، پاهای برهنه شالیکارها و گاوها و احشام آنان را در فصل کاشت برنج مجروح و خونین کردند تا بدین وسیله کشاورزان را از صحنه کشت و کار بیرون کنند.( به نقل از کتاب نبرد من با سیا، نوشته نوردم سیهانوک ص۳۴۸ ترجمه فارسی) ▫️خاطر نشان می شود آمریکایی‌ها در اثنای جنگ ویتنام، با بمباران های گاه و بیگاه کامبوج، بیش از ۶۰۰ هزار نفر از جمعیت چند میلیونی کامبوج را کشتند و بعدها با حمایت از پل پوت، او را به حکومت کامبوج رساندند، وی با افکار و اعمال به مراتب وحشیانه و متحجرانه تر از داعش حدود نیمی از مردم کامبوج را قتل عام نمود. 💬 رسول قربانی مقدم (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
وایرال یعنی چه؟ |@DasTanaK_ir کلمه وایرال (viral) که در اینترنت برای برخی از عکس ها و ویدئو ها استفاده میشود، در لغت به معنای «ویروسی» است. توضیح اینکه وقتی ویروس ها وارد بدن انسان میشوند ، سلول ها را آلوده میکنند و بعد ، سلولی که آلوده شده، خود به یک ویروس تبدیل میشود و از همین طریق تعداد ویروس ها زیاد میشود و پشت سر هم و به سرعت تکثیر میشوند. با این مقدمه اینطور فکر کنیم که اگر اینترنت رو به عنوان جهان، و سایت هایی همانند یوتیوب و اینستاگرام و اسنپ چت و فیسبوک و … ذا بدن انسان در نظر گرف؛ در اینصورت کاربران نیز نقش سلول را دارند و اما فیلم و عکسی که در این وبسایت ها منتشر میشوند میتوانند نقش ویروس را داشته باشند. یک ویدئو در یوتیوب (بدن انسان) منتشر میشود ، کاربران آن را میبینند و به اشتراک میگذارند (بدین معنی که کاربران به این ویروس آلوده شدند) ،ویدئو به سرعت تکثیر میشود عده زیادی آن را میبینند و اکنون یک ویدئوی ویروسی بوجود آمده است. و وایرال شده است. خیلی اتفاقی یا با نقشه قبلی؟ گاهی اوقات به صورت کاملا اتفاقی یک ویدئو وایرال میشود و گاهی هم با برنامه ریزی و استفاده از دیجیتال مارکتینگ (بازاریابی دیجیتال). (برگرفته از ویرگول) ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
نکات ناب امام رضا و حضرت معصومه علیهما السلام 🔻در میان حدود 37 فرزند حضرت کاظم علیه السلام فقط امام رضا علیه السلام و حضرت معصومه علیها السلام از یک مادر، آن هم بانوی بزرگواری چون نجمه خاتون متولد شدند. 🔻 امام رضا علیه السلام 25 سال بزرگتر از حضرت معصومه علیها السلام بودند؛ زیرا آن حضرت در سال 148 ه. ق به دنیا آمدند و حضرت معصومه علیها السلام در سال 173 ه. ق. 🔻حضرت معصومه علیها السلام 21 سال تحت سرپرستی امام رضا علیه السلام بودند؛ زیرا امام کاظم علیه السلام در سال 179 ه. ق به دستور هارون زندانی گشت و حضرت معصومه علیها السلام در آن زمان 6 ساله بودند و تا زمان هجرت امام رضا علیه السلام- سال 200 ه. ق- تحت کفالت حضرت بودند. 🔻سفر حضرت معصومه به ایران به درخواست امام رضا علیهما السلام بوده است. امام رضا در نامه ای به خواهر گرامی خود از ایشان می خواهد تا به خراسان بیاید 🔻نهایتا حضرت معصومه سلام الله علیها در ساوه مریض (و طبق نقلی مسموم) می شوند و به درخواست خود به قم منتقل می شوند و پس از 17 روز در آنجا از دنیا می روند. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
از فرار سلبریتی‌ها به آمریکا و کانادا تعجب می‌کنید؟ فکر کردید اتفاق جدیدی افتاده؟ پس داستان سلبریتی معروف زمان حضرت علی علیه السلام به نام نجاشی را بخوانید 👇 | @DasTanaK_ir [قبس بن عمرو بن مالک از بنی حارث معروف به نجاشی] شاعری به نام ، از شاعران و مداحان امیرالمؤمنین بود؛ کسی‌که در جنگ صفین بهترین شعرها را در تحریض و تشویق مردم در مقابل معاویه سروده و از علاقه‌مندان امیرالمؤمنین و در حزب ایشان است و از لحاظ اخلاص و ولایت‌پذیری و سوابق، کارش مشهور است، [وی] در روز ماه رمضان مشروب خورد. وقتی امیرالمؤمنین مطلع شد، فرمود حد شراب معلوم است؛ او را بیاورید تا حد جاری شود. امیرالمؤمنین در مقابل چشم مردم او را حد شراب زد؛ هشتاد ضربه‌ی شلاق. خانواده و قبیله‌ی او پیش امیرالمؤمنین آمدند و گفتند: یا امیرالمؤمنین! تو ما را بی‌آبرو کردی. این‌که جزو جماعت تو بود؛ جزو دوستان تو بود - به تعبیر امروز - جزو جناح تو بود. فرمود من کاری نکردم؛ مسلمانی تخلفی کرد و حدی از حدود الهی بر او واجب شد و من آن حد را به‌جا آوردم. البته نجاشی بعد از آن‌که شلاق را از علی خورد، گفت حالا که این‌طور است، بعد از این می‌روم برای معاویه شعر می‌گویم. بلند شد از کنار امیرالمؤمنین رفت و به اردوگاه معاویه ملحق شد. امیرالمؤمنین هم نفرمود نجاشی از دست ما رفت و حیف شد؛ او را نگه داریم؛ نه، رفت که رفت! البته اگر می‌ماند، بهتر بود. منطق و روش امیرالمؤمنین اینها بود. به یاران نجاشی فرمود: «فهل هو الّا رجل من المسلمین انتهک حرمة من حُرَم اللَّه فأقمنا علیه حدّاً کان کفّارته»؛ حدّش را جاری کردیم، گناهش ریخت. (بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‌های نمازجمعه ۱۵ آبان ۱۳۸۳) 🔻 پی‌نوشت‌ نجاشی اینقدر شرف داشت که وقتی معاویه به او گفت: «آفرین بر کسی که حق را شناخت و از آن پیروی کرد و باطل را دید و از آن فرار کرد.» نامردی نکرد و پاسخ گفت: «وای بر تو ای معاویه، من از عدالت و حق فرار کردم و به باطل پناهنده شدم» 📚 دانشنامه امام علی ج۱ ص۱۰۸۷ 👈 دانـــاب (داستانک و نکات ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b دانابی شو؛ دانا شو!
ایران به پایان رسید این مقاله را «روئل مارک» گرشت مأمور پیشین سیا در زمینه ایران و «ری تکیه» عضو ارشد شورای روابط خارجی در مقاله ای برای وال استریت ژورنال نوشتند را حتماً بخوانید👌 @DasTanaK_ir (خوش‌تر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران) ایران برای نخستین بار در چهار دهه گذشته، از حمایت قدرت های بزرگ برخوردار شده است. تهران دارای سانتریفیوژهای پیشرفته، یک انباشت فزاینده از اورانیوم غنای بالا و کادری اصیل از فیزیکدانان و مهندسان هسته ای است. احتمالا هیچ مانع فنی چشمگیری هم پیش روی ایران، برای حرکت به سوی سلاح هسته ای وجود ندارد. اتحادهای رو به توسعه ایران با روسیه و چین نیز به پیشرفت هسته ای تهران یاری رسانده است. در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، همزمان با سرعت گرفتن برنامه هسته‌ای ایران، آمریکا و اروپا تحریم‌های فراوانی را بر ایران وضع کردند که گاه نیز با همراهی چین و روسیه انجام می شد. امروز، شرایط ژئوپلیتیک - همچنین محاسبات هسته‌ای رئالپلیتیک (سیاست واقع) – برای جمهوری اسلامی بسیار دوستانه‌تر است. تجاوز روسیه به اوکراین روشن کرد که ولادیمیر پوتین علاقه‌ای به نظم جهانی تحت رهبری اروپا و آمریکا ندارد. چین نیز از موقعیت «سهامدار مسئول» در سامانه تجاری لیبرال و دموکراتیک، عقب نشینی کرده، تلاش دارد نسخه خود برای ایجاد محدوده همکاری و توسعه شرق آسیا را پیاده کند که تا حدود زیادی با هدف سلطه بر تایوان طراحی شده است. این ائتلاف تجدیدنظرطلب، تنهایی راهبردی ایران را به پایان رسانده است. روسیه، چین و ایران همگی خواهان زایل کردن قدرت آمریکا هستند. آنها درک می‌کنند که برای دستیابی به اهداف مشترک، نیاز دارند به یکدیگر در بخش‌های نظامی و اقتصادی کمک کنند. به همین دلیل، جمهوری اسلامی فن آوری پهپاد و توپخانه به روسیه می دهد تا در جنگی به کار گرفته شود که در نگاه نخست، هیچ منافع اسلامی انقلابی ای در آن نیست. به سختی می‌شود باور کرد که چنانچه تهران کاستی ای در مهندسی هسته ای داشته باشد، روسیه ای که آماده تحویل جنگنده های پیشرفته Su-35 و سامانه‌های دفاع هوایی پیشرفته‌تر به ایران است، از ارائه تجارب و فن آوری هسته‌ای به تهران رویگردان شود. برای زمانی دراز، نهادهای سیاست خارجی غرب، این آرامش خاطر را داشتند که روسیه و چین خواهان یک ایران هسته‌ای نیستند. اما ولادیمیر پوتین هیچ مشکلی با بروز یک بحران هسته‌ای در خاورمیانه نخواهد داشت، اگر این مسئله موجب انحراف توجه از جنگ اوکراین بشود. روسیه هم به مانند آمریکا، دهه‌هاست که با کشورهای مجهز به سلاح هسته‌ای در نزدیکی خود زندگی کرده است. تنها نکته تازه این است که بمب اتمی ایران، ضربه شدیدی به منافع آمریکا در خاورمیانه و در سراسر جهان خواهد زد. بیست سال است که دولت‌های آمریکا تاکید کرده اند که هیچگاه به ایران اجازه دستیابی به سلاح هسته‌ای داده نخواهد شد. هنگامی که ایران این کار را انجام دهد، ته مانده هیبت آمریکا در خاورمیانه هم بخار خواهد شد. نیاز چین به نفت خاورمیانه نیز منطقه را آشفته کرده است. شی جین پینگ تقریبا هیچ اشاره‌ای به ناخرسندی از جنگ پوتین برای بلعیدن اوکراین نداشته، جنگی که موجب بی ثباتی دومین شریک تجاری چین یعنی اتحادیه اروپایی می شود. بمب هسته‌ای ایران همچنین می‌تواند خروج آمریکا از خاورمیانه را سرعت دهد. طبقه سیاسی آمریکا همیشه نسبت به ایده حمله نظامی به تاسیسات هسته‌ای ایران آلرژیک بوده است. تصورش دشوار نیست که چه بسا آنها به این استدلال برسند که بمب هسته ای ایران، چندان تاثیری بر موازنه کلی قدرت نخواهد داشت. یک منطق متعارف رو به رشد در واشنگتن، چرخش به آسیا را توصیه می کند. محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، ممکن است انسان بی‌تدبیر و بی‌رحمی باشد اما در پذیرش آشتی با تهران که با میانجیگری چین ساخته و پرداخته شد، سنجش معقولی داشت. او متوجه است که رژیم ایران در حال دستیابی به سلاح هسته‌ای است، بنابراین تلاش می کند با دوستان ایران نزدیک باشد. امیرنشین های کوچک خلیج فارس که همیشه تمایل به آرامش و آشتی داشته اند، احتمالاً همین راه را با امتیازدهی های خود دنبال خواهند کرد. خاورمیانه، بدون حضور آمریکا، خود را سروسامان می دهد. در تمامی این مانورها، رهبر جمهوری اسلامی نقش دارد؛ فردی که کشور خود را در میان انبوه دشمنان رهبری کرد. هنگامی که او اخیراً گفت که "آمریکا می‌خواست با استفاده از فشار تحریم، مسئله هسته‌ای را آنطور که دلخواه خودش بود، خاتمه دهد اما شکست خورد"، همچون همیشه واقع‌گرا بود. این روحانی، کاری را کرد که تنها حکمرانان بزرگ می‌توانند انجام دهند: اینکه با دستی ضعیف، بازی هوشمندانه ای انجام داد. خبر آنلاین ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
چشم اسفندیار! | @DasTanaK_ir ✍️ حجت‌الاسلام دکتر مقام معظم رهبری در یکی از دیدارهای خود با نمایندگان مجلس نکته جالبی فرمودند: «... دشمن بیش از آنکه به توانایی‌های خودش امیدوار باشد به خطاهای ما امیدوار است. به تعبیر رایج فارسی را در خودمان کشف کنیم!» چشم اسفندیار یعنی چه؟ در افسانه ها و اسطوره های ایرانی و یونانی دو داستان شگفت انگیز و مشابه وجود دارد؛ داستان ایرانی در مورد شخصی به نام "اسفندیار" و داستان یونانی درباره شخصی به نام "آشیل" است. اسفندیار در داستان های ایرانی شخصیت دوگانه ای یافته است و میان زشت و زیبا و بد و خوب می گردد. گاه همانند پیامبری به بازسازی فرهنگ دینی زمانه خود می پردازد و می کوشد تا " به‌دین " را دوباره به جامعه باز گرداند و آثار شرک و دوگانه پرستی را بزداید و گاه به جنگ سرداری می رود که حافظ دین و آیین و امنیت کشور است. او به حکم ایزدی در چشمه‌ای فرو رفته تا رویین‌تن شود ولی در هنگامه فرو رفتن در چشمه، چشم‌هایش را بست و آب، چشم او را در بر نگرفت و این نقطه ضعف و ناتوانی اسفندیار شد. در داستان نیز با پهلوانی رو به رو هستیم که با چنین شیوه ای رویین‌تن می‌گردد ولی در داستان وی هنگامه رفتن به درون آب چیزی مانند برگی مانع از آن می شود که پاشنه اش به آب رسد و آن بخش رویین نمی شود و مرکز آسیب او می گردد. 🔹 نکته ۱ اگر به داستان چشم اسنفدیار توجه شود به ژرفای فکر و اندیشه ایرانی و برتری آن بر فکر یونانی پی برد. زیرا چشم در زندگی انسان از هر عضوی دیگر تاثیرگذارتر است؛ انسان بیشترین اطلاعات خود را از راه چشم به دست می‌آورد؛ با همین چشم است که می‌بیند و دل می‌بندد و عاشق می‌شود و.... و البته همین نکته می‌تواند مهم‌ترین دلیل نقطه ضعف انسان نیز به شمار آید محسوب شود. اما در داستان پاشنه آشیل این نقطه سستی در پا نهاد شده است و آسیب پذیری انسان را از آن دانسته است. 🔹 نکته ۲ با وجود این دو تعبیر یکسان، متاسفانه تعبیر پاشنه آشیل در بین ما رواج بیشتری دارد. سوال اینجاست که چرا ما با آنکه در ادبیات شیرین فارسی را داریم از به عنوان نقطه ضعف فردی یا حکومتی و یا ملتی سخن می گوییم؟ 🔹 نکته۳ مقام معظم رهبری در موارد متعدد نشان داده است که (برخلاف مدعیان) حامی جدی است و همواره و به اشکال گوناگون در ترویج آن کوشیده است. نقل است که ایشان زمانی هنگام مسافرت با هواپیما به خلبان گفته بودند که چه ضرورت دارد وقتی پرواز داخلی است (بین‌المللی نیست) با برج مراقبت انگلیسی صحبت می‌کنید؟ به شدت تاکید کرده بودند که فارسی صحبت کنید. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب)👇 📚 @dastanak_ir
درباره لقب اباصالح ✍️ حجت‌الاسلام دکتر در بعضي از کتاب‌ها، «اباصالح» به عنوان يکي از کنيه‌هاي حضرت مهدي ‌عليه السلام ياد شده است. کنیه در لغت عرب به کلمه ای گفته می شود که با لفظ اب (پدر) و یا کلمه ام (مادر) شروع شود مانند ابوالحسن که از کنیه های معروف علی (ع) است و مانند ام الائمه که از کنیه های معروف حضرت فاطمه (س) است. این کنیه اگرچه در منابع روایی شیعه برای حضرت ذکر نشده اما این احتمال وجود دارد که از حدیث امام صادق علیه السلام گرفته شده باشد که فرمودند: «إذا ضللت عن الطريق فناد: «يا صالح و يا أبا صالح أرشدونا إلى الطّريق يرحمكم اللّٰه» «هرگاه راه خود را در سفر گم‌ کردي، سپس بانگ برآور: «اي صالح» و «اي اباصالح». خداوند رحمتش را بر تو فرود آورد! راه را به ما نشان ده». (الفقیه، شیخ صدوق، ج۲ ص ۲۹۸) بنابراین به کار بردن آن برای ایشان اشکال ندارد و شاید بر همین اساس است که علمای ربانی و مؤمنین پیرو اهل بیت (ع) در جلسات و اجتماعات معنوی آن هم نه فقط در حال گم شدن در دشت و صحرا، بلکه در همه گمراهیهای فکری و عملی و علمی و نابسامانیهای مادی و معنوی در غیبت کبری، امام زمان را با کنیه «اباصالح» را به کمک و یاری می طلبند. (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b