eitaa logo
شوق پرواز
6.2هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
335 ویدیو
107 فایل
🌹متفاوت ترین کانال شهدایی به فرماندهی #شهیدسجادزبرجدی «استفاده از آثار شوق پرواز با یک صلوات به روح شهید سجاد زبرجدی» 🔸با شوق پرواز حرف بزن @Shogh_parvaz70 🌿نمیشناسمت‌ولی میشنوم https://daigo.ir/secret/67849807
مشاهده در ایتا
دانلود
2️⃣ 📌تا ساعت ۱۷ هم فرصت دارید جواب بدید بعد از نماز مغرب ، قرعه کشی و اهدای هدایا از طرف؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!
4️⃣ سوال مسابقه: مهندس گفت «من چیزهایی بلدم، رادیو رو راه می‌ندازم!» اینطوری با چهار نفر مسلح همراه می‌شوند و می‌روند سراغ رادیو. آن هم از وسط ناامنی و درگیریِ خیابان‌ها... یک ساعتی مهندس دم و دستگاه‌ها را دست‌کاری کرد تا راه افتاد. حالا چه کسی حرف می‌زد؟! گوینده‌ای نداشتند! و شیخ معطل نکرد؛ حتی فرصت و فکرِ معرفی خودش را هم نکرد و رفت پشت میکروفن...! صدا طنین انداز شد در کشور «بسم‌ الله الرحمن الرحیم، این صدای انقلاب اسلامی ایران است.» بعدها و در تاریخ اول اسفند ۶۴ وقتی با هواپیمای مسافربری به همراه چند نفر از مسئولین راهی جبهه‌ها بود شهید شد. جنگنده‌های بعثی هواپیما را زدند... این شهید بزرگوار را به شوق پرواز معرفی کنید 🌱🌱🌱🌱🌱 🌹 نام این شهید عزیز را برای شوق پرواز بنویسید. @shogh_parvaz70
5️⃣ جواب مسابقه ايشون بودند. 🌹متولد:1309 🌹شهادت:۱۳۶۴ 🌱مزار :حرم حضرت معصومه
3️⃣ ✍️متن مسابقه🎁 اون قدر به قول فرمانده‌ش آخوند بازی درآورد که توی آمریکا بهش تذکر دادن دست از تبلیغات دینی برداره! زمانی که رفته بود در دوره‌های نظامی‌گری آموزش ببینه... فقط توی اعتقادات قوی نبود؛ فرمانده‌ی لشکر شاهنشاهی پیش‌بینی کرده بود که در آینده از فرماندهان نظامی کشور خواهد شد 🌹🍃🌹🍃🌹 ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
19.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اسم شهید رو حدس بزن و به شوق پرواز بگو ⬇️⬇️⬇️⬇️ @Shogh_parvaz70
3️⃣ ✍️متن مسابقه🎁 حاج قاسم به او می‌گفت «جوانِ تو دل برو» می‌گفت «او کسی است که آدم لذت می‌برد نگاهش کند» سردار می‌گفت «من واقعاً عاشقش بودم!» می‌گفت «او از بهترین فرماندهان ما بود، که اول خودش را به عنوان افغانستانی جا زد تا وارد جبهه شود و بعد، جبهه او را گرفت و نگذاشت برود...!» منظور حاج قاسم از این حرف‌ها کدام شخصیت است؟! 🌹🍃🌹🍃🌹 ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
20.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اسم شهید رو حدس بزن و به شوق پرواز بگو ⬇️⬇️⬇️⬇️ @Shogh_parvaz70
🎁سوال مسابقه🎁 خبر به آیت‌الله بروجردی رسید که یک مُبلغ بهایی، مادری مسلمان و پنج فرزندش را با چاقو و تبر تکه‌تکه کرده. و قاتل و همکارانش دستگیر شده‌اند.🔪🪓😱 ☑️آیت‌الله دانست که حکومت پهلوی می‌خواهد به هر طریقی بهایی‌ها را فراری دهد و دچار تبعات این قتل فجیع نکند.😏 بنابراین از زیرمجموعه‌ی خودش، شجاع‌ترین شاگردش را برای پیگیری این موضوع به سراغ شخص محمدرضاشاه فرستاد. کسی که دچار ترس و استرسِ محیط کاخ و درباریان و شخص شاه نشود و حرفش را راحت بزند...💪 👤این فرستاده سراغ دربار رفت و در دیدار مستقیم با شاه، به نمایندگی از آیت‌الله بروجردی پیگیر ماجرا شد و مسئله همانطور پیش رفت که مد نظر بود.✅ از زبان آن نماینده‌ی آیت‌الله بروجردی نقل شده که شاه از دیدن او یکه خورده بود و در هنگام صحبت، بر حرف‌های خودش مسلط نبوده است...🤯😩 «نماینده‌ی آیت‌الله بروجردی در دیدار با محمدرضاشاه پهلوی که بود؟» 🧐 ❎ برای شوق پرواز بنویسید @Shogh_parvaz70
🎁متن مسابقه🎁 همسرش را به عنوان اولین خبرنگار و عکاس جنگ می‌شناسند...🎤 💕با هم توی جبهه بودند. همسرِ شهید می‌گوید تاسوعا 1359 هم را در سرپل‌زهاب دیدیم و قرار شد عاشورا در گیلان‌غرب باشیم. وقتِ شام خوردن به او گفتم: «یه چیزایی باید بهت بگم. تو مسئولی. پس خوب گوش کن. اگه اتفاقی برام افتاد دوست ندارم همون موقع بالاسرم باشی. روحیه‌ات خراب میشه.💔 اگه بعدا منو بدن بهت خیلی بهتره. اما وقتی اومدی بالا سرم دیگه ولم نکن.❤ خودت چشمامو ببند. خودت دهنمو ببند. خودت منو توی تابوت بذار. یادت نره قرآن بخونی. دعا بخونی. منو رها نکن من می فهمم. خودت باید برای شستنم بیایی. حتی اگه جلوت رو گرفتن خودت باید بیایی. وقتی منو گذاشتن توی خاک تو باید آخرین نفری باشی که ...»💔 گفت: «تو فکر کردی من طاقت این کارها رو دارم؟!» عصبانی شدم. گفتم: «مرد حسابی من دو ساعته دارم روضه می خونم تازه میگی طاقت دارم؟! تو مسئولی! اگه یکی از این کارهایی که گفتم را نکنی ...» همسر شهید می‌گوید: «خط و نشون هام رو کشیدم. رفتیم گیلانغرب. روز عاشورا شد. خبرش را آوردند. رسیدم بالای سرش. ولش نکردم. خودم چشم ها و دهانش را بستم. کفنش کردم. سنگ لحد را گذاشتم. آخرین نفر ماندم. ماندم و قرآن خواندم. قرآن خواندم و ماندم...»💔 برای شوق پرواز، اسم این «شهید» را بنویسید @Shogh_parvaz70
شهید علی اصغر وصالی در کنار همسرشون. جواب مسابقه: شهید علی اصغر وصالی
❓🍃❓🍃❓ ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ خون روی صورت و چشم‌هایش را پوشانده بود. رفت تا دمِ بالکن. از آن بالا مردم را دید که از دیدنش خوشحال شدند. گفتند به بیرون بِپرد تا نجات پیدا کند. یادش امد کنار «رجایی» و «باهنر» نشسته بود. برگشت. رفت وسط دود و آتش تا آنها را پیدا کند! حجم آتشی که از آنجا زبانه می‌کشید نگذاشت پیدایشان کند. ناامید شد وخودش را از ساختمان بیرون انداخت... شش روز با سوختگی نزدیک به 50 درصد و شکستگی بعضی از جاهای بدنش در کما زنده بود و بالاخره به یارانِ شهیدش پیوست. امام خمینی شهادت او به همراهِ شهادتِ شهید قدوسی را به حوزه‌های علمیه و قوای مسلح تسلیت گفت. 🌹برای شوق پرواز نام این شهید انفجارِ دفتر نخست‌وزیری را بنویسید ⬇️⬇️⬇️⬇️ @Shogh_parvaz70