eitaa logo
شوق پرواز
2.5هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
169 ویدیو
71 فایل
🌹متفاوت ترین کانال شهدایی🌹 🔶نشر مطالب کانال باعث افتخار تیم شوق پروازاست. با شوق پرواز حرف بزن @shogh_parvaz70 نمیشناسمت‌ولی میشنوم https://daigo.ir/secret/67849807
مشاهده در ایتا
دانلود
میگم که ...متاهل های کانال کجان؟!🤭
اسم همسرتون تو گوشیتون چی سیو شده؟!😉 https://daigo.ir/secret/67849807 اینجا بهمون بگو
شما سیو کردید.🌹 انصافا بعضی ها خیلی جالب بود....🌱
اما....
شهید موسی جمشیدیان یه اسم خاص سیو کرده بود 🍃🌞🍃🌞🍃🌞 ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
همسرش میگفت: اسم من را در گوشی اش «پرتو فاطمه» ذخیره کرده بود. وقتی پرسیدم چرا؟ گفت : آخر ما شیعیان، شعاعی از نور حضرت زهرا (س) هستیم. @shogh_prvz
آقا موسی خیلی کَتُوم بود.... خیلییییی.... 🌸🌸🌸🌸 ⬇️⬇️⬇️⬇️
هیچ وقت ازکارش درخانه حرفی نمی زد. یک مرتبه اصرارکردم که درجه ات چی هست.... نمیگفت. خیلی اصرار کردم تا گفت: این درجه ها به درد من نمیخورد. به درد شما که دیگه اصلا نمی خورد.... ✍️همسرشهید @shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و خیرمقدم به دوستانی که به تازگی به جمع ما اضافه شدند🌸
قدیمیا مخلصیم
میگم که.....
ما کمتر کلیپ میزاریم ، مگر محتوای خود شوق پرواز باشه.
اما....
خواستم از شهید موسی جمشیدیان مطلبی بگم....
دیدم نه میشه گفت... نه میشه نوشت... فقط باید دید..... ببینید، 🌱🌸🌱🌸🌱🌸 ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
🍃در سفر بودیم و بین راه اذان گفتند. وقتی به مسجد رسیدیم توقف کرد و از آقایی که آنجا بود سوال کرد که آیا روحانی در این مسجد برا اقامه نماز جماعت می آیند؟ 🌱مسجد بین راه بود و خیلی بعید به نظر می رسید که روحانی آنجا بیاید. 🔻آن مرد آقاموسی رو مسخره کرد و حرف ناپسندی زد. وضو گرفتیم و داخل مسجد شدیم. همین که میخواستیم نماز بخوانیم حاج آقایی تشریف آوردند و ما به ایشان اقتدا کردیم و در کمال ناباوری نماز را به جماعت خواندیم . 😊موقع برگشتن آقا موسی به آن مرد خندید و گفت: دیدید حاج آقا اینجا هم پیدا میشه؟ @shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱وقتی کسی می گفت: فلان کار ثواب داره انجام بده. 🌹درجواب با متانت خاصی می گفت: خوبه که کارها رونه فقط به خاطر ثوابش،به خاطر خدا و برای رضای خدا انجام بدیم @shogh_prvz
دخترمان را خیلی دوست داشت. بغلش می کرد، بو می کرد و مدام می گفت که تو فاطمه من هستی. با اینکه خیلی صبور بود ولی با ناراحتی و مریضی فاطمه زینب بعضی وقت ها گریه میکرد. اگر حشره ای پای بچه را میگزید جای آن را میبوسید و میگفت: بابا ببخشید اینها نمی فهمند که تو فاطمه ی من هستی. @shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میگم که.....
یکی باشه حرف دل آدمو بفهمه....
بدون اینکه چیزی به زبون بیاری...
یکی که نگاهتو بفهمه....تو رو بلد باشه...