eitaa logo
شوق پرواز
2.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
180 ویدیو
74 فایل
🌹متفاوت ترین کانال شهدایی🌹 🔶نشر مطالب کانال باعث افتخار تیم شوق پروازاست. با شوق پرواز حرف بزن @shogh_parvaz70 نمیشناسمت‌ولی میشنوم https://daigo.ir/secret/67849807
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹سلام و احترام خدمت همه عزیزان 📌درطول هفته تیم شوق پرواز در تلاشه تا صدای شهدا رو به گوش شما برسونه. 💌جمعه ها ، ما حرف های شما بزرگواران رو میشنویم 🔸 خادم الشهدا: @shogh_parvaz70 🔸به صورت ناشناس حرف بزن: https://daigo.ir/secret/67849807
داغ سنگین است. یک سخن کوتاه، فقط باید مادر .... نه.................... فقط باید رباب باشی تا بیقراری نوزاد را بفهمی.... @shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹سلام امروز به ارباب 🌹به نیابت از شهید مدافع حرم 🌹مصطفی صفری تبار @shogh_prvz
متولد ۱۳۶۷ روستای بیشه سر از توابع شهرستان بابل نام دیگر: کمیل @shogh_prvz
علاقه پدر به شهدا پسر را عاقبت به خیر کرد.... @shogh_prvz
🌹مصطفی بخوبی تفسیر آیة شریفة « إنّ اللهَ معَ الصابرین» را فهمیده بود و سعی می کرد در زندگی اش آن را بکار بگیرد تا در همه حال خدا را با خود داشته باشد. 🔸 او به اتفاق چند نفر از دوستانش، بالاترین جایگاه خدمتی را، در یگانِ ویژه صابرین می بینند، 🔸گرچه سعی داشت، ثبت نام در یگانِ ویژه صابرین را از خانوده اش مخفی نگهدارد و یا اینکه خدمت در آن را سَهل و آسان معرفی نماید، أمّا برای رسیدن به آن، بسیار تلاش کرد؛ و تمامی مقدّماتش را فراهم نمود، و او می دانست که خدمت در یگانِ ویژه صابرین، علاوه بر قدرت معنوی به قدرت جسمی هم احتیاج دارد، 🔸آقا کمیل برای جبران آن علاوه بر طیّ دوره های آموزش تکاوری و چتربازی به ورزش های رزمی روی آورد و در این رشته خیلی زود سرآمد شده و مطابق اسناد موجود دو مرتبه موفق به أخذ مدال طلا و نقره در جشنواره فرهنگی، ورزشی دانشجویان گردید. 🌱بهر حال پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه امام حسین، بسختی از پادگان آموزشی المهدی وابسته به تهران، تسویه حساب خدمتی می گیرد و خود را به یگانِ ویژه صابرین می رساند. 🌹این شهید بزرگوار پس از آنکه عزم خود را جزم کرد تا آخرین وجب از خاک کشور را از دست گروهک منافقین پژاک خارج کند ، با لبیک به ندای رهبر و مقتدای خود حضرت امام خامنه ای (مدظله) عازم جبهه های غرب کشور شد . 🥀تا اینکه در آخرین عملیات پیروزمندانه سپاه در این منطقه که منجر به بیرون راندن این منافقین از مرزهای ایران اسلامی شد در تاریخ 16/06/1390 به همراه چند تن از همرزمان خود در ارتفاعات جاسوسان کردستان شربت شیرین شهادت را نوشید . @shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و روز هفتم که رویای گندم ری ، آب را بر سپاه حسین(ع) بست و اهل خیمه را در مضیقه گذاشت، حسین(ع) بدون آرایش جنگی و علی اصغر(ع) به دست وارد میدان شدو طلب آب کرد. ولی جواب این طلب چه بود!!! تیر سه شعبه ای که زهر آلود به کینه هاشمی هاست.... هنوز حرف حسین(ع) تمام نشده بود، که‌گرمای خون زیر گلوی علی اصغرش اورا به استیصال کشاند،... به درماندگی...به اینکه چه کنم؟ رباب و فقط رباب و انتظار سیراب شدن طفلش..... دوقدم به عقب.. دو قدم به جلو... نگاهی به گلوی پاره پاره و نگاهی به خیمه... هیچ جا بهتر از پشت خیمه نبود... هیچ کاری بهتر از به خاک سپردن آن طفل شیرخوار بدون سر نبود.... و اقامه نمازی که میگویند به نیت طلب صبر بود از خدا ..... اما من شیفته رباب شدم... شنید ولی دم برنیاورد... یعنی چه قدر عاشقانه امام حسین را دوست داشت که سراغی از اصغرش نگرفت؟ یعنی چه قدر حسین را میپرستید که فقط پرسید آقا در سلامت هستند یا نه؟!!! یعنی چه قدر ولایت مدار؟؟ این ها قصه نیست... شرح واقعی ترین ، واقعیت دنیاست... @shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وشب هشتم... عقاب، اسب سرگردان علی اکبر. بعد ازحماسه آفرینی خواست به خیمه برگردد، امان از خون جاری شده پیشانی اش بر چشم های اسب، عقاب راه را گم کرد و راه لشکر دشمن را در پیش گرفت. صدای امن یجیب حسین(ع) در میان هلهله دشمن گم شد، چه هیجان کثیفی... هرکدام با عجله ضربتی به علی زدند، گویی هر کدام ابن ملجمی هستند بر پیکر علی... میدانستند حسین(ع) سر برسد نفس همه شان را خواهد برید... علی فریاد برآورد یا ابتاه... پدر رسید.. پدر اما عنان از کف داد... طاقت بدن پاره پاره پسر را نداشت... حسین(ع) بی تاب شد... از هوش رفت.... پدر حتی از ترس متلاشی شدن پیکر، نتوانست علی را دربغل گیرد... ببوسد... وداع کند.... جوانان بنی هاشم بیایید...... @shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا