eitaa logo
شوق پرواز
3.4هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
267 ویدیو
94 فایل
🌹متفاوت ترین کانال شهدایی به فرماندهی #شهیدسجادزبرجدی «استفاده از آثار شوق پرواز با یک صلوات به روح شهید سجاد زبرجدی» 🔸با شوق پرواز حرف بزن @Shogh_parvaz70 🌿نمیشناسمت‌ولی میشنوم https://daigo.ir/secret/67849807
مشاهده در ایتا
دانلود
بانوان در منزل یک جهادگرند.... https://eitaa.com/shogh_prvz
🍀اولین فرزندم طا‌ها متولد ۱۱ مهرماه سال ۱۳۹۵ و دخترم حسنا متولد ۱۶ اردیبهشت ماه ۱۳۹۹ است. 🌷من تا آنجا که می‌توانستم ایشان را همراهی می‌کردم. خاطره‌ای را برایتان از همان روز‌های ابتدایی زندگی و نبودن‌هایش روایت می‌کنم. 🍃معمولاً همسرم صبح می‌رفت و شب می‌آمد و من مسئولیت هر دو فرزند را برعهده داشتم. بچه‌ها هم اذیت‌های خودشان را داشتند. 🔶نبود‌ن‌های همسرم برایم سخت بود. یک‌بار پیش برادرم گله محمد‌صادق را کردم و گفتم ایشان دیر به منزل می‌آیند و... بعد برادرم به همسرم پیام داده بود که اگر می‌شود به خواهرم بیشتر توجه کنید. ✍️محمدصادق تنها یک جمله در جواب پیام برادرم برایشان ارسال کرد: خواهر شما یک جهادگر است. 📌برادرم که این را به من گفت حس عجیبی به من دست داد و همین جمله باعث شد که دیگر نبود‌ن‌هایش را نبینم و اگر سخت هم می‌گذرد، تحمل کنم و حرفی نزنم. 🍃 البته این را هم بگویم ایشان با اینکه به خاطر امور جهادی گاهی اوقات شب‌ها دیر به خانه می‌آمدند، اما همان زمانی هم که به خانه می‌رسید تا ساعت‌ها با بچه‌ها بازی می‌کرد. در امور خانه کمک حال من می‌شد و کم نمی‌گذاشت. نمی‌خواست بچه‌ها کمبودی داشته باشند و ♥️در مدت زندگی ۱۰ ساله‌ام با ایشان به من از گل نازک‌تر حرفی نزد.🌹 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
✍️امور جهادی شهید به روایت همسر: 🌿ایشان در مسجد دو طفلان مسلم (ع) مشغول به کار شد. 📌پیش نماز مسجد بود و مرکز نیکوکاری شهید جهاندیده را در یکی از اتاق‌های مسجد راه‌اندازی کرد و پرونده‌های محرومین و افراد نیازمند را که زیر نظرکمیته امداد بود، برعهده گرفت و به امور آن‌ها رسیدگی می‌کرد. 🌱 کمک‌های نقدی، بسته‌های معیشتی، سفر و اردو را برای خانواده‌ها هماهنگ می‌کرد. می‌رفت بررسی می‌کرد این بچه‌های نیازمند چه نیاز دارند؛ دوچرخه یا هر مورد دیگر. بعد یک خیر پیدا و آن را تهیه می‌کرد. 🌿 کمی بعد با یک طلبه دیگر مرکز نیکو‌کاری زیرنظر کمیته امداد راه‌اندازی کردند که صندوق‌های صدقات را تخلیه می‌کردند و به افراد نیازمند خدمات ارائه می‌دادند. 🌱 این اواخر هم در امور مساجد فعالیت داشتند. 😁 همیشه اقوام به خنده به همسرم می‌گفتندکار ثابت شما چیست؟ حاجی می‌خندید. بعد می‌گفتند شما مرد هزار چهره‌ای . خودمان هم نمی‌دانستیم کار اصلی‌اش چیست! 🔶شهید اهل مادیات و تجملات نبود. این موارد برایشان اصلاً اهمیت نداشت. تنها هدف ایشان خدمت‌رسانی به مردم و محرومین بود. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 https://eitaa.com/shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷چند وقت پیش که برای دفاع از حرم و جنگ سوریه ثبت‌نام کرد با من حرف زد. می‌خواست من را راضی کند که مخالفت کردم وگفتم به هیچ عنوان اجازه نمی‌دهم. 🌹 محمد‌صادق روبه من کرد و گفت ان‌شاءالله حضرت زینب (س) و حضرت زهرا (س) به خوابت بیایند و تو را راضی کنند. به شوخی گفتم من نمی‌خوابم که ایشان بیایند. همین طور بحث داشتیم و من راضی نمی‌شدم. خیلی هم ناراحت می‌شدم و از ایشان می‌خواستم که دیگر در این مورد صحبتی نکند و، چون می‌دانستند ناراحت می‌شوم، حرفی نمی‌زدند. 🔶به ایشان می‌گفتم همین کار‌های جهادی که انجام می‌دهید کفایت می‌کند. به شما اینجا نیاز دارند و کار‌های مهمی برای نیازمندان انجام می‌دهید! 🍃حالا که به شهادت محمدصادق فکر می‌کنم به این باور بیشتر نزدیک می‌شوم که او آنقدر برای خدا خالصانه کارکرد که شهادت به دنبالش آمد. آنقدر خوب بود که خدا اینگونه خریدش و شهادت به دست همان تکفیری قسمتش شد. 🥀حالا که خاطرات‌شان را در لپ‌تاپش می‌خوانم حال و هوای شهدایی‌اش را بیشتر حس می‌کنم و می‌فهمم 💐💐💐💐💐💐💐💐💐
با بچه‌ها در خانه نشسته بودم و، چون همسرم سفارش کرده بود افطار سوپ درست کنم، سوپ را بار گذاشتم داشتم فضای مجازی را چک می‌کردم که دیدم در حرم مطهر رضوی ، یک ضاربی با چاقو سه طلبه را مجروح کرده است. یک نگرانی عجیبی به سراغم آمد. دلهره عجیبی داشتم. با خودم گفتم نکند محمدصادق هم باشد؟ تصاویر واضح نبود، اما وقتی در کنار تصاویر نوشتند که سه طلبه جهادی فعال در حاشیه شهر مشهد! مطمئن شدم که محمد‌صادق هم در میان آنهاست. 🥀پیکر مطهر شهید تشییع شد و پس از طواف گرداگرد مضجه نورانی امام هشتم، در صحن جمهوری اسلامی حرم مطهر رضوی کنار شهدای عاشورای حرم سال ۱۳۷۳ به خاک سپرده شد. 🌹از سال ۱۳۷۳ تا امروز کنار شهدای بمب‌گذاری حرم فقط دو قبر خالی مانده بود که در نهایت نصیب شهیدان رمضان اصلانی و دارایی شد. 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
✍️نکته ای هست که دوست دارم در موردش صحبت کنم. 🕊️حکایت آن کبوتری بود که روی تابوت همسرم نشست. 🕊️ بسیاری گفتند کبوتردست آموز بوده یا فتوشاپ شده است، اما برادرم که در نزدیکی تابوت بود گفت: همین که تابوت شهید از داخل آمبولانس خارج شد تا روی دستان مردم قرار بگیرد 🕊️یک کبوتر از آسمان روی تابوت نشست و تا آخرین لحظه همراه پیکرمحمدصادق بود. 🕊️در طول مسیر که تابوت تکان می‌خورد گاه بلند می‌شد و باز هم می‌نشست. 🥀🕊️🥀🕊️🥀🕊️🥀🕊️🥀🕊️ https://eitaa.com/shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶سفارش_شهدا 📌همسر شهيد حاج محمد ابراهيم همت مي گويد:« ابراهيم بعد از چند ماه عمليات به خانه آمد. سر تا پا خاكي بود و چشم هايش سرخ شده بود. به محض اينكه آمد، وضو گرفت و رفت كه نماز بخواند. به او گفتم: حاجي لااقل یه خستگي دَر كُن، بعد نماز بخوان. سر سجاده اش ايستاد و در حالي كه آستين هايش را پايين مي زد، به من گفت: من باعجله آمدم كه نماز اول وقتم از دست نرود. اين قدر خسته بود كه احساس مي كردم، هر لحظه ممكن است موقع نماز از حال برود». 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❤️اگه دوست داری خدا عاشقت بشه... 🌹به مناسبت سالروز شهادت🌹 https://eitaa.com/shogh_prvz